< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1401/09/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حیض/دماء ثلاثه/غسل های واجب/غسل ها/کتاب الطهارة

 

لزوم فاصله شدن ده روز میان دو حیض

در جمله آخر از مسأله ۴۴۴ می گوییم:

و اقل الطهر عشرة ایام.

در این مسأله گفتیم که خون حیض از سه روز کمتر نیست و دوم اینکه از ده روز بیشتر نیست. حالا مطلب سومش این است که اقل طهر، ده روز است؛ یعنی بین دو حیض حتما باید ده روز باشد. اگر فاصله کمتر بود، دیگر هر دو نمی توانند حیض باشند و یکی از آنها باید استحاضه باشد. این را مساله «اقل طهر» می گویند.

فقد دلّت علیه الروایات المعتبرة افتی بها الاصحاب کصحیحة محمد بن مسلم عن ابی جعفر (ع):

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا یَکُونُ الْقُرْءُ فِی أَقَلَّ مِنْ عَشَرَةِ أَیَّامٍ فَمَا زَادَ أَقَلُّ مَا یَکُونُ عَشَرَةٌ مِنْ حِینِ تَطْهُرُ إِلَی أَنْ تَرَی الدَّمَ.[1]

قرء در اینجا به معنی طهر است. قرء از اضداد است. ابن سکیت هم رساله ای در اضداد نوشته است. اضداد یعنی کلماتی که به دو معنای ضد به کار می روند. به قرء مثال می زدند که هم به معنای طهر و هم به معنای حیض است. مثال های دیگری هم دارد. مثال معروفش این است. حضرت(ع) در این روایت فرمود: اقل قرء یعنی طهر، ده روز است. اگر بیشتر باشد و مثلا پانزده یا بیست روز هم باشد، اشکال ندارد.

وفي مرسلة یونس:

لَا یَکُونُ الطُّهْرُ أَقَلَّ مِنْ عَشَرَةِ أَیَّامٍ.[2]

در صحیحه دیگری محمد بن مسلم از امام باقر (ع) نقل می کند:

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا رَأَتِ الْمَرْأَةُ الدَّمَ قَبْلَ عَشَرَةِ أَیَّامٍ فَهُوَ مِنَ الْحَیْضَةِ الْأُولَی وَ إِنْ کَانَ بَعْدَ الْعَشَرَةِ فَهُوَ مِنَ الْحَیْضَةِ الْمُسْتَقْبِلَةِ.[3]

اگر ده روز فاصله نشد و خون دید، جزء حیض اول حساب می شود.اما اگر ده روز گذشت و بعد خون دید، آن حیض جدید و مستقبل است. امکان هم دارد که زنی در یک ماه دوبار حیض شود؛ اما حتما ده روز باید فاصله باشد. حالا این چیزی که در روایت آمده که اگر کمتر از ده روز بود، جزء حیض اول حساب می شود. این هم شرطی دارد و شرطش این است که مجموع خون اول و خون دوم و فتره ای که بینشان بوده است، از ده روز بیشتر نباشد. چون خون حیض، از ده روز تجاوز نمی کند. پس خون اول و فتره و خون دوم، همه روی هم، باید زیر ده روز باشند. اگر تجاوز کرد، دیگر نمی توانیم بگوییم همه دومی حیض است و تفاصیلی دارد. مثلا اگر خون اول سه روز و فتره هم سه روز و خون دوم هم سه روز بوده است، عیب ندارد و همه اش یک حیض است و دومی هم جزء حیض اولی است؛ چون همه اش روی هم کمتر از ده روز است. یا اینکه مثلا خون اولی چهار روز و فتره هم دو روز و خون دومی هم چهار روز باشد. جمعش ده روز است و عیب ندارد. اما اگر بیشتر بود، مثلا خون اول پنج روز و فتره هم پنج روز و خون دوم هم پنج روز بود، پانزده روز می شود؛ پس دیگر نمی توانیم خون دوم را حیض حساب کنیم. بلکه خون دوم، استحاضه است.

 

سوال: در فتره باید احتیاط کند؟

جواب: نه؛ فتره، جزء حیض است. اگر دو طرفش حیض بودند، فتره هم حیض است. اگر فتره از ده روز کمتر است و این طرف و آن طرفش حیض بودند، خودش هم حیض است.

 

سوال: در خود آن روزها نمی داند بعدش چه می شود؟

جواب: اگر نمی توانست پیش بینی کند، باید بین تروک حائض و افعال مستحاضه جمع بکند تا بعد تکلیفش روشن شود. چون که این قضیه در ادامه معلوم می شود که چه بوده است.

 

سوال: این ده روز ده روز عرفی است یا به ساعت است؟

جواب: نه؛ دقیق است.

 

شرطیت توالی سه روز در ابتدای حیض

مسألة ۴۴۵. یشترط فی ابتداء الحیض ان یکون ثلاثة ایام متوالیات. فلو رأت الدم یومین ثم انقطع بیوم ثم رأت یوما آخر فلیس بحیض. و لکن لا یضر انقطاعه فی فترة قلیلة.

می گوییم شرط اینکه خونی حیض باشد، این است که حداقل سه روز متوالی باشد. نمی شود یک روز ببینید و یک روز نبیند؛ این طوری فایده ندارد. باید متوالی باشد.

فلو رأت الدم یومین ثم انقطع بیوم ثم رأت یوما آخر فلیس بحیض. و لکن لا یضر انقطاعه فی فترة قلیلة.

حالا فتره ربع ساعت یا نیم ساعتی اشکال ندارد؛ اما اگر زیادتر باشد، مثلا حتی شاید تا نصف روزش هم اشکال داشته باشد. باید متوالی باشد.

علت اینکه شرط حیضیت این است که باید سه روز متوالی باشد، این است که این علامتی برای حیضیت یک خون است. خون واحد، با توالی است؛ چون اگر بینشان فاصله افتاد و جدا شدند، دو خون می شوند؛ مثلا فرض کنید اولی، دو روز بوده و یک روز فاصله افتاد و یک روز بعد هم خون آمد. اینها دو خون هستند؛ خون اولی دو روز و خون دومی یک روز است. این فایده ندارد. خون واحد، باید سه روز باشد. در سه روز بودن خون واحد، وحدت، با اتصال، مساوق است. اتصال با وحدت و وحدت با اتصال، مساوق است. عکسش هم همین طور است؛ انفصال هم مساوق با تعدد و تعدد هم مساوق با انفصال است. مثلا فرض کنید اگر مقداری خانه هستند، آیا اینها را یک شهر یا دو شهر حساب می کنیم؟ میزانش اتصال است. اگر متصل بودند، یک شهر و اگر منفصل بودند، دو شهرند.

سوال و جواب: بله؛ چون که فتره ما بین ملحق به حیض است. يعنی نه اینکه خود حیض است، بلکه حدث آن است. آن فتره ای که خون نیست، حیض است؛ اما حدث حیض وجود دارد؛ ولو خود خون نباشد. خیلی چیزها بر او حرام می شوند.

اين یک دلیل که گفتیم، قضیه اتصال و وحدت بود. دلیل دیگر، ظهور عرفی است. وقتی کسی گفت: انا جلست ساعة فی المسجد یا یوما فی المسجد، آدم، از آن چه می فهمد؟ متصل را می‌فهمد؛ منفصل فهمیده نمی شود.

سید کاظم(ره) در عروة الوثقی هم تایید کرده و فرموده است: "المشهور اعتبروا التوالی فی الایام الثلاثة".[4] در مستمسک هم تایید کرده و فرموده است: "کما عن الذکری (از شهید اول) و المسالک (از شهید ثانی) و شرح المفاتیح (آقا سید عبدالله، یک شرح مفاتیح دارد. نمی دانم همین است یا شاید شخص دیگری باشد. سید عبدالله جزایری از اجداد ما بوده است. یعنی در حقیقت عموی ما بوده است. جد ما سید محمد که معاصر با سید عبدالله بوده، برادرش بوده است. ایشان شرح مفاتیح دارد. مفاتیح از فیض کاشانی است.) بل فی محکی الجامع دعوی اتفاق الکل (آنجا نقل کرده اند که این، مورد اتفاق همه است.)".[5]

و لا اشکال فی المسألة الا من جهة مرسلة یون

یونس دو مرسله دارد؛ مرسله طویله و مرسله قصیره. مرسله قصیره، حجت نيست؛ چون که ارسال دارد. مرسله طویله اش حجت است؛ چون که ارسالش به واسطه تعبیر «عن غیر واحد» است. تعبیر «عن غیر واحد من اصحابنا» نشان می دهد که اینها جماعتی بوده اند و در این موارد، دیگر اشکال نمی کنند و می گویند که این مرسل حساب نمی شود. مرسله قصیره اش این طور دارد:

فَإِنْ رَأَتْ فِی تِلْکَ الْعَشَرَةِ أَیَّامٍ مِنْ یَوْمَ رَأَتِ الدَّمَ یَوْماً أَوْ یَوْمَیْنِ حَتَّی یَتِمَّ لَهَا ثَلَاثَةُ أَیَّامٍ فَذَلِکَ الَّذِی رَأَتْهُ فِی أَوَّلِ الْأَمْرِ مَعَ هَذَا الَّذِی رَأَتْهُ بَعْدَ ذَلِکَ فِی الْعَشَرَةِ هُوَ مِنَ الْحَیْضِ.[6]

می گوید یکی دو روز، اول دیده است و یکی دو روز‌ هم آخر ده روز دیده است. این ... هم حساب می شود. ظاهرش این است که این سه روز حاصل شد؛ به خاطر اینکه اینها ضمیمه می شوند. ظاهرش این است. این، مرسله قصیره اش است که ضعیف السند است و مرسله طویله نیست.

لکنها ضعیفة بالارسال و اعراض المشهور عنها.

این همان مرسله قصیره ای است که "عن غیر واحد" ندارد؛ بلکه "عن رجل" دارد.

و اما رد اعراض المشهور بعمل الشیخ فلا وجه له. لانه افتی فی کتب فتواه کالمبسوط بشرطیة الموالاة.

گفته اند که این خلاف مشهور نیست؛ چون که شیخ(ره) تاییدش کرده و به این روایت عمل کرده است. جواب این است که خود شیخ(ره) در کتب فتوایش مثل مبسوط[7] و نهایه[8] ، همین سه روز متوالی را شاخص قرار داده است. پس این روایت هم خلاف مشهور و هم مرسله است.

بعضی هم ضعف سند را از بابت اشتمال سند بر اسماعیل بن مرار گفته اند؛ چون که صریحا توثیق نشده است. ما ردش کرده ایم و گفتیم جناب محمد بن الحسن بن الولید، تمام کتب یونس را عن رجاله تایید کرده است «و لم یستثن منها الا محمد بن عیسی العبیدی».[9] اسماعیل بن مرار هم در اینها هست؛ پس توثیق ابن الولید شاملش می شود. مضافا به اینکه در اسناد تفسیر علی بن ابراهیم قمی هم آمده است که مرحوم آقای خویی هم خیلی اصرار داشت که ایشان هم درست است؛ چون که خود مرحوم قمی در اول تفسیر، همه رجالش را تایید و توثیق کرده است. بنابراین ایشان، به این دو جهت، ان شاء الله ضعیف نیست؛ اما از جهت مرسله بودنش ضعیف است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo