< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله جوادی

96/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیات 4 تا 9 سوره ممتحنه

﴿قَدْ کَانَتْ لَکُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی اِبْرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ اِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ اِنَّا بُرَآءُ مِنکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَ بَدَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَ الْبَغَضاءُ اَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ اِلاّ قَوْلَ اِبْرَاهِیمَ لِاَبِیهِ لَاَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ مَا اَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن شَی‌ءٍ رَبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَ اِلَیْکَ اَنَبْنَا وَ اِلَیْکَ الْمَصِیرُ (٤) رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا اِنَّکَ اَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (5) لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ مَن یَتَوَلَّ فَاِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (6) عَسَی اللَّهُ اَن یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُم مِنْهُم مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِیرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (7) لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ اَن تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (8) اِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ اَخْرَجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ وَ ظَاهَرُوا عَلَی اِخْرَاجِکُمْ اَن تَوَلَّوْهُمْ وَ مَن یَتَوَلَّهُمْ فَاُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (9) ﴾

سوره مبارکه «ممتحنه» که در مدینه نازل شد، قبلاً هم ملاحظه فرمودید بزرگانی که قبل از هزار سال تفسیری نوشتند چه اهل سنت چه شیعه، معمولاً می‌گویند: «فی السورة التی یذکر فیها الامتحان» یا «فی السورة التی یذکر فیها المجادلة». اینها علم بالغلبه است علم ماثور و منصوص نیست. سید رضی (رضوان الله تعالی علیه) درباره همین سوره «ممتحنه» دارد که «سورة التی یذکر فیها الامتحان»،[1] مثل اینکه دارد «فی تفسیر سورة التی یذکر فیها الانعام»، [2] نام این سُور نیست، مگر بعضی از سوری که این گونه از تعبیرات درباره آنها نشده؛ مثل «فاتحة الکتاب»، دیگر نمی‌شود گفت: «فی تفسیر سورة التی یذکر فیها الفاتحة»، این چنین نیست. این به دستور خود حضرت بود، شده سوره «فاتحة الکتاب». در روایات ما هست که «لَا صَلَاةَ اِلَّا بِفَاتِحَةِ الْکِتَاب». [3]

غرض این است که الا بعضی از سُوری که به دلیل خارج شد، نوع این تعبیرها علم بالغلبه است. در آغاز این سوره ملاحظه فرمودید که تبرّی مسلمان با کفار را کاملاً مطرح کرده است و تحلیل هم فرمود، گذشته از اینکه مطالب کلّی را به صورت آیات بیان کرد، نمونه‌های خارجی‌ آن را هم ذکر کرد که اینها باید عمل بشود چه اینکه به وسیله انبیای قبلی عمل شده؛ یعنی اینکه گفتیم: ﴿لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ اَوْلِیَاءَ﴾، این باید عمل بشود چه اینکه به وسیله وجود مبارک ابراهیم (سلام‌الله‌علیه) عمل هم شده.

حضرت خلیل حق به یقین معروف شده است؛ یعنی کاری که حضرت کرده است وقتی جریان ﴿حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ﴾ [4] آن تعبیرها نشان می‌دهد که این یقین کامل داشته است. حالا آن قصّه اگر مثلاً مسند باشد و معتبر و صحیحه باشد که جبرئیل یا سایر فرشته‌ها هنگام القای حضرت در نار گفتند کمکی می‌خواهید؟ فرمود می‌خواهم اما از شما نه، [5] فقط از ذات اقدس الهی که این توحید تام حضرت را می‌رساند و وجود مبارک خلیل حق به یقین معروف شده است و درباره این که حضرت به یقین معروف شد، یونانی‌ها البته این مطلب را به خوبی ادراک کردند؛ لذا اگر سقراط سمّ نوشید و راه خلیل حق را طی کرد، برای همین جهت بود؛ یعنی در خاورمیانه آنها زودتر از دیگران این پیام را دریافت کردند، آن طوری که از حرف‌های ابوریحان بیرونی برمی‌آید. به هر حال در خاورمیانه عموماً و آن منطقه یونان خصوصاً یا الحاد بود یا شرک، سخن از توحید نبود و هیچ عاملی برای مسموم کردن سقراط نبود مگر اینکه او مردم را به توحید دعوت کرده و از آن به بعد افلاطون و ارسطو تربیت شدند و گرنه او نه جُرم سیاسی داشت و نه داعیه‌ای داشت.

حرف ابوریحان این بود کهای کاش آن طوری که یونان ادراک کرده بود و پیام ابراهیم (سلام‌الله‌علیه) را دریافت کرد، هند هم دریافت می‌کرد و چون دریافت نکرد متاسفانه هنوز آثار بت‌پرستی در هند هست. این را عرض بکنیم برای اینکه برخی‌ها احتمال دادند که تلاش و کوشش توحیدی ابراهیم خلیل و یقین ابراهیم خلیل به هند هم رسیده بود و نام مبارک ابراهیم همان است که به صورت برهما و برهمن و اینها درآمده، این خیلی بعید است گرچه این مفسر می‌گوید این یک احتمال هست. این بعید است، برای اینکه خود ابوریحان که سالیانی درباره هند تحقیق می‌کرد گفت اگر علمای هند مثل علمای یونان پیام یقینی خلیل حق را دریافت می‌کردند امروز ما در هند گرفتار بت‌پرستی‌ها نبودیم. قبلاً هم به عرض شما رساندیم که چند سال قبل که علمای هند آمدند ما همین جریان ابوریحان را برایشان نقل کردیم عده‌ای از اینها گریه کردند گفتند اگر علمای ما و گذشتگان ما پیام ابراهیم خلیل (سلام‌الله‌علیه) را درمی‌یافتند و درباره یقین توحیدی کار می‌کردند ما دیگر امروز گرفتار بودا و برهمن نبودیم گرفتار موش‌پرستی و گوساله‌پرستی نبودیم.

غرض این است که وجود مبارک ابراهیم به یقین معروف بود. این کلمه «قَد»، از یک سو؛ کلمه «کانت»، از سوی دیگر؛ پیروی ما و ائتسای ما؛ یعنی تاسّی ما؛ یعنی اقتدای ما را به حضرت تثبیت می‌کند. ﴿قَدْ کَانَتْ لَکُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی اِبْرَاهِیمَ﴾، این ﴿لَقَدْ کَانَ﴾ در آیه شش باز تکرار شده است. این حرف «قَد» با «کانت» برای تاکید آمده که حتماً شما باید راه ابراهیم خلیل را طی کنید. در پایان سوره مبارکه «حج» به صورت ترغیب فقط فرمود: ﴿مِّلَّةَ اَبِیکُمْ اِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ﴾، [6] این ﴿مِّلَّةَ﴾ منصوب به اغراء است؛ یعنی «خذوا ملة ابیکم»؛ دین پدرتان را بگیرید، شما فرزندان ابراهیم خلیل هستید، ﴿مِّلَّةَ اَبِیکُمْ اِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ﴾. در اینجا می‌فرماید حتماً باید به آن حضرت تاسی کنید در بیرازی جستن از کفاری که دشمنان مکتب شما، از یک سو؛ دشمنان خود شما، از سوی دیگر؛ دشمنان آب و خاک شما، از سوی سوم هستند. ﴿قَدْ کَانَتْ لَکُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی اِبْرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ﴾؛ کسانی هم که با ابراهیم بودند، البته زیاد نبودند، یک گروه کمی از خانواده او بودند. ﴿اِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ اِنَّا بُرَآءُ مِنکُمْ﴾، «بَرئ» و ﴿بُرَآءُ﴾، مثل فقیه و فقهاء یکی مفرد است و یکی جمع. ﴿اِنَّا بُرَآءُ مِنکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ﴾؛ از بت‌پرستی و بت‌پرستان ما بیزاریم، این یک؛ ﴿کَفَرْنَا بِکُمْ﴾، نه تنها تبرّی قلبی است، کفر اعتقادی هم هست ما شما را باطل می‌دانیم، دو؛ ﴿وَ بَدَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَ الْبَغَضاءُ﴾، این طور نیست که فقط تبرّی قلبی باشد ما قلباً از شما بیزار باشیم، نه! علنی هم از شما بیزار هستیم، ﴿بَدَا﴾ ما این دشمنی را ظاهر می‌کنیم؛ منتها حالا توان نظامی نداریم، جنگی نمی‌کنیم و گرنه عداوت ما نسبت به شما یک چیز روشنی است، این طور نیست که ما فقط در دلمان عداوت شما را داشته باشیم. پس تبرّی داریم و ﴿وَ بَدَا﴾؛ یعنی «ظَهَر» ﴿بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَ الْبَغَضاءُ اَبَداً﴾، تا اینکه شما ایمان بیاورید؛ البته وقتی ایمان آورید موضوع عوض می‌شود، نه اینکه نسخ بشود. این ﴿اِلاّ قَوْلَ اِبْرَاهِیمَ لِاَبِیهِ لَاَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ مَا اَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن شَی‌ءٍ﴾، گاهی می‌بینید در اثنای سخن جمله‌ای وارد می‌شود که این مربوط به گذشته و آینده نیست تا انسان بگوید که این استثنا متصل است یا منفصل؟ انسان یک سخنرانی دارد می‌کند یک مطلب مهمی پیش آمده وسط سخنرانی آن را ذکر می‌کند؛ نظیر آیه تطهیر که در سوره مبارکه «احزاب» آمده. این ﴿انَّمَا یُرِیدُ﴾، [7] وسط آیه به عنوان جمله معترضه آمده، ارتباطی با قبل ندارد. فرمود: ﴿انَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ﴾، چون گاهی حضرت دارند حرف می‌زنند یا جبرئیل مطالبی را دارد می‌آورد، یک مطلب مهمی که وارد می‌شود در اثنا ذکر می‌کند. این هیچ ارتباطی با ﴿نِسَاءَ النَّبِیِّ﴾ [8] ندارد، برای اینکه آن‌جا همه ضمیر جمع مؤنث سالم است، اینجا هر چه هست جمع مذکر است. ﴿اِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾، اما آن‌جا ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَاَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ﴾، [9] ﴿لاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ﴾، [10] همه‌اش ضمیر جمع مؤنث سالم است. غرض این است که اگر این جمله، جمله معترضه باشد دیگر نباید بحث کرد که مستثنامنه آن چیست؟ استثنای آن متصل است یا نه؟ اگر با هم نازل شده باشند احتمال استثنای منقطع بودن هست. فرمود شما با کفار رابطه نمی‌توانید داشته باشید، مگر آن حدی که وجود مبارک ابراهیم خلیل رابطه داشت. ابراهیم خلیل چه رابطه‌ای داشت؟ ابراهیم خلیل برابر سوره مبارکه «مریم» آیه 45 به بعد فرمود: ﴿یَا اَبَتِ اِنِّی اَخَافُ اَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیّاً ٭ قَالَ اَ رَاغِبٌ اَنتَ عَنْ آلِهَتِی﴾، به ابراهیم گفت: ﴿یَا اِبْرَاهِیمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَاَرْجُمَنَّکَ وَ اهْجُرْنِی مَلِیّاً﴾، وجود مبارک ابراهیم فرمود: ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکَ سَاَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی اِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیّاً﴾؛ [11] [12] من برای تو طلب مغفرت می‌کنم و این وعده را تشویقاً به عموی خود داد. در سوره مبارکه «توبه» آیه 114 فرمود اگر یک وقت ابراهیم خلیل طلب مغفرت کرد با اینکه نباید برای کافر طلب مغفرت کرد، فرمود: ﴿وَ مَا کَانَ اسْتِغْفَارُ اِبْرَاهِیمَ لاَبِیهِ اِلاّ عَن مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا اِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّاَ مِنْهُ﴾، فرمود هیچ اثری ندارد، این دشمن است و برائت خود را کاملاً اظهار کرده است. آن‌جا یک تشویق و وعده‌ای داد که او ایمان بیاورد، موضوع عوض بشود؛ یعنی مادامی که عموی او کافر بود معیار برائت بود، وقتی برگشت مؤمن و موحّد شد موضوع عوض می‌شود نه اینکه حکم نسخ شده باشد. تبرّی از کافر واجب است مگر اینجا که نسخ شده است، از این قبیل نیست، وقتی موضوع عوض بشود حکم هم عوض می‌شود. اینجا هم فرمود: ﴿اِلاّ قَوْلَ اِبْرَاهِیمَ لِاَبِیهِ لَاَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ مَا اَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن شَی‌ءٍ﴾، این جمله معترضه.

آنچه ما باید تاسی کنیم چه بود؟ فرمود: ﴿قَدْ کَانَتْ لَکُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی اِبْرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ﴾، در چه چیزی تاسی کنیم؟ ﴿اِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ اِنَّا بُرَآءُ مِنکُمْ﴾، یک؛ ﴿وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ﴾، دو؛ ﴿کَفَرْنَا بِکُمْ﴾، سه؛ ﴿وَ بَدَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَ الْبَغَضاءُ اَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ﴾، چهار؛ ما در این امور باید چه کار بکنیم؟ پنج امر دیگر هم هست اصولی است که ما باید در این اصول تبعیت کنیم از وجود مبارک خلیل حق در آن قطع‌نامه‌ای که نسبت به کفار صادر می‌کنیم.

پرسش: ما از کجا این تخصیص را پیدا می‌کنیم که فقط در این موضوعات تاسّی بکنیم؟

پاسخ: چون همین قسمت‌ها را فرمود ده موضوع است که هرچه بود فرمود. اینها را فرمود: ﴿قَدْ کَانَتْ لَکُمْ﴾، تاسی بکنید در چه چیزی؟ این چهار امر، بعد شش امر هم پشت سر هست. ﴿اِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ﴾، بعد اینها را هم بگویید؛ پنجمی: ﴿رَبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا﴾؛ ششمی: ﴿وَ اِلَیْکَ اَنَبْنَا﴾؛ هفتمی: ﴿وَ اِلَیْکَ الْمَصِیرُ﴾؛ [13] هشتمی: ﴿رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا﴾؛ نهمی: ﴿وَ اغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا اِنَّکَ اَنتَ﴾، [14] اینها حرف‌هایی بود که خلیل حق گفت، شما هم باید تبعیت کنید یا تاسّی کنید. هم ارتباط ما را از بیگانه قطع می‌کند، هم ارتباط ما را با خدا و انبیا و اولیا محکم می‌کند.

بعد در تتمه این فرمود: ﴿لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾؛ آنچه را که شما درباره ابراهیم خلیل و همراهان او شنیده‌اید، اگر این کار را بکنید یک اسوه حسنه است. اگر امید دارید از ذات اقدس الهی و امید دارید در قیامت نجات پیدا کنید، راه این است و اگر کسی متولّی اولیای الهی شد، خدا غنی حمید است و کمک می‌کند اگر متولّی بیگانگان شد خدا از آنها بی‌نیاز است، این برای ارتباط با کفّار.

اما شما اگر شنیدید که وجود مبارک پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همین حرف‌ها را داشت، ولی اباسفیان (علیه من الرحمن ما یستحق) دختری داشت به نام‌ ام حبیبه، این دختر همسری داشت آن همسر مُرد و دختر ‌ام حبیبه را پیغمبر به عنوان همسری گرفت، برای اینکه همیشه نمی‌شود با کفّار از یک طرف جنگید، شاید اصلاح بشوند.

پرسش: ...

پاسخ: فرمود که این وعده‌ای بود که او هدایت بشود. وقتی فهمید: ﴿تَبَرَّاَ مِنْهُ﴾، [15] وقتی فهمید که قابل هدایت نیست، این به عمویش گفت که من طلب مغفرت می‌کنم وعده داد به او بلکه برگردد، دید که برگشتنی نیست رسماً اعلام انزجار کرد. اینجا در آیه هفت فرمود: ﴿عَسَی اللَّهُ اَن یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُم مِنْهُم مَوَدَّةً﴾، گرچه از صدر سوره شروع شد: ﴿لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ اَوْلِیَاءَ﴾، اما گاهی ممکن است برگردد. تا ابد دشمنی نیست، تا ابد جنگ نیست، ممکن است برگردند؛ اما آنهایی که تا ابد با شما دشمن‌اند دشمن باشید.

«فتحصّل انّ‌هاهنا اصولاً ثلاثة:» اصل اوّل با بیگانه دشمن بودن، بیگانه‌ای که با مکتب آدم، با آب و خاک آدم، با خون آدم دشمن است دشمن باشید. اصل دوم این است که راهی باشد بلکه برگردند، چه اینکه وجود مبارک ابراهیم آن راه‌ها را تا آخر حفظ کرده. اصل سوم این است که این کفّار دو قسم‌ هستند: آنها که دست از دشمنی برنداشتند شما هم تا آخرین لحظه علیه اینها قیام کنید؛ آنها که دست از دشمنی برداشتند نسبت به آنها مهربان باشید. ما با دشمن‌های این چنینی روبه‌رو هستیم، فرمود: ﴿عَسَی اللَّهُ اَن یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُم مِنْهُم مَوَدَّةً﴾، این هشتاد جنگ اعم از غزوه و سریه، این هشتاد غزوه و سریه را همین مردم مکه علیه اسلام و مسلمان‌ها تحمیل کردند. بعد هم حضرت فرمود: «اذهَبُوا فَاَنْتُمُ الطُّلَقَاء». [16] بعد اینها را با هم جمع کرد یکسان کرد و همین‌ها با هم شدند و ایران را فتح کردند. الآن اسلام ایران به وسیله همان محبت دو جانبه‌ای است که پیغمبر ایجاد کرده فرمود حالا که مسلمان شدید با هم باشید. ایران اسلامش از سقیفه گرفته شده، از غدیر که گرفته نشده، این سقفی‌ها آمدند ایران را مسلمان کردند. این در اثر همان الفتی بود که ایجاد کرده، این جای تعجب است با اینکه همه افسران و فرماندهان تیر به دست سقفی بودند؛ اما مع ذلک بعضی از شهرهای ایران مثل قم، منشا خیر و رحمت و برکت بود، همان روزها اینها با ائمه ارتباط داشتند این روستاهای اطراف قم محدّث پروراند، این سرزمین چه سرزمین پربرکتی است، خدا می‌داند! همین برقی برقی‌هایی که می‌گویند «حدثّنی عن البرقی» این برقی برای «برق‌رود» قم است. «برق‌رود» قم از اطراف قم است. این روستا با اینکه روستای کوچکی بود چند تا محدّث داشت اینها ارتباط تنگاتنگ با امام صادق داشتند، آن محمد بن خالد برقی، آن حسن بن خالد برقی، آن فضل بن خالد، اینها محدّثان و شاگردان ائمه بودند. حالا بعدها نوبت به مرحوم صدوق و اینها رسید ابن بابویه قمی. چه برکتی خدا به این سرزمین داد خدا می‌داند! با اینکه هیچ دلیلی نداشت هیچ وجهی نداشت که اینها با غدیر این طور دل بسپارند! چون ایران را سقیفه فتح کرد، فرماندهانشان، سپهبدانشان، لشکریانشان، جنگجویانشان، شمشیر به دستانشان، همه سقفی بودند؛ اما اینها غدیری درآمدند، این چه عنایتی است به هر حال خدا برکت داده است.

اینجا فرمود: ﴿عَسَی اللَّهُ اَن یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُم مِنْهُم مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِیرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾، اما همه اینها یکسان نیستند، آن کفّاری که دست بر نمی‌دارند از دشمنی، شما هم با آنها دشمن باشید، حواس شما جمع باشد. من یادم است پنج سال قبل که مسئولین امور خارجه آمده بودند دیداری داشتند به این آقایان گفتم وقتی به این آمریکایی‌ها دست می‌دهید حواستان جمع باشد، انگشت‌هایتان را بشمارید. انگشت‌هایتان را بشمارید؛ یعنی انگشت‌هایتان را بشمارید! گفتم اینها به هیچ وجه قابل اعتماد نیستند. حالا آنها اجازه گرفتند از مسئولین اوّلیه مملکت که با اینها مذاکره بکنند و اجازه بود، بدون اذن مگر می‌شود که آدم با کشوری رابطه داشته باشد؟ صریح به اینها گفتم وقتی دست دادید این انگشتانتان را بشمارید. اینها این طور هستند، چون ما در کودتای 28 مرداد اینها را دیدیم. بعد از سه سال هم که آمدند دیدار ما، گفتیم یک دیاثت سیاسی هم اسلام دارد، مواظب باشید. این حرف‌های ما بود که قبل از اینکه دیگران بگویند برجام خطر دارد ما به اینها گفتیم و راه دارد البته.

بنابراین انسان با کفّار معامله می‌کند، انگشتش را هم می‌شمارد؛ اما اگر ـ خدای ناکرده ـ فریب بخورد تقصیر خودش است. اما یک وقت است انسان با همه قدرت‌هایی که دارد بیگانه خلاف می‌کند. باهوش‌تر از امام و مسئولینی که در خدمت امام بودند که ما نداشتیم، بعد از پذیرش قطع‌نامه همه عزیزان ما از ارتشی و سپاهی و بسیجی و همه اینها از جبهه‌ها آمدند بیرون، جبهه‌ها خلوت شد. همین صدام منافقین ملعون (خذلهم الله) را تجهیز کرد با همه امکانات نظامی که داشت و آماده بود اینها را وادار کرد که عملیات مرصاد را انجام دادند که بخش وسیعی از خاک را گرفتند؛ اما خدا غریق رحمت کند صیاد شیرازی را و دیگران را، آمدند به هر حال فتح کردند.

گاهی دشمن این طور است؛ اما معنای آن این نیست که آدم رابطه‌ای با هیچ جا نداشته باشد. این اصل یعنی این اصل! به آنها گفتیم وقتی با آمریکایی دست دادید انگشتت را بشمار! نشماری به گونه دیگری درمی‌آید! این طنز نبود، این شوخی نبود، ما خطر اینها را در جریان کودتای 28 مرداد آن سال نزدیک به بیست سالمان بود. چون مرحوم آقای کاشانی (رضوان الله تعالی علیه) روحانی بود و در صحنه بود و ما مدرسه مروی درس می‌خواندیم و نزدیک پامنار بود و آقای کاشانی هم آن‌جا بود، غالباً در این صحنه‌ها حضور داشتیم از نزدیک خطر آمریکایی را احساس کردیم. بنابراین هیچ ارتباطی ندارد؛ اما آدم باید طوری باشد که وقتی اجازه گرفت تا آخر باشد؛ اما به لطف الهی هم رهبر راضی است همه راضی‌ هستند و دیگر اینکه کسی به اینها باج نداد. الآن اینها گرفتار این در و آن در می‌گردند که مثلاً راه‌حلّی پیدا کنند.

غرض این است که این هوش را ذات اقدس الهی به پیغمبر داد. فرمود: ﴿لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلی‌ خائِنَةٍ مِنْهُمْ﴾، [17] حواس شما جمع باشد. این نسبت به یهودی‌هاست چه رسد به آمریکا که از اعدی عدوّ ماست. فرمود اینها هر روز دارند نقشه می‌کشند. این ﴿لا تَزالُ﴾، یعنی ﴿لا تَزالُ﴾! ﴿لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلی‌ خائِنَةٍ مِنْهُمْ﴾، به پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود اینها با هشیاری ملکوتی تو، اینها نقشه می‌کشند، باید مواظب باشید. این آیه هم در عین حال که فرازی دارد فرودی دارد، فرودی دارد فرازی دارد؛ اگر کسی با بیگانه دست داد باید انگشتش را بشمارد، این هیچ چاره‌ای نیست، هر کس می‌خواهد باشد.

پرسش: وقتی که آمریکا اعدا عدو ماست چرا ما به او پیمان نامه می‌نویسیم...؟

پاسخ: نه، آن به اجازه مسئولین اوّلی بود، آن را گفتند یک نرمش قهرمانانه! این دوستی نیست. به هر حال این خطر هست، ما هر روز که نمی‌توانیم بجنگیم و فتوای همه مراجع هم این است که ساختن سلاح اتمی حرام است. چیزی که در صدد آن نیستیم دین ما تحریم کرده، غرض این است که این تا نرمش قهرمانانه نبود که کسی اجازه نداشت این کار را انجام بدهد، به هر حال کشور حسابی دارد مسئولی دارد.

فرمود: ﴿عَسَی اللَّهُ اَن یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُم مِنْهُم مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِیرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾، این ﴿خُذُوا حِذْرَکُمْ﴾، [18] یعنی ﴿خُذُوا حِذْرَکُمْ﴾! هوشتان دم دستتان باشد. آدم وقتی در باران که می‌آید این چتر دستش است وقتی گرگی هست یک سلاح دفاعی دستش است، این ﴿خُذُوا﴾؛ یعنی ﴿خُذُوا﴾! فهمت دم دستت باشد. ﴿خُذُوا حِذْرَکُمْ﴾؛ یعنی بر حذر بودن شما، بفهم بودن شما در دستت باشد. فهمت را در جیب نگذار. فهمت در دستت باشد، این معنای آیه است، ﴿خُذُوا حِذْرَکُمْ﴾. به چه کسی می‌گویند: ﴿خُذُوا حِذْرَکُمْ﴾؟ به کسی که در خانه ابزارش را بگذارد می‌گوید: ﴿خُذُوا﴾؟ بگذارد در جیب می‌گوید: ﴿خُذُوا﴾؟ این باید در دستت باشد. فهم و شعور ملّت باید در دستش باشد، ﴿خُذُوا حِذْرَکُمْ﴾. این هم همین طور است، فرمود آنها که کاری با شما ندارند، شما هم کاری با آنها ندارید؛ اما آنهایی که دشمنی کردند و دست‌بردار نیستند، حواس شما جمع باشد. ﴿عَسَی اللَّهُ اَن یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ عَادَیْتُم مِنْهُم مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِیرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾، اما این معنایش این نیست که آن حرف‌هایی که قبلاً گفتیم نسخ شده، آنها سرجایش محفوظ است تبدّل موضوع چیزی دیگر است. این دو تا آیه پشت سر هم مرزها را مشخص کرده؛ فرمود کفار دو قسم‌ هستند: ﴿لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ اَن تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾، به هر حال اسلام سه تا برنامه دارد: یک برنامه محلّی دارد در داخل خودش؛ صوم و صلاة و زکات و خمس و امثال آن. یک برنامه منطقه‌ای دارد بین مسلمان‌ها و یهودی‌ها و مسیحی‌ها و اهل کتاب. یک برنامه بین‌المللی دارد که در حدود انسانیت است؛ چه مسلمان چه کافر. فرمود کسانی که دین شما را قبول ندارند؛ اما کاری با شما ندارند بدرفتاری نکردند، تبعیدتان نکردند، سرزمین شما را نگرفتند، خیانتی نکردند به شما، شما می‌توانید با آنها رابطه خوبی داشته باشید. نه تنها رابطه خوب، قسط و عدل را نسبت به آنها اعمال بکنید. ﴿لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ﴾، نه مبارزات مکتبی داشتند، یک؛ نه مبارزات سیاسی اجتماعی آب و خاک داشتند، دو؛ خدا نهی نمی‌کند که نسبت به اینها برّ و نیکی کنید. بالاتر از اینها قسط را نسبت به اینها اعمال کنید. «قِسط» مرادف عدل است. «قَسط» مرادف جور است. قاسطین در قبال مارقین و ماکثین که علیه وجود مبارک حضرت امیر (سلام‌الله‌علیه) قیام کردند همین طور بودند. «قاسط»؛ یعنی ظالم. قاسطین، حطب جهنم هستند. [19] «قِسط»؛ یعنی عدل و داد. فرمود کفّاری که نه علیه مکتب شما تبلیغ کردند، نه کاری با شما و آب و خاک شما دارند، کافرند منتها، آزار آنها به شما نمی‌رسد، خدا نهی نمی‌کند که نسبت به اینها برّ و نیکی کنید.

پرسش: ...

پاسخ: جزیه برای مکتب است. مکتب می‌گوید اگر ﴿وَ لاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ﴾، [20] اسلام باید فراگیر باشد، عدوات نیست دشمنی نیست. به هر حال خود موسای کلیم، عیسای مسیح ( (سلام‌الله‌علیها) ا) آمدند بشارت دادند ﴿بِرَسُولٍ یَاْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ﴾ [21] کذا و کذا. شما چرا قبول نمی‌کنید؟ حضرت فرمود ما که تورات شما را اصلاً در عمرمان ندیدیم! انجیل را در عمرمان ندیدیم! این حرف‌هایی که من می‌گویم از راه وحی می‌گویم. این تورات‌هایی که در خانه‌های خود ذخیره کردید به کسی نشان نمی‌دهید، این را در بیاورید ببینید همین حرفی که من می‌گویم می‌گویند؟ ﴿فَاْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ﴾، [22] در تورات شما این حرف‌ها نوشته است یا نه؟ شما چرا تورات خود را پنهان می‌کنید نشان نمی‌دهید؟ ما حرف جدیدی نداریم، ما حرف موسای کلیم را می‌زنیم. موسای کلیم عیسای مسیح ( (سلام‌الله‌علیها) ا) اینها آمدند گفتند پیامبری بعد می‌آید اسمش کذا، رسمش کذا، به او ایمان بیاورید. ﴿یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ اَبْنَاءَهُمُ﴾، [23] [24] شما پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را آن طوری می‌شناسید که جوان‌هایتان را می‌شناسید. از بس خصوصیاتش در کتابتان هست. برای شما حجت الهی بالغ شده، حالا این را ذخیره کردید جا دادید، در نمی‌آورید. در بیاورید بخوانید ببینید همین حرف‌هایی که من می‌گوید داخلش هست یا نه؟ ﴿فَاْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ﴾، این این گونه است؛ لذا چون ﴿لاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ﴾، باید جزیه بپردازند. اما جزیه با احترام همراه است، با ادب همراه است، کسی با آنها نمی‌جنگد. با یهودی‌ها در مدینه بودند، قرض می‌گرفتند وجود مبارک حضرت امیر جو را از یهودی قرض گرفت. [25] رفت و آمد داشتند، قرض می‌گرفتند، از چه کسی قرض گرفت؟ مسلمان‌ها در مدینه رابطه تجاری‌شان قرضشان، داد و ستدشان با چه کسی بود؟ آنها وضع مالیشان خوب بود اینها داد و ستد داشتند خرید و فروش داشتند قرض می‌گرفتند. این علی (صلوات الله و سلامه علیه) جو را از آنها قرض گرفت.

فرمود که نمی‌گوییم با آنها رابطه‌تان را قطع کنید؛ اما آنها که دشمن کینه‌توز شما هستند، حواستان جمع باشد. ﴿لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ اَن تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ﴾، فرمود کسی که کاری با شما ندارد فقط کافر است، رابطه‌ خود را حفظ بکنید. چه داعی دارید؟ ﴿اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾؛ اما آنها که اعدی عدوّ شما هستند دیگر برمی‌گردد این آیه نُه به همان آیه صدر سوره.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo