< فهرست دروس

درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

88/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيات 16 تا 21 سوره مريم

 

﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَاناً شَرْقِيّاً﴾ ﴿فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِيّاً﴾ ﴿قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّاً﴾ ﴿قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاَماً زَكِيّاً﴾ ﴿قَالَتْ أَنَّي يَكُونُ لِي غُلامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيّاً﴾ ﴿قَالَ كَذلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْراً مقْضِيّاً﴾

 

چون ذات متعلَّق ذكر يا حكم قرار نمي‌گيرد اگر گفته شد به ياد مريم باش يعني به ياد قصّه و جريان مريم باش «و اذكر في الكتاب قصّة مريم» نظير ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ﴾[1] كه حرمت اگر به ذات اسناد داده شد لابد متعلّق وصف يا فعلي است كه از او متوقَّع است جريان مريم را در اين كتاب ذكر بكن چه موقع، آن وقتي كه ﴿انتَبَذَتْ﴾ اين «انتباذ» متابعه «نَبْذ» است معلوم مي‌شود يك سلسله علل و عواملي از خارج باعث شد كه حضرت كناره‌گيري كند آنها عامل نَبذ بودند و وجود مبارك مريم انتباذ كرد آنها «نبذوها» ايشان هم ﴿انتَبَذَتْ﴾، ﴿انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَاناً شَرْقِيّاً﴾ حالا يا بي‌مِهري را از آن طرف ديد يا بي‌لياقتي را از آن طرف مشاهده كرد به هر تقدير انتباذ حاصل شد آن طوري كه قرطبي در جامع نقل مي‌كند آفتاب را مي‌گويند شَرَق و جاي طلوع آفتاب را مي‌گويند شرق، شمس شَرَق است مطلع شمس شرق، مكان شرقي يعني مكاني كه آفتاب طلوع مي‌كند يعني رو به شرق به آن طرف رفته است نه تنها فاصله گرفت بلكه حجاب هم هست مي‌دانيد در اين مسئله ي نماز جماعت يك مشكل فاصله است يك مشكلش حجاب، اگر كسي در صف اول يك نفر نمازش تمام شده مسافر است نمازش تمام شده وقتي نمازش تمام شد برخيزد برود محذوري پيش نمي‌آيد براي اينكه فاصله زياد نيست اما آنجا بنشيند و مشغول ذكر و دعا باشد چون حاجب بين دو طرف هست براي طرف ديگر مشكل ايجاد مي‌كند اين بلند بشود برود بهتر است يا مشغول عبادت نماز ديگر بخواند خودش را به جماعت ملحق بكند يا بلند بشود برود چون فاصله كم است ضرر ندارد ولي حجاب مانع صحّت صلات است غرض اين است كه يك مشكل مربوط به فَصل است يك مشكل مربوط به حَجب اين حجاب هم آمده آن فسخ هم آمده تا هم تنها باشد و هم كسي او را نبيند و از حال او باخبر نباشد.

 

پرسش: حاج آقا از اين نظر كه حضرت مريم(سلام الله عليها) نذر بيت‌المقدس بود ممكن است كه اين دليل واجب‌تر از آن نذر باشد.

پاسخ: بالأخره بايد كه نذري است كه آن ناذر كرده است ولي آن متعلّق و آن فضا و آن محيط هم بايد بپذيرد ديگر تنها اگر نذر كار شخصي باشد بالأخره آدم انجام مي‌دهد اما وقتي مربوط به مؤسسه‌اي، نهادي، مسجدي، معبدي بود شرايط ديگر هم بايد مساعد باشد ديگر.

 

مطلب ديگر اينكه قرطبي در جامع نقل مي‌كند آيا وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) نبيّ بود يا نبود دو قول نقل مي‌كند بعد مي‌گويد اول كه نبي بود قول اول كه نبي بود اظهر است براي اينكه فرشته ي الهي آمده با او گفتگو كرده و مانند آن، منتها بايد مطرح مي‌كردند كه نبوّت اقسامي دارد يك نبوّت تشريعي است كه شريعت مي‌آورد حالا يا ابتدائاً شريعت مي‌آورد مثل انبياي اولواالعزم(عليهم السلام) يا حفظ شريعت قبلي را به پيامبري واگذاري مي‌كند مثل انبياي غير اولواالعزم ولي در حوزه ي شريعت است، احكام است و مانند آن مريم(سلام الله عليها) يقيناً از اين قبيل نبود چون سخن از شريعت و حكم و اينها نبود. اقسام ديگر و فراواني براي نبوّت است نبوّت تعريفي هست، اِنبائي هست، اخبار غيب هست و مانند آن اين‌گونه از نبوّتها براي اولياي الهي هست براي ائمه هست نبيّ يعني خبر بگيرد و خبر به او برسد اگر اخبار مربوط به شريعت نباشد مربوط به غيب باشد جريان گذشته باشد حال باشد آينده باشد اينها محذوري ندارد چه به زن برسد چه به مرد چون از اين جهت كه زن داراي مقام انسانيّت است اين كرامت را مي‌تواند تحمل بكند فرشته‌ها هم كه نازل مي‌شوند فرق مي‌كنند بعضيها هستند كه زيرمجموعه ي ميكائيل(سلام الله عليه) هستند گزارشهاي كِيل و پيمانه و رزق و روزي و گراني و ارزاني و اينها را مطرح مي‌كنند برخيها زيرمجموعه اسرافيل(سلام الله عليه) هستند گزارش حيات و ميلاد و امثال ذلك را طرح مي‌كنند، برخيها زيرمجموعه ي عزرائيل(سلام الله عليه) هستند كه ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا﴾[2] بيماري و مرگ و مرضهاي منتهي به مرگ و مدّت مرگ و تقديم و تأخير مرگ و اينها را گزارش مي‌دهند كه فلان كس چه موقع مي‌گيرد چطور مي‌ميرد و از اينها، برخيها زيرمجموعه ي جبرائيل(سلام الله عليه) هستند كه علوم و معارف را گزارش مي‌دهند اينها هر كدام مسئوليتهايي دارند منهاي مسئله شريعت و دين و احكام الهي اين ممكن است براي اولياي الهي مطرح بشود چه زن چه مرد.

مطلب ديگري كه در بحث ديروز گفته شد مناسب است كه زن كارهاي اجرايي نكند اگر درباره ي وجود مبارك وليّ عصر(ارواحنا فداه) رسيده است كه عده‌اي از اصحاب آن حضرت زن‌اند هرگز وجود مبارك آن حضرت زنها را وارد كارهاي اجرايي كه به عهده ي مردهاست واگذار نمي‌كند بخشهاي وسيعي در جامعه براي زنها هستند چون نيمي از جمعيت جامعه زن‌اند اينها دبستان دارند، دبيرستان دارند، راهنمايي دارند، دانشكده دارند، دانشرا دارند، مقدّماتي دارند، ليسانس دارند، فوق ليسانس دارند، دكترا دارند، همه ي اين بخشها را دارند بيمارستان دارند، بهداشت و درمان دارند، نيمي از جمعيت اينها هستند اينها استاد مي‌خواهند، استاديار مي‌خواهند، دانش‌يار مي‌خواهند، رئيس مي‌خواهند، مسئول مي‌خواهند، مدير اجرايي مي‌خواهند چه بهتر كه در اين بخش فقط زنها حضور داشته باشند اگر وجود مبارك حضرت(سلام الله عليه) ظهور مي‌كند و اگر بخشي از اصحاب آن حضرت زن‌اند آنها را در كارهايي كه مربوط به زن هست واگذار مي‌كند نه كارهايي كه بخش مهمّش مربوط به نامحرم باشد زنها را آنجا واگذار بكند اين كار را كه حضرت نمي‌كند كه. خب، بنابراين ولايت و كرامت براي انسان است انسان چه مرد باشد چه زن به اين مقام مي‌رسد، اما اينكه چرا زنها كمتر به اين مقام رسيدند در ذيل آيه مباركه ي ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ﴾[3] مفصّل بحث شد كه گوشه‌اي از اين بحثها در تسنيم هم چاپ شد بخشهاي از اين بحثها هم در كتاب زن چاپ شده كه اگر به زن ميدان بدهند اگر موفق‌تر از مرد نباشد همتاي با مرد است در صدر اسلام بعضي از زنها معارف الهي را پذيرفته بودند موعظه ي پيغمبر، نصيحت پيغمبر در آنها اثر كرده اسلام آوردند ولي هنوز شوهرهاي اينها در ميدان جنگ عليه اسلام شمشير مي‌زدند اين در كتاب زن نوشته شده در آن موطّأ مالك هست مداركش هم هست كه در صدر اسلام بخشي از زنها قبل از مردها معارف را تشخيص دادند و فهميدند و پذيرفتند.

 

پرسش: حاج آقا با آن بحثي كه فرموديد چه مشكلي داريم پس اگر همتاي با مرد هست پس تمام آن چيزهايي كه در مرد داريم در زن هم داشته باشيم.

پاسخ: در بخشهاي زنانه چرا مي‌بينيم ديگر.

 

پرسش: در بخشهاي مردانه چطور

پاسخ: آخر نامحرم‌اند.

 

پرسش: با نامحرم مي‌تواند ارتباط نداشته باشد.

پاسخ: ديگر نمي‌شود كسي مسئول باشد و كار طلب نكند اين بايد سركشي بكند بايد بازرسي بكند.

 

پرسش: نيرويي كه حضرت مي‌گيرد از زن خيلي مقامش مشخص است فرق مي‌كند با.

پاسخ: با كارهاي اجرايي كه نيمي از جمعيت زن هستند به آنها واگذار مي‌كنند ديگر راحت هم هست كارهاي زنها الآن ما مشكل جدّي ما در بيمارستانها همين است در مطبها همين است در كلينيكها همين است براي اينكه مرد به اندازه ي كافي نيست زنها ناچارند به اضطرار با مردهاي نامحرم در تماس باشند خب اگر زنها به اندازه ي كافي طبيب باشند به اندازه ي كافي بهيار باشند، به اندازه ي كافي پرستار باشند، به اندازه ي كافي تزريقي داشته باشند ما ديگر مشكلي نداريم كه زنها با زنها مردها با مردها دانشكده‌ها هم همين طور است تمام تلاش و كوشش از حوزه و غير حوزه در اين راه صرف مي‌شد كه شما كلاس دختر و پسر را مخلوط نكنيد اينها را با هم نكنيد دوتا كلاس بگذاريد اينها مي‌گويند ما استاد نداريم.

 

پرسش:...

پاسخ: بله، زن برجسته نامحرم و غير محرمش فرق نمي‌كند كه.

 

پرسش:...

پاسخ: نه، وجود مبارك پيغمبر به حضرت زهرا(سلام الله عليها) كه فرمود كمال زن در چيست؟ در آزموني فرمود: «أن لا تري رجلاً و لا يراها رجل»[4] ديگر فرق نمي‌كند زنِ برجسته نامحرم و محرم بيشتر رعايت مي‌كند كه.

 

پرسش:...

پاسخ: اين جزء خواص اصحاب بود آن هم «من وراء حجاب» بود وگرنه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) برابر همين آيه سوره ي «احزاب» فرمود: ﴿وَإِذَا سَأَلْتُمُوهنَّ﴾ مطلبي را ﴿فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ﴾[5] مطلبي داريد مستقيم با آنها تماس نگيريد ﴿مِن وَرَاءِ حِجَابٍ﴾ بگوييد حالا اين واجب نيست كه مثلاً آدم از پشت پرده فقط با زنها حرف بزند اما عظمت اين زن عفّت باعث مي‌شود كه زنها كار زنها را انجام بدهند كه نيمي از مملكت اينها هستند مردها هم كار مردها را حالا اگر يك زن و شوهري همسر هم بودند هر دو پزشك بودند يا هر دو استاد دانشگاه بودند اينها مي‌توانند رابط هم باشند غرض اين است كه ما حتماً بايد زن در كارهاي اجرايي شركت كند رئيس باشد نمي‌دانم مدير باشد اما در بخشهاي زنانه براي اينكه هم از اين طرف مشكل داريم هم از اين طرف اين دخترها و اين زنها را كه نمي‌شود به دست نامحرم داد كه چقدر آدم بگويد ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾[6]

 

پرسش: روايات آخرالزمان كه راجع به زنان نقل مي‌كنند كه سلطنت.

پاسخ: سلطنت هم آنها كار اجرايي سوره ي اسراء است ديگر ولي وجود مبارك حضرت كه آمدند اينها را حتماً وارد بخشهاي زنانه مي‌كنند يعني حتماً ما بايد حوزه ي علميه خواهران داشته باشيم به نام جامعةالزهراء مثلاً، حتما دبيرهايشان بايد خانم باشند اين نعمت خوبي است اما وقتي نداشته باشند مجبورند كه از آقايان استفاده بكنند هيچ فرقي از اين جهت بين زن و مرد نيست بالأخره از اين طرف طلب علم واجب است از اين طرف تحصيل هم واجب است از آن طرف تعليم هم واجب است از آن طرف ما معلم به اندازه ي كافي نداريم حالا يا مرد مي‌رود يا زن و مرد در يك كلاس با هم مخلوط‌اند اين مشكل دارد ديگر، بنابراين جمع بين اين دو طايفه از ادليني كه هم نيمي از جمعيت به همه ي علوم دسترسي پيدا كنند و هم مشكلات خودشان را خودشان حل كنند خب از نظر كمال فرقي نيست.

 

پرسش: در نهج‌البلاغه هم روايت گفته شده كه «هن ناقص العقول»

پاسخ: اين در آن كتاب جواب داده شد كه در نهج‌الفصاحه هم هست در بيان نوراني وجود مبارك پيغمبر هم هست اين چندتا جواب داده شد كه هم در ذيل آيه ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ﴾[7] آمده هم در كتاب زن، خب.

 

فرمود: ﴿فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِيّاً﴾ ما روحمان را فرستاديم اين ارسال هم مستحضريد كه به نحو تجلّي است نه به نحو تجافي كه بحثش گذشت و اين روح ما براي او متمثّل شده است يعني مترتّب بود بر ارسال ما، تمثّل او همه ي ما از تمثّل سهمي داريم براي اينكه به همه ي ما كم و بيش خوابهاي راستي خوابهايي داريم بالأخره حالا گاهي راست گاهي مخلوط گاهي اضغاث احلام خواب همان صورت مثالي است اين مطلب اول، ما چرا در خواب آ‌نها را مي‌بينيم براي اينكه اين حواسّ پنج‌گانه كه روزنه و رابط ما با خارج است اينها تعطيل است وقتي چشم جايي را نمي‌بيند گوش چيزي را نمي‌شنود اعضا و جوارح با خارج تماس ندارند ما آراميم وقتي آرام شديم درون ما شروع به فعاليت مي‌كند اين دو كه ما خواب مي‌بينيم سه، اگر كسي اين هنر را داشت كه در حالت بيداري هم خودش را كنترل كند كه چشم و گوش او هرزگي نكند معصيت نكنند يك، مباحات هم نبينند دو، «ما رأيت الاّ جميلاً» كارشان باشد سه، چنين آدمي كه در بيداري كارِ خواب را انجام مي‌دهد يعني اين حواسّ پنج‌گانه ي ادراكي و تحريكي مزاحم او نيست اين در بيداري مي‌بيند آنچه را كه ديگران بايد خواب ببينند اين را مي‌گويند حالت مناميه نوم نيست وضو باطل نيست در اين حالت انسان حالت مناميه دارد. چهارم، سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) بارها مي‌فرمود در بارها هم اين قصّه از ايشان نقل شده كه جريان سيدالشهداء(سلام الله عليه) ايشان حدس مي‌زدند مي‌فرمودند به نظر من آنچه را كه در بين راه براي وجود مبارك سيدالشهداء(سلام الله عليه) اتفاق افتاده حالت مناميه بود نه نوم يعني آنجا كه فرمود: «إنّا لله و انّا اليه راجعون» به علي‌بن‌الحسين(سلام الله عليهما) چرا استراجاع مي‌كني لذا فرمود خواب ديدم يعني به من گفته شد پيغمبر به من فرمود يا منادي به من فرمود اين حالت مناميه بود نه حالت خواب در شب عاشورا اين‌چنين بود، صبح عاشورا كنار خيمه اين طور بود، عصر تاسوعا كنار خيمه همين حالت بود كه الآن پيغمبر را من ديدم به من فرمود زودتر بيا فردا شب مهمان مايي اين حالتها حالت مناميه است كه همه به آن مي‌گويند كشف و شهود و چون معصوم است مصون از غفلت است خواب نبود كه بخوابد در خواب ببيند كه مثلاً وضو باطل مي‌شود اينها نبود اين حالت، حالت مناميه است هر كس الآن هم همين طور است هر كس مواظب اين حواسّ ظاهري باشد اينها را آلوده نكند و چيزي از اين حواس به درون نيايد الاّ طاهر و طيّب در حالت بيداري هم ببيند آنچه را ديگران مي‌بينند اين مي‌شود حالت مناميه. وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) كه خواب نديد كه در حالت بيداري اين حالت بود ديگر اين حالت هست دحيه كلبي براي پيغمبر بود خيليها اين حالت را داشتند و وجود مبارك رسول اكرم كه مكرّر اينها را ديد و گاهي هم به عنايت حضرت ديگران هم مي‌ديدند اگر حضرت نمي‌خواست نمي‌ديدند، اگر حضرت مي‌خواست مي‌ديدند اين حالت، حالت تمثّل است. مهم‌تر از همه اين است كه ما اگر اين حواس را يا كنترل كنيم يا براي ما كنترل كنند آنچه واقعيّت است مي‌بينيم حالا در خواب قهراً كنترل‌ شده‌ايم در حال احتضار از ما گرفتند ديگر، ديگر تمام شد يعني اين چشم و گوش و اين مجاري ادراكي و تحريكي مدّتي دارند ديگر در خواب مي‌گيرند آن وقت آن روايتي كه ان‌شاءالله اگر فرصت بشود فردا از كافي مرحوم كليني بخوانيم كه مرحوم كليني(رضوان الله عليه) در جلد پنجم از اين هشت جلد كافي يا هشت جلدي كه در كنار جنائز كه محتضر چه چيزي را مي‌بيند مال را مي‌بيند، اولاد را مي‌بيند با او گفتگو مي‌كنند مال را به او چه مي‌گويد اولاد به او چه مي‌گويد اينها را مي‌بيند در حالي كه چشمش بسته است گوشش ناشنواست پرستارها را نمي‌بيند، بچه‌ها را نمي‌بيند يا اگر چشمش باز باشد نمي‌شناسد هيچ چيزي را نمي‌فهمد هيچ چيزي را نمي‌شنود فقط مال خودش با مال خودش گفتگو مي‌كند ديگران نمي‌شنوند كه او دارد حرف مي‌زند چون او با زبان مُلكي حرف نمي‌زند با زبان مثالي حرف مي‌زند با چشم مثالي مي‌بيند مال خودش را مي‌بنيد و فرزندان خودش را مي‌بيند اين فرزندان مُلكي كه كنار بستر او هستند اينها را نمي‌شناسد اما آ‌نها را كاملاً مي‌شناسد با آنها حرف مي‌زند با همين فرزندانش حالا ان‌شاءالله اگر فرصت شد فردا آن روايات باب تمثّل را مي‌خوانيم تمثّل از شيرين‌ترين و لطيف‌ترين واژه‌هاي ديني است كه قرآن كريم و روايات اينها را عرضه كرده در روايات مسئله تمثّل فراوان است در جريان قبر كه مستحضريد هشت گروه حمله مي‌كنند يا به طرف مُرده در قبر مي‌آيند گروههاي متعدّد مي‌آيند تمثّل است و چندين گروه هم به نفع او بالاي سر او هستند پايين پاي او هستند طرف راست او هستند طرف چپ او هستند بالاي او هستند اينها هم متمثّل‌اند همه ي اينها در درون قبر اين محتضر با او هستند و با او گفتگو مي‌كنند كه ما از هر طرف تو را حافظيم و زيباتر از همه و اجمل از همه كه بالاي سر آنهاست ولايت است، ولايت علي و اولاد علي حالا اگر شد ان‌شاءالله آن روايت را مي‌خوانيم غرض اين است كه مسئله تمثّل از شريف‌ترين و زيباترين تعبيرات ديني ماست ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِيّاً﴾ شما مي‌بينيد اين روايات در كلمات اهل سنّت اين معارف نيست به وسيله ي ائمه(عليهم السلام) اينها پرورانده شده كه مال حرف مي‌زند، فرزند با آدم حرف مي‌زند، در قبر نماز به صورتي در مي‌آيد، روزه به صورتي در مي‌آيد با آدم حرف مي‌زند اين طور است مسئله تمثّل براي آن عالَم برزخ است بالأخره اگر كسي برزخي شد عالَم تمثّل دارد. ﴿فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِيّاً﴾ ﴿قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّاً﴾ مي‌بينيد اينكه دارد قرآن را به احسن وجه حمل كنيد خودتان را بالا بياوريد قرآن را پايين نياوريد براي همين است برخي از مفسّران اهل سنّت اينها تلاش و كوشش‌شان اين است كه اين بشر آن روح خدا حالا يا جبرئيل(سلام الله عليه) بود يا فرشته ي ديگر كه به صورت بشري زيبا در آمد براي آن است كه مثلاً مريم(سلام الله عليها) تحريك بشود تَهييج شهوت بشود چيزي در زِهدان او حاصل بشود كه زمينه ي تكوّن مسيح را فراهم بكند اين چون راهِ غيبي را درست درك نكرده است فقط همان تجربي و حسّي را ديده اين قرآني حرف مي‌زند ولي مادّي فكر مي‌كند در حالي كه وجود مبارك مريم در اين حال غرق در استعاذه است مثل يوسف(سلام الله عليه) اين آن حالت عادي را ندارد كه تا تهييجي بشود تحريكي بشود وجود مبارك يوسف ﴿قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ﴾[8] وقتي كه ﴿فَلَمَّا رَأي قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ﴾[9] ﴿قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ﴾ وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) هم استعاذت ﴿قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ﴾ به آن رحمتِ رحمانيه كه فراگير است من به او دارم متوسّل مي‌شوم اين غرق آن حالت است اين آن حالت را نمي‌بيند او مي‌گويد بشر سويّ آمده تا در زهدان او تحريك و تحرّكي پيدا بشود، خب. ﴿قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّاً﴾ پناه بردن به خدا چندتا كار است يكي اينكه خود آدم پناه مي‌برد وظيفه ي خودش است، يكي اينكه او را هم دعوت مي‌كند به پناهندگي كه پناه ببر اگر با تقوا هستي پناه ببر به خدا اين چهارتا امر است يكي مريم است دوم استعاذه ي او، سوم آن شخص متمثّل است چهارم استعاذه ي او اينها را گاهي بالمطابقه گاهي بالالتزام مي‌فهماند فرمود من پناهنده شدم به خدا تو هم اگر متّقي هستي به خدا پناه ببر.

مطلب ديگر اينكه، اينكه فرمود: ﴿إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ﴾ معلوم مي‌شود از طرف او احساس خطر كرده يا احساس حمله كرده مثل اينكه ما بگوييم «اعوذ بالله من الشيطان» اين «اعوذ بالله من الشيطان» لذا در جامع قرطبي اين كلمه ي «تَقيّ» به معناي اسم مفعولي تفسير شده يعني «إن كنتُ ممّن يُتّقي? منه» اگر تو جزء كساني هستي كه از تو بايد پرهيز كرد و پناه برد من از تو به خدا پناه مي‌برم بالأخره معنايش اين است كه «إن كنت بغيّا» اگر تقي هستي يعني «ممّن يُتّقي? منه» هستي يعني شَقي هستي يعني بَغي هستي يعني جزء شياطيني من از تو به خدا پناه مي‌برم ولي غرض اين است كه خود وجود مبارك مريم(سلام الله عليه) غرق در استعاذه است آن هم رحمت رحمانيه ﴿أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيّاً﴾ كه با «مِن» هم ذكر شده است. ﴿أَنَّي يَكُونُ﴾ بعد او گفت كه نه، جاي استعاذه نيست مستحضريد كه اينها درست است معصوم و معصومه‌اند ولي علم اينها كه ذاتي نيست اولين بار وقتي حادثه‌اي را مي‌بينند براي آنها شگفت‌آور است با تعليم الهي حل مي‌شود وجود مبارك موسي(سلام الله عليه) اولين بار كه عصا را القا كرده ترسيد بعد ديگر عصا اژدها مي‌شد دست مي‌گذاشت مي‌گرفت ﴿خُذْهَا وَلاَ تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَي﴾[10] بعد عادي مي‌شد ولي اولين بار در كوه طور وقتي خداي سبحان فرمود: ﴿فَأَلْقَاهَا﴾[11] وقتي القا كرد شده مار خب هراسناك شد بعد فرمود: ﴿قَالَ خُذْهَا وَلاَ تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَي﴾ بعد ديگر عادي شد.

 

پرسش:...

پاسخ: بله آن كرامتهاي عادي بله، اين كرامت اين‌چنيني كه سابقه نداشت كه چون آخر اينها نه در سابق بود نه در دوران او، نه در بين انبيا بود نه در بين اوليا مسئله ي ميوه آوردن و ميوه‌هاي غير فصل را پيدا كردن و كرامتهاي طيّ‌الأرضي و امثال ذلك داشتن براي انبيا و اوليا فراوان بود اما اين كار كه كسي بدون همسر مادر بشود اين در احدي سابقه نداشت لذا وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) براي اولين بار تعجّب كرد كه اين چطوري ممكن است ﴿أَنَّي يَكُونُ﴾ براي من ولد در حالي كه ﴿وَلَمْ يَمْسَسْنِي﴾ مَس و لَمس كنايه از نكاح است لمس در ﴿لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ﴾[12] آمده، مسح در مسئله ي ﴿مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ﴾[13] آمده هم مَس كنايةًً عن النكاح در قرآن آمده، هم لمس كنايةً عن النكاح در قرآن آمده ﴿وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ﴾[14] يعني من كه نكاح نكردم و الآن هم كه بخواهد نكاح بشود من هم كه ﴿لَمْ أَكُ بَغِيّاً﴾ تاكنون كه نبود از اين به بعد هم كه نيست، تاكنون كه نبود ﴿لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ﴾ الآن هم كه رخ نمي‌دهد براي اينكه ﴿لَمْ أَكُ بَغِيّاً﴾

 

پرسش: اگر حضرت متوجه اين باشد كه استعاذه نمي‌كردند.

پاسخ: چرا؟

 

پرسش: به هر حال مكاشفه است و خدا نصيب‌شان كرده.

پاسخ: بله ديگر لحظه به لحظه بايد به عنايت الهي تعليم بشود لحظه به لحظه چون حدوثاً و بقائاً به عنايت الهي بايد باشد بعد ديگر عادي شد چطور در مسئله ي ميوه اولين بار كه براي حضرت تعجّب داشت بعد ديگر عادي شد اولين بار براي موساي كليم عصا به صورت مار در بياورد هراس آورد بعد ديگر عادي شد بعد هر جا مي‌خواست برود با اين وضع مي‌رفت با عصا كارش را انجام مي‌داد اگر علم اينها ذاتي باشد بله، اما وقتي ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴾[15] شامل اينهاست براي اينكه فرمود: ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ﴾[16] لحظه به لحظه بايد با تعليم الهي اينها آرام بشوند، لحظه به لحظه با افاضه ي الهي اينها مستفيض مي‌شوند.

مطلب ديگر اينكه چون وجود مبارك مريم(سلام الله عليها) مثل زكريا(عليه السلام) نبود كه مأموريتي و رسالتي تبليغي و تبييني داشته باشد آن برهان و استدلالي كه خداي سبحان براي زكريا كرد كه فرمود: ﴿وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئاً﴾[17] آن برهان را ديگر براي مريم(سلام الله عليها) ذكر نكرده براي اينكه او ديگر رسالت نبوي داشته باشد تبليغ داشته باشد و امثال ذلك نبود ولي درباره ي زكريا كه گفت چگونه براي من فرزند هست در حالي كه ﴿قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيّاً﴾[18] ذات اقدس الهي فرمود: ﴿قَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئاً﴾[19] اينجا ديگر به وجود مبارك مريم چنين استدلال نكرده گفتگو بين مريم و آن روح(سلام الله عليهما) است و گفت از كجا ﴿وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذلِكِ﴾[20] يعني آن فرشته، فرشته ي ممثّل گفت كار اين‌چنين است يك، ﴿قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ﴾ چند جمله را گفته اين كار براي خدا آسان است هيچ سختي نيست يك، حالا كاري كه براي خدا آسان است مبدأ فاعلي‌اش تأمين است آدم هر كار آساني را كه انجام نمي‌دهد كه خب اين كار براي آدم آسان است خب چرا انجام مي‌دهد مبدأ غايي چيست، هدف چيست، فرمود: ﴿وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ﴾ آن يكي به لحاظ مبدأ فاعلي، اين يكي به لحاظ مبدأ غايي خدا تواناست يك، بر اساس حكمتي دارد اين كار را انجام مي‌دهد دو، و برنامه تثبيت‌شده است ﴿وَكَانَ أَمْراً مقْضِيّاً﴾ سه، ديگر وجود مبارك مريم تحمل كرد از آن به بعد ديگر هيچ نگراني از آن به بعد براي وجود مبارك مريم نبود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo