< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: شرط سوم؛ استمرار قصد مسافت / فَصل فِی صَلاه المُسافر / کتابُ الصَّلاه
 شمول اطلاق ادله نسبت به کسی که قهراً به سفر برده می شود:
 در جلسهﻯ گذشته گفتیم اطلاق ادله شامل شخصی که بدون اختیار و به صورت اجبار به سفر برده می شود لکن علم به سفر و طی مسافت دارد، می شود. چون میزان، طی مسافت و علم به آن است ولو به زور او را به سفر ببرند. البته دلالت آیهﻯ شریفهﻯ ﴿فَمَن کانَ مِنکُم مَریضاً أو عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِن أیّامٍ اُخَر﴾ [1] که در مورد روزه است، نسبت به ما نحن فیه بسیار واضح است. چون کلمهﻯ «عَلَی سَفَرٍ» شامل هر نوع سفری می شود و فرقی نمی کند شخص، با پای خودش در حال سفر باشد یا او را به زور به سفر ببرند. لذا اگر در ادلهﻯ دیگر مثل آیهﻯ ﴿وَ إذا ضَرَ بتُم فِی الأرضِ فَلَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ أن تَقصُرُو مِنَ الصَّلاه﴾ [2] تشکیک و گفته شود ظهور در اختیار دارند، لکن شکی در اطلاق این آیه وجود ندارد که به ضمیمهﻯ ملازمه بین افطار صوم و قصر صلاه، دلالت بر شکسته خواندن نماز می کند.
 استدلال فقها بر عدم نیاز به اختیار به وسیلهﻯ روایت اسحاق بن عمّار:
 در این مسأله، فقها برای اثبات کفایت علم در تحقق قصد و عدم حاجت به اختیار، متعرض روایتی شده اند که هم دلالتش ضعیف است، هم سندش. آن روایت را شیخ کلینی(ره) نقل می کند بِإسنادِه عَن أحمدِ بنِ مُحَمدِ البَرقی عَن مَحمد بن أسلَم الجَبَلی (که توثیق نشده است) عَن صَباحِ الحذَّاء (که یکی از صحاح معروف است) عَن إسحاق بن عمّار (این روایت موثقه است ولی با توجه به ضعف محمد بن أسلم، ضعیف می باشد) قالَ: «سَألتُ أبَا الحَسَن (علیه السلام) عَن قَومٍ خَرَجُوا فِی سَفَرٍ فَلَمّا انتَهَوا إلی المَوضِعِ الَّذِی یَجِبُ عَلَیهِم فِیه التَّقصیر»، یعنی وقتی به حدّ ترخص رسیدند «قَصَّروا مِن الصَّلاه، فَلَمّا صارُوا عَلی فَرسَخین أو عَلی ثَلاثَهِ فَراسِخ أو عَلی أربَعَه تَخَلَّفَ عَنهُم رَجُلٌ لایَستَقِیمُ لَهم سَفَرُهُم إلّا بِه» یعنی به دو یا سه فرسخی که رسیدند، یکی از آنها گفت من با شما نمی آیم و آنها نیز بدون همراهی آن شخص، نمی توانستند به سفر ادامه دهند. «فأقامُوا یَنتَظِرونَ مَجِیئَهُ إلَیهِم وَ هُم لا یَستَقیمُ لَهم السَّفر إلّا بِمَجِیئِهِ إلَیهِم، فأقامُوا عَلی ذلِک أیاماً لا یَدرُونَ هَل یَمضُونَ فی سَفَرِهِم أو یَنصَرِفون»، چند روز منتظر او ماندند تا کارش تمام شود و بیاید و سفرشان را با همدیگر ادامه دهند. در این مدت، مردد بودند و نمی دانستند آن شخص بالاخره می آید و این سفر ادامه پیدا می کند یا نمی آید. «هَل یَنبَغِی لَهُم أن یُتِمُّوا الصَّلاه أو یُقِیمُوا عَلَی تَقصِیرِهِم؟». حال باید نمازشان را تمام بخوانند یا مثل روز اول که به حدّ ترخص رسیدند، باید نمازشان را شکسته بخوانند؟ «قَالَ: إن کانُوا بَلَغُوا مَسِیرَهَ أربَعَه فَراسِخ فَلیُقِیمُوا عَلَی تَقصِیرِهم، أقامُوا أم إنصَرَفوا» حضرت فرمودند اگر تا اینجا که آمده اند، چهار فرسخ را طی کرده اند، باید به نماز قصر ادامه دهند، چه بمانند چه برگردند. «وَ إن کانُوا سارُوا أقَلَّ مِن أربَعَه فراسِخ فَلیُتِمُّوا الصَّلاه، قامُوا أو إنصَرَفُوا، فإذا مَضَوا فَلیُقَصِّروا» اما اگر تا اینجا کمتر از چهار فرسخ آمده اند، از آنجا که الان نیز مردد هستند سفرشان را ادامه می دهند یا نه، باید نماز را تمام بخوانند و در صورتی که تصمیم به رفتن تا هشت فرسخ ملفّق گرفتند، باید نماز را شکسته بخوانند. چرا که این چند فرسخ را با قصد، تا اینجا آمده اند و اگر بخواهند سفرشان را ادامه دهند، مسافتی که طی می کنند با مسافت قبلی ضمیمه می شود. ادامهﻯ این روایت را شیخ صدوق(ره) در علل با سند دیگری به روایت از سعد آبادی که ضعیف می باشد نقل می کند: «قَالَ: ثُمَّ قَالَ (علیه السلام): هَل تَدرِی کَیفَ صَارَ هکَذا؟» حضرت به آن شخص فرمودند آیا می دانی علت این حکم چیست؟ «قُلتُ: لا، قَال: لأنَّ التَّقصیرَ فی بَریدَین» گفت نه نمی دانم. حضرت فرمود به خاطر اینکه موضوع تقصیر صلاه، دو برید، یعنی هشت فرسخ ولو ملفّق می باشد. «وَ لا یَکونُ التَّقصِیر فی أقلّ مِن ذلِک» در کمتر از این مقدار، نماز شکسته نمی شود. «فَإذا کانُوا قَد سارُوا بَریداً و أرادُوا أن یَنصَرِفُوا کانُوا قَد سافَرُوا سَفَرَ التَّقصِیر، وَ إن کانُوا سارُو أقَلّ مِن ذلِک لَم یَکُن لَهُم إلّا إتمامُ الصَّلاه» یعنی اگر چهار فرسخ بروند و چهار فرسخ برگردند که جمع آن هشت فرسخ بشود، نمازشان شکسته می شود اما اگر مثلاً دو فرسخ بروند، با دو فرسخ برگشت آن، مسافت تلفیقی حاصل نمی شود. «قُلتُ ألَیسَ قَد بَلَغُوا الموضِعَ الَّذی لا یَسمَعُونَ فیه أذانُ مِصرِهِم الَّذی خَرَجُوا مِنه؟» راوی می گوید زمانی که آنها از شهر بیرون آمدند، قصد سفر داشته و نماز را بعد از حدّ ترخص شکسته خواندند. آیا این کارشان صحیح نبوده؟ «قالَ: بَلی، إنّما قَصَّروا فِی ذلِکَ المَوضِع لأنَّهُم لم یَشُکُّوا فِی مَسِیرِهم» حضرت فرمودند آن زمانی که پس از حدّ ترخص، نمازشان را شکسته خواندند، کار صحیحی کردند چرا که قصد مسافت را داشته و تردیدی نسبت به آن نداشتند. «وَ اِنَّ السِیرَ یَجِدُّ بِهم، فَلَمّا جاءَت العِلَّهُ فِی مَقامِهِم دونَ البَرید صارُوا هکَذا» سپس مسیر سفر آنها را می کِشد و می برد اما پس از آنکه در ادامه پیدا کردن سفر تا چهار فرسخ، تردید کردند، باید نمازشان را تمام بخوانند.
 
 نتیجهﻯ نهایی در استدلال به روایت اسحاق بن عمّار:
 این روایت، ضعیف السند است چون در سلسه سند آن، محمد بن أسلم آمده است که اولاً از آن در نسخه بدل، به محمد بن مسلم تعبیر شده که تعبیر غلطی می باشد و ثانیاً اگر هم محمد بن مسلم صحیح باشد، مراد از آن، محمد بن مسلم معروف که از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و از قدما می باشد، نیست چرا که در این روایت، محمد بن مسلم با یک واسطه از موسی بن جعفر(ع) نقل روایت می کند. همچنین در روایت شیخ صدوق(ره) محمد بن علی الکوفی قرار دارد که ضعیف می باشد. در هر صورت استدلالی که به این روایت شده است، مربوط به جملهﻯ آخر آن می شود که حضرت می فرماید «إنّما قَصَّروا فِی ذلِکَ المَوضِع لأنَّهُم لم یَشُکُّوا فِی مَسِیرِهم». با توجه به این عبارت، استدلال شده است به اینکه تمام العله، علم به مسیر و عدم شک در آن می باشد و در اینصورت اختیاری یا اجباری رفتن انسان، فرقی نمی کند بلکه موضوع حکم، علم به اتفاق افتادن سفر می باشد.
 به نظر ما انصاف مطلب این است که این تعبیر، هیچگونه دلالتی بر این مطلب ندارد. بلکه جملهﻯ «لم یَشُکُّوا فِی مَسِیرِهم» ظهور در طی کردن مسیر توسط خود شخص دارد. علاوه بر آن، وجه ضعیف دیگر اینکه ذیل این روایت، در نقل مرحوم کلینی(ره) نیامده بلکه فقط در روایت شیخ صدوق(ره) آمده است. پس این روایت، ضعیف السند و ضعیف الدلاله می باشد لکن ما برای اثبات مطلب، به آیهﻯ شریفهﻯ ﴿فَمَن کانَ مِنکُم مَریضاً أو عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِن أیّامٍ اُخَر﴾ [3] استدلال کردیم که دلالتش قوی می باشد.
 *****
 الثالثُ: إستِمرارُ قَصدِ المَسافَه، فَلَو عَدَلَ عَنه قَبلَ بُلُوغِ الأربَعَه أو تَرَدَّدَ أتِمَّ، وَ کَذا إذا کانَ بَعدَ بُلُوغِ الأربَعَه لکِن کانَ عازِماً عَلَی عَدَمِ العُود ...
 شرط سوم؛ استمرار قصد مسافت، در طول سفر:
 شرط سوم این است که در تمام مسیر، قصد مسافت ادامه و استمرار پیدا کند و تصمیم او در بین سفر عوض نشود یا اینکه مردد نشود. مراد از قصد نیز علم می باشد. یعنی همین مقدار که آگاهانه می رود، کفایت می کند و لازم نیست اختیار داشته باشد و مکره نباشد.
 در نتیجه اگر قبل از گذشتن از چهار فرسخ، منصرف شود یا برای او تردید حاصل شود یا اینکه پس از گذشتن از چهار فرسخ، تصمیم به ماندن داشته باشد و دیگر برنگردد، نمازش تمام است. چرا که در هر دو صورت، هشت فرسخ تلفیقی را طی نکرده است.
 *****
 ...أو کانَ مُتَرَدِّداً فِی أصلِ العَود وَ عَدَمِه، أو کانَ عازِماً عَلَی العَود لکِن بَعدَ نِیَّهِ الإقامَهِ هُناکَ عَشَرَهَ أیَّامٍ، وَ أمّا إذا کانَ عازِماً عَلَی العَودِ مِن غَیرِ نِیَّهِ الإقامَهِ عَشَرَهَ أیَّامٍ فَیَبقی عَلَی القَصرِ وَ إن لَم یَرجع لِیَومِه، بَل وَ إن بَقِی مُتَرَدِّداً إلی ثَلاثِینَ یَوماً، نَعَم بَعدَ الثَّلاثِینَ مُتَرَدِّداً یَتِمَّ.
 موارد عدم تحقق استمرار قصد مسافت:
 اگر مسافر، پس از گذشتن از چهار فرسخ بین برگشت و عدم برگشت مردد باشد، تلفیق حاصل نمی شود. همچنین اگر مصمم به برگشت باشد لکن بخواهد بعد از ده روز برگردد، یعنی قصد دارد ده روز در چهار فرسخی بماند، باز هم تلفیق حاصل نمی شود و مسافت شکسته می شود چون المُقِیمُ عَشرَهَ أیّام بِمَنزِلَهِ المُتَوَطِن. یعنی مثل این است که مرور عَلَی الوطن کرده است. همچنین علاوه بر آنکه اقامت ده روز در وسط سفر، تلفیق مسیر رفت و برگشت که هرکدام چهار فرسخ هستند را خراب می کند، همچنین کسی که قصد ده روز نمی کند و مردد است لکن اقامتِ با تردید او، از یک ماه تجاوز می کند نیز باید نمازش را تمام بخواند و تلفیق حاصل نمی شود.
 دلیل لزوم استمرا قصد:
 این مطالب همگی مطابق قاعده بودند اما اصل مطلب این است که استمرار القصد چه دلیلی دارد؟ دلیل ما بر لزوم استمرار قصد، همان موثقهﻯ عمّار است که سائل در سؤال گفته بود اگر کسی پنج یا شش فرسخ برود و دوباره شش فرسخ دیگر نیز برود، آیا نمازش شکسته می شود؟ حضرت فرمودند کفایت نمی کند مگر اینکه از ابتدا که از منزلش خارج می شود، قصدش این باشد که می خواهد هشت فرسخ امتدادی یا تلفیقی برود. این تعبیر حضرت که می فرماید «حَتّی یَسیرَ مِن مَنزِلِهِ أو قَریَتِه ثَمانِیَهَ فَراسِخ»، [4] به این معنی است که علم به طی کردن هشت فرسخ، از منزل او تا رأس هشت فرسخی، در طول کل مسیر، معتبر است. بنابراین اگر قصد او در طول مسیر، به تردید تبدیل شود یا عدول کند، این شرط محقق نمی شود.
 وجوب اعادهﻯ نماز قصر پس از انصراف از سفر در کلام محقق خوئی(ره):
 بحث دیگری که محقق خوئی(ره) در اینجا مطرح کرده و مرحوم سید(ره) نیز بعداً متعرض آن می شود، این است که اگر شخص مسافر، با قصد هشت فرسخ از منزل خارج شود و پس از طی چند فرسخ، نمازش را شکسته بخواند و پس از آن پشیمان شود، در این حالتی که تکلیفش تمام است، مشهور فرموده اند نمازی را که به صورت شکسته خوانده، لازم نیست اعاده کند و به صحیحهﻯ زراره که حضرت فرمودند اعاده لازم نیست، استناد کرده اند لکن محقق خوئی(ره) می فرماید صحیحهﻯ زراره با صحیحهﻯ أبی ولاد که دلالت بر وجوب اعاده می کند، تعارض می کنند و چون مرجّحی وجود ندارد، تساقط می کنند و نوبت به عمومات تمام می رسد. چرا که هروقت مخصص برای ما اثبات نشد ولو از جهت معارضه، باید به عموم عام که تمام است، رجوع کنیم.
 البته قاعدهﻯ إجزاء نیز در اینجا جاری می باشد لکن چون در این مسأله نصوصی داریم، لازم است به آن نصوص عمل کنیم.
  والسلام


[1] -سوره بقره آیه 184.
[2] - سوره نساء آیه 101
[3] - سوره بقره آیه 184.
[4] - الوسائل 8 : 369 / أبواب صلاه المسافر ب4 ح3.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo