< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله جوادی

98/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر سوره بروج/تفسیر آیات 1 تا 11

﴿وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ (1) وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ (2) وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ (3) قُتِلَ اَصْحابُ الْاُخْدُودِ (4) النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ (5) اِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ (6) وَ هُمْ عَلی‌ ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنینَ شُهُودٌ (7) وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ اِلاَّ اَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ (8) الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ اللَّهُ عَلی‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهیدٌ (9) اِنَّ الَّذینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَریقِ (10) اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْکَبیرُ (11) ﴾.

سوره مبارکه‌ای که به نام «البروج»، «علم بالغلبه» نام گرفت در مکه نازل شد. در مکه به چند امر نیاز بود: یکی گذشته از اصل تبیین توحید و وحی و معاد، یک سلسله آیاتی باید بر پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل بشود تا بگوید جریان شما همانند انبیای گذشته است آنها فشارهای فراوانی را تحمل کردند رنج‌های زیادی را دیدند سرانجام پیروز شدند شما هم این چنین هستید شما به یاد انبیای قبلی باشید ﴿وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ اِبْراهیم﴾[1] ﴿وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسی﴾، [2] حتی ﴿وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ﴾؛[3] اما ﴿وَ لاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾[4] در بین انبیا قصص گذشته‌ها یادتان نرود، اما به جریان حضرت یونس فکر نکن، مثل او نباش، مثل انبیای دیگر باش ﴿وَ لاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾ حوت همان ماهی است، این یک فصل.

یک فصل مربوط به مسئله معاد است که خیلی در سور مکی به عظمت معاد می‌پردازد زیرا معاد مهم‌ترین عامل تربیت جامعه است؛ یعنی اگر کسی باور داشته باشد کاری که کرد زنده است و این کار دامنگیر اوست یا باعث رشد و ترقّی اوست یا ـ خدای ناکرده ـ گلوگیر اوست و نفس‌گیر اوست مواظب کار خودش است. اینکه به ما گفتند هر کاری که می‌کنید «بِسْمِ اللَّهِ»[5] («کُلُّ اَمْرٍ ذِی بَالٍ لَا یُذْکَرُ بِسْمِ اللَّهِ فِیهِ فَهُوَ اَبْتَر. ) بگویید این «بِسْمِ اللَّهِ» یک قرنطینه است آدم که نمی‌تواند کار حرام را به نام خدا شروع کند! نگفتند شما این «بِسْمِ اللَّهِ» را در نماز یا دعا یا مناجات یا زیارت بگویید گفتند هر کاری که می‌کنید یک «بِسْمِ اللَّهِ» بگویید این «بِسْمِ اللَّهِ» یک قرنطینه است به هر حال انسان کارش یا واجب است یا مستحب حداقل مباح است، مکروه و حرام را که نمی‌شود به نام خدا گفت و جریان مسئله معاد مهم‌ترین عامل طهارت روح است که گفتند: «حَاسِبُوا اَنْفُسَکُمْ قَبْلَ اَنْ تُحَاسَبُوا». [6]

فصل سوم مربوط به جریان امت‌ها است که تلخی‌ها را تحمل کردند به مقامی رسیدند، مؤمنین‌اندکی که در مکه بودند اینها هم تلخی‌ها را اگر در محدوده کم تحمل بکنند به مقصد عالی می‌رسند.

فصل چهارم تبهکارانی را تهدید می‌کند که عده زیادی را در اثر ایمان در شکنجه قرار می‌دادند و طولی نکشید که به عذاب الهی گرفتار شدند و فصول دیگری هم در کار است، اینها فصول برجسته سور مکی است.

در جریان سماء که سوگند یاد می‌کند برای اینکه انفطار سماء است، انشقاق سماء است طیّ سماوات و شمس و قمر است که ﴿یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُب‌﴾[7] و مانند آن. می‌فرماید ذات اقدس الهی این فضای بالا را اولاً مزین کرد، یک؛ زینت اینها را هم کواکب قرار داد، دو. اینکه فرمود: ﴿وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ﴾ بعد فرمود: ﴿وَ زَیَّنَّاها﴾ این بروج را، برای ناظرین،[8] بعد تبیین کرد که این بروج آسمانی چیست؟ فرمود: ﴿اِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ﴾[9] این ستاره‌ها به منزله بُرج هستند همانند بُرج هستند، بُرج هم به معنی ظهور و بروز است که ﴿وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ﴾[10] از همین قبیل است و هم به معنای قصر است؛ یعنی این چیزها شبیه قصر هستند این چیزها که ظاهر در سماء هستند به نام ستاره‌اند و زیور آسمان هستند و منظره دید شما هستند که ﴿اِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ﴾. در بخش‌های دیگر هم فرمود: ﴿بُرُوجاً وَ زَیَّنَّاها﴾؛ اینها خالقیت خدا را نشان می‌دهد بعد می‌فرماید همه اینها فرو می‌ریزند.

پرسش: ...

پاسخ: نه، بروج این سماوات هستند، آن بروجی که دوازده برج است آن اصطلاح قرآنی نیست و به تعبیر شیخنا الاستاد مرحوم علامه شعرانی آن هم اصطلاح عربی نیست، در زبان عرب آن دوازده برج را به صورت برج تعبیر نمی‌کنند ما در فارسی می‌گوییم برج کذا و کذا، از برج «حَمل» شروع می‌شود تا برج «دَلو و حوت» که «حَمَل و ثور و جوزا» آن پایانش هم «دلو و حوت» است که چند ستاره است که به صورت ماهی ترسیم می‌شود، چند تا ستاره‌اند به صورت ترازو هستند چند تا ستاره هستند که به صورت خوشه گندم هستند؛ شاید اگر فرصتی باشد توضیحی بعد بدهیم که الآن به تعبیر شیخنا الاستاد جای اینها عوض شده است و اینکه می‌گویند قمر در عقرب است یا شمس در برج مثلاً حَمل است، آن بروج دوازده‌گانه در آسمان هشتم است به حسب هیئت‌های سابق، چون «قمر و عطارد و زهره و شمس و مریخ و مشتری و زحل» به تعبیر منجمان سابق، اینها از آسمان اول تا آسمان هفتم‌اند، این کوکب‌های غیر متحرّک به اصطلاح سابقی‌ها ثوابت، اینها در فلک هشتم‌اند، فلک نهم «فلک الافلاک» است که از آن به فلک اطلس یاد می‌کنند که هیچ ستاره‌ای در آن نیست و او شبانه‌روز به زعم پیشینیان حرکت می‌کرد؛ اما با پیشرفت علم حرکت از آسمان به زمین آمد و سکون از زمین به آسمان رفت، اینها فکر می‌کردند که زمین ساکن است و شمس و قمر متحرّک؛ الآن روشن شد که زمین حرکت وضعی دارد انتقالی دارد اقسام دیگر دارد.(. انواع حرکت‌های دیگر زمین: حرکت تقدیمی، حرکت رقص محوری، حرکت در کهکشان راه شیری، حرکت در خوشه کهکشانی.) این تحوّل عظیمی که پیدا شده است حرکت از آسمان به زمین آمد، سکون از زمین به آسمان رفت، اما احکام شرعی همچنان هست، چون کلیات مربوط به عالم غیب است محفوظ است.

پرسش: ...

پاسخ: بله در قرآن کریم، این سماواتی که فرمود مشخص کرد که آن شش آسمان در دسترس شما نیست آنچه شما تازه می‌بینید آسمان اول است ﴿زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ﴾.

پرسش: ...

پاسخ: نه، این دنیا در برابر آخرت نیست این دنیا مؤنث «ادنی» است «ادنی» مذکر است و دنیا مؤنث. این دنیا در برابر آخرت است؛ اما این دنیای که در سوره مبارکه قرآن کریم است که ﴿اِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا﴾ یعنی نزدیک‌ترین آسمان به شما، نزدیک‌ترین آسمان به شما با این کواکب زینت پیدا کردند؛ یعنی تا آسمان هشتم آسمان دنیاست اما آن آسمان شش‌گانه دیگر چیست؟ آن را باید جداگانه بحث کرد اینکه فرمود: ﴿وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ﴾[11] این است. وقتی که ﴿السَّماءَ الدُّنْیَا﴾ فرمود یعنی نزدیک‌ترین آسمان. این روایت چند بار تا حالا مطرح شد که کسی از شام آمده خدمت حضرت امیر (سلام‌الله‌علیه)، وجود مبارک امام مجتبی هم نشسته بودند آنها یک سلسله سؤالات پیچیده‌ای را ردیف کرده بودند چون حضرت صریحاً اعلام کرد که «سَلُونِی قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِی»[12] خطبه‌ای است که تقریباً چهل صفحه است و آن خطبه چهل صفحه‌ای ترجیع‌بندی دارد مثل سوره مبارکه «الرحمن» که ترجیع‌بند دارد بعد از یک آیه یا دو آیه دارد: ﴿فَبِاَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ﴾. ـ این در پرانتز مشخص باشد بر همه ما یعنی بر همه ما! واجب است یعنی واجب است! در کنار قرآن کریم این کتاب شریف تمام نهج البلاغه را داشته باشیم، به هر حال ما قبول کردیم حضرت را به عنوان امامت؛ ما هم که آمدیم حوزه علمیه و طلبه شدیم غیر از اینکه شیعه هستیم حضرت را به عنوان امام قبول کردیم، حضرت را به عنوان پدر قبول کردیم؛ فرق ما با دیگران این است ما شیعه هستیم دیگران هم شیعه هستند اما ما که حوزه آمدیم او را به عنوان پدر قبول کردیم وجود مبارک پیغمبر فرمود: «اَنَا وَ عَلِیٌّ اَبَوَا هَذِهِ الْاُمَّةِ»[13] بیایید بچه‌های ما بشوید ما هم که خواستیم طلبه شویم آمدیم بچه‌های آنها شدیم؛ این جدّی است که می‌گویم! جدّی یعنی جدّی! اینکه در زیارت «عاشورا» بعد از اینکه «اَعْظَمَ اللَّهُ اُجُورَنَا[و اجورکم] بِمُصَابِنَا بِالْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام) » که این یک عرض ادبی است، جمله دومش چیست؟ جمله دومش این است: «وَ جَعَلَنَا وَ اِیَّاکُمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَاْرِهِ (علیه الصلاة و علیه السلام)»؛[14] انتقام خون هر کسی را بچه‌های او باید بگیرند، به ما چه؟ یک وقت است که ما می‌گوییم خدایا آن توفیق را بده که ما راه شهدا را برویم این دعایی خوب است؛ اما خدایا آن توفیق را بده که ما خون‌بهای او را بگیریم خون‌بهای او را بچه‌های او باید بگیرند ﴿مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطانا﴾[15] این دعا به ما دستور می‌دهد که پدر شما را شهید کردند ما تنها شیعه نیستیم ما بچه‌های علی بن ابیطالب هستیم.

پدر ما خطبه‌ای خوانده چهل صفحه، ترجیع‌بند آن خطبه «سَلُونِی قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِی»، «سَلُونِی قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِی» اگر کسی بخواهد ولایت را شیعه را حرف‌های حضرت امیر را بداند این نهج البلاغه‌ای که دست ماست که چیزی گیر ما نمی‌آید؛ مگر می‌شود خطبه سه سطر باشد چهار سطر باشد نه اول داشته باشد نه آخر؟! بسیاری از خطبه‌های نهج البلاغه خدا غریق رحمت کند سید رضی را فرصت نکرد جمع کند او مربوط به قبل از هزار سال است؛ ما هم فقط اسماً شیعه شدیم؛ حالا که این کتاب به لطف الهی از شرق و غرب گشتند آن را پیدا کردند.

در آن خطبه چهل صفحه است تقریباً ترجیع‌بندش «سَلُونِی قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِی» «سَلُونِی قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِی» هیچ کس جرات نکرد این گونه حرف بزند! فرمود از عرش تا فرش از آسمان تا زمین «فَلَاَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ اَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْاَرْض‌» ما عزیزان باید باور کنیم که بچه‌های علی بن ابیطالب هستیم قبول کردیم این را و شدیم طلبه دیگران شیعه هستند ما هم شیعه هستیم اما پیغمبر فرمود: «اَنَا وَ عَلِیٌّ اَبَوَا هَذِهِ الْاُمَّةِ» ما با این عنوان آمدیم پدر ماست بیش از این وصیت‌نامه پدر ما است حرف پدر ما است بر همه لازم است که این را بدانیم.

این صدا که پیچید آن دشمن ملعون، عده‌ای را پشت سر هم اعزام می‌کرد که سؤالات عجیب و غریب بکنند؛ کسی را فرستادند از شام وجود مبارک مجتبی هم نشسته بود از حضرت امیر سؤال کردند که «کَمْ بَیْنَ الْاَرْضِ وَ السَّمَاء»؛ شما که می‌گویید «سَلُونِی» «سَلُونِی» بین آسمان و زمین چند کیلومتر است؟ چند فرسخ است؟ حضرت به وجود مبارک امام مجتبی اشاره کرد، فرمود تو جواب اینها را بگو! وجود مبارک امام مجتبی فرمود: «دَعْوَةُ الْمَظْلُوم وَ ‌مَدُّ الْبَصَرِ»[16] این را سیدنا الاستاد در المیزان دارد که جزء غرر روایات ماست.[17] فرمود منظورتان از این آسمان چیست؟ آسمان ظاهر است؟ تا چشم می‌بیند: «مَدُّ الْبَصَرِ». اگر آن آسمان باطن را ببینید که می‌گوید درِ آن آسمان به روی کفار باز نمی‌شود: ﴿لا تُفَتَّحُ لَهُمْ اَبْوابُ السَّماءِ﴾[18] این آسمان ظاهر که این کفار الآن ترمینال راه‌انداختند؛ این کدام آسمان است که درب آن به روی کفار باز نمی‌شود؟ پس معلوم می‌شود آسمان دیگری است.

وجود مبارک امام مجتبی این جمله را فرمود، فرمود: «دَعْوَةُ الْمَظْلُوم وَ ‌مَدُّ الْبَصَرِ» یعنی اگر آسمان ظاهر را می‌گویید ما بگوییم چند فرسخ یا چند کیلومتر، جا ندارد تا چشم می‌بیند آسمان است و اگر آسمان غیب را می‌گویید آه مظلوم، آه مظلوم به آسمان می‌رود، آنجا دعا مستجاب می‌شود. اینکه وجود مبارک امام باقر می‌فرماید: پدرم امام سجاد (سلام‌الله‌علیه) در آخرین لحظه زندگی‌شان به من فرمود پدرم سید الشهداء (سلام‌الله‌علیه) آخرین لحظه‌ای که آمد برای وداع و خداحافظی به من این وصیت را کرد من هم تو را به این امر وصیت می‌کنم «اِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً اِلَّا اللَّه»[19] فرمود پسر! ظلم بد است حرام است بله؛ اما آن مظلومی که هیچ پناهی جز خدا ندارد به او ستم نکن! چون او دلش به هیچ جا نیست فقط به خداست، وقتی یک آه کشیده، این آه یقیناً به آن آسمان می‌رود برای اینکه موحدانه ناله می‌زند، نه قبیله‌ای دارد نه مالی دارد نه قدرتی دارد نه فرزندی دارد دفاع بکند، وقتی مظلوم شد آه می‌کشد چه کسی را می‌خواهد؟ فقط خدا را می‌خواهد این آه یقیناً به آن آسمان غیب می‌رسد. حضرت فرمود آسمان ظاهر منظورتان است؟ «مَدُّ الْبَصَرِ‌»، آسمان باطن را می‌خواهید بگویید «دَعْوَةُ الْمَظْلُوم‌»؛ دعای مظلوم.

بنابراین اینکه فرمود: ﴿اِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا﴾ یعنی تمام این ستاره‌ها در آسمان اول است، این دنیا مؤنث «ادون» است نزدیک‌تر است و آن آسما‌ن‌ها خیلی روشن نیست که چیست؟ اینکه فرمود: ﴿وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ﴾ این سمائی که باران و مانند آن است این سماء به معنی فضا است که ﴿اَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً﴾؛ اما آن ﴿وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ﴾ وحی از آسمان است نبوت از آسمان است ولایت از آسمان است امامت از آسمان است این همان آسمانی است که ﴿لا تُفَتَّحُ لَهُمْ اَبْوابُ السَّماءِ﴾ آن کاری با این آسمان‌های نجومی و اینها ندارد.

غرض این است که این آسمان ظاهر را با ستاره‌ها زینت داد، یک؛ و از این ستاره‌ها به عنوان بروج هم گاهی یاد شده است، دو؛ و همه اینها در «اشراط الساعة» فرو می‌ریزند، سه. فرمود به اینها و یوم موعود که یعنی قیامت است. اما ﴿وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ﴾ سخن از این نیست که این همان یوم موعود است منتها نکره است، سخن از نکره و معرفه نیست اگر معرفه هم باشد باز این سؤال است. ما یک ظرف داریم و یک مظروف؛ مثلاً یک روز جمعه داریم یک نماز جمعه، روز جمعه ظرف است نماز جمعه مظروف است و همچنین روز غدیر ظرف است آن جریان باعظمت صحنه غدیر این مظروف است. قیامت هم روزی است به نام یوم موعود و مظروفی است که حقایق و اسرار در آن روز مشهود است، این تکرار نیست چه معرفه چه نکره. انسان‌ها خودشان شاهد هستند؛ درباره شاهد و مشهود بیش از چهل قول ذکر شده است هم وجود مبارک پیغمبر شاهد است ﴿شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً﴾[20] شاهد قرار دادیم ﴿وَ سِراجاً مُنیراً﴾[21] قرار دادیم و هم اینکه ﴿جِئْنا بِکَ عَلی‌ هؤُلاءِ شَهیداً﴾[22] و حقایق در آن روز مشهود است که ﴿فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ﴾[23] حقایق و اسرار در آن روز مشهود است که فرمود: ﴿عَلِمَتْ نَفْسٌ ما اَحْضَرَتْ﴾[24] آن ﴿ما اَحْضَرَتْ﴾ می‌شود مشهود، این ﴿نَفْس﴾ می‌شود شاهد. پس ما ظرفی داریم و مظروفی، هیچ تکراری هم نشد چه معرفه و چه نکره. قَسم به قیامت که یوم موعود است و قَسم به حقایق آن روز که بعضی‌ها شاهد هستند بعضی‌ها مشهود هستند.

بنابراین در جریان صدر اسلام و صدر بعثت، این سه چهار فصل کاملاً از هم جدا مطرح است؛ هم تثبیت موقعیت پیغمبر است هم تبیین سرگذشت تبهکاران قبلی است هم دستور استقامت و مقاومت و پایداری به مؤمنین است که قبلاً افراد با ایمان آسیب دیدند و تحمل کردند و مقاومت کردند و پیروز شدند و در میان انبیا، وجود مبارک یونس بود که مقداری بی‌صبری نشان داد، به پیغمبر فرمود مثل یونس نباش! ﴿وَ اذْکُرْ فِی الْکِتَابِ﴾ کذا و کذا و کذا و کذا»؛ حتی به نام مریم ﴿وَ اذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ اِذِ انتَبَذَتْ مِنْ اَهْلِهَا مَکَاناً شَرْقِیّاً﴾؛[25] اما ﴿وَ لاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾؛ مثل حضرت یونس نباش که جامعه را ترک کنی و بی‌صبری نشان بدهی.

در بخش‌های دیگر که فرمود شاهد و مشهود است، یک مقدار در سوره مبارکه «فرقان» است یک مقدار در سوره مبارکه «هود». در سوره مبارکه «فرقان» بحث‌های شاهد و مشهود و جریان قیامت و مانند آن را به این صورت بیان کرده؛ آیه 61 سوره مبارکه «فرقان: » ﴿تَبارَکَ الَّذی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنیراً﴾؛ دو کوکب رسمی است یکی قمر است یکی شمس؛ اینها را از باب ذکر خاص بعد از عام جدا ذکر کرده، اما آن کوکب‌های رسمی را به صورت بروج یاد کرده است ﴿تَبارَکَ الَّذی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً﴾ اینها برجسته‌اند ظاهرند بارزند، قصرگونه‌اند ﴿وَ جَعَلَ فیها سِراجاً﴾ که شمس است ﴿وَ قَمَراً مُنیراً﴾ که ماه است.

در سوره مبارکه «حجر» دارد که ﴿وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنَّاها لِلنَّاظِرینَ﴾؛[26] ظاهراً همین کوکب‌ها به منزله برج و قصر و زیباست و اینها زیبایی دنیاست زیبایی آسمان است نفرمود این آسمان، آسمان اول است ﴿وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنَّاها لِلنَّاظِرینَ﴾؛ اما آن آیه دارد که ﴿زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیَا﴾ نزدیک‌ترین آسمان به شما که این دنیا مؤنث «ادون» است، «ادون» از «دنوّ» است، این دنیا مؤنث است و آن «ادون» مذکر است. نزدیک‌ترین آسمان به شما را ما زینت دادیم؛ اما آن آسمان‌هایی که از شما دور هستند جزء آسمان‌های شش‌گانه دیگر هستند آنها را نمی‌بینید یا آنها جزء آسمان‌هایی هستند که ﴿وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ﴾ یا جزء آسمان‌هایی هستند که ﴿لا تُفَتَّحُ لَهُمْ اَبْوابُ السَّماءِ﴾؛ درهای آن آسمان به روی کفار باز نمی‌شود؛ «علی‌ای حال فیه وجوهٌ» چه اینکه درباره این شاهد و مشهود بیش از چهل قول ذکر شده است.

حالا این ﴿وَ السَّماءِ﴾ که قَسَم است جواب این قسم چیست؟ جواب قسم یک اصل کلی است که نمونه‌اش را به عنوان ﴿قُتِلَ اَصْحابُ الْاُخْدُودِ﴾ ذکر شده است. قسم به این نظام هستی که هیچ جُرمی بی‌کیفر نیست، هیچ عملی بی‌حساب نیست؛ نمونه آن جریان اصحاب اخدود است. «اخدود» یعنی کانال؛ حالا امروز انفجارها و ترورها است آن روز راهی نبود جز کانال عذاب و مانند آن که عده‌ای از مؤمنین را سوزاندند عدل‌خواهان را سوزاندند آزادی‌خواهان را سوزاندند فرمود اینها افراد آزادی‌خواه افراد مؤمن افراد با اعتقاد را سوزاندند و خودشان کنار این کانال می‌نشستند تا خاکستر اینها را ببینند؛ مرگ بر اینها! این ﴿قُتِلَ اَصْحابُ الْاُخْدُودِ﴾ به منزله مرگ بر اینهاست لعن اینهاست.

بنابراین این مطالب یکی از فصول یاد شده را تامین می‌کند که شما بی‌صبری نکنید؛ هم درباره پیغمبر فرمود بی‌صبری نکنید هم درباره مردم فرمود بی‌صبری نکنید، برای اینکه شما همان چند لحظه رنج می‌برید این طور نیست که حالا در کانال رفتید سوخت و سوز، اثری در شما بگذارد. خدا سیدنا الاستاد را غریق رحمت کند! می‌فرمود این شهدا و عزیزانی که در میدان جبهه تیر می‌خورند و دست و پا می‌زنند ما خیال می‌کنیم این دارد رنج می‌برد این شخص مثل یک آدمی است که در هوای گرم گرمازده است درون استخر شنا رفته و در آب خنک دارد دست و پا می‌زند؛ همین که انسان مُرد بقیه هیچ رنجی نیست. درباره کفار جریان حضرت نوح (سلام‌الله‌علیه) فرمود: ﴿اُغْرِقُوا فَاُدْخِلُوا ناراً﴾[27] با «فاء» عطف کرد؛ فرمود اینها که در زمان طوفان نوح کفر ورزیدند و ایمان نیاوردند غرق شدند در همان آب، بالافاصله رفتند در آتش، چون آتش برزخی در آب هم است این طور نیست که حالا بگویند بعدها مدتی در سردخانه باشد و اینها نیست این برای مؤمنین هم همین طور است که «اُحرقوا فادخلوا الجنة» هیچ رنجی برای آنها نیست، همان لحظه‌ای است که درد می‌کشند همین!

فرمود به اینها بگو که هیچ رنجی از این جهت ندارند چیزی شما از دست نمی‌دهید؛ ولی این ﴿قُتِلَ﴾ که فرمان الهی است مرگ بر اینها یعنی به بدترین وضع اینها به حیاتشان خاتمه داده می‌شود

پرسش: ...

پاسخ: چرا ﴿قُتِلَ﴾ محذوفی که دارد آن در حقیقت جواب است این جواب آنها نیست؛ گرچه فعل ماضی است به صورت جمله خبریه است ولی به داعی انشاء القا می‌شود؛ ظاهرش جمله خبریه است و حکم خبریه دارد. اینکه می‌گویند جمله خبریه است به داعی انشاء، یعنی احکام خبر بر آن بار است، یکی مرفوع است یکی مبتدا است یکی خبر است. اگر گفتند: ﴿وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ﴾[28] یا اگر گفتند که «الْاِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَی عَلَیْه»[29] درست است به داعی انشاء القا شده اما قواعد ادبی را که دارد «الْاِسْلَامُ» مرفوع است و مبتدا. خبر است و جمله، جمله خبریه است؛ این هم جمله، جمله خبریه است و به داعی انشا القا شده است حکم خبر را محفوظ نگه می‌دارد، ولی اساس کار این است که اینهایی که به شما آسیب رساندند چون نام آنها که برده نشده است، اینها باید بدانند همانند اصحاب اخدود گرفتار کیفر تلخ الهی‌اند آن وقت ﴿اِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ ٭ وَ هُمْ عَلی‌ ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنینَ شُهُودٌ﴾ شاهد بودند آگاه بودند گاهی هم می‌خندیدند؛ قبلاً هم داشتیم که مسخره می‌کردند می‌خندیدند ولی در قیامت مؤمنین ﴿عَلَی الارَائِکِ یَنظُرُونَ﴾[30] و «یضحکون».

﴿وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ﴾ چرا انتقام می‌گرفتند از اینها و اینها را می‌سوزاندند؟ هیچ جُرمی نداشتند مگر ایمان. ﴿وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ اِلاَّ اَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ﴾ که عزیز، یک؛ حمید، دو؛ فقط گناه اینها این بود که اینها مؤمن هستند. عزیز و حمید کیست؟ حالا شروع کردند فرمود: ﴿الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ﴾ او هم مالک «یوم الدین» است، مالک سماوات و ارض است، هم مَلِک است ﴿لِلَّهِ مُلْکُ السَّماوَاتِ وَ الارْضِ﴾[31] [32] اینکه در بیع می‌گویند: «لا بیع الا فی مُلک» که بالاتر از مِلک است نه «لَا بَیْعَ اِلَّا فِی مِلک»؛[33] این طور نیست که بایع باید مالک باشد بایع باید مَلِک باشد یعنی مُلک داشته باشد یعنی سلطنت داشته باشد این سلطنت او یا به این است که مالک است یا به اینکه ولیّ است وصی است متولی است «لا بیع الا فی مُلک» این آقا باید مُلک داشته باشد حق فروش داشته باشد حق فروش او در اثر مالکیت اوست یا در اثر مَلکیت اوست این ولیّ است وصی است متولی است وکیل است. خدا هم مُلک دارد ﴿لَهُ مُلْکُ السَّماوَاتِ وَ الارْضِ﴾ می‌شود «مَلِک یوم الدین»، هم مِلک دارد او می‌شود ﴿مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ﴾.[34] به هر تقدیر برای ذات اقدس الهی هم مُلک است هم مِلک ﴿الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ﴾ و همه چیز هم که شاهد و آگاه است چیزی مخفی نیست که چه کسی ستم کرده و چه کسی ستم شنیده. ﴿اِنَّ الَّذینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنینَ﴾ اینها همه تبیین پاسخ آن ﴿وَ السَّماءِ﴾ است. ﴿اِنَّ الَّذینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ﴾ البته راه توبه باز است اگر توبه نکردند ﴿فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَریقِ﴾ اینها یک عده را در دنیا سوزاندند، عذاب سوزناکی که در قیامت برای اینها آماده شده است باید بچشند. این بخش اول است.

اما در قبال آن آنها که پایداری کردند مؤمن بودند، حافظ دین بودند، حافظ شریعت بودند فضایل فراوانی دارند که بهشت نصیب اینهاست.

 


[14] مصباح المتهجد، ج‌2، ص772.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo