< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی نماز مسافر در حالت های مختلف انسان تابع و مجبور / فَصل فِی صَلاه المُسافر / کتاب الصَّلاه
  [2249] مسأله 18: إذا عَلِمَ التَّابِع بِمُفارِقَهِ المَتبُوع قَبلَ بُلُوغِ المَسافَه وَ لَو مُلَفَّقَهً بَقِیَ عَلَی التَّمام، بَل لَو ظَنَّ ذَلِکَ فَکَذلِک، نَعَم لَو شَکَّ فِی ذَلِکَ فَالظَّاهِرُ القَصرُ خُصُوصَاً لَو ظَنَّ العَدَم، لکِنَ الأحوَط فِی صُورَهِ الظَّنِّ بِالمُفارِقَهِ وَ الشَّکِّ فِیهَا الجَمعُ.
 علم یا ظن یا شک تابع به مفارقت از متبوع:
 اگر تابع بداند قبل از رسیدن به مسافت، از متبوع خود مفارقت می کند، قطعاً قصد مسافت نداشته و وظیفه اش تمام خواندن نماز است. همچنین اگر ظن به مفارقت داشته باشد نیز باید نمازش را تمام بخواند. چون قصد به مسافت که به معنی علم به مسافت است، برای او محقق نمی شود. اما اگر شخص تابع، شک در مفارقت داشته باشد، یعنی احتمال مفارقت بدهد، مرحوم سید(ره) می فرماید ظاهر این است که باید نمازش را قصر بخواند لکن همهﻯ محشین بدون استثناء، این حکم را رد کرده اند و گفته اند وقتی تابع، احتمال مفارقت و جدا شدن را می دهد، معلوم است قصد بالفعل نسبت به سفر ندارد و نمازش تمام است. مگر اینکه این شک، یک احتمال ضعیف و غیر قابل اعتنا باشد که چنین شک ضعیفی همیشه وجود دارد و برای عقلا قابل اعتنا نمی باشد. اما اگر آن شک، یک احتمال قوی و معتدٌ به باشد، مورد اعتنا واقع می شود و درنتیجه نماز او شکسته نمی باشد.
 ما نیز فتوای مرحوم سید(ره) مبنی بر قصر نماز تابع، در صورت شک در مفارقت را قبول نداریم. چراکه میزان، علم یا اطمینان داشتن از ابتدا به طی مسافت است و در صورتی که این علم یا اطمینان از بین برود، نماز تمام است، چه به وسیلهﻯ علم و ظن از بین برود، چه به وسیلهﻯ شک.
 *****
 [2250] مسأله 19: إذا کانَ التّابِع عازِماً عَلَی المُفارِقَه مَهما أمکَنَه أو مُعَلِّقاً لَها عَلَی حُصُولِ أمرٍ کَالعِتقِ أو الطَّلاقِ وَ نَحوِهِما فَمَعَ العِلمِ بِعَدَمِ الإمکانِ وَ عَدَمِ حُصُولِ المُعلَّقِ عَلَیه یُقَصِّر، وَ أمّا مَعَ ظَنِّه فَالأحوَطُ الجَمعُ وَ إن کانَ الظّاهِرُ التَّمام، بَل وَ کَذا مَعَ الإحتِمال إلّا إذا کانَ بَعِیداً غایَته بِحَیثُ لایَنافِی صِدقُ قَصدِ المَسافَه، وَ مَعَ ذلِک أیضاً لایُترَکُ الإحتِیاط.
 عزم تابع به مفارقت از متبوع:
 گاهی اوقات تابع، عزم و تصمیم جدا شدن از متبوع خود را دارد. این عزم دو صورت دارد، یا می خواهد در هر زمانی که بتواند و امکان داشته باشد، جدا شود یا اینکه جدا شدن را معلّق بر حصول امری می کند. مثل زوجه ای که در سفر از همسر خود تبعیت می کند و می گوید در صورت حصول طلاق، از او جدا می شوم، یا مثل غلامی که در سفر از مولای خود تبعیت می کند و می گوید اگر در این سفر موفق به عتق و آزادی شوم، از مولای خود جدا می شوم. در این موارد، اگر تابع، علم به عدم تمکّن از مفارقت یا عدم حصول طلاق و عتق داشته باشد، نمازش شکسته است چون در نهایت می داند که این سفر را تا آخر می رود. اما اگر تابع، ظن به عدم تمکّن یا عدم حصول این امور داشته باشد یا اینکه اصلاً شک داشته باشد و فقط احتمال آنها را بدهد، ظاهر این است که اصالت التمام جاری و نمازش تمام است. چراکه نسبت به حصول این سفر شک دارد. در حالی که نماز، در صورت علم و اطمینان به وقوع سفر، شکسته می شود. مگر اینکه همانطور که در فرع گذشته گفتیم، شک او نسبت به اتفاق افتادن این موارد، بسیار ضعیف و کالعدم باشد و احتمال قوی بدهد که متابعت او تا آخر سفر ادامه پیدا می کند. در اینصورت باید نماز را شکسته بخواند و بر خلاف بیان مرحوم سید(ره)، احتیاط نیز داعی ندارد چرا که این احتمال، بسیار ضعیف و از سوی عقلا کالعدم و غیر قابل اعتنا می باشد. درنتیجه اطمینان دارد که این سفر را تا آخر می رود و همین مقدار برای شکسته شدن نماز کافی است. محشین نیز در اینجا فرموده اند احتیاط، لزومی ندارد.
 *****
 [2251] مسأله 20: إذا اعتَقَدَ التّابِع أنَّ مَتبُوعَهُ لَم یَقصُد المَسافَه أو شَکَّ فِی ذلِک، وَ فِی الأثناءِ عَلِمَ أنَّه قاصِدٌ لَها فَالظَّاهِرُ وُجُوبُ القَصرِ عَلَیه وَ إن لَم یَکُن البَاقِی مَسافَه، لأنَّه إذا قَصَدَ ما قَصَدَهُ مَتبُوعُه فَقَد قَصَدَ المَسافَه واقِعاً، فَهُوَ کَما لَو قَصَدَ بَلَداً مُعَیَّناً وَ اعتَقَدَ عَدَم بُلُوغِهِ مَسافَه فَبانَ فِی الأثناءِ أنَّه مَسافَه، وَ مَعَ ذلِک فَالأحوَطُ الجَمعُ.
 کفایت قصد اجمالی تابع در تبعیت از متبوع:
 این مسأله همان مطلبی است که در جلسات گذشته از قول شهید(ره) مطرح و پیرامون آن بحث کردیم و آن اینکه اگر تابع، قصد جدی داشته باشد هرجا متبوعش می رود، با او برود و متبوع نیز واقعاً قصد هشت فرسخ تلفیقی را داشته باشد ولی تابع خبر نداشته و فقط عازم به متابعت باشد، طبق نظر ما چنین قصدی کافی نیست. چون نمی داند متبوعش کجا می رود و در حقیقیت قصد هشت فرسخ ندارد و نمازش تمام است. لکن شهید(ره) و بعضی از کسانی که از ایشان تبعیت کرده اند، فرموده اند نماز او شکسته است. چون چنین شخصی با قصد متابعت از متبوعش، قصد اجمالی به سفر دارد چرا که متبوعش نیز قصد سفر دارد. قصد اجمالی نیز در شکسته شدن نماز، کافی است. مثل شخصی که می خواهد از کوفه به حلّه برود و نمی داند فاصلهﻯ کوفه تا حلّه، بیشتر از چهار فرسخ است. در اینصورت نمازش شکسته می شود چون قصد واقع المسافه را داشته است.
 ما در جواب به این مثال گفتیم قیاس آن با ما نحن فیه، قیاس مع الفارق است. چرا که در آنجا شخص، مصمم است از کوفه به حلّه برود و قصد واقع المسافه نیز کفایت می کند ولی در ما نحن فیه که تابع، قصد تبعیت از متبوعش را می کند، اصلاً قصد او، قصد واقع المسافه نیست. چون نمی داند متبوعش تا کجا می رود و احتمال می دهد متبوعش تا کمتر از چهار فرسخ برود. قصد اجمالی داشتن تابع نیز بی معنی است. چراکه در علم، شبههﻯ مصداقیه پیدا نمی شود. یعنی محال است برای کسی شبهه ایجاد شود که علم دارد یا ندارد. بلکه علم، از جملهﻯ وجدانیات است و شک در آن معقول نمی باشد. لذا وقتی قصد المسافه به معنای علم به طی کردن مسافت می باشد و تابع نیز چنین علمی ندارد و احتمال می دهد متبوعش تا کمتر از چهار فرسخ برود، نمازش تمام است. چون نه علم تفصیلی دارد و نه علم اجمالی. اما مرحوم سید(ره) در این مسأله از شهید(ره) تبعیت کرده و فرموده قصد تابع کفایت می کند و نمازش شکسته است.
 *****
 [2252] مسأله21: لا إشکالَ فِی وُجُوبِ القَصرِ إذا کانَ مُکرَهاً عَلَی السَّفَرِ أو مَجبُوراً عَلَیه، وَ أمّا إذا اُرکِبَ عَلَی الدَّابَّه أو اُلقِی فِی السَّفِینَهِ مِن دُونِ إختِیارِه بِأن لَم یَکُن لَهُ حَرکَه سیرِیَه، فَفِی وُجُوبِ القَصرِ وَ لَو مَعَ العِلمِ بِالإیصالِ إلی المَسافَهِ إشکالٌ، وَ إن کانَ لایَخلُو عَن قُوَّهٍ.
 حکم نماز مسافر در صور چهار گانه:
 این مسأله چند صورت دارد. گاهی انسان با میل و رغبت و علم خودش به سفر می رود که در اینصورت مسلماً نمازش شکسته است. صورت دیگر اینکه شخص، مکره به سفر می شود و شوقی به رفتن ندارد. چنین شخصی نیز مسلماً نمازش شکسته است. چون او هشت فرسخ را طی کرده است و اطلاق ادله ای که می گویند «حَتّی یَسِیرَ مِن مَنزِلِهِ ثَمانِیَهَ فَراسِخ»، شامل او می شود. لذا رضا و رغبت، تأثیری در مسأله ندارند. صورت سوم این است که شخص، به دلیل اضطراری که خودش دارد، به سفر می رود. این صورت نیز داخل در دلیل نماز قصر می باشد.
 صورت چهارم، صورتی است که شخص، بدون اختیار به سفر می رود. یعنی فعل، به صورت اختیاری از او صادر نشده است. مثل اینکه طنابی دور او بسته و او را تا چهار فرسخی می کشند و هیچگونه توجهی به میل و اختیار او ندارند. این صورت خود، دو حالت دارد. حالت اول اینکه او را تا چهار فرسخی می برند و او اصلاً خبردار نمی شود. مثل اینکه در عالم خواب یا بیهوشی او را سوار ماشین می کنند و می برند و او از خواب بیدار نمی شود. در اینجا باید احتیاط کنیم و بگوئیم نماز او تمام است. چون میزان در شکسته شدن نماز، علم است و چنین شخصی که در حال خواب یا بیهوشی بوده، هیچگونه علمی نداشته است. چرا که علم و جهل، فرع التفات و توجه می باشند و انسان بیهوش، به خاطر عدم التفات و توجه، از مقسم خارج می باشد و آن انسان ملتفت است که یا عالم است یا ظان است یا شاک.
 حالت دوم این است که او را بدون اختیار تا چهار فرسخی می برند و این فعل، قابل نسبت به او نمی باشد لکن خودش هم علم دارد و می داند او را تا کجا می خواهند ببرند. در این حالت، برخی از اعلام مثل مرحوم امام(ره) احتیاط واجب به جمع داده اند و برخی دیگر نیز فتوا داده اند که نمازش تمام است. لکن محقق خوئی(ره) و بسیاری دیگر از فقها، فتوا به شکسته بودن نماز او داده اند. چون میزان، علم به واقع شدن سفر می باشد که در اینجا محقق است ولو این سفر بدون اختیار او می باشد. این فقها، موضوع وقوع سفر و قصر را، علم به طی مسافت دانسته اند. یعنی قصد را به معنای علم دانسته اند و تمام حالاتی که شخص در آن حالات به سفر می رود، مثل حالت جبر و قهر یا رضا و اختیار را داخل در اطلاق دلیل دانسته و گفته اند در هر صورت، «یَسِیرُ مِن مَنزِلِه» صدق می کند.
 منشأ اختلاف فتوا در مورد کسی که قهراً و جبراً به سفر برده می شود:
 منشأ اختلاف در این مسأله، این است که آیا ادله، اطلاقی دارند که شامل این حالت از صورت چهارم نیز بشود یا خیر. مثلاً آیا اطلاق آیهﻯ شریفه که می فرماید: ﴿وَ إذا ضَرَ بتُم فِی الأرضِ فَلَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ أن تَقصُرُو مِنَ الصَّلاه﴾ [1] در این حالت نیز صدق می کند یا نه. همچنین آیا اطلاق موثقهﻯ عمّار که می فرماید «لا یَکونُ مُسافِراً حَتّی یَسیرَ مِن مَنزِلِهِ أو قَریَتِه ثَمانِیَهَ فَراسِخ»، [2] شامل این حالت می شود یا خیر. این ادله مسلماً نسبت به صورت اکراه که خود انسان، فعل را بدون رضایت و رغبت و از روی ترس انجام می دهد، اطلاق دارند ولی شمول آن نسبت به صورتی که جبر و قهر وجود دارد و دست و پای او را می بندند و او را به زور می برند، محل تأمل و اختلاف است. چون خود او فعلی انجام نداده است. محقق خوئی(ره) می فرماید این دو صورت تفاوتی ندارند چرا که میزان، تحقق سفر و علم به تحقق آن است. پس اطلاق دلیل، شامل صورت دوم نیز می شود. برخی از فقها نیز که در شمول اطلاق ادله نسبت به صورت دوم، تردید کرده اند، فرموده اند احتیاط واجب به جمع خواندن است.
 ما هم می گوئیم این مسأله، محل تردید و تأمل می باشد چرا که صدق ﴿إذا ضَرَ بتُم فِی الأرضِ﴾ و «یَسیرَ مِن مَنزِلِه» در این صورت، انصافاً مشکل است.
 محقق خوئی(ره) شاهد دیگری آورده اند که دلالتش خوب است و آن آیهﻯ شریفهﻯ ﴿فَمَن کانَ مِنکُم مَریضاً أو عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِن أیّامٍ اُخَر﴾ [3] است که می فرماید کسی که در حال سفر است، روزه اش شکسته است و نباید روزه بگیرد. این آیه به ضمیمهﻯ دلیل ملازمه بین صوم و صلاه که می فرماید «کُلَّما أفطَرتَ قَصَّرتَ وَ کُلَّما قَصَّرتَ أفطَرتَ»، دلالت بر شکسته شدن نماز مگر در مواردی که استثناء شده است، دارد. در این آیه، عبارت ﴿عَلَی سَفَرٍ﴾ در مقابل «عَلَی حَضَرٍ» می باشد و هیچگونه دلالتی بر اختیاری بودن سفر و عدم اجبار آن ندارد بلکه بر شخصی که بدون اختیار و با جبر به سفر برده می شود نیز صدق می کند. البته همانطور که قبلاً گفتیم کسی که خواب است یا بیهوش است، به دلیل عدم وجود علم، خارج می باشد و باید نمازش را تمام بخواند. چرا که در موثقهﻯ عمّار، علم، به عنوان قید قرار داده شده است.
  والسلام


[1] - سوره نساء آیه 101
[2] - الوسائل 8 : 369 / أبواب صلاه المسافر ب4 ح3.
[3] -سوره بقره آیه 184.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo