< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی صور مختلف سفر معصیت / فَصلٌ فِی صَلاهِ المُسافِر / کتاب الصّلاه
  [2264] مسأله 33: ...وَ أمّا لَو کانَ إبتِداءُ سَفَرِه مَعصِیَه فَعَدَلَ فِی الأثناءِ إلی الطّاعَه فَإن کانَ الباقِی مَسافَه فَلا إشکالَ فِی القَصرِ وَ إن کانَت مُلَفَّقَهً مِن الذِّهابِ وَ الإیابِ، بَل وَ إن لَم یَکُن الذِّهابُ أربَعه عَلَی الأقوی وَ أمّا إذا لَم یَکُن مَسافَه وَ لَو مُلَفَّقَهً فَالأحوَط الجَمعُ بَینَ القَصرِ وَ التَّمامِ، وَ إن کانَ الأقوی القَصر بَعدَ کونِ مَجمُوعِ ما نَواه بِقَدَرِ المَسافَه وَ لَو مُلَفَّقَه فَإنَّ المَدارَ عَلی حَالِ العِصیانِ وَ الطَّاعَه، فَما دامَ عاصِیاً یُتِم، وَ ما دامَ مُطِیعاً یُقَصِّر، مِن غَیرِ نَظَرٍ إلی کونِ البَقِیَّهِ مَسافَه أو لا.
 تبدیل قصد معصیت به قصد طاعت در اثناء سفر:
 اگر انسان در ابتدای سفر، قصد معصیت داشته و نمازش تمام باشد لکن در اثناء سفر، از قصد معصیت، عدول به طاعت کند، در این صورت اگر مسافت باقیمانده ولو به صورت تلفیقی به اندازهﻯ مسافت کاملی باشد، بدون هیچ اشکالی نمازش شکسته می شود. چون سفرش، سفر طاعت است و قصد مسافت نیز دارد. البته مرحوم سید(ره) در این صورت شرطی قائل نشده است ولی طبق مبنای ما، در صورت تلفیق مسافت، لازم است هیچکدام از ایاب و ذهاب، کمتر از چهار فرسخ نباشند. اما اگر مسافت باقیمانده ولو به صورت تلفیقی به اندازهﻯ مسافت کاملی نباشد، مرحوم سید(ره) می فرمایند احتیاط مستحب جمع بین قصر و تمام است اگر چه أقوی این است که نمازش، قصر باشد. به دلیل اینکه مجموع مسافتی که از ابتدا تا انتهای سفر طی کرده، به اندازهﻯ مسافت شرعی یا بیشتر از آن است ولو به انضمام مسافت سابق. لذا هرگاه نیتش تبدیل به طاعت شود، نمازش شکسته می شود. چراکه ادلهﻯ قصر می گویند باید مسافت، طی شود و در هنگام نماز خواندن نیز قصد معصیت وجود نداشته باشد. لذا از آنجا که سفر معصیت چنین شخصی، به سفر طاعت تبدیل می شود، حکم قصر نماز به دنبال آن می آید.
 عدم همراهی محشین و اشکال به مرحوم سید(ره):
 محشین در این مسأله، با مرحوم سید(ره) همراهی نکرده اند و به نظر ما نیز حق همین است. اشکالی که به ایشان وارد شده، این است که چون در ابتدای سفر، آن شخص قصد معصیت داشته و عنوان سفرش، سفر معصیت بوده، آن مقدار از مسافت اولیه، تبدیل به طاعت نمی شود. لذا به مسافت بعدی که با نیت طاعت طی می کند، ضمیمه نمی شود. چون منشأ اتصاف آن سفر به صفت معصیت و تعنون آن به عنوان معصیت، غایت معصیت داشتن یا معصیت بودن نفس سفر است. پس منشأ تعنون آن سفر به عنوان معصیت، نشأت گرفتن آن از نیت معصیت است. یعنی آن چیزی که او را وادار به انجام این سفر کرده است، نیت سوء و معصیت است. لذا هر مقدار از سفر که به این صورت طی شده است، سفر معصیت گردیده و لایَنقَلِب عَن ما هُوَ عَلَیه. چون از نیت خبیثه ای نشأت گرفته است. بنابراین پس از تبدیل شدن نیت او به طاعت، احتساب مسافت، باید از همان لحظهﻯ عدول نیت صورت بگیرد. چراکه اگر بخواهیم مسافت سابق را به مسافت بعدی ضمیمه کنیم، لازم می آید سفر قبلی متبدل به طاعت شود. حال آنکه به واسطهﻯ نشأت گرفتن آن سفر از نیت معصیت، هیچگاه متبدل به طاعت و مسیر حق بودن، نمی شود. لذا اگر مسافت باقیمانده از لحظهﻯ عدول، به اندازهﻯ مسافت کامل باشد، نمازش شکسته می شود ولی اگر به اندازهﻯ مسافت کاملی نباشد، وجهی برای شکسته بودن نماز وجود ندارد. نظر محشین نیز همین است.
 به عبارت دیگر از ادله استفاده می شود که طی مسافت، تمام الموضوع نیست بلکه تعنون به عنوان طاعت نیز جزء الموضوع است و به همراه طی مسافت، موجب قصر نماز می شود. تعنون به عنوان معصیت نیز جزء الموضوع است و به همراه طی مسافت، موجب تمام بودن نماز می شود. منشأ این تعنون نیز غایت معصیت داشتن است. لذا مسافتی که با این عنوان طی شده، قابل تغییر و تبدّل به طاعت نمی باشد و درنتیجه به مسافت بعدی ضمیمه نمی شود. چراکه به حسب قاعده، طی مسافت، تمام الموضوع نیست و تعنون سفر به عنوان طاعت نیز دخیل است. لذا وجهی برای احتساب مقداری از سفر که متعنون به عنوان طاعت نیست وجود ندارد و فقط مسافت باقیمانده که سفر طاعت است، مورد محاسبه قرار می گیرد. مثل شخصی که ابتدای سفر، شغل او رانندگی است و مسافر جا به جا می کند و نمازش تمام است ولی در اثناء سفر، از راننده بودن خارج می شود و برای خودش به سفر ادامه می دهد. در این صورت شکسته بودن نماز از لحظه ای شروع می شود که خَرَجَ مِن کونِه شُغلُه السَّفَر وَ صارَ مسافِراً کَسائِرِ النّاس. مقدار مسافت نیز باید از همان لحظه حساب شود.
 همچنین اگر شخصی مقداری از مسافت را به عنوان طاعت و سپس مقداری از آن را به عنوان معصیت و دوباره مقداری از آن را به عنوان طاعت طی کند، مسلماً این دو مسافتی که با عنوان طاعت بوده اند، به همدیگر ضمیمه نمی شوند. چون به وسیلهﻯ سفر معصیت، از همدیگر منقطع شده اند و سفر طاعت دوم، مثل انشاء سفر جدیدی می باشد که اگر باقیماندهﻯ آن به اندازهﻯ هشت فرسخ باشد، نماز شکسته می شود و نمی توان مسافت اولیه را با آن ضمیمه کرد.
 [2265] مسأله 34: لَو کانَت غایَهُ السَّفَر مُلَفَّقَهً مِن الطّاعَهِ وَ المَعصِیَه فَمَعَ استِقلالِ دَاعِی المَعصِیَه لا إشکالَ فِی وُجُوبِ التَّمام، سَواءٌ کانَ داعِیَ الطَّاعَه أیضاً مُستَقِلّاً أو تَبَعاً، وَ أمّا إذا کانَ داعِی الطَّاعَه مُستَقِلّاً وَ داعِی المَعصِیَه تَبَعاً، أو کانَ بِالإشتِراک فَفِی المَسألَهِ وُجُوهٌ، وَ الأحوَط الجَمع، وَ إن کانَ لایَبعُد وُجُوبُ التَّمامِ خُصُوصاً فِی صُورَهِ الإشتِراک بِحَیثُ لَولا اجتِماعهما لا یُسافِر.
 سفری که غایت آن تلفیقی از طاعت و معصیت باشد:
 اگر انسان در سفر خود، دو نیت معصیت و طاعت داشته باشد که هر دو غایت سفر باشند، در صورتی که داعی معصیت، مستقل باشد و به تنهایی بدون ضمیمه شدن داعی طاعت، انسان را وادار به آن سفر کند، نمازش تمام است. چون صدق می کند که چنین سفری با وجود چنین هدف حرام بزرگی، مسیر حق نباشد. در این صورت تفاوتی نمی کند که داعی طاعت نیز فی نفسه یک داعی مستقلی باشد یا اینکه داعی تبعی باشد. چراکه مستقل بودن هر دو داعی، اجتماع المستقلین و تَوارُدُ العِلّتَین عَلی مَعلُولٍ واحِد است. مثل اینکه شخصی بخواهد برای تجارت به سفر برود و این نیت نیز به اندازه ای برای او مهم باشد که اگر قصد دیگری نبود، بازهم برای تجارت، به این سفر می رفت. در عین حال در این سفر، قصد سرقت نیز دارد، به طوری که اگر تجارت هم نبود، برای سرقت به این سفر می رفت. در این صورت این سفر به دلیل مخلوط شدن اهداف شیطانی با اهداف رحمانی، مسیر حقی نیست. اما درصورتی که داعی طاعت، مستقل و داعی معصیت، تبعی باشد، مثل اینکه نیت اصلی او در این سفر، تجارت است. لکن اگر موردی برای سرقت نیز پیدا شود، کوتاهی نمی کند ولی اینطور نیست که اگر نیت تجارت نباشد، برای سرقت به آن سفر برود، در این صورت سفر او سفر حقی است. چون آن چیزی که او را وادار به حرکت می کند، داعی طاعت می باشد. در اینجا مرحوم سید(ره) صورت دیگری را به این حکم اضافه می کند که به نظر ما محل اشکال است و صحیح نمی باشد و آن، صورتی است که هر دو نیت، مشترک و جزء العله باشند. یعنی هیچکدام به تنهایی داعی سفر نیستند و هر دو نیز مستقل یا تبعی نیستند بلکه هر دو نیت طاعت و معصیت با همدیگر او را وادار به حرکت می کنند.
 مرحوم سید(ره) در این صورت می فرمایند احوط جمع است هرچند بعید نیست که نماز تمام، واجب باشد. اما به نظر ما حکم به احتیاط در این صورت، بی مورد است و یقیناً نماز، تمام می باشد.
  [2266] مسأله 35: إذا شَکَّ فِی کونِ السَّفَرِ مَعصِیَهً أو لا مَعَ کونِ الشُّبهَهِ مَوضُوعِیَه فَالأصلُ الإباحَه إلّا إذا کانَت الحالَهُ السّابِقَه هِیَ الحُرمَه أو کانَ هُناکَ أصلٌ موضُوعِیٌ کَما إذا کانَت الحِلِّیَهُ مَشرُوطَهً بِأمرٍ وُجُودِی کَإذنِ المَولی وَ کانَ مَسبُوقاً بِالعَدمِ، أو کانَ الشَّکُّ فِی الإباحَهِ وَ العَدَم مِن جَهَهِ الشَّکِّ فِی حُرمَهِ الغایَه وَ عَدَمِها وَ کانَ الأصلُ فِیها الحُرمَه.
 شک در طاعت یا معصیت بودن سفر از جهت شک در غایت:
 در مورد کسی که در معصیت بودن سفرش شک داشته باشد از جهت اینکه نمی داند غایتی که از آن سفر دارد، حلال است یا حرام و شبههﻯ او موضوعیه باشد، به دلیل جریان اصاله البرائه در شبههﻯ موضوعیهﻯ تحریمیه، حکم به اباحه می شود مگر اینکه حالت سابقهﻯ آن، حرمت باشد که محل جریان استصحاب حرمت است. مثل کسی که نیت سرقت داشته و اضطراری نیز به آن نداشته است و سفر او از جهت اینکه سرقت، فی نفسه حرام است، سفر معصیت بوده است. در صورتی که الان حالتی برای او پیش آمده که اضطرار دارد، سفر او سفر حلال است ولی اگر نداند اضطرار وجود دارد یا نه، باید حرمت سابقه را که اضطراری وجود نداشته، استصحاب کند ( البته جریان استصحاب در اینجا محل کلام است). مثال دیگر برای شبههﻯ موضوعیه این است که کسی می خواهد در حین سفر از میوهﻯ باغی که نمی داند ملک پدر یا پسرش است، بخورد لکن می داند این باغ در گذشته، ملک پدر یا پسرش نبوده است. در اینجا نیز استصحاب عدم جواز در شبههﻯ موضوعیه جاری می شود. مثالی که مرحوم سید(ره) در این بحث مطرح کرده اند، عبدی است که علم به عدم رضایت مولایش به این سفر در گذشته داشته و الان نمی داند مولایش راضی به این سفر شده یا نه. در این صورت نیز استصحاب عدم، در شبههﻯ موضوعیه جاری می باشد.
 همچنین شک در حلیت یا حرمت غایت، به نحو شبههﻯ حکمیه، مثل این است که کسی در فتوای مرجع تقلیدش شک کند. بدین صورت که قبلاً مرجع تقلید او فتوا به حرمت داده بود و الان احتمال می دهد مرجع تقلیدش از آن فتوا عدول کرده باشد و حکم به حلیت داده باشد. در این صورت نیز استصحاب بقاء حرمت سابقه جاری می شود.
 
 والسلام

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo