< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی صور مختلف سفر معصیت / فَصلٌ فِی صَلاهِ المُسافِر / کتاب الصّلاه
 [2263] مسأله 32: الراجِع مِن سَفَرِ المَعصِیَه إن کانَ بَعدَ التَّوبَه یُقَصِّر وَ إن کانَ مَعَ عَدَمِ التَّوبَه فَلا یَبعُد وُجُوبُ التّمام عَلَیه لِکَونِ العَودِ جُزءَاً مِن سَفَرِ المَعصِیَه، لکِن الأحوَط الجَمع حِینَئذٍ.
 شکسته بودن نماز در مسیر برگشت از سفر معصیت در صورت توبه:
 کسی که به سفر معصیت می رود و مرتکب عمل حرام می شود، درصورتی که توبه کند، در مسیر برگشت از سفر، باید نمازش را شکسته بخواند و سفر او، سفر معصیت محسوب نمی شود. چراکه توبه، قاطع عصیان است. اما اگر توبه نکند، مرحوم سید(ره) می فرمایند بعید نیست نمازش تمام باشد. چراکه مجموع رفتن و برگشتن، سفر واحدی محسوب می شود و هدف او از این سفر واحد، معصیت بوده و به واسطهﻯ توبه نکردن، از حال عصیان نیز خارج نشده است. مگر اینکه سفر او بسیار طولانی شود به گونه ای که رفتن و برگشتن او، از همدیگر منقطع شوند و هرکدام سفر جداگانه ای محسوب شوند. ادله و روایات نیز چنین سفر واحدی را سفر معصیت و نماز را در کل آن سفر، تمام می دانند و حتی نسبت به سفر صید، تفصیلی بین رفتن و برگشتن، قائل نشده اند و کل سفری که شحناء یا اعانهﻯ ظالم است یا اینکه سعایت مؤمن در آن است، از ابتدا تا انتها، مسمّی به سفر معصیت می باشد و نماز در کل آن سفر، تمام است. به نظر ما این مطلب به صدق عرفی نیز صحیح می باشد و طبق روایات، میزان در سفر معصیت، خود سفر می باشد و ایاب و ذهاب آن، تفاوتی نمی کند.
 تفصیل محقق خوئی(ره) بین ذهاب و ایاب در سفر معصیت:
 محقق خوئی(ره) فرموده اند اگر شخصی از وطنش به قصد سعایت، به سمت بغداد که در آن زمان، محل حضور خلیفه بوده است، برود، پس از سعایت و هنگام برگشت به وطنش، از آنجا که هدف او از برگشتن، معصیت نمی باشد بلکه هدف او برگشتن به منزلش است، در مسیر برگشت، نمازش شکسته است. چراکه میزان در سفر معصیت، غایت است و غایت معصیت نیز در بغداد محقق شده است و مسیر برگشتن، ربطی به معصیت ندارد بلکه هدف او از برگشت، رفتن به وطنش و ادامهﻯ زندگی می باشد که ربطی به هدف معصیت اول ندارد.
 بنابراین محقق خوئی(ره) می فرمایند در سفری که هدف آن معصیت است، باید بین ذهاب و ایاب، تفکیک کرد و در ایاب، قائل به شکسته بودن نماز شد. چراکه فقط غایت ذهاب، معصیت بوده است. طبق این بیان، توبه کردن آن شخص، تأثیری در حکم نماز ندارد و در هر صورت، نماز او در ذهاب سفری که هدف آن معصیت است، تمام و در ایاب آن، شکسته است.
 جواب ما از استدلال محقق خوئی(ره):
 به نظر ما ادلهﻯ اتمام نماز در سفر معصیت، ظهور در اتمام نماز در کل سفر دارند. چراکه ایاب و ذهاب، دو سفر محسوب نمی شوند بلکه کل سفر، سفر واحدی است که ایاب نیز جزء آن می باشد و امام(ع) برای کل آن سفر، حکم به اتمام نماز کرده اند. جواب دیگر اینکه اگر هدف آن شخص از سفر، معصیت نبود، چنین ایابی نیز واقع نمی شد. پس با دقت بیشتر متوجه می شویم در صورت نبودن هدف معصیت، کل موضوع سفر، اعم از ایاب و ذهاب، منتفی می شد. لذا ایاب او به تبع ذهابش می باشد و کل آنها نیز به انگیزهﻯ همان هدف معصیت، اتفاق افتاده اند. بنابراین در مسیر ایاب نیز باید نمازش را تمام بخواند ولو اینکه قبل از آن، هدف معصیت محقق شده و هدف او در ایاب، رسیدن به وطنش می باشد. اما در صورتی که توبه کند، طبق روایت «التائِبُ مِنَ الذَّنب کَمَن لاذَنبَ لَه»، حالت عصیان بر او صدق نمی کند و حتی معصیت قبلی اش نیز پاک می شود به طوری که گویا از ابتدا چنین معصیتی وجود نداشته است. پس نظر ما در این مسأله، موافق نظر مرحوم سید طباطبائی(ره) می باشد. همچنین احتیاط مستحبی که ایشان در صورت عدم توبه مطرح کرده و فرموده اند احتیاط به جمع است، ضرری ندارد. چراکه ما هیچگاه قطع به حکم واقعی پیدا نمی کنیم و احتمال می دهیم واقع، چیز دیگری باشد. لذا ظن اجتهادی ما در این مسأله، تمام بودن نماز است لکن قطع به باطل بودن نظرات دیگر نداریم. پس همیشه جای احتیاط استحبابی هست مگر اینکه یقین به حکم الله الواقعی داشته باشیم.
 *****
 [2264] مسأله 33: إباحَهُ السَّفر کَما أنَّها شَرطٌ فِی الإبتِداءِ شَرطٌ فِی الإستدامَه أیضاً، فَلَو کانَ ابتِداءُ سَفَرِِه مُباحاً فَقَصَدَ المَعصِیَه فِی الأثناءِ إنقَطَعَ تَرخُّصُه وَ وَجَبَ عَلَیه الإتمامُ وَ إن کانَ قَد قَطََعَ مَسافات، ...
 تبعیت احکام از عناوین خود، حدوثاً و بقاءاً:
 اگر یک حکم شرعی، دائر مدار عنوانی باشد، حدوثاً و بقاءاً تابع آن عنوان است. مثلاً حکم وجوب تقصیر نماز، تابع عنوان سفر طاعت و حکم وجوب اتمام نماز، تابع عنوان سفر معصیت است. پس اگر شخصی سفری را به نیت طاعت شروع کرده باشد لکن در اثناء سفر که نیت معصیت پیدا کرده است و سفرش تبدیل به سفر معصیت شده است، وظیفه اش نماز تمام می شود. این مسأله مثل این است که شخصی از شهر بیرون رود درحالی که شغل او رانندگی نیست و برای نیت دیگری می خواهد به سفر برود لکن در اثناء سفر، مسافری از او می خواهد در مقابل کرایه ای، او را تا مقصدی برساند. در این صورت تا زمانی که شغل آن شخص، رانندگی نبود، نمازش شکسته بوده و از زمانی که راننده شد و مسافر جا به جا کرد، نمازش تمام است. به دلیل اینکه احکام، حدوثاً و بقاءاً تابع عناوین خود هستند.
 مرحوم سید(ره) نیز همین نظر را دارند و می فرمایند اباحهﻯ سفر همانطور که ابتدای سفر شرط است، در ادامهﻯ آن نیز شرط می باشد هرچند به اندازهﻯ چندین مسافت کامل طی کند در حالی که نیت طاعت داشته باشد اما همین که در حال استمرار و تلبس به سفر، نیت معصیت کند، از همان نقطه، سفرش تبدیل به سفر معصیت و نمازش تمام می شود.
 اقتضاء سفر طاعت برای نماز قصر و لا اقتضا بودن سفر معصیت در کلام شیخ انصاری(ره):
 صاحب جواهر(ره) و محقق خوئی(ره) و بسیاری از اعلام نیز نظرشان مثل نظر مرحوم سید(ره) است لکن شیخ اعظم انصاری(ره) در این مسأله مخالفت کرده و فرموده اند سفر طاعت، مقتضی شکسته شدن نماز هست اما سفر معصیت، لااقتضا و کالعدم می باشد. یعنی اگر شخصی به سفر معصیت برود، مثل آن زمانی که به سفر نرفته و در خانهﻯ خود مانده است، نمازش تمام است. پس اینطور نیست که سفر معصیت، اقتضایی برای تمام بودن نماز داشته باشد بلکه لا اقتضا می باشد و همانند کسی که اصلاً به سفر نرفته، اقتضای شکسته بودن را ندارد. بنابراین در ما نحن فیه وقتی آن شخص از وطن خود با نیت طاعت خارج می شود و مسافت کاملی را با آن نیت طی می کند، اقتضای قصر، محقق می شود و تبدیل شدن نیت او در ادامهﻯ سفر به نیت معصیت، اقتضای شکسته بودن نماز را از بین نمی برد. چراکه سفر معصیت، لااقتضا است و با اقتضاء قصر که در ابتدای سفر محقق شده، معارضه نمی کند و خاصیت آن را از بین نمی برد. پس خاصیت سفر طاعت که شکسته بودن نماز است، همچنان باقی می ماند. چون مقتضی آن موجود شده است. اما اگر در ابتدای سفر که نیت طاعت داشت، چهار فرسخ را با آن نیت، طی نکرده بود، نمی توانستیم این استدلال را مطرح کنیم. چراکه اقتضای قصر محقق نشده بود ولی فرض این مسأله، جایی است که سفرش، طاعت و مباح بوده و چهار فرسخ را نیز طی کرده که چنین سفری اقتضای قصر نماز را دارد و مزاحمی نیز برای از بین بردن تأثیر آن وجود ندارد. چراکه سفر معصیت، مقتضی تمام بودن نماز نیست تا اینکه خاصیت نماز قصر را از بین ببرد بلکه نسبت به قصر نماز، لا اقتضا می باشد. لا اقتضا بودن سفر معصیت به این معنا است که اگر از ابتدا تا انتها، فقط سفر معصیت محقق شود، خود به خود وظیفهﻯ آن شخص، همان وظیفهﻯ اولیه که تمام بودن نماز است، می باشد.
 جواب محقق خوئی(ره) از استدلال شیخ انصاری:
 محقق خوئی(ره) می فرمایند در ابتدا ممکن است برای انسان توهم ایجاد شود که استدلال شیخ انصاری(ره) صحیح است لکن با تدبر معلوم می شود که اینگونه نیست و ظاهر همهﻯ عناوینی که در ادله آمده اند، این است که نسبت به حکم، اقتضا دارند. لذا از آنجا که عنوان سفر معصیت، در روایات آمده است و گفته شده در سفر معصیت، نماز تمام است، همانطور که سفر طاعت، مقتضی قصر نماز است، سفر معصیت نیز مقتضی اتمام نماز است. پس در ما نحن فیه باید به هر دو مقتضی عمل کرد. یعنی مادامی که آن شخص در سفر طاعت باشد، نمازش قصر است و از زمانی که در سفر معصیت واقع می شود، نمازش تمام است. چراکه ظاهر ادله این است که هر دو عنوان، مقتضی حکم هستند. به نظر ما نیز این جواب، صحیح می باشد. لذا فرمایش مرحوم شیخ(ره) را قبول نداریم.
 *****
 ... وَ لَو لَم یَقطَع بِقَدرِ المَسافَه صَحَّ ما صَلّاه قَصراً فَهُو کَما لَو عَدَلَ عَن السَّفَر وَ قَد صَلّی قَبلَ عُدُولِه قَصراً حیثُ ذَکَرنا سابِقاً أنَّه لایَجِبُ إعادَتُها ...
 عدم اعادهﻯ نماز قصر پس از نیت معصیت و قبل از رسیدن به مسافت شرعی:
 اگر کسی با قصد چهار فرسخ از وطنش خارج شود و از حدّ ترخص که میزان اولیهﻯ شکسته بودن نماز است و به مقدار خفاء اذان (اذان بدون بلندگو) و خفاء جدران که ربع فرسخ است، عبور کند و نمازش را شکسته بخواند، سپس قبل از اینکه به چهار فرسخ برسد، نیتش تبدیل به معصیت شود، در این صورت که تکلیف او عوض می شود و باید نمازش را تمام بخواند، مرحوم سید(ره) می فرمایند اعادهﻯ نماز شکسته ای که خوانده است، واجب نمی باشد و این مسأله نظیر جایی است که شخصی پس از خواندن یک نماز شکسته و قبل از رسیدن به مسافت شرعی، کلاً از سفر خود منصرف شود که مرحوم سید(ره) و مشهور با استناد به صحیحهﻯ زراره در آنجا نیز فرموده اند اعادهﻯ آن نماز قصر، واجب نمی باشد. در آن مسأله، ولو اینکه صحیحهﻯ زراره با صحیحهﻯ أبی ولّاد معارضه دارد لکن مشهور به صحیحهﻯ زراره عمل کرده اند.
 جواب محقق خوئی(ره) از قیاس مرحوم سید(ره):
 محقق خوئی(ره) جوابی به این قیاس می دهند که ما نیز جواب ایشان را قبول داریم و آن اینکه ایشان می فرمایند اولاً ما خود مقیسٌ علیه را به علت تعارض صحیحهﻯ زراره با صحیحهﻯ أبی ولّاد، قبول نداریم. ثانیاً اگر این حکم را در مقیسٌ علیه قبول داشته باشیم، الحاق ما نحن فیه به آنجا را قبول نداریم. به دلیل اینکه صحیحهﻯ زراره دلیل خاصی است و مربوط به کسی می شود که از اصل سفر منصرف شده باشد و قیاس ما نحن فیه با مورد آن صحیحه، وجهی ندارد و شاهدی بر این الحاق نیز وجود ندارد. به عبارت دیگر موضوع صحیحهﻯ زراره که می گوید اعادهﻯ نماز قصر، واجب نیست، جایی است که انسان منصرف از سفر شده باشد و بخواهد برگردد. اما ملحق کردن کسی که می خواهد سفرش را ادامه دهد لکن تصمیم به معصیت دارد، به مورد آن صحیحه، قیاس و باطل است. به نظر ما این اشکال، وارد است و الحاق ما نحن فیه به مورد صحیحهﻯ زراره، قیاس است و نهایتاً می توانیم بگوئیم چنین شخصی احتیاط به جمع کند. یعنی علاوه بر اینکه نمازش را به صورت قصر خوانده، احتیاطاً آن را به صورت تمام نیز اعاده کند.
 همچنین در اینجا تبدّل موضوع نیز محقق نشده است تا کسی بگوید احکام، تابع عناوین هستند و آن زمان که سفرش سفر طاعت بوده، نمازش را قصر خوانده و پس از تبدیل شدن سفرش به سفر معصیت، تکلیفش نماز تمام شده است. چراکه در تحقق موضوع قصر که سفر طاعت می باشد، طی کردن چهار فرسخ، جزء الموضوع است. لذا در اینجا که قبل از نیت معصیت، ربع فرسخ بیشتر نرفته است، موضوع قصر بتمامه در خارج واقع نشده است و برای حکم به کفایت نماز قصری که خوانده و عدم اعادهﻯ آن، نیاز به دلیل خاص داریم.
 
 والسلام

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo