< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: شرط چهارم؛ عدم قصد اقامهﻯ ده روز / فَصل فِی صَلاه المُسافر / کتاب الصّلاه
 الرّابِع: أن لایَکونَ مِن قَصدِهِ فی أوَّلِ السِّیر أو فِی أثنائِه إقامَهُ عَشَرَهَ أیّامٍ قَبلَ بُلُوغِ الثَّمانِیَه، و أن لایَکونَ مِن قَصدِهِ المُرُورُ عَلی وَطَنِه کَذلِک وَ إلّا أتَمَّ، لِأنَّ الإقامَهَ قاطِعَهٌ لِحُکمِ السَّفَر، وَ الوُصُولَ إلی الوَطَنِ قاطِعٌ لِنَفسِه، فَلَو کانَ مِن قَصدِهِ ذلِکَ مِن حِینِ الشُّرُوع أو بَعدِه لَم یَکُن قاصِداً لِلمَسافه وَ کَذا یَتِمُّ لَو کانَ مُتَرَدِّداً فی نِیَّهِ الإقامَه أو المُرُور عَلَی الوَطنِ قَبلَ بُلُوغِ الثَّمانِیَه...
  شرط چهارم؛ عدم قصد اقامهﻯ ده روز یا مرور علی الوطن:
 شرط چهارم این است که نباید شخص مسافر، در اول سیر یا در اثناء سیر، قصد ماندن ده روز در مقصد یا جای دیگری در ضمن این هشت فرسخ را ولو در مسافت تلفیقی، داشته باشد. لذا اگر مسافر چنین قصدی داشته باشد، نمازش هم در مقصد، هم در بین راه، تمام است. همچنین مسافت سفر نباید طوری باشد که مسافر، از وطن خودش عبورکند. پس اگر از وطن خودش عبور کرد، مسافت، شکسته می شود و مثل آن است که تازه می خواهد سفرش را شروع کند و مسافتی که تا آن لحظه رفته، محاسبه نمی شود. دلیل این شرط این است که اقامت ده روز، حکم سفر را قطع می کند. یعنی در جایی که انسان ده روز می ماند، موضوع سفر باقی است و به او مسافر گفته می شود لکن حکم آن، یعنی قصر نماز، از بین می رود. اما صورت دوم که وصول به وطن می باشد، قاطع نفس موضوع سفر می باشد و به چنین شخصی که از وطن خودش عبور می کند، مسافر گفته نمی شود بلکه چون در وطن خودش می باشد، به او حاضر گفته می شود. تمام بودن نماز در این دو صورت، زمانی محقق می شود که شخص، از همان ابتدا قصد جدی بر اقامهﻯ ده روز یا مرور به وطن داشته باشد یا اینکه از ابتدای سفر، قصد جزمی نداشته لکن مردد باشد و احتمال بدهد ده روز در مقصد می ماند یا از وطنش عبور می کند.
 *****
 ...نَعَم لَو لَم یَکُن ذلِک مِن قَصدِهِ وَ لا مُتَرَدِّداً فِیه إلّا أنَّه یَحتَمِلُ عُرُوضُ مُقَتَضٍ لِذلِکَ فِی الأثناءِ لَم یُنافِ عَزمَه عَلَی المَسافَهِ فَیُقَصِّر، نَظِیرُ ما إذا کانَ عازِماً عَلَی المَسافَه إلّا أنَّه لَو عَرَضَ فِی الأثناءِ مَانِعٌ مِن لُصٍّ أو عَدُوٍّ أو مَرَضٍ أو نَحوِ ذلِک یَرجِعُ، وَ یَحتَمِلُ عُرُوضُ ذلِک، فَإنَّهُ لایَضُرُّ بِعَزمِه وَ قَصدِه.
 عدم اعتبار احتمال اقامهﻯ ده روز پس از قصد جزمی به سفر:
 اگر کسی قصد سفر و رفتن هشت فرسخ تلفیقی را داشته باشد و تا چهار فرسخی نیز قصد اقامهﻯ ده روز یا عبور از وطنش را ندارد و مردد بر آن نیز نمی باشد لکن احتمال می دهد بعد از چهار فرسخی، اتفاقی بیفتد و او مجبور به اقامهﻯ ده روز شود. مثل اینکه احتمال دهد مردم آن روستا، او را دعوت و مجبور بر ماندن تا ده روز کنند یا اینکه احتمال دهد در آن روستا مریض شود یا دزد و دشمنی به او حمله کند و نتواند تا ده روز از آنجا حرکت کند. اما خودش فی نفسه چنین قصدی ندارد، همچنین تردید نیز ندارد لکن چنین احتمالاتی می دهد. در اینصورت از آنجا که این احتمالات، احتمالات ضعیفی هستند و سدّ باب آنها، غیر ممکن است، لذا این احتمالات، منشأ اثر شرعی نیستند و تأثیری ندارند. همچنین مورد اعتنا عقلا واقع نمی شوند و به مجرد چنین احتمالاتی، از نظر عقلا قصد او در ابتدای سفر، از بین نمی رود.
 تفصیل محقق خوئی(ره) پیرامون احتمال اقامهﻯ ده روز:
 محقق خوئی(ره) فرموده اند نمی توان گفت احتمال اقامهﻯ ده روز، هیچ وقت اعتبار ندارد. بلکه اگر چنین احتمالی، عقلائی و معتدٌ به باشد، باید به آن احتمال، اعتنا کرد و در سفر، آن را مورد محاسبه قرار داد. مثل عبور کردن از راهی که بسیار دزدی در آن اتفاق می افتد و احتمال دزدی در آن، عقلایی می باشد. اما اگر چنین احتمالی، بسیار ضعیف باشد، نباید به آن اعتنا کرد بلکه باید به قصد خود عمل کرد.
 نظر ما پیرامون صور مختلف شرط چهارم:
 به نظر ما درصورتی که انسان در اثناء سفر، از وطن خودش عبور کند، چون در آنجا حاضر است، ادامهﻯ سفر از وطن، انشاء سفر جدیدی محسوب و سفر قبلی منقطع می شود. لذا مسافت قبلی محاسبه نمی شود و مسافت او باید از الان حساب شود. این مطلب، عقلی است و نیازی به دلیل تعبدی ندارد. همچنین در جایی که انسان قصد عشره می کند، یقیناً باید نمازش را تمام بخواند و هرجا که انسان نمازش را تمام می خواند، هنگام خروج از آن مکان، مسافت جدیدی شروع می شود. یعنی ابتدای مسافت، از آنجا محاسبه می شود و مسافتی که تا آن مکان، طی کرده است، مورد محاسبه قرارنمی گیرد.
 پس اگر در ابتدای سفر، قصد ماندن ده روز در مکانی که فاصله اش از وطن، چهار فرسخ است، داشته باشد، علاوه بر اینکه نمازش در آن مکان تمام است، در تمامی طول مسیر رفت و مسیر برگشت نیز نمازش تمام است. چراکه در چنین سفری، چهار فرسخِ مسافت رفت، با چهار فرسخِ مسافت برگشت، تلفیق نمی شود. چون مکانی که انسان نماز را تمام می خواند، مبدأ مسافت هشت فرسخی است نه مبدأ مسافت چهار فرسخی.
 خروج حکمی یا خروج موضوعی محل قصد عشره:
 پیرامون این شرط، یک بحث علمی واقع شده که محقق خوئی(ره) نیز متعرض آن شده اند و آن اینکه آیا خروج محل قصد عشره، همانطور که مرحوم سید(ره) تصریح فرموده اند، یک خروج حکمی است یا یک خروج موضوعی؟
 خروج موضوعی به معنای این است که نسبت به محل قصد عشره، دلیل خاص وارد شده و آن را به منزلهﻯ وطن قرار داده است و درنتیجه انسان در آن مکان، مسافر محسوب نمی شود بلکه در وطن تنزیلی خودش است و از موضوعِ نماز قصر که عنوان سفر است، خارج می باشد. اما خروج حکمی به معنای این است که در حال قصد عشره، عنوان مسافر بر او صدق می کند و دلیلی نداریم که محل قصد عشره، به منزلهﻯ وطن باشد لکن دلیلی قائم شده بر اینکه این شخص، حکم سفر، یعنی وجوب تقصیر را ندارد و نمازش تمام است. در هر صورت، چه این خروج، حکمی باشد، چه موضوعی، چنین شخصی که قصد عشره دارد، نمازش در بین مسیر رفتن و برگشتن، تمام است و خروج موضوعی یا حکمی در اصل مطلب، تفاوتی ایجاد نمی کند. دلیل آن هم ظهور ادله ای است که هشت فرسخ تلفیقی را بیان کرده اند که دلالت بر عدم وجود قاطع می کنند. یعنی تلفیق در صورتی صحیح است که در اثناء سفر، نماز آن شخص، تمام نباشد.
 استدلال بر خروج موضوعی بودن مکانی که قصد عشره می شود:
 خروج موضوعی تنزیلی، به وسیلهﻯ تعبد شرعی محقق می شود. چون عقلاً و عرفاً شخصی که قصد عشره می کند، خروجی ندارد و به حسب واقع، مسافر محسوب می شود. پس باید در ادلهﻯ شرعیه، دلیلی آمده باشد که مثلاً بگوید «المُقِیمُ عَشَرَهَ أیّام بِمَنزِلَهِ المُستَوطِن أو بِمَنزِلَهِ مَن هُوَ فی بَیتِه». این مطلب در هیچ جا وارد نشده مگر در روایتی که قبلاً نیز به آن اشاره کرده ایم و آن صحیحهﻯ زراره از امام محمد باقر(ع) است که می فرماید «مَن قَدِمَ قَبلَ التَّروِیَه بِعَشَرَه أیّامٍ وَجَبَ عَلَیهِ إتمامُ الصَّلاه، وَ هُوَ بِمَنزِلَهِ أهلِ مَکّه...» [1] . این روایت در رابطه با تمام خواندن یا شکسته خواندن نماز کسانی است که برای زیارت خانهﻯ خدا به مکّه می روند. کسی که وظیفه اش شکسته خواندن نماز است، در مکّه بین قصر و اتمام، مخیّر است ولی کسی که وظیفه اش تمام است، نمی تواند شکسته بخواند. لذا حضرت می فرماید کسانی که ده روز قبل از روز ترویه که روز هشتم است و روز خارج شدن حجاج از مکّه به سمت عرفات می باشد، وارد مکّه شده و قصد عشره کرده اند، به منزلهﻯ اهل مکه هستند که نمازشان را تمام می خوانند. پس در این روایت، به خروج موضوعی تنزیلی تصریح شده است و از این جهت نیز بین شهر مکه و شهرهای دیگر تفاوتی وجود ندارد بلکه میزان، همان قصد عشره می باشد. لذا احتمال خصوصیت شهر مکه، منتفی است و می توانیم بگوئیم «المُقِیمُ عَشَرَهَ أیامٍ بِمَنزِلَهِ أهلِ ذلِکَ البَلَد». این همان تنزیلی است که اصحاب فرموده اند « المُقِیمُ عَشَرَهَ أیامٍ بِمَنزِلَهِ الحاضِر». بنابراین با توجه به این دلیل، خروج کسی که در مکانی قصد عشره می کند، خروج موضوعی است.
 اشکال محقق خوئی(ره) بر استدلال به واسطهﻯ صحیحهﻯ زراره:
 محقق خوئی(ره) بر این روایت، از جهت اشتمال بر یک حکم خلاف اجماع، اشکال کرده و فرموده اند در ادامهﻯ این روایت، حضرت می فرمایند «...فَإذا خَرَجَ إلی مِنی وَجَبَ عَلَیهِ التَّقصِیر». خروج به سمت منی، از جهت مقدمهﻯ رفتن به عرفات می باشد. چون در آن زمان، برای رفتن به عرفات از سمت منی می رفته اند و تا عرفات نیز مسافت شرعی محقق می شود. لذا حضرت فرموده اند نمازشان شکسته می شود. «فَإذا زارَ البَیت أتَمَّ الصَّلاه، وَ عَلَیهِ إتمامُ الصَّلاه إذا رَجَعَ إلی مِنی حتّی یَنفَر» [2] . حجاج پس از تمام کردن اعمال در عرفات و مشعر و منی، برای طواف خانهﻯ خدا و سعی صفا و مروه و طواف نساء به مکّه برمی گردند. سپس برای رمی جمرات در روز و بیتوته در شب، دوباره به منی می روند که فاصلهﻯ آن تا مکّه، حدود یک فرسخ می باشد و بعید است به دو فرسخ برسد. در اینصورت حضرت می فرمایند وقتی حجاج به مکّه برمی گردند، باید نمازشان را تمام بخوانند و چون در سفر به منی، قصد چهار فرسخ ندارند، در آنجا نیز نمازشان تمام است. حال آنکه این مسأله در رابطه با انسان های غریب و مسافر است نه اهالی مکه، و به همین خاطر است که در صدر روایت نیز حضرت فرمودند در صورت قصد عشره داشتن، نمازشان در مکه تمام است. چنین افرادی ولو در ابتدا قصد عشره داشته اند لکن از مکه خارج شده و تا عرفات، چهار فرسخ طی کرده و برگشته اند. لذا قصد عشرهﻯ آنها منقطع شده و برگشتن آنها به مکه بعد از اتمام اعمالشان، سفر جدیدی محسوب می شود و نمازشان شکسته است. چون یک سفر چهار فرسخی در ضمن قصد عشرهﻯ آنها فاصله شده است و تنها در صورتی که مجدداً قصد عشره کنند، نمازشان تمام می شود. لکن در این روایت، حضرت هیچگونه اشاره ای به قصد عشرهﻯ جدید نکرده و فقط فرموده اند پس از بازگشت به مکه، تا زمانی که به منی می روند و سپس به شهر خودشان باز می گردند، نمازشان تمام است. در حالی که این مسأله، بسیار محل ابتلا و کثیر الدوران است و هیچکدام از اصحاب به تمام بودن نماز فتوا نداده اند. پس از این جهت که این روایت، مشتمل بر یک حکم غریب و خلاف اجماع می باشد، نمی توان به آن استدلال کرد.
 جواب ما از اشکال محقق خوئی(ره):
 جواب ما به محقق خوئی(ره) این است که اگر قسمتی از یک روایت، خلاف قاعده باشد و قسمت دیگری از آن، خلاف قاعده نباشد، نباید به خاطر قسمت خلاف قاعده، از کل آن روایت دست برداریم. این مطلب بین همهﻯ علماء مسلم است و خود محقق خوئی(ره) نیز ملتزم به آن است که در چنین صورتی نباید از کل روایت، صرف نظر کنیم. بلکه می گوئیم در قسمت خلاف قاعده، شاید راوی یا نسّاخ اشتباه کرده اند یا اینکه امام(ع) به خاطر مصلحت خاصی این مطلب را فرموده اند.
 پس به نظر ما نمی توان از صحیحهﻯ زراره، به طور کلی رفع ید کرد. لذا صدر این روایت، می تواند دلیل بر خروج موضوعی باشد ولو اینکه ذیل آن، با این اشکال، مواجه است.
  والسلام
 


[1] - الوسائل 8 : 464 / أبواب صلاه المسافر ب3 ح3.
[2] - الوسائل 8 : 464 / أبواب صلاه المسافر ب3 ح.3

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo