< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی وجوب اقامه در صورت نذر به تمام خواندن نماز / فَصل فی صَلاه المسافر / کتاب الصّلاه
 [2268] مسأله 37: إذا کانَت الغایَهُ المُحرَّمَه فِی أثناءِ الطَّرِیق لکِن کانَ السَّفَر إلَیها مُستَلزِماً لِقَطعِ مِقدارٍ آخَر مِنَ المَسافَه فَالظَّاهِر أنَّ المَجمُوعَ یُعَدُّ مِن سَفَرِ المَعصِیَه بِخِلافِ ما إذا لَم یَستَلزِم.
 استلزام یا تقارن مسافت مازاد در سفر معصیت:
 این مسأله مربوط به جایی است که انسان بخواهد برای انجام معصیتی به سفر برود لکن ناچار باشد مسافت بیشتری نسبت به مکان آن معصیت طی کند. مثل اینکه بخواهد معصیتی را در وسط بیابان مرتکب شود لکن از آنجا که با قطار به سفر رفته و قطار نیز توقفی در آن مکان ندارد، مجبور است مسافت بیشتری را تا ایستگاه بعدی که قطار می ایستد، طی کند. در این صورت، مقدار مسافت مازادی که به دلیل عدم توقف قطار، ملازم با سفر معصیت است، جزء سفر معصیت می باشد و نماز در آن، تمام است. به دلیل اینکه مسافت مازاد، متصل به مسافت اصلی است و اتصال، مساوق با وحدت می باشد. لذا عرفاً کل آن سفر، سفر واحدی محسوب می شود. پس هرچند ایستگاه قطار، دورتر از مکان معصیت است لکن رفتن تا آن مکان، مستلزم طی کردن مسافت مازاد می باشد. به عبارت دیگر غایت معصیت که مربوط به کل سفر است، شامل ملزومات سفر نیز می شود و عرفاً صدق می کند که بگوئیم آن شخص، مسافت مازاد را به خاطر معصیت، طی کرده است. اما اگر سفر معصیت، مستلزم طی کردن مسافت مازاد نباشد بلکه تقارن با مسافت مازاد داشته باشد، مثل اینکه انسان بتواند در همان مکان معصیت، از پنجرهﻯ قطار پیاده شود، لکن علیرغم توانایی، این کار را نکند و مسافت مازاد را طی کند، این مقدار از مسافت، حکم سفر معصیت را ندارد و نمازش در آن، شکسته است. ملاک در استلزام یا تقارن مسافت مازاد، قدرت بر ترک است. یعنی اگر انسان قادر بر ترک آن مسافت و تفکیک آن از سفر، باشد و اختیاراً آن را ترک نکند، این مسافت از جملهﻯ مقارنات سفر به حساب می آید نه مستلزمات سفر. ولی اگر قادر بر ترک آن مسافت نباشد و وصول به مقصد، مستلزم طی کردن آن مسافت باشد، مسافت مازاد از جملهﻯ مستلزمات سفر به حساب می آید که قابل تفکیک از سفر نیست و به صورت غیر اختیاری باید طی شود. نظر ما نیز در این مسأله، مطابق نظر مرحوم سید(ره) است.
 
 [2269] مسأله 38: السَّفَرُ بِقَصدِ مُجَرَّدِ التَّنَزُّه لَیسَ بِحَرامٍ وَ لایُوجب التَّمام.
 سفر به قصد تفریح و تنزّه:
 «تَنَزُّه» به معنای رفع خستگی روحی است. مثلاً درباره کسی که از عادی شدن و یکنواختی و جذاب نبودن مکان زندگی خسته شود و قصد رفتن به مکان بهتر و پاکتری داشته باشد، گفته می شود «یَتَنَزَّه عَن ذلِک». کما اینکه انسان ها از شهرها خارج می شوند و «یَتَنَزَّه فِی البَساتِین وَ الحَدائِق». پس کلمهﻯ «تَنَزّه» به معنای پیدا کردن مکان پاک و تمیز می باشد.
 مرحوم سید(ره) در این مسأله می فرمایند سفر کردن به قصد رفتن به چنین مکان های تفریحی و طبیعی و کوهستان و آبشار و باغات زیبا و ... حرام نیست و سفر معصیت محسوب نمی شود. چراکه تفریح از جملهﻯ ضروریات دین است و پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) این کار را انجام می داده اند. همچنین سیرهﻯ مستمرهﻯ انبیاء و مؤمنین نیز بر آن واقع شده است. لذا حلّیت چنین سفری از واضحات است.
 *****
 [2270] مسأله 39: إذا نَذَرَ أن یُتِمَّ الصَّلاهَ فِی یَومٍ مُعَیَّن أو یَصُومَ یَوماً مُعَیَّناً وَجَبَ عَلَیه الإقامَه...
 وجوب اقامه، در صورت نذر به تمام خواندن نماز در روز معیّن:
 مرحوم سید(ره) می فرمایند اگر کسی نذر کند نمازش را در روز معینی تمام بخواند و آن روز را روزه بگیرد، واجب است در آن روز خاص، به سفر نرود و در وطن خود مقیم باشد یا اگر در سفر است، قصد اقامهﻯ عشره بکند تا اینکه بتواند نمازش را تمام بخواند و روزه اش را بگیرد. ما نیز فرمایش مرحوم سید(ره) را قبول داریم. به دلیل اینکه از شرایط صحت نذر، صحیح بودن منذور و متعلّق نذر است. لذا از آنجا که فرض بحث ما در جایی است که نذر آن شخص، نذر صحیحی است و از طرفی تمام خواندن نماز و گرفتن روزه در سفر بدون قصد اقامه، باطل است، باید در آن روز معین قصد اقامه داشته باشد. چون در شرع اسلام، نماز تمام در صورتی صحیح است که انسان در وطن خود مقیم باشد یا اگر در سفر است، در جایی باشد که قصد اقامهﻯ ده روز داشته باشد و سفر کمتر از ده روز، مفوّت نماز تمام است. یعنی رفتن به سفر در آن روز معین، مستلزم تفویت و ترک عمل واجبی است که به واسطهﻯ نذر، واجب شده است. بنابراین وجوب اقامه، از جهت صحت وجوب نذری است که به نماز تمامی که صحت آن، مشروط به اقامهﻯ در وطن یا قصد اقامهﻯ ده روز می باشد، تعلّق گرفته است. لذا مرحوم سید محسن حکیم(ره) فرموده اند از آنجا که نذر آن شخص به نماز صحیح تعلّق گرفته و نماز صحیح نیز مشروط به شرائطی می باشد، آن نذر به شرائط نماز نیز تعلّق می گیرد. مثلاً وقتی انسان نذر می کند نماز صحیحی بخواند، استقرار در نماز و تحصیل قبله و... که از جمله شروط صحت نماز هستند نیز به واسطهﻯ آن نذر، واجب می باشند. یعنی نذر، ابتدا به صلاه تعلّق گرفته لکن بالملازمه شامل تحصیل شرائط و رفع موانع مثل نپوشیدن لباس نجس یا لباسی که از اجزاء حیوان حرام گوشت است نیز می شود. لذا وقتی نذر انسان به نماز تمام صحیح و شرعی تعلّق می گیرد، نماز مجتمع بر جمیع خصوصیات و شرائط صحت، باید محقق شود که از جملهﻯ شرائط صحت، اقامهﻯ انسان در وطن است. پس وجوب اقامه، از جهت تعلّق نذر می باشد.
 اشکال عبارتی محقق خوئی(ره) به استدلال مرحوم حکیم(ره):
 محقق خوئی(ره) نسبت به عبارت مرحوم سید(ره) که فرموده « وَجَبَ عَلَیه الإقامَه» و به تبع آن، به استدلال مرحوم حکیم(ره) اشکالی مطرح کرده و فرموده اند اگر بگوئیم از جهت تعلّق نذر به نماز تمام و توقف شرعی نماز تمام بر اقامه، قائل به وجوب اقامه می شویم، باید قائل به وجوب شرعی مقدمه نیز بشویم. چون اقامه نیز یکی از مقدمات می باشد. حال آنکه ما قائل به وجوب مقدمه نیستیم. اما اگر بگوئیم علاوه بر نماز، به اقامه نیز نذر تعلّق گرفته است، در صورت حنث نذر، تعدد کفاره لازم می آید. حال آنکه هیچکس قائل به آن نشده و همه گفته اند در صورت حنث نذر، یک کفاره بر او واجب است. پس معلوم می شود متعلّق نذر، یک چیز بوده است و درست است که نذر صحیح، به نماز تمام تعلّق گرفته و نماز تمام نیز در صورت اقامه، محقق می شود لکن وجوب، به ذات شرط تعلّق نمی گیرد بلکه به عمل در حال تقیّد، تعلّق می گیرد. چراکه شرط، خارج عمل است. برخلاف جزء که داخل عمل است و وجوبی که به کل تعلّق گرفته، به تک تک اجزاء نیز تعلّق می گیرد. مثلاً رکوع یا سجده، به واسطهﻯ وجوب صلاتی، واجب هستند ولی استقرار و وضو و ... واجب به وجوب صلاتی نیستند چون ذات شرط، خارج از عمل و تقیّد آن داخل می باشد. پس وجوب، متعلّق به تقیّد است. یعنی وجوب شرعی، متعلّق به نماز در حال تقیّد آن به این اعمال شده است. مثلاً نماز در حال إستقبال إلی القِبله واجب شده است ولی اینطور نیست که استقبال قبله، متعلّق وجوب باشد. پس در مورد شرائط، اینگونه نیست که وجوب، به ذات شرط تعلّق گرفته باشد بلکه به مشروط در حال اشتراط تعلّق گرفته است. پس اقامه نه از جهت وجوب مقدمه، واجب است، نه از جهت تعلّق نذر به نماز. مگر اینکه مثل مرحوم آخوند(ره) قائل به وجوب شرعی مقدمه باشیم که در این صورت تعبیر مرحوم سید(ره) به «وَجَبَ عَلَیه الإقامَه» صحیح می باشد ولی اگر مثل محقق خوئی(ره) قائل به وجوب شرعی مقدمه نشدیم و گفتیم مقدمه، وجوب عقلی و لابدّیت عقلیه دارد و وجوب، متعلّق به ذی المقدمه با صفت تقیّد می باشد، تعبیر «وَجَبَ عَلَیه الإقامَه»، یک تعبیر مبالغه آمیز است چراکه وجوب اقامه، یک وجوب عقلی است.
 تفاوت بین نماز و روزه، به واسطهﻯ نصوص خاصه در باب روزه:
 اشکال دیگری که محقق خوئی(ره) به مرحوم حکیم(ره) وارد کرده و بازهم درحقیقت این اشکال به مرحوم سید(ره) برمی گردد، این است که مرحوم سید(ره) در این مسأله، بین نماز و روزه تفاوتی قائل نشده و فرموده اند هر دو نیاز به قصد اقامه دارند. حال آنکه در باب روزه، نصوص خاصه ای وجود دارد که دلالت بر عدم وجوب اقامه در روز معیّنی که مورد نذر واقع شده است، می کند. از جملهﻯ آن نصوص، صحیحهﻯ علی بن مهزیار است که می فرماید: «کَتَبتُ إلَیه یَعنی إلی أبِی الحَسن (علیه السلام) یا سَیِّدی رَجُلٌ نَذَرَ أن یَصُومَ یَوماً مِن الجُمعه دائِماً ما بَقِی، فَوافَقَ ذلِکَ الیَوم یَومَ عِیدِ فِطرٍ أو أضحی أو أیّامِ التَّشرِیق أو سَفَرٍ أو مَرَضٍ، هَل عَلَیه صَومُ ذلِکَ الیَوم أو قَضاؤُه وَکَیف یَصنَع یا سَیِّدی؟ فَکَتَبَ إلَیه: قَد وَضَعَ اللهُ عَنه الصِّیام فی هذِه الأیام کُلِّها، وَ یَصُوم یَوماً بَدَلَ یَومٍ إن شاءَ الله ...». [1] این روایت مربوط به کسی است که نذر می کند روز جمعه روزه بگیرد ولی یکی از موانع روزه برای او اتفاق می افتد. مثل اینکه در آن روز، حیض یا مریض است یا به سفری رفته است یا اینکه آن روز، با روز عید فطر یا عید قربان مصادف شده است که روزهﻯ آنها حرام است. در این موارد، حضرت می فرمایند به جای آن روز، قضای روزه را در روز دیگری به جا بیاورد. روایات دیگری نیز وجود دارد که دلالت بر عدم وجوب اقامه برای کسی که می خواهد به زیارت اباعبدالله(ع) برود و در همان روز به واسطهﻯ نذر، روزه بر او واجب شده است، دارند. پس به مقتضای نصوص، اقامه برای روزه، واجب نمی باشد بلکه می توان سفر رفت و پس از برگشتن از سفر، روزه را قضا کرد. اما برای نماز چنین تفصیلی وجود ندارد. بنابراین به علت وجود نصوص خاصه، باید حکم روزه را از نماز جدا کرد.
 عدم رجحان متعلّق نذر به تمام خواندن نماز:
 اشکال دیگری که به چنین نذری در رابطه با تمام خواندن نماز، به نظر ما می رسد این است که متعلّق نذر، باید راجح باشد. برخلاف متعلّق قسم که نباید از موارد مرجوح باشد. حال آنکه دلیلی نسبت به راجح بودن و ثواب داشتن تمام خواندن نماز در وطن نسبت به شکسته خواندن نماز در سفر، وجود ندارد یا اینکه حداقل ما چنین دلیل ندیده ایم بلکه فقط نسبت به روزه، دلیلی داریم که دلالت بر کراهت سفر رفتن و روزه نگرفتن بعد از بیست و سوم ماه رمضان دارد. اما نسبت به نماز، ما چنین دلیلی پیدا نکرده ایم. لذا اگر پس از تفحص، دلیلی که دالّ بر ارجحیت تمام خواندن نماز باشد، پیدا نشد و بنا بر مساوات آنها بود، چنین نذری، باطل است چراکه متعلّق آن، راجح نیست. البته لسان ادلهﻯ تسبیحات اربعه که تعبیر به وجوب نیز در آنها شده و برخی از علماء، شبههﻯ واجب بودن آنها را مطرح کرده اند، می تواند دلیل بر مرجوحیت نماز قصر نسبت به نماز تمام و صحت چنین نذری باشد. در غیر اینصورت نسبت به کراهت سفر رفتن و شکسته خواندن نماز، دلیلی وجود ندارد. در ذوق متشرعه نیز کراهتی نسبت به آن وجود ندارد و اینطور نیست که بگویند اگر بمانیم و نمازمان را تمام بخوانیم، بهتر است. هیچکدام از محشین متعرّض این اشکال نشده اند و فقط مرحوم بروجردی(ره) اشاره ای به آن داشته اند لکن ایشان نیز به آن تصریح نکرده اند.
 اشکال عقلی دور توسط محقق خوئی(ره):
 اشکال دیگری که محقق خوئی(ره) در این مسأله مطرح کرده اند یک اشکال عقلی بسیار واضح می باشد و آن عبارت است از «ما یَلزَمُ مِن وُجُودِه عَدَمُه وَ یَلزَمُ مِن عَدَمِه وُجُوده». توضیح اینکه اگر انسان چنین نذری کند و فرضاً نذر او نیز منعقد شود، مسأله ای که در فرع بعدی مطرح می شود این است که چنانچه با نذر خود که نتیجهﻯ آن، وجوب اقامه است، مخافت کرده و به سفر برود، درصورتی که به وسیلهﻯ این سفر، قصد فرار از واجب را داشته باشد، نمازش در این سفر، تمام است. چنین نماز تمامی نیز در سفر معصیت، یک نماز شرعی و صحیح به حساب می آید. لذا از آنجا که نذر او نیز بر خواندن نماز تمام منعقد شده بود، به واسطهﻯ سفر رفتن، حنث نذر محقق نمی شود. عدم تحقق حنث نذر نیز موجب می شود که سفر او، سفر معصیت نباشد و در این صورت، نماز او شکسته می شود. درصورتی که نمازش را شکسته بخواند، حنث نذر محقق و سفر او، سفر معصیت و نماز او، تمام می شود و... این دور به همین صورت ادامه پیدا می کند.
 والسلام


[1] - الوسائل 23 : 310 / کتاب النذر و العهد ب10 ح1.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo