< فهرست دروس

درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

90/03/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيات 71 تا 83 سوره مؤمنون

 

﴿وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُم بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عن ذِكْرِهِم مُعْرِضُونَ﴾ ﴿أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾ ﴿وَإِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ ﴿وَإِنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ﴾ ﴿وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِم مِن ضُرٍّ لَّلَجُّوا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ﴾ ﴿وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ﴾ ﴿حَتَّي إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَاباً ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ﴾ ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةً قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ﴾ ﴿وَهُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ ﴿وَهُوَ الَّذِي يُحيْي وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلاَفُ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴾ ﴿بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ﴾ ﴿قَالُوا أءِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً ءَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ﴾ ﴿لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هذَا مِن قَبْلُ إِنْ هذا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ﴾

 

عناصر محوري سوَر مكّي همان طوري كه ملاحظه فرموديد اصول دين و خطوط كلي فقه و اخلاق و حقوق بود. شبهه ي آنها جريان انكار معاد و توحيد بود معرفت‌شناسي آنها هم حس و تجربه ي حسّي بود. قرآن كريم پنج مانع براي اينها بررسي كرد بر اساس سَبر و تقسيم فرمود هيچ كدام از اينها صلاحيّت مانعيّت ندارند بايد در دعوت تدبّر كنيد در دعوا تدبّر كنيد تا روشن بشود كه دعوت پيغمبر حق است حق است ادّعاي او هم حق است ما ديني آورديم كه گذشته از اينكه نام خدا و ياد خدا را در شما احيا مي‌كند شما را صاحب‌نام مي‌كند به شما هويّت مي‌دهد شما را آزاد مي‌كند فرمود: ﴿بَلْ أَتَيْنَاهُم بِذِكْرِهِمْ﴾ شما را نامور مي‌كند صاحب‌نام مي‌كند شما گمنام بوديد الآن نامدار شديد گفتند نه برده ي اين باش نه بنده ي آن بنده ي خدا باش شما صاحب‌نام شديد گفتند هر گونه برده‌داري ديگر ممنوع است شما آزاد شديد ما شما را نامور كرديم نامدار كرديم ﴿بَلْ أَتَيْنَاهُم بِذِكْرِهِمْ﴾ درست است قرآن، ذكرالله است اما تعاليم قرآن شما را هويّت مي‌دهد ما هرگونه رژيم ارباب و رعيتي را از بين برديم.

جريان ارباب و رعيتيِ مالي كه رخت بربست در سوره ي مباركه ي «آل‌عمران» كه قبلاً بحثش گذشت فرمود رژيم ارباب و رعيتي حتي بين رهبران ديني و مردم نيست يعني هيچ كس رعيّت هيچ كس نيست همه بندگان خدايند فرمود ما چنين مكتبي آورديم آنچه را كه مالكان داشتند كه دسترنج كارگران و كشاورزان را به غارت مي‌بردند آنكه رخت بربسته شد آنچه را كه انبيا آوردند همان هويّت‌بخشيِ مردم به اينكه مردم بنده ي خدايند و مطيع دستوران وحي‌اند و لاغير. هرگز رهبران ديني هم مردم را به خودشان دعوت نمي‌كنند علما اين طورند صاحبان وحي هم همين طورند در سوره ي مباركه ي «آل‌عمران» كه بحثش گذشت آيه ي 79 اين بود فرمود: ﴿ مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَاداً لِي مِن دُونِ اللّهِ ﴾ هيچ پيغمبري نيامده كه بگويد من ارباب شما، شما رعيت من هستيد مردم را به خودش دعوت بكند اين طور نبود همه آمدند گفتند ما و شما بندگان خداييم پس هيچ كسي مردم را به خود دعوت نمي‌كند آن كه مردم را به خودش دعوت كند اين طرفدار رژيم منحوس ارباب و رعيتي است كه رخت بربسته است فرمود هيچ پيامبري نيامده ﴿ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَاداً لِي مِن دُونِ اللّهِ ﴾ بلكه خداي سبحان به همه ي انبيا فرمود ربّاني باشيد نه ارباب. ربّاني عالِم ربّاني به كسي مي‌گويد كه شديد الربط بالربّ باشد تا فيض را از او دريافت كند و شديد الربط به مردم باشد تا مربّي خوب آنها باشد چنين آدمي مي‌شود عالِم ربّاني كسي كه ارتباطش با خدا قوي است ولي رابطه ي با مردم ندارد راهبانه به سر مي‌برد عالِم ربّاني نيست ﴿وَلكِن كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ﴾ حوزه ي درس داريد، حوزه ي تأليف داريد، حوزه ي تدريس داريد، حوزه ي سخنراني داريد، معلّم جامعه‌ايد، مدرّس جامعه‌ايد مي‌توانيد عالِم ربّاني باشيد در صورتي كه ارتباطتان به ربّ باشد پس اگر كسي اين دو عنصر محوري را نداشت عالِم ربّاني نيست يعني شديد الربط به الله و ربّ خود نبود يا شديد الربط بود ولي منزوي بود ﴿بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ﴾ نبود، ﴿بِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ﴾ مردمي نبود مشكل جامعه را حل نكرد اين عالِم ربّاني نيست.

رژيم ارباب و رعيتي رخت بربست هيچ كسي برده ي كسي تابع كسي نيست مگر اينكه همگان تابع ذات اقدس الهي‌اند بر اساس اين اصل كلّي كه رژيم ارباب و رعيتي منحوس شناخته شده چه در مسائل مالي چه در مسائل فكري آن‌گاه مال در اسلام تقسيم شد فرمود ما شما را صاحب‌نام كرديم ﴿بَلْ أَتَيْنَاهُم بِذِكْرِهِمْ﴾ كه اينها نامدار شدند نامور شدند قبلاً خامِل‌الذّكر بودند الآن صاحب‌نام شدند منتها اينها از هويّتشان و نام خودشان صرف‌نظر كدرند.

مطلب ديگر آن است كه حق را دين برداشت آن روايتي كه چند بار هم از جلد پنج كافي مرحوم كليني قرائت شد اين بود كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در آن دعاي معروفي كه مرحوم كليني در جلد پنج كافي در كتاب‌المعيشه نقل كرد اين است كه با اين مضمون هست كه «اللهمّ بارك لنا في الخُبز و لا فرّق بيننا و بين الخبز لولا الخبز لما صلّينا و لما صُمْنا و لما ادّينا فرائض ربّنا» عرض كرد خدايا! بين نان مسلمانها و خود مسلمانها فاصله نينداز مستحضريد كه منظور از نان همان بحثهاي اقتصادي است مالِ مردم است عرض كرد بين مردم و اقتصاد فاصله نينداز زيرا ملّتي كه با اقتصادش فاصله داشته باشد با مال فاصله داشته باشد فقير باشد دين‌داري آن ملّت مشكل است «لولا الخبز لما صلّينا و لما صُمنا و لما ادّينا فرائض ربّنا» با اينكه خود حضرت و اصحاب خاصّش چند سال در شِعب ابي‌طالب آن محاصره و تحريم را تجربه كردند وگرنه توده ي مردم دين‌داري آنها با فقر بسيار سخت است اين از بيانات نوراني پيغمبر است كه مرحوم كليني نقل كرد بعد فرمود رژيم ارباب و رعيتي به هيچ وجه نيست در روايات هم فراوان آمده است كه به اندازه ي نياز جامعه ذات اقدس الهي مسائل مالي را تنظيم كرده است بخشي به عنوان انفال است كه در اول سوره ي مباركه ي «انفال» آمده ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ ديگر بيش از اين دو نيست يعني مالِ خداست و مالِ پيغمبر در حقيقت مال مكتب است مال اسلام است بيت‌المالِ مسلمين همين را تأمين مي‌كند مال كسي نيست آن كه والي مسلمين است در رأس امور مسلمين است بايد اين را تحصيل كند به عنوان خدمتگزار اسلام حفظ كند به عنوان خدمتگزار اسلام عادلانه توزيع كند به عنوان خدمتگزار اسلام پس هيچ كسي ممنون كسي نيست و سخن از ارباب و رعيتي هم نيست ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ كه در آغاز سوره ي مباركه ي «انفال» است.

بخش دوم بخش مسائل وجوه شرعي است كه آن هم در سوره ي مباركه ي «انفال» آيه ي 41 معروف است كه ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا﴾ كه بايد «انَّ ما» جدا نوشته مي‌شد ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَي وَالْيَتَامَي وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا﴾ متديّنين ما برابر آيه ي 41 و روايات و صحيحه‌اي كه در ضمن اين آمده است از اهل بيت(عليهم السلام) وجوه شرعي‌شان را ادا مي‌كنند قصد قربت دارند و با قصد قربت اين وجوه را ادا مي‌كنند و حوزه‌هاي علميه از اينهايي كه مؤدّيان وجوه شرعي‌اند با قصد قربت با اخلاص مي‌پذيرند آنها هم متقرّباً الي الله مي‌دهند اينها هم از اغنيا و متمكّنين مي‌پذيرند بدون اينكه ارباب و رعيتي در كار باشد بدون اينكه خودشان را وامدار آنها بدانند براي اينكه آنها ممنون‌اند و مي‌آيند دست مراجع را مي‌بوسند و متقرّباً إلي الله حقّ اسلام را به اين رهبران الهي مي‌دهند نه حقّ خودشان را مالي از خودشان به اينها نمي‌دهند چون اين يك پنجم را مالِ اينها نبايد دانست اينها امين‌اند و مأمورند به تأديه در افراض مي‌آيند مال خدا را به نمايندگان ائمه(عليهم السلام) مي‌پردازند پس ديگر سخن از رژيم ارباب و رعيتي نيست مسئله فيء هم كه مربوط به غنائم جنگي است.

سوره ي مباركه ي «حشر» آيه ي هفت به اين صورت است ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَي رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَي فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَي وَالْيَتَامَي وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لاَ يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ﴾ براي اينكه مال يك گردش 360 درجه‌اي داشته باشد نه نظام كاپيتال سوسيال شرق حق بود نه نظام سرمايه‌داري كاپيتال غرب مستحضريد كه بر اساس اين دو مبناي اقتصادي كه هر دو باطل است اين مال كه به منزله ي ستون فقرات است يا خون در رگهاست اين در يك بخش از رگها جاري است بقيه فلج‌اند چون نظام سرمايه‌داري اين سرمايه‌ها در دست اغنيا متداول است ﴿دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ﴾ است در نظام پوسيده ي سوسيال شرق اين ثروتها در دولتها متداول بود از دست دولتي به دولتي كه دولت‌سالاري بود بقيه فلج بودند اين آيه اقتصاد را ترسيم مي‌كند كه مالِ مملكت به منزله ي خون مملكت است (يك) بايد 360 درجه در اين مدار دايره بگردد (دو) كه همه ي اعضاي اين مملكت زنده باشند نه فلج (سه) وگرنه اگر اين مال در يك منحني خاصّي از دست سرمايه‌داري به دست سرمايه‌داري بگردد مي‌شود دولت بين الأغنياء در همين نيم‌دايره فرضاً يا در اين منحني تداول دارد و دست به دست مي‌گردد بقيه كارگر و عمله‌اند فلج‌اند چه اينكه اين منحني كوتاه دولت باشد كه نظام شرق بر او بود يا نه سرمايه‌دارهاي معروف غرب باشند فرمود براي اينكه اين مال كه به منزله ي خون است يك مدار 360 درجه‌اي داشته باشد همه جا بگردد همه را زنده كن بايد مسئله ي فيء و امثال فيء عادلانه توزيع بشود ﴿لاَ يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ﴾ در بخش چهارم كه مسئله ي زكات است چون مطعمين را به وظيفه ي دين‌داريشان آشناتر كند فرمود اين اموالي كه شما داريد مي‌دهيد حقّ مسلّم بيت‌المال است نه مالِ شما، شما از كيسه ي خودتان نمي‌دهيد (اين يك) و مادامي كه اين مال را نداديد آلوده‌ايد (اين دو) و اين مال به وسيله ي رهبران الهي از شما گرفته مي‌شود تا شما پاك بشويد (سه) نگوييد ما رفتيم مالمان را پاك كرديم رفتيد خودتان، خودتان يعني خودتان را پاك كرديد اين دين ديگر اجازه ي ارباب و رعيتي به كسي نمي‌دهد.

سوره ي مباركه ي «توبه» آيه ي 104 به اين صورت فرمود، فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا﴾ كه چند بار اين آيه خوانده شد فرمود زكات را كه مصارف هشت‌گانه دارد از اينها بگير كه اين صدقه ي واجبه اينها را پاك مي‌كند قبلاً آلوده بودند آن لطيفه‌اي كه مرحوم شيخ طوسي و هم‌فكرانشان داشتند اين بود كه اين جمله ي ﴿تُطَهِّرُهُمْ﴾ در محلّ نصب است تا صفت باشد براي صدقه ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً﴾ كه ﴿تُطَهِّرُهُمْ﴾ اين صدقه اينها را پاك مي‌كند خب قبلاً اگر كسي وجوهات را ندهد از نظر دين آلوده است اين مي‌خواهد خودش را پاك كند يك وقت بدن آلوده است مي‌گويند برو غسل كن يك وقت روح آلوه است مي‌گويند برو وجوهاتت را بده اينها متشرّعين‌اند باور كردند مي‌آيند دست مراجعشان را مي‌بوسند مي‌دهند. حالا اگر بيت‌المالي بود مردم عدّه‌اي را خدمتگزارشان قرار دادند آن خدمتگزارها بايد اين بيت‌المال را در بهترين جا مصرف كنند و بهترين جا حفظ دين است دينِ مردم هم به وسيله ي حوزه‌هاست حوزه است كه دينِ مردم را به وسيله ي مسجد و حسينيه و منبر و تعليم و تدريس حفظ مي‌كند وقتي مسجد و حوزه قيام كرد انقلاب به ثمر رسيد وگرنه با جمهوري ايراني با مكتب ايراني جنگ جهاني اول اين كشور ارباً اربا شد كسي به دادش نرسيد در جنگ جهاني دوم ارباً اربا شد كسي به دادش نرسيد در كودتاي ننگين 28 مرداد ارباً اربا شد نفت را كسي برد گاز را كسي برد كسي به دادش نرسيد از جمهوري ايراني از مكتب ايراني از فكرِ ايرانيِ منهاي اسلام كاري ساخته نيست يا بايد گاز را داد يا بايد نفت را داد يا بايد هفده شهر را تقديم كرد يا بايد بردگي را پذيرفت اما وقتي حوزه قيام كرد مراجع قيام كردند امام(رضوان الله عليه) قيام كرد مردم مسلمان به وسيله ي مراجع قيام كردند شده ايران اسلامي شده انقلاب اسلامي يك سر و گردن از همه ي كشورها بلندتر شد اين معناي دين است خب مردم به عشق شهادت و كربلا و حسين حيسن رفتند شهيد شدند شما در خاكريزهاي اول و دوم بارها به عرضتان رسيد در شب عمليات يا حسين يا حسين، كربلا كربلا بود خب حالا اگر كسي خدمتگزار مردم است چه اينكه بايد خدمتگزار مردم باشد گوشه ي ضعيفي از اموال را كه صد درصدش براي حوزه‌ها و مراكز ديني است نود درصدش را جاي ديگر مصرف مي‌كند ده درصدش را بخواهد براي مسائل ديني مصرف بكند اين بلندگو دست بگيرد ما حوزه را اداره مي‌كنيم مراكز ديني را اداره مي‌كنيم اين نه آن گفتن صحيح است نه عمل، عمل درستي بود.

حوزه‌ها هميشه مستقل‌اند از خدمتگزارِ امينشان قبول مي‌كنند كه او وظيفه ي. خودش را انجام بدهد بدون اينكه به دولت وابسته باشد بدون اينكه به اغنيا وابسته باشد مگر ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً﴾ باعث وابستگي است اينها مي‌دانند كه مؤدّيان وجوه شرعيه آلوده‌اند قبل از تأديه و با اَداي وجوه شرعي پاك مي‌شوند مثل اينكه بدنشان قبل‌الغسل آلوده است بعد از غسل پاك مي‌شود روحشان آلوده است قبل از تأديه وجوه آلوده است بعد پاك مي‌شوند ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا﴾ بنابراين استقلالِ حوزه محفوظ است ديگران بايد وظيفه‌شان را انجام بدهند و اگر گوشه‌اي از وظيفه‌ها هم انجام دادند براي تطهير خودشان است وگرنه نيازي حوزه به جايي نداشته و ندارد براي اينكه خدا فرمود: ﴿فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾ آن وقتي كه حوزه‌ها را تعطيل كردند آن وقتي كه همه ي منابع را بستند ذات اقدس الهي حوزه‌ها را در كمال قدرت حفظ كرد.

غرض آ‌ن است كه فرمود ما هر گونه رژيمي به نام ارباب و رعيتي از بين برديم و شما را صاحب‌نام كرديم ﴿بَلْ أَتَيْنَاهُم بِذِكْرِهِمْ﴾ ديگر شما نمي‌توانيد بگوييد كه اگر ذكري كه ديگران داشتند ما مي‌داشتيم پيشرفت مي‌كرديم آنچه در سوره ي مباركه ي «صافات» است آيه ي 168 كه گفتند: ﴿لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِكْراً مِنَ الْأَوَّلِينَ﴾ ﴿لَكُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴾ اين بهانه برداشته شد نه خير اگر نام خداست به شما دادند نام وحي و قيامت است به شما دادند نام‌آوريِ استقلال ملي بود به شما دادند هر نامي كه شما بخواهيد به شما دادند شما را صاحب‌نام كردند نامور كردند ﴿بَلْ أَتَيْنَاهُم بِذِكْرِهِمْ﴾ به جميع معاني كه براي اين ذكر هست. بعد فرمود خراجِ ربّ تو خير است تو كه از اينها چيزي نمي‌خواهي ﴿وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾ از خداي سبحان مي‌طلبي.

مسئله ي اجر كه هفت هشت آيه است كه انبيا آمدند گفتند ما از شما چيزي نمي‌خواهيم و اگر وجوه شرعي را مي‌ديد مالِ شما نيست آن خدايي كه شما را اين اموال داد و مال را كنار كرد فرمود يك پنجمش اصلاً مال شما نيست نه اينكه مال خودتان را داريد مي‌دهيد تا اينكه اين مال در مال شما هست آلوده‌ايد بايد مال را به صاحب حق بپردازيد.

 

پرسش:؟

پاسخ: چرا ديگر، فرمود: ﴿فَخُذْ﴾ فرمان داد بدهيد.

 

پرسش:؟

پاسخ: ﴿فَخُذْ﴾ آن هم كه فرمود: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ﴾ اين تمثيل است نه تعيين لذا وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) مي‌رفتند مي‌گرفتند ديگر پس چه كار مي‌كردند اگر مال مردم است مال مردم را صاحب‌مال بايد اَدا كند ديگر در بحثهاي ﴿وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ اين بحث گذشت كه ﴿وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ يعني چه؟ شيطان شريكِ مال مي‌شود معلوم است اما شريك فرزند مي‌شود چيست؟ رواياتي كه در ذيل اين آيه بود چه بود؟ اين بود اگر مهريه ي زنش را از مال غير مخمّس قرار بدهد آن نطفه آلوده است ﴿وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ اگر ذمّه باشد مطلب ديگر است اما اگر از عينِ غير مخمّس يعني مالي كه خمسش داده نشده عينِ آن مال را مهريه زنش قرار بدهد مي‌شود ﴿وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ خب اين بچّه فرزند دو پدر است آن وقت بچّه سالم در نمي‌آيد خب از اين صريح‌تر و شفاف‌تر دين بيان كند رواياتي كه در ذيل اين آيه بود كه قبلاً ملاحظه فرموديد خب ﴿وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ وگرنه شيطان چگونه شريك در فرزند مي‌شود ﴿وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ را ائمه معنا فرمودند ديگر خب پس بالاتر از امر اين است و فرقي ندارد انسان زكات را ندهد آلوده است و خمس را ندهد آلوده نيست يا انفال را ندهد آلوده نيست اصلاً انفال، مال شيعه‌هاست آن وقت كسي بگويد من خدمتگزار ملّتم بعد بخواهد ممنونم بكنند اينكه نشد كه پس بنابراين حقّ طلق است اگر دين است اگر ولايت است آن وقت حوزه ولايت را معنا مي‌كند ولايت فقيه را معنا مي‌كند به ولايت فقيه رأي مي‌دهد بعد بخواهد بگويد شما به آيه انفال عمل كنيد مي‌گويد وابسته مي‌شود به آيه سوره ي باز آيه دوم سوره ي «انفال» عمل بكنيد مي‌گويد وابسته مي‌شود دولت وابسته ي به حوزه است نه حوزه وابسته، دولت خدمتگزار مردم است بالأخص حوزه، وابسته ي به ملّت است بالأخص حوزه اول و آخر حرف را حوزه يعني دين مي‌زند نشانه‌اش هم همين انقلاب است ديگر اگر حوزه تكان نخورده بود و شما مي‌بينيد آمار شهدايي كه روحانيت داد بيش از همه بود هر خوني اثر خاصّ خودش را دارد ولي وقتي كسي شهيدِ محراب بود هفتاد ساله بود هشتاد ساله بود يا شهيد مطهري بود يا شهيد بهشتي بود اينها كه آثارشان با افراد ديگر فرق مي‌كند.

در جريان سيّدالشهداء(سلام الله عليه) سالمندي به حضرت عرض كرد يابن رسول الله الآن در اين محدوده كساني كه پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را درك كرده باشند يا نيستند يا بسيار كم‌اند براي اينكه پيامبر پنجاه سال قبل رحلت كرد و كساني كه محضر پيغمبر را درك كرده باشند اصحاب بودند الآن ديگر سنّشان صد يا از صد گذشته است من جزء آن نادر كساني‌ام كه اصحاب حضرت بودم و حضرت را درك كردم من قدرت كُشتن و جنگيدن ندارم ولي مي‌توانم كُشته بشوم و خونِ من با خونهاي ديگر فرق مي‌كند و بدون اذن امام هم كه نمي‌شود رفت جهاد شما اجازه بدهيد من بروم حضرت فرمود پيرمردي آخر با اين وضع؟ عرض كرد من همينم من قدرت جنگ كردن ندارم ولي شهامت كشته شدن دارم و مي‌دانم خون من با خونهاي ديگر فرق دارد فرمود مجازي. اين دوتا پارچه خواست چون ديگر شمشير و نمي‌دانم زِره و اينها كه قدرت او نبود يك پارچه خواست كه ابروهاي فروهشته ي خود را به پيشاني ببندد كه هم خوب ببيند و هم او را بشناسند يكي هم به عنوان شال كمر به كمرش بست و رفت و حسين‌بن‌علي را معرفي كرد و پيغمبر و اهل بيت را معرفي كرد و كشته شد خب شهيد بهشتي و شهيد مطهري و شهيد دستغيب و شهيد اشرفي و اينها خونهايشان با ديگران خيلي فرق دارد اينها از حوزه بودند و اينها دين را ياري كردند الآن هم ـ خداي ناكرده ـ ذرّه‌اي نظام آسيب ببيند باز هم همين مراجع‌اند همين علمايند همين اساتيدند همين حوزه‌اند دولت خدمتگزار و وابسته ي اين حوزه است حوزه وقتي او را قبول مي‌كند كه راست و درست عمل بكند همين وگرنه طردش مي‌كند دريا يك آدمِ مُرده را قبول نمي‌كند يك آدم زنده را قبول مي‌كند اينها وابسته ي به حوزه‌اند حوزه وقتي قبول مي‌كنند كه اينها راستگو باشند.

جريان سي‌دي ظهور وقتي كه آمد اوّلين باري كه به من گفتند، گفتم اين يقيناً دروغ است و حضرت به اين آسانيها ظهور نمي‌كند براي اينكه حضرت طبق روايات معتبر وقتي ظهور مي‌كند كه عقل يعني عقل است و عقل است و عقل، عقل مردم بيايد بالا با فريب و نيرنگ و دروغ و جعل يقيناً ظهور به اين نزديكيها نيست در زمان ظهور ذات اقدس الهي دستش به بركت وليّ‌عصر(ارواحنا فداه) روي سرِ مردم مي‌آيد كه «كَمُلَ بِهِ أحلامُهم و عُقولهم» عقلِ مردم كه بالا آمد 313 شاگرد مثل امام خدمت حضرت بودند آن وقت جهان چند ميلياردي را مي‌شود به آساني اداره كرد وگرنه جهان را مگر با كُشتن مي‌شود اداره كرد جهانِ بي‌عقل را مگر مي‌شود به عدل دعوت كرد با فريب و نيرنگ و سي‌دي بيّن‌الغي يقيناً ظهور نزديك نيست همين اوّلين باري كه به من نشان دادند همان وقت گفتم. وقتي حضرت ظهور مي‌كند كه عقل مردم كامل بشود آن وقت است كه مي‌شود عدل را پياده كرد مگر بي‌عقل مي‌شود عدل را پياده كرد. به هر تقدير فرمود: ﴿فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ﴾ انبيا همه آمدند همين حرف را زدند با اينكه فرمود من از شما چيزي نمي‌خواهم ﴿لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً﴾ اين چهار بخش از مسائل مالي را قرآن صادر كرد ﴿الْأَنْفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ﴾ معادل نفت در اختيار پيغمبر، معادن گاز در اختيار پيغمبر، جنگل و سرزمينهاي موات در اختيار پيغمبر، درياها در اختيار پيغمبر اين غناست. فرمود: ﴿فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾ اين مسئله ي اجر شامل همه ي موارد مي‌شود «خوفاً من النار» اجر است «شوفاً الي الجنّة» اجر است «حبّا للقاء الله» اجر است.

وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) به حسنين(عليهما السلام) و سايرين فرمود: «واعملوا للأجر» اجرِ به اين معنا كه وجه الله هم جزء اجر است چون وجود مبارك انبيا فرمودند: ﴿إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَي رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ همه اجر مي‌خواهند منتها اين اجرشان را از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌كنند حالا يا «خوفاً من النار» است يا «شوقاً الي الجنّة» است يا «حبّاً لله» و «لقاء الله» است. در آ‌نجا فرمود: ﴿إِنَّ رَبِّي عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ حالا اين آيات چون قبلاً مشابهش چند بار گذشت بحث مفصّلي ندارد يعني دعوتت حق است منكران اين قسمت مهم كساني بودند كه جريان معاد را نمي‌پذيرفتند چون مهم‌ترين بخش دين همان بخش معاد است بقيه آثارِ علمي فراوان دارد ولي آثار عملي‌اش آن قدر نيست كه بخش معاد اثرِ عملي دارد چون انسان درباره ي تمام اعمال ريز و درشتش مسئول است ديگر اگر معاد نباشد ـ معاذ الله ـ انسان رهاست آنكه جلوي تمام اعمال انسان را حساب‌شده مي‌گيرد مسئله ي معاد است لذا فرمود: ﴿وَإِنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ﴾ گرچه اينها موحّد نبودند اما قسمت مهمّ تأثير سوء براي انكار معاد است اينها ﴿عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ﴾ گاهي تعبير قرآن اين است كه اينها افتاده‌اند گاهي تعبير قرآن اين است كه اينها دورافتاده‌اند ضلالت آن دورافتادگي است نكول همان عدول و افتادن از صراط مستقيم است بعد فرمود ما اينها گرفتار هستند ما اگر گرفتاري اينها را رفع بكنيم دوباره همان طغيان شروع مي‌شود ﴿وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِم مِن ضُرٍّ لَّلَجُّوا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ﴾ چون نمونه‌اش به طور مبسوط در سوره ي مباركه ي «انعام» گذشت سوره ي مباركه ي ٴ «انعام» آيه ي 28 اين بود كه ﴿وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ﴾.

بيان نوراني امام رضا(سلام الله عليه) كه در ذيل اين آيه بود همان وقت هم مطرح شد فرمود اينها از جهنم هم در بيايند باز بيراهه مي‌روند ﴿وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ﴾ ما آزموديم اينها را اينها را قدري فشار داديم اينها استكانت نكردند اين استكانه را شما مي‌بينيد در اين معجم‌نويسها اينها مشكل داشتند نه در باب «كَوَن» نقل كردند نه در باب «سَكَن» اينها كه معجم مي‌نويسند متأسفانه، زمخشري مي‌گويد كه اين «اِستكانَ» دو وجه دارد يكي اينكه از باب «كَوَن» است اين «الف» آن تبديل شده به «واو» با «الف» و «سين» و «تاء» كه آمده باب «استفعال» شده «استكانَ» يعني از كوني به كوني از حالي به حالي تحوّلي پيدا كردند مي‌شود «استكان» يا از باب «افتعل» است اصلش «سَكَن» بود «استكَن» يعني «افتعل» بعد اين فتحه‌اش اشباع شده است الف توليد شده است شده «استكانَ» اين الفش توليد شده از آن اشباع است وگرنه «افتعل» مصدرش «استكانت» نيست يا فعلش «استكان» نيست منتها وجه اول را تقويت مي‌كنند اين دو وجه در نوشته‌هاي بعدي آمده ولي نگفتند كه اصلش در كشّاف زمخشري است خب، در تفسير فخررازي هست بعد در تفسير مرحوم امين‌الاسلام هست بعد فرمود: ﴿حَتَّي إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَاباً ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ﴾ وقتي عذابِ فراگير آمده يك سونامي آمده اينها دست و پا مي‌زنند خب تضرّع نعمتي است در سوره ي مباركه ي «انعام» گذشت كه اين اگر حادثه‌اي آمد چرا اينها ناله نمي‌كنند حادثه ي تلخ يك مدرسه است و اگر اينها ناله مي‌كردند آيه ي 43 و 44 سوره ي مباركه ي انعام اين بود كه ﴿فَلَوْلاَ إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا﴾ آخر ما يك بيماري يك حادثه‌اي براي شما آورديم چرا ناله نكرديد چرا دو ركعت نماز نخوانديد چرا «يا الله» نگفتيد ما شما را فشار داديم كه بگوييد «يا الله» نگفتيد ﴿فَلَوْلاَ إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ بعد فرمود خب ما شما را كه آزموديم هيچ وقت نگفتيد «يا الله» نه در حال رفاه نه در حال رنج، نه در صرّاء نه در ضرّاء چرا تضرّع نكرديد حالا كه اين‌چنين است وقتي كه اهل ضراعت و ناله نيستيد آن‌گاه گرفتار مي‌شويد ﴿حَتَّي إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَاباً ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ﴾.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo