< فهرست دروس

درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

91/01/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيات 52 تا 67 سوره شعراء

 

﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ﴾ ﴿فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ﴾ ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ﴾ ﴿وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ﴾ ﴿وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ﴾ ﴿فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ﴾ ﴿وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ﴾ ﴿كَذلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ﴾ ﴿فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ﴾ ﴿فَلَمَّا تَرَاءَي الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَي إِنَّا لَمُدْرَكُونَ﴾ ﴿قَالَ كَلّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ﴾ ﴿فَأَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي أَنِ اضْرِب بِعّصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ﴾ ﴿وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْأَخَرِينَ﴾ ﴿وَأَنجَيْنَا مُوسَي وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ﴾ ﴿ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْأَخَرِينَ﴾ ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُؤْمِنِينَ﴾ ﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾

 

بخش ديگري از جريان موساي كليم(سلام الله عليه) و آل‌فرعون مطرح شد بعد از آن اتمام حجّت و جريان مناظره معجزه و سِحر و پيروزي معجزه و ايمان آوردن كارشناسان سِحر و اعدام آنها به اشدّ انحاي عذاب به وسيله فرعون، ذات اقدس الهي براي نجات بني‌اسرائيل از ستم آل‌فرعون و براي هلاكت آل‌فرعون يك دستور خاص داد در طيّ اين چهارده آيه كه به ضميمه آن دو آيه مي‌شود شانزده آيه كه آن دو آيه به منزله ترجيع‌بند سورهٴ مباركهٴ «شعراء» است كه هشت بار تكرار شده كه ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُؤْمِنِينَ﴾ ﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾ اين به استثناي اين دو آيه آن چهارده آيه جمعاً عهده‌دار اين قصّه است. مشابه اين در سورهٴ مباركهٴ «طه» گذشت لكن در سورهٴ «طه» از آيه 77 به بعد كه اين قصّه آمده بعضي از نكاتي كه مربوط به اين قصّه است و در سورهٴ مباركهٴ «طه» بيان نشده در سورهٴ «شعراء» بيان شده فرمود ما به وجود مبارك موساي كليم وحي فرستاديم كه بندگان ما را شبانه حركت بدهد گاهي از همين مؤمنان به موساي كليم(عليه السلام) تعبير به بني‌اسرائيل دارد گاهي تعبير به عبادي در اين موارد كه تعبير به عبادي دارد يك عنايت خاصّ كلامي هم آن را همراهي مي‌كند چه اينكه خود موساي كليم(سلام الله عليه) هم فرمود: ﴿أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبَادَ اللَّهِ﴾[1] من آزادي بندگان خدا را مي‌خواهم حالا آن مسائل رفاهي و مسائل بيت‌المال و آنها مطلب بعدي است عمده آزادي ملّت مسلمان و موحّد است ﴿أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبَادَ اللَّهِ﴾ اينجا هم فرمود: ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي﴾ اِسرا همان سير شب است كه ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَي بِعَبْدِهِ﴾[2] يعني شبانه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را سير داد فرمود شما هم شبانه بندگان مرا اين مؤمنان بني‌اسرائيل را سير بدهيد چون عدّه‌اي هم مي‌خواهند به دنبال شما بيايند شما اگر صبح حركت كنيد حركت كردنِ شما برخورد مي‌كند با حركت آنها ولي وقتي شبانه حركت بكنيد يك مقدار جلوتر هستيد آنها صبح حركت مي‌كنند و پشت سر شما مي‌آيند شما مي‌شويد متبوع اينها مي‌شوند تابع ما براي همين يك برنامه‌ريزي كرديم كه شما پيشاپيش باشيد و اينها دنبال شما تا در جريان نجات شما و غرق اينها كار هماهنگ باشد ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي﴾ شما شبانه حركت كنيد به دليل اينكه ﴿إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ﴾ آنها صبح به دنبال شما حركت مي‌كنند شما شبانه حركت بكنيد براي اينكه آنها به دنبال شما حركت كنند ﴿إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ﴾ و اين برنامه است براي نجات شما و هلاكت آنها، وقتي وجود مبارك موساي كليم(سلام الله عليه) دستور داد اين بني‌اسرائيل شبانه از منزلها بيرون آمدند كه به طرف نيل حركت كنند فرعون هم باخبر شد و دستگاه اطلاعاتي كه داشتند دستور دادند نيروهاي نظامي اينها از هر گوشه و كناري حركت كنند از هر محلّه‌اي حركت كنند وارد منطقه خاصي بشوند ﴿فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ﴾ در شهرها چه گروهي را فرستاد ﴿حَاشِرِينَ﴾ عدّه‌اي را فرستاد كه مردم را حركت بدهند محشور كنند جمع كنند به يك منطقه خاصّي. اين فرستاده‌هاي فرعون حاشِر بودند هر كدام جامع بودند افراد زيادي از نظاميها را جمع كرده بودند ﴿فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ﴾ كه اين حاشرين مردم را جمع كردند و اين حاشرين با مردم سه مطلب را با هم گفتگو مي‌كردند يكي اينكه به اينها گفته شد شما بگوييد اينها هم باور كردند گفتند كه پيروان موساي كليم(سلام الله عليه) شِرذمه‌اند يعني گروه اندكي‌اند اين لباس كه پاره مي‌شود قطعه قطعه مي‌شود تكّه تكّه مي‌شود اينها را مي‌گويند شراذِم، شِرذمه يعني گروه كم اين شرذمه كه لغتاً به معناي اندك است با وصف قليل تأكيد شده است ﴿لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ﴾ و اين جمع مكسّر بسته نشد جمع سالم بسته شد كه جمع سالم يكي از اقسام جمع قلّه است پس بنابراين از اين گروه به عنوان شِرذمه ياد شده است (اولاً) با وصف قلّت موصوف شده است (ثانياً) آن وصف قلّت هم با جمع قلّه جمع بسته شده است (ثالثاً) و گفته شد كه منظور از اين قليلٌ قلّت كمّي نيست قلّت معنوي است يعني حقارت و ذلّت و امثال ذلك را به همراه دارد (رابعاً) خود اين حاشران و مردمي كه به وسيله حاشران جمع شده بودند درباره پيروان وجود مبارك موساي كليم مي‌گفتند كه ﴿إِنَّ هؤُلاَءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ﴾ اينها چند قبيله‌اند هر كدامشان كم‌اند چند حزب‌اند هر كدامشان كم‌اند يعني اگر ده قبيله‌اند هر كدام از اين قبيله اندك‌اند ده گروه و حزب‌اند همه اين گروهها و احزاب اندك‌اند كه قليل به ﴿قَلِيلُونَ﴾ جمع بسته شد آن وقت درباره خودشان گفتند كه اينها ما را به خشم آوردند اينها با اينكه جمعيّت كمي‌اند و ما جمعيّت زيادي هستيم آنها با اينكه حقيرند ما با اينكه عظيميم اينها كارهايي مي‌كنند ما را به خشم بياورند ﴿وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ﴾ (اين يك) ﴿وَإِنَّا لَجَمِيعٌ﴾ ما جمعيّت زيادي داريم پراكنده نيستيم جميعيم (دو) حاذريم ما هوشمنديم برحذريم از خطر مصونيم آنها اين‌چنين نيستند ما عظيميم در اثر برحذر بودن از آنها، آنها قليل‌اند در اثر ضعف آنها درباره خودشان اين اوصاف مثلاً مدح را روا داشتند ﴿وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ﴾ ﴿وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ﴾ اهل حذر و خردمندي و هوش و پرهيز از خطريم اين باور باطل آل‌فرعون بود.

اما سهم تدبير الهي اين است فرمود وقتي موساي كليم(سلام الله عليه) حركت كرد بني‌اسرائيل هم يعني بندگان خدا طبق اين تعبير به دنبال موساي كليم حركت كردند خدا فرمود ما آنها را يعني آل‌فرعون را از باغها و راغها و منازل مجلّل و ثروت و سرمايه و چشمه‌سارهايي كه داشتند و مُترف و مُسرف بودند از آن منطقه اينها را بيرون كشيديم آورديم كه به دنبال موساي كليم و بني‌اسرائيل حركت كنند ﴿فَأَخْرَجْنَاهُم﴾ ما اينها را حركت داديم چون مي‌خواهيم به عذاب اَليم گرفتار كنيم ﴿مِّن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ﴾ اينها در باغها بودند در چشمه‌ها بودند آبهاي فراواني داشتند خب مصر آب فراوان دارد هم منطقه‌اي است كه بالأخره نيل از آن مي‌گذرد منطقه‌اي است كه سرسبز است كوه دارد باران فراوان دارد ﴿فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ﴾ ﴿وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ﴾ آن سرمايه‌هايي كه اينها ذخيره كرده بودند اكتناز كردند از همه آن امكانات رفاهي اينها را بيرون كشيديم و اين كار را ما نسبت به ديگران هم كرديم كه اگر يك وقت يك قدرت محدودي به كسي داديم و آزموديم كه آنها به درستي عمل نمي‌كنند ﴿كَذلِكَ﴾ اين‌چنين اينها را گرفتار مي‌كنيم در قرآن فرمود ما تبهكاران را برديم و شما را به جاي آنها نشانديم تا ببينيم چه مي‌كنيد [3] گاهي تعبير است كه ﴿وَسَكَنتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا﴾[4] اين تعليق حكم بر وصف مشعر به عليّت است يعني شما به جاي ظالمين نشستيد اينكه فرمود شما به جاي ظالمين نشستيد يعني هشداري است و هوشيار باشيد اينجا جاي خطر است عدّه‌اي قبل از شما بودند در اثر ظلم به هلاكت رسيدند شما اكنون به جاي آنها نشستيد گاهي به صورت متكلّم مع‌الغير گاهي به صورت ضمير غايب گاهي مي‌فرمايد: ﴿فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ﴾[5] گاهي ﴿لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ﴾[6] يعني تا خدا ببيند چه مي‌كنيد آيا مثل ظالمين كار مي‌كنيد كه گرفتار سرنوشت آنها بشويد يا مؤمنانه و عادلانه كار مي‌كنيد كه راحت باشيد حَسنه دنيا و آخرت داشته باشيد. اينجا هم مي‌فرمايد: ﴿كَذلِكَ﴾ اين كار را مي‌كنيم.

 

پرسش:...

پاسخ: براي اينكه كرامت كه منظور كرامت معنوي ﴿لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾[7] نيست كه نظير كرامت ﴿ذُقْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ﴾[8] است در قيامت به طبقه مُترف مُسرف مي‌گويند تو كه در دنيا خود را كريم مي‌پنداشتي اكنون اين عذاب را بچش ﴿ذُقْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ﴾ أي بزعمك و بزعم قومك وگرنه كرامت را خدا براي متّقيان مي‌داند كه ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾[9] مدار كرامت، تقواست اگر تقوا نبود انسان گرفتار ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[10] مي‌شود پس يك وقت كرامت واقعي است خب بر اساس ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾ تفسير مي‌شود يك وقت كرامت زعمي است چه اينكه در جهنم به تبهكار مي‌گويند ﴿ذُقْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ﴾ أي العزيز الكريم بزعمك و بزعم قومك. مقام كريم هم مقام دنيايي است نه مقام معنوي.

﴿كَذلِكَ﴾ اين كار را كرديم ﴿وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ﴾ ما اين جنّات را اين عيون را اين مقام كريم را اين كنوز را به بني‌اسرائيل داديم چون وقتي اينها به هلاكت رسيدند، به عنايت الهي موساي كليم برگشت به مصر و بني‌اسرائيل وارد مصر شدند و اين سرزمين در اختيار آنها قرار گرفت شده ميراث بني‌اسرائيل كه فرمود: ﴿وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ﴾ در بخشهاي ديگر هم قبلاً گذشت كه ﴿وَأَوْرَثْنَا﴾ بني‌اسرائيل را ﴿مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا﴾[11] بعد از آن آوارگي مشرق و مغرب آن منطقه در اختيار بني‌اسرائيل قرار گرفت. وقتي وجود مبارك موساي كليم اينها را شبانه حركت داد صبح فرعون و آل‌فرعون حركت كردند ﴿فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ﴾ همين كه مُشرق شدند داخل در شروق شمس شدند داخل در طلوع آفتاب شدند مطلع‌الشمس شد اينها حركت كردند خب پس وجود مبارك موسي اِسرا داشت يعني سير شبانه داشت و فرعون و آل‌فرعون اِشراق داشتند يعني وقتي وارد در طلوع آفتاب شدند حركت كردند ﴿فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ﴾ در حالي كه وارد در شروق شمس شدند يعني طلوع آفتاب، از آن وقت به دنبال موسي حركت كردند كه فاصله محفوظ باشد. وجود مبارك موساي كليم طبق دستور الهي با قومش حركت كردند به طرف نيل آمدند و فرعونيان هم پشت سر اينها، اينها از دور يكديگر را ديدند وقتي كه ديدند بني‌اسرائيل به وجود مبارك موساي كليم گفتند اينها پشت سر ما، ما را دارند تعقيب مي‌كنند با اين ارتش جرّاري كه فرعون دارد ما را دستگير مي‌كنند به ما مي‌رسند ﴿فَلَمَّا تَرَاءَي الْجَمْعَانِ﴾ وقتي صبح اينها حركت كردند از دور بني‌اسرائيل، آل‌فرعون را ديدند آن نِبطيها اين قِبطيها را ديدند همين بني‌اسرائيل به وجود مبارك موساي كليم عرض كردند اينها مي‌آيند پشت سر ما، ما را تعقيب مي‌كنند مي‌گيرند ﴿فَلَمَّا تَرَاءَي الْجَمْعَانِ﴾ يعني اين دو گروه يكديگر را ديدند ﴿قَالَ أَصْحَابُ مُوسَي إِنَّا لَمُدْرَكُونَ﴾ ما را مي‌گيرند اِدراك مي‌كنند به ما مي‌رسند. در چنين حالتي به وجود مبارك موساي كليم اعتراض كردند كه جلو كه خطر هست پشت سر هم كه ارتش جرّار فرعون است اينجا جاي مناسبي نبود كه ما آمديم ما قبل از شما در زحمت بوديم الآن هم در زحمتيم در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» گوشه‌اي از اين اعتراض گذشت كه آنها در سورهٴ «اعراف» آيه 129 به اين صورت به موساي كليم عرض كردند ﴿قَالُوا أُوذِينَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا﴾ قبل از آمدن شما سخن از ﴿يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ﴾[12] و اينها بود بعد هم كه در اين خطر قرار گرفتيم راه علاج نيست شما اصرار داريد كه ما حركت كنيم بياييم در برابر آل‌فرعون بايستيم بايد يك جاي مناسبي ما را مي‌بردي اينجا كه جلو خطر غرق است و پشت سر هم كه ارتش جرّار فرعون اينجا جاي مناسبي نبود مثلاً ﴿قَالَ أَصْحَابُ مُوسَي إِنَّا لَمُدْرَكُونَ﴾ ما كم كم گرفتار اينها مي‌شويم اينها ما را دستگير مي‌كنند لكن وجود مبارك موساي كليم با ضرس قاطع فرمود: ﴿كَلّا﴾ چه حرفي است مي‌زنيد چرا براي اينكه ﴿إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ﴾ خداي من به من دستور داد كه اين راه را بروم به طرف دريا حركت كنم خب او هدايت مي‌كند اگر بنا شد كه راه دريايي را طي كنيم دريا را براي ما آرام مي‌كند، برگرديم با اينها مبارزه بكنيم ما را پيروز مي‌كند بنابراين ما نگران نيستيم اين ايمان قطعي رسول خداست كه در بين دو خطر احساس امنيّت و آرامش مي‌كند آن هم با جمله اسميه آن هم با تأكيد «إنّ» ﴿إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ﴾ خب ﴿كَلّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ﴾ در چنين حالي ذات اقدس الهي مي‌فرمايد ما به موساي كليم وحي فرستاديم ﴿فَأَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي أَنِ اضْرِب بِعّصَاكَ الْبَحْرَ﴾ در جريان سورهٴ مباركهٴ «طه» آنجا آيه 77 سخن از اينكه آل‌فرعون صبح حركت مي‌كنند به شما مي‌رسند نبود آنجا آيه 77 به اين صورت بود كه ﴿وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً لاَّ تَخَافُ دَرَكاً وَلاَ تَخْشَي﴾ ما به موساي كليم اين نكته را گفتيم كه شما عصا را به دريا بزن نه از دريا خطري به شما مي‌رسد نه از صحرا، نه از ارتش آسيبي نه از درياي توفنده ﴿لاَّ تَخَافُ دَرَكاً وَلاَ تَخْشَي﴾ آنها هم به شما نمي‌رسند دريا هم براي شما رام مي‌شود مثل جادّه خاكي اين تعبير در سورهٴ مباركهٴ «طه» گذشت در اين سورهٴ «شعراء» كه محلّ بحث است تعبير اين است ﴿فَأَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي أَنِ اضْرِب بِعّصَاكَ الْبَحْرَ﴾ وقتي كه وجود مبارك موسي به فرمان الهي اين عصا را به دريا زد دريا شكافته شد آبهاي نيامده كه نيامد آبهاي رفته هم كه رفت اين عصا را كه حضرت به دريا زدند يك سدّ آبي فراهم شده اين آبها همين طور روي هم، روي هم، روي هم ماند به صورت يك سدّ آبي درآمده وسطش هم جادّه خشك شد اينها حركت مي‌كردند مي‌رفتند در تعبيرات قرآن اين است كه ﴿فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً﴾[13] نه اينكه قدري آب بود كه اينها ناچار مي‌شدند نظير رودخانه‌هاي ضعيف قدري پاورچين حركت كنند و پاي آنها تر بشود اين طور نبود يك طريق يَبس يك جادّه خشك در دريا پيدا شده اينها به طور عادي مثل روي زمين حركت كردند كه عمده يَبس بودن است در اينجا فرمود: ﴿فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ﴾ براي اينكه اينها زود بگذرند چندين راه فراهم شده چندين سدّ آبي فراهم شده چندين كوچه فراهم شده هر كدام از اين قبيله از يك كوچه از يك راه مي‌گذشتند كه زودتر به مقصد برسند ﴿فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ﴾ دريا هر قسمتش مثل يك كوه عظيم شده بود طُود يعني كوه، عظيم هم كه اشاره به عظمت آن است بين اين دو سد اين كوچه خشكي بود كه بني‌اسرائيل از آنجا حركت مي‌كردند بعد فرمود: ﴿وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْأَخَرِينَ﴾ آل‌فرعون كه به دنبال موسويان آمده بودند اينها را جلوتر آورديم زُلفي يعني نزديكي «أخصّهم زلفة لديك»[14] زُلفيٰ يعني قُرب ﴿أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾[15] يعني نزديك شد آماده شد ﴿أَزْلَفْنَا﴾ يعني نزديك كرديم. بني‌اسرائيل كه جلو مي‌رفتند آل‌فرعون را ما نزديك كرديم كه اينها هم فكر مي‌كردند كه جادّه خشك براي اينها هم جادّه خشك است اينها هم وارد همين كوچه‌هاي خشكي و مسير خشك اين دريا شدند وقتي ﴿أَزْلَفْنَا ثَمَّ الْأَخَرِينَ﴾ يعني در آنجا ما اين آل‌فرعون را كه گروه ديگرند اينها را نزديك بني‌اسرائيل كرديم و هر دو وارد اين كوچه‌هاي خشك دريايي شدند فاصله كم بود همين كه بني‌اسرائيل آخرين فردشان از اين كوچه و جادّه خاكي بيرون رفت به ساحل رسيد ﴿فَغَشِيَهُم مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ﴾[16] به اين امواج آب اين طودها به اين سدهاي آبي دستور داده شد به هم بريزند آن وقت همه اينها را غرق كردند فرمود: ﴿وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْأَخَرِينَ﴾ ﴿وَأَنجَيْنَا مُوسَي وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ﴾ همه بني‌اسرائيل را ما نجات داديم هيچ كدام از اينها غرق نشدند ﴿ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْأَخَرِينَ﴾ همين كه بني‌اسرائيل از اين جادّه‌هاي خاكي به ساحل رسيدند همه اين گروههايي كه جزء ارتش فرعون بودند را غرق كرديم تا اينجا چهارده آيه است كه مجموعاً اين قصّه را بيان مي‌كند بعد مي‌فرمايد: ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُؤْمِنِينَ﴾ ﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾ بعد از هر جرياني اين دو آيه را ذكر مي‌كند اين دو آيه تقريباً هشت بار در سورهٴ مباركهٴ «شعراء» تكرار شده است يعني در هر موردي كه يكي از اين قصص و داستانها را نقل مي‌كند مي‌فرمايد اينها آيه الهي‌اند لكن كساني كه اين آيه الهي را ببينند و باور كنند كم‌اند ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُؤْمِنِينَ﴾ ﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾ اين شرح كوتاهي بود مربوط به اين چهارده آيه.

اما سؤالهايي كه مربوط به قبل از تعطيلات اين ايام بود آنها بخشي از آن سؤالات با جوابهاي قبلي قابل حل است و اگر سؤالي بي‌جواب مانده حالا ان‌شاءالله در طيّ مطالب بعدي مطرح مي‌شود اما يك نكته هست و آن اين است كه اين صراط مستقيمي كه دين ما را به صراط مستقيم دعوت مي‌كند كه كارِ خدا هم بر صراط مستقيم است ﴿إِنَّ رَبِّي عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ [17] يا انبيا و اوليا(عليهم السلام) صراط مستقيم‌اند مخصوصاً وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) ﴿عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ است كه ﴿إِنَّكَ عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[18] منظور از صراط مستقيم آن راه عمودي يا افقيِ يك جانبه نيست نظير خطّ مستقيم نيست كه خطّ منحني و دايره را صراط مستقيم نگويند، آنچه از روايات و همچنين از آيات برمي‌آيد اين است كه اين دو قوس است انسان از همان قوس نزول شروع مي‌كند تا دوباره برگردد با قوس صعود به لقاءالله برسد درباره وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هست كه حضرت «أوّل ما خَلق»[19] است بعد وارد عالَم طبيعت مي‌شوند بعد از عالم طبيعت به عالم برزخ و عالم معاد و ﴿إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ﴾ [20] اينكه دو سرِ خطّ حلقه هستي ذكر شده است كه

دو سرِ خطّ حلقه هستي

به حقيقت به هم تو پيوستي [21] اين دايره است همين دايره، صراط مستقيم است ما يك خطّ مستقيم داريم يك صراط مستقيم، خطّ مستقيم يك بُعدي است حالا يا افقي است يا عمودي است مستقيم است ديگر انحنا در آن نيست اما فيض خدا كه بر صراط مستقيم است معنايش اين نيست كه خطّ مستقيم است به صورت افقي يا عمودي[بلکه] معنايش اين است كه نه اختلاف در آن هست نه تخلّف ؛ صراط مستقيم آن است كه اجزاي آن با هم هماهنگ باشند اختلاف نداشته باشند تخلّف هم نباشد كه بعضي از جاها بسته باشد راه بُريده باشد.

فرق اختلاف و تخلّف اين است كه در اختلاف همه اين اجزاء وجود دارند ولي ناهماهنگ‌اند در تخلّف اين است كه بعضي از جاها بريده است اصلاً راه نيست فيض خدا كه از قوس نزول شروع مي‌شود تا به قوس صعود نه اختلافي در اين فيض است نه تخلّف، اگر ﴿إِنَّ رَبِّي عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[22] گفته شد كار خدا بر صراط مستقيم است يعني كار خدا هيچ جا تخلّف ندارد كه ترك بشود قطع فيض بشود (اين يك) اختلاف هم ندارد كه ناهماهنگ باشد (دو) صراط مستقيم آن است كه نه تخلّف‌پذير باشد نه اختلاف‌پذير و فيض خدا اين‌چنين است اسفار چهارگانه اين‌چنين است قوس صعود و نزول اين‌چنين است.

در بيانات نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) كه فرمود: «إِنَّ قَوْلَنَا ﴿إِنَّا لِلَّهِ﴾[23] إِقْرَارٌ عَلَي أَنْفُسِنَا بِالْمُلْكِ وَ قولنا ﴿وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ [24] إِقَرارٌ عَلي أَنْفُسِنَا بِالْهُلْكِ» [25] ناظر به همين است؛ ما كه مي‌گوييم ﴿إِنَّا لِلَّهِ﴾ يعني اين فيض و فوز از ذات اقدس الهي است وقتي مي‌گوييم ﴿إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ يعني نشئه دنيايي ما به هلاكت مي‌رسد بعد ما به طرف ذات اقدس الهی برمي‌گرديم كه «إِنَّ قَوْلَنَا ﴿إِنَّا لِلَّهِ﴾ إِقْرَارٌ عَلَي أَنْفُسِنَا بِالْمُلْكِ وَ قولنا ﴿وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ إِقَرارٌ عَلي أَنْفُسِنَا بِالْهُلْكِ»

فتحصّل معناي صراط مستقيم غير از خطّ مستقيم است اين دو قوس صعود و نزول يا اسفار چهارگانه چون واجد خصوصيّت صراط مستقيم‌اند كه نه اختلاف در آنهاست و نه تخلّف مي‌گويند خداي سبحان فيضش بر صراط مستقيم است.


[5] سوره اعراف، آيه129.
[14] مصباح المتهجّد، ج1، ص850.
[21] مثنوي جام جم، اوحدي مراغه‌اي.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo