< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1401/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حیض/دماء ثلاثه/غسل های واجب/غسل ها/کتاب الطهارة

خلاصه بحث گذشته

یک چیزی ماند که دیروز قول دادیم توضیح دهیم. اولا استقرار عادت زن به این است که دو ماه پشت سرهم مثل هم خون ببیند. گفتیم صاحب عادت وقتیه و عددیه، سه قسم است؛ قسم اول این است که [خون دیدنش در دوماه] از هر جهت مثل هم باشد؛ هم زمانش و هم [عددش]؛ منقطع هم شدند.

قسم دوم این است که خون، منقطع نمی شود‌؛ ولی صفات حیض را از دست می دهد و به استحاضه تبدیل می شود. این هم از نظر ما اشکالی ندارد و مشهور هم گفته اند که با این هم عادت حاصل می شود ولی آقای خویی(ره) در این قسم مخالفت کرده است.[1]

قسم سوم این بود که مثلا در یکی از اینها فتره ای پیدا شود؛ اما شرطش این است که بعد از سه روز اول باشد؛ چون آن سه روز اول، حتما باید متوالی باشند. اگر بعد از آن سه روز، فتره ای هم حاصل شود، اشکالی ندارد؛ یعنی حیضیتش ادامه دارد. در این صورت، وقتی که بالاخره به نهایت رسید، چه می شود؟ اگر دو ماه پشت سر هم مثلا شش روز بوده است و یک ماه بی فتره و ماه دیگر با فتره باشد، اشکالی ندارد؛ چون آن فتره هم جزء حیض است. این قسم سوم بود. آقای خویی(ره) هم این قسم سوم را قبول کرده است.

بحث در استقرار عادت در قسم دوم

سیدنا الاستاد آقای خویی (قدس سره) چرا قسم دوم را قبول نمی کند؟ می گوید برای اینکه دو روایت داریم؛ یکی مرسله یونس است که با اینکه مرسله است، معتبر است. دیگری موثقه سماعه است. اینها در انقطاع الدم ظهور دارند؛ نه اینکه دم ادامه پیدا کند و صفاتش عوض شود؛ موردشان انقطاع الدم است. بنابراین در اینجا که شما می گویید خون ادامه دارد و صفاتش عوض شده است، این فایده ندارد و مشمول روایت نیست. حالا این دو روایت را می خوانیم. ما در مرسله، قبول داریم که شامل نمی شود؛ یعنی فرمایش آقای خویی(ره) درست است. اما در موثقه سماعه، قبول نداریم.

برسی مرسله یونس در محل بحث

عبارت مرسله این است:

"وَ رَأَتْ (یعنی این زن خون ببیند) أَوَّلَ مَا أَدْرَکَتْ (یعنی اولی که بالغ شد. بعد عباراتی دارد تا می‌فرماید) ... فَإِنَّهَا تَغْتَسِلُ (این زن غسل می کند) سَاعَةَ تَرَی الطُّهْرَ (دیگر وقتی که دید پاک است و دیگر خون ندارد و چیزی نیست، غسلش را می کند چون حیض تمام شد) وَ تُصَلِّی (نمازهایش را می خواند) فَلَا تَزَالُ کَذَلِکَ (دیگر همین طور ادامه می دهد یعنی نماز می خواند چون حیض نیست) حَتَّی تَنْظُرَ مَا یَکُونُ فِی الشَّهْرِ الثَّانِی (تا به ماه دوم برسد. پس در این مدت دیگر حیض نیست و تا ماه دوم، دیگر چرا نماز نخواند. نماز می خواند) فَإِنِ انْقَطَعَ الدَّمُ (یعنی در ماه دوم) لِوَقْتِهِ فِی الشَّهْرِ الْأَوَّلِ سَوَاءً حَتَّی تَوَالَی عَلَیْهِ حَیْضَتَانِ أَوْ ثَلَاثٌ فَقَدْ عُلِمَ الْآنَ أَنَّ ذَلِکَ قَدْ صَارَ لَهَا وَقْتاً...".[2]

می فرماید چون این مبتدئه بوده و عادتی قبلا نداشته است و حالا می خواهد عادتی پیدا شود، شرطش گذشت دوماه است. اگر خون، در ماه دوم سر همان وقت، قطع شد و ماه دوم هم مثل ماه اول بود، فقد صار لها وقتا؛ یعنی دیگر برایش عادتی شد. یعنی هنگام ماه سوم اگر تردید کرد چه حاصل شده است، باید به این عادت رجوع کند. این عادت برایش حجت است. حالا بحث ما هم بر سر همین است؛ يعنی بحث بر استقرار عادت با مثل هم خون دیدن در دوماه متوالی است.

اما در قسم ثانی اشکال می کند و می فرماید حدیث شامل نمی شود؛ چون خون در ماه دوم، قطع نشده؛ لکن صفات حیض از بین رفته و به استحاضه تبدیل شده است. می فرماید پس عبارت روایت، شاملش نمی شود. چون عبارت حدیث به انقطاع الدم مقیدش کرده است؛ در آن، تعبیر "انقطع الدم" آمده است. اما "لم ینقطع الدم"؛ یعنی خون ادامه پیدا کرده و صفتش عوض شده است. بنابراین حدیث، شامل نیست. ما این را هم قبول داریم. فرمایش استادنا العزیز، در این مرسله یونس با این عبارت، درست است. اما به سراغ موثقه سماعه می رویم.

از قبل، مفروض است که حیض، علائمی دارد و حضرت(ع) دارد درباره خونی حرف می زند که علائم حیض را دارد. این مفروض کلام است.

 

سوال: نه مفروض نیست؛ انقطع دارد.

جواب: نه؛ حیضتان ... حیضتان متوالیتان، اعم است. یعنی خون حیض را دیده است. "انقطع الدم" را چه‌ می کنید. "انقطع الصفات" نگفته است. "انقطع الدم" گفته است.

 

سوال: انقطع دم الحیض ...

جوب: نه؛ انقطع الدم کلا. قید ندارد. انقطاع ... محلش قصور است. می خواهیم بگوییم که ظهورش قصور دارد. ظهورش طوری نیست که شمولش واضح باشد. باید شمولش برای ما نحن فيه، واضح باشد. "انقطع الدم" کی و چطور؟ بگوییم انقطع الدم؟ لم ینقطع الدم. صفات، عوض شده اند. عبارت شامل نیست. یا اگر شک کنیم و مشتبه باشد، همین که مجمل شد، دیگر نمی توانیم تمسک کنیم. اگر فرض کنیم شما کمی تردید دارید، مجمل هم قابل استناد نیست. این، روایت یونس است. اما موثقه سماعه به این عبارت نیست. ما می گوییم برای قسم ثانی، به موثقه سماعه متمسک می شویم. اما قبول داریم که مرسله یونس فایده ندارد.

بررسی موثقه سماعه در محل بحث

اما موثقه سماعه عبارتش این طور است:

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجَارِیَةِ الْبِکْرِ أَوَّلَ مَا تَحِیضُ إِلَی أَنْ قَالَ فَإِذَا اتَّفَقَ شَهْرَانِ عِدَّةَ أَیَّامٍ سَوَاءً فَتِلْکَ أَیَّامُهَا.[3]

اينجا عبارت این است. "اتفق شهران" یعنی دو ماه پشت سر هم اتفاق بیافتد که خون، عدة ایامی پیدا شود. در این عدة ایام، تعبیر به «انقطع الدم»، وجود ندارد. عدة ایام قبول و درست است؛ برای اینکه ماه اول، حیض بود و ماه دوم که خون بیش از ده روز ادامه پیدا کرد، مقداری از آن که به صفت حیض بود، به حسب ادله، محکوم به حیضیت است. تعبیر به «انقطع الدم» هم در آن نیامده است. بنابراین خون حیضش دو ماه پشت سر هم مساوی بود و به قول آقايان، بقیه اش متصف به حیضیت نبوده است. در این موثقه هم نگفته است «انقطع الدم» که ما به آن گیر دهیم. پس ما گفتیم که استدلال به موثقه سماعه اشکالی ندارد و قابل استدلال است؛ برای اینکه در ماه اول شش روز خون آمد و قطع شد. در ماه دوم، ده یا دوازده روز خون آمد؛ اما سر روز ششم، صفات حیضیت را از دست داد‌؛ پس دیگر نباید بعدش محکوم به حیضیت باشد. این نگفته است که دم، کلا منقطع شود. بلکه گفته اعم است. عدة ایامی در این ماه و آن ماه، حیض باشد. حیضیتش مهم است. بنابراین اشکالی در موثقه سماعه نیست. فلذا ما برای قسم دوم، به موثقه سماعه استناد کردیم. قسم دوم این بود که صفات، عوض شد. ماه اول شش روز حیض بود و تمام شد. ماه دوم، ده روز شد. اگر همه این ده روز متصف به حیضیت باشد، دیگر عادتی محقق نمی شود؛ اما اگر صفات حیضیت، سر همان شش روز از بین رفت، خوب است. اتفق عدة ایامی که متصف به حیضیت بوده است. همان شش روز. به نظر ما اطلاق این، شامل است و اشکالی ندارد. چون که به انقطاع دم، مشروطش نکرده است.

 

سوال: با توجه به این روایت، آقای خویی چطور قبول نکرده است؟

جواب: چون بازهم به انقطاع معنایش می کند. اما ما می گوییم انصراف دارد به اینکه دم، [بعدِ تغییر صفات گویا] منقطع شده است.

 

سوال: موثقه بهاطر مرسله یونس حمل مطلق بر مقید نمی شود؟

جواب: خیر چون مثبتین هستند و حمل مطلق بر مقید، در مثبتین انجام نمی شود. یعنی مثلا اگر گفتید "احل الله البيع" و بعد گفتید "احل الله البيع العربی"، "احل الله البيع" بر عربی حمل نمی شود؛ چون مثبتین اند.

 

سوال: آقای خویی(ره) در این روایت دوم، چطور برداشت کرده است؟

جواب: ایشان گفته است که در این دو روایت، فرض این است که عدة ایام یعنی خونش بعد از عدد معینی قطع شده باشد.ما می گوییم نه؛ تعبیر موثقه اعم است از اینکه خون، کامل منقطع شود یا باشد اما صفات حیضیت را از دست بدهد. یعنی در روایت موثقه سماعه، اشاره ای به [تغییر به] عدم صفات نشده است. [از این جهت] اطلاق دارد. چون که قید انقطاع دمی در آن نیامده است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo