< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله جوادی

98/02/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فضیلت ماه شعبان

ایام پُربرکت ماه شعبان را به پیشگاه حضرت ولیّ‌ّعصر و امت اسلامی پیروان قرآن و عترت و همه شما علما و فضلای بزرگوار تهنیت عرض می‌کنیم. از سخنان عالمانه و سودمندانه‌ای که برای خودشان قابل تقدیر بود و برای ما قابل شرم، حق‌شناسی می‌کنیم و امیدواریم ذات اقدس الهی به همه شما آنچه خیر و صلاح و فلاح دنیا و آخرت است همچنین به رهبر ما، به حوزه ما، به دولت و ملت و مملکت ما، به مردم عزیز و شهیدپرور این کشور آن صلاح و فلاح را مرحمت کند.

یک بیان نورانی از امیر مؤمنان (سلام‌الله‌علیه) رسیده است که شیطان همیشه در کمین است و آن وقتی که از کسی تعریف می‌کنند، او خط حمله است. این هشت سالی که کشور عزیز ما در معرض بود، چون امکاناتمان کم بود شب‌های عملیات یا روزهای عملیات، این‌طور نبود که این خط عملیات خط آتش باشد، یک گوشه‌اش آتش بود بعد گوشه دیگر بعد گوشه دیگر؛ اما آنها که کارشناسان مسئله جنگ بودند و از دو طرف باخبر بودند گزارش آنها این بود که حمله صدامی‌ها در آن‌طرف مثل این چرخ خیاطی بود، دیدید چرخ خیاطی جای خالی ندارد از اول تا آخر آن سوزن است، این مرتّب سوزن است؛ خط حمله اینها این‌طور آتش بود! نه اینکه مثلاً یک گوشه‌اش آتش باشد چند کیلومتری آرام باشد بعد آتش باشد مثل ما که امکانات نداشتیم. آنها می‌گفتند خط آتش اینها مثل همین چرخ خیاطی است که تمام این خط، خط آتش بود. یک بیان نورانی حضرت امیر (سلام‌الله‌علیه) دارد که شیطان گرچه همیشه در صدد حمله است؛ اما آن وقتی که دارد از شما تعریف می‌کنند مثل خط سوزن چرخ خیاطی است تمام آن آتش است، اگر ـ خدای ناکرده ـ تحویل گرفتی و قبول کردی که مشکل آتش داری. فرمود درست است همیشه شیطان در صدد حمله است؛ اما آن وقتی که دارند از تو تعریف می‌کنند این خط آتش است. من از این بزرگوار جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای اسکندری (حفظه الله) که از عزیزان ما هستند حق‌شناسی می‌کنم؛ اما این سخنان انشایی بود، در شان شما بود ولی در شان ما نیست و اگر ما ـ خدای ناکرده ـ اینها را باور بکنیم همان است. این بیان نورانی حضرت امیر (سلام‌الله‌علیه) است که شیطان همیشه دارد حمله می‌کند؛ اما آن وقتی که از کسی تعریف می‌کنند و او دارد باور می‌کند، این مثل خط آتش است مثل همین چرخ خیاطی است که تمام آن آتش است مثل همین حمله‌هایی که صدامی‌ها نسبت به ما داشتند.[1] ( «... فَاِنَّ ذَلِکَ مِنْ اَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیْطَانِ فِی نَفْسِهِ لِیَمْحَقَ مَا یَکُونُ مِنْ اِحْسَانِ الْمُحْسِنِین‌...» .)

امروز پایان بحث سال (تحصیلی) هست و سالروز شهادت شهید مرتضی مطهری (قدس الله نفسه الزکیة) است. او یک شهید گران‌بها و کمیابی است. هنوز هم که هنوز است مثل شهید مطهری نیامده است. یکی از دوستان ما در بعضی از درس‌های خصوصی مرحوم علامه شرکت می‌کرد، مقداری هم در درس «فقه» مرحوم آقای داماد شرکت می‌کرد. ایشان امتحانی داد و استاد دانشگاه شد و دانشگاه رفت. صبح روز جمعه‌ای بود رفتم زیارت همین «وادی السلام»، دیدم ایشان قبل از من رفته بود زیارت کرده بود و دارد برمی‌گردد، در همین دالان ورودی یکدیگر را دیدیم و احوال‌پُرسی کردیم. او گفت فلانی من رفتم تهران که کار آقای مطهری را بکنم دیدم نمی‌شود می‌خواهم برگردم قم، با اینکه تحصیل کرده بود «فقه» دید، «اصول» دید، «فلسفه» دید. کار شهید مطهری کار هر کسی نبود، او از فلات خواجه طوسی و شیخ طوسی و مانند اینها بود. این فرمایشات مرحوم علامه را که ایشان در اصول فلسفه تقریر کردند، اینها تقریرات درس مرحوم علامه است. ایشان شارح نبود، مقرِّر نبود، ایشان محرّر بود! تحریر، کار خواجه نصیر است؛ اصطلاح «تحریر، تحریر»! تحریر اقلیدس برای خواجه نصیر است. محرِّر بودن غیر از شارح بودن است، غیر از مقرِّر بودن است. محرِّر کسی است که دست و بال مطلب را باز می‌کند، این مطلب را به پرواز در می‌آورد، نه اینکه آن کلمه را توضیح بدهد و شرح کند! این مطلب را آزاد می‌کند، فکر را هم آزاد می‌کند و هر دو در پرواز هستند. تا حُرّیت نباشد، کسی مثل شهید مطهری نیست. غرض این است که خیلی‌ها شرح کردند، خیلی‌ها تقریر کردند؛ اما این بزرگوار از دیار خواجه نصیر است، خواجه نصیر محرِّر بود. خدا غریق رحمت کند سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی را! ـ نمی‌دانم با تحریر اقلیدس آشنا هستید یا نه! به هر حال یک کتاب سنگینی است مثل بنای عقلا و فهم عرف و اینها که نیست، این صد درصد عقلی است ریاضی محض است مقاله ده آن خیلی سنگین است ـ ایشان با همان لهجه آذری می‌فرمود به اینکه انسان گویا عَزرائیل را در روبرو می‌بیند! این مقاله دَه این‌قدر سنگین است! خواجه این را تحریر کرد، نه شرح کرد، نه تقریر کرد! یعنی دست و بال مطلب را باز کرد، مطلب را به پرواز درآورد، ذهن خواننده را باز کرد و این ذهن را به پرواز درآورد. این کار شیخ طوسی است که نسبت به اقدمین کرده، کار خواجه نصیر است که نسبت به اقدمین کرده است؛ شهید مطهری از دیار این بزرگواران است، لذا مثل او قبلاً نبود، بعد از او در طی این چهل سال کسی نیامده است. ما ـ به لطف الهی ـ از او عالم‌تر و دانشمندتر داریم؛ اما آن‌که بتواند این سعه صدر را داشته باشد، این‌طور نبود؛ مثلاً سگشان را می‌آوردند جلوی اتاقشان می‌بستند و درس ایشان را گوش می‌دادند! با اینها با این وضع باشد، نبود؛ با هر گروهی فکر بکند، مناظره بکند، حرف آنها را گوش بدهد، با شرح صدر آزاداندیش باشد، نبود. حشر ایشان ـ ان‌شاءالله ـ با انبیاء و اولیای الهی باشد! حشر همه شما اساتید و فضلای بزرگوار که در همین راستا تلاش و کوشش می‌کنید با انبیا و اولیای الهی باشد!

ماه شعبان را کم‌کم ما داریم از دست می‌دهیم! مرحوم «سید بن طاووس» در اقبال الاعمال، ایشان اول سال را اول ماه مبارک رمضان می‌دانند. آنها که اول سال را اول ماه مبارک رمضان می‌دانند برابر دو دلیل است: یکی در ادعیه ما هست و یکی در روایات ما هست؛ در ادعیه و در روایات این دو تعبیر است که از ماه مبارک رمضان به عنوان «رَاسُ السَّنَة»[2] یاد می‌شود و از ماه مبارک رمضان به عنوان «غُرَّةُ الشُّهُور»[3] یاد می‌شود؛ یعنی اگر 365 روز بخواهید حساب بکنید اولین روز ماه مبارک رمضان اول سال است و اگر دوازده ماه حساب بکنید ماه مبارک رمضان اولین ماه است.

جریان ماه شعبان وقتی که رسید، وجود مبارک پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صریحاً اعلام کرد که ماه شعبان ماه من است و خدا رحمت کند کسی را که مرا یاری بکند در این ماه! من کارم در این ماه روزه گرفتن است با سایر شؤونی که دارد و اگر کسی روزه بگیرد مرا یاری کرده است. معلوم می‌شود این دین را همان دینداری یاری می‌کند، دین را همیاری با رهبران الهی یاری می‌کند. این بیان نورانی حضرت بود.[4] («شَعْبَانُ شَهْرِی فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ اَعَانَنِی عَلَی شَهْرِی». )

برخی‌ها نقل کردند در آخرین جمعه ماه شعبان، بعضی‌ها نقل کردند در آخرین روز ماه شعبان؛ ولی ابن طاووس (رضوان الله تعالی علیه) دارد که در یکی از روزهای ماه شعبان وجود مبارک حضرت این خطبه را ایراد کردند. ایشان می‌فرمایند به اینکه «رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ اَبِی الْقَاسِمِ الطَّبَرِیُّ فِی کِتَابِ بِشَارَةِ الْمُصْطَفَی لِشِیعَةِ الْمُرْتَضَی بِاِسْنَادِهِ اِلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا عَنْ اَبِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ اَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ اَبِیهِ السَّیِّدِ الشَّهِیدِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صخَطَبَنَا ذَاتَ یَوْم‌»، نه آخرین روز ماه شعبان بود، نه آخرین جمعه ماه شعبان؛ یکی از روزهای ماه شعبان این خطبه را ایراد کرد که فرمود: «اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّهُ قَدْ اَقْبَلَ اِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ اَفْضَلُ الشُّهُور» که با بسیاری از اینها شما مانوس هستید. در بخشی از این خطبه فرمود: «اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّ اَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِاَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ وَ ظُهُورُکُمْ ثَقِیلَةٌ مِنْ اَوْزَارِکُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِکُم‌»؛ فرمود به اینکه شما احساس سنگینی می‌کنید ـ اینکه می‌بینید بعضی‌ها می‌گویند من هر چه می‌خواهم خودم را کنترل کنم نمی‌توانم یا می‌خواهم سحر بلند شوم نمی‌توانم یا فلان کار خیری را می‌خواهم انجام بدهم نمی‌توانم، راست می‌گویند ـ حضرت اینجا تحلیل کرده است، فرمود انسانی که ـ خدای ناکرده ـ خلاف کرده بدهکار حق است، این مطلب اول؛ انسان بدهکار باید گرو بسپارد، این دو؛ در مسائل مالی اگر کسی مالی بدهکار است، زمین خود، خانه خود، فرش خود را گرو می‌دهد؛ اما اگر کسی گناه کرده، نمی‌تواند خانه خود یا زمین خود را به خدایی که «مالک السماوات و الارض» است گرو بگذارد، خود او را گرو می‌گیرند. اینکه در دو جای قرآن فرمود: ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾[5] و در جای دیگر: ﴿کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ﴾[6] هر کسی رهن خلاف‌های خودش است، برای همین است. یک انسان بدهکار باید گرو بسپارد. اگر بدهکاری مالی باشد در دنیا، به هر حال انسان زمین و خانه و فرش و مانند آن را گرو می‌سپارد؛ اما بدهکاری عقیده‌ای، اخلاقی، حقوقی؛ یعنی معصیتی کرده، خود او را گرو می‌گیرند. لذا او آزاد نیست، بعضی از کارها را می‌کند بعد پشیمان می‌شود، معلوم می‌شود که آزاد نبود. این «رهین» که در دو جای قرآن کریم آمده است، این بر وزن «فعیل» به معنای مفعول است منتها یک جا مؤنث است و یک جا مذکر، گرچه «رهین» فعیل به معنای مفعول مذکر و مؤنث در آن یکسان است لکن آنجا که دارد: ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾ نه چون نفس مؤنث است، این «رهینة» اسم است و صبغه مبالغی هم دارد انسان را گرو می‌گیرند. یک بیان نورانی مرحوم صدوق در توحید از وجود مبارک حضرت امیر (سلام‌الله‌علیه) نقل می‌کند که چرا ما دلمان می‌خواهد نماز شب بخوانیم اما موفق نمی‌شویم؟ فرمود: این گناهی که روز انجام دادید شما را بسته است.[7] بنابراین انسان آزاد نیست. حُرّیت از بهترین نعمت‌های الهی است. فرمود ماه مبارک رمضان ماه آزادی است فکّ رهن کنید، با توبه، با انابه، با تطهیر، خودتان را آزاد کنید، با استغفار کردن خودتان را آزاد کنید، فکّ رهن کنید، دَین خود را ادا کنید و اگر ذنبی دارید گناهی دارید به وسیله اعمال خیر آنها را شستشو کنید: «اِنَّ اَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِاَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ وَ ظُهُورُکُمْ ثَقِیلَةٌ مِنْ اَوْزَارِکُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِکُم» ‌. «وَ اعْلَمُوا» که ذات اقدس الهی سوگند یاد کرده است، بعد آن بخش‌ها را نقل می‌کند. تا به اینجا می‌رسیم که می‌فرماید: «اَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَة» ـ البته این در دستورات ماه مبارک رمضان است ولو بخشی از اینها در این خطبه نباشد ـ فرمود: ماه مبارک رمضان آدم نفس که می‌کشد عبادت است، می‌خوابد عبادت است.

حالا نگاه کنیم و ببینیم که ارتباط این بیان نورانی پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با اهل بیت و ماجرای کربلا چیست؟ در فضیلت ماه مبارک رمضان ائمه به ما فرمودند که «اَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَة»؛ یک انسان صائم که نفس می‌کشد، او دارد عبادت می‌کند؛ می‌خوابد، دارد عبادت می‌کند. در ماجرای کربلای سید الشهداء (سلام‌الله‌علیه) چیست؟ ببینید پایگاه جریان امام حسین تا کجاست! آنجا هم آمده است که حضرت فرمود: «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَة»؛[8] حالا یک کسی دارد راه می‌رود و تنهاست جریان کربلا یادش آمد و یک آهی کشید، اختصاصی به محرّم ندارد، اختصاصی به اربعین ندارد، اختصاصی به طول سال ندارد. فرمود یک کسی یک آهی کشید برای مظلومیت ما: «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَة». حالا این را بیاورید در کنار ماه مبارک رمضان که درباره ماه مبارک رمضان وارد شده است: «اَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَة»؛ حالا معلوم می‌شود امامت یعنی چه! ولایت یعنی چه! شهادت سید الشهداء یعنی چه! این ماه این‌طور است، آن جریان کربلا هم همین‌طور است، آن هم در همین راستاست، یک چیز جدایی که نیست، بیگانه که نیست. خیلی حرف است! در طول سال! اختصاصی به محرّم ندارد، اختصاصی به اربعین ندارد: «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَة».

خدا غریق رحمت کند مرحوم محدّث قمی را! آن کتابی که در مقتل نوشته به عنوان نفس المهموم یک کتاب ظریفی است. فاصله علمی علامه شعرانی (رضوان الله تعالی علیه) با مرحوم آقا شیخ عباس خیلی است! این علامه شعرانی آمده گفته این را من ذخیره قیامت خود قرار می‌دهم و این کتاب عربی مرحوم آقا شیخ عباس را ترجمه کرده است، این علامه شعرانی! چند جلد جواهر را برای فقها درس گفته است!

بعد در این قسمت‌های آخر فرمود به اینکه درهای بهشت باز است، بکوشید که به روی شما نبندند! درهای جهنم بسته است، بکوشید که باز نکنند! این رحمت خیلی است! آن‌گاه وجود مبارک امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) در پایان خطبه گفت که «فَقُمْتُ وَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا اَفْضَلُ الْاَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْر»؛ به حضرت عرض کردم این دستورات نماز و روزه و مانند آن که مشخص است، به نظر شریف شما بهترین عمل و بافضیلت‌ترین عمل در ماه مبارک رمضان چیست؟ «فَقَالَ یَا اَبَا الْحَسَنِ اَفْضَلُ الْاَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ پرهیز از کار حرام، قول حرام، فکر حرام، از حرام انسان جدا بشود بهترین راه است، چون بقیه راه باز است، این حرام است که راه را می‌بندد. حضرت امیر آن سؤال را کرد و حضرت این جواب را داد، بعد وجود مبارک پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گریه کرد. حضرت امیر می‌گوید: «فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ» چرا گریه می‌کنید؟ «فَقَالَ یَا عَلِیُّ لِمَا یُسْتَحَلُّ مِنْکَ فِی هَذَا الشَّهْرِ کَاَنِّی بِکَ» آنچه که برای تو حلال می‌شمرند یا حلول می‌کند، من برای آن گریه می‌کنم، چرا؟ «وَ اَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّکَ وَ قَدِ انْبَعَثَ اَشْقَی الْاَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ شَقِیقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَیَضْرِبُکَ ضَرْبَةً عَلَی قَرْنِکَ تَخْضِبُ مِنْهَا[بِهَا] لِحْیَتُکَ»؛ من برای این گریه می‌کنم که تو داری نماز می‌خوانی، اشقی الاولین و الآخرین با شمشیرش سر مطهر تو را می‌شکافد و محاسن شما رنگین می‌شود. چون مثل ابن ملجم کسی نیامده است، حتی شمر به شقاوت ابن ملجم هم نیست؛ برای اینکه شمر با یک خطر روبرو بود، ولی ابن ملجم با دو خطر روبرو بود. آن کسی که امام (سلام‌الله‌علیه) او را به هلاکت برساند، یقیناً اهل جهنم است و هیچ شفاعتی شامل او نمی‌شود؛ آن کسی که خودش امامی را شهید کند، یقیناً اهل جهنم است. ابن ملجم با شمشیرش امامی را شهید کرد و با شمشیر امام دوم یعنی امام حسن کشته شد، او بین الامامین بود. آن شمر و امثال شمر را مختار کشت. هیچ کسی اگر با شمشیر امام کشته بشود اهل نجات نیست. لذا شقاوت ابن ملجم بیش از شقاوت شمر است. لذا فرمود به اینکه او «اَشْقَی الْاَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ» است. از نظر عاطفه جریان شمر حساب دیگری دارد؛ اما محروم‌ترین انسان کسی است که با شمشیر امام کشته بشود و با شمشیر او امامی کشته بشود.

«قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّه»؛ من بلند شدم عرض کردم آن وقتی که مرا شهید می‌کنند «فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِی فَقَالَ ص» بله «فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِکَ». «ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ مَنْ قَتَلَکَ فَقَدْ قَتَلَنِی وَ مَنْ اَبْغَضَکَ فَقَدْ اَبْغَضَنِی وَ مَنْ سَبَّکَ فَقَدْ سَبَّنِی لِاَنَّکَ مِنِّی کَنَفْسِی رُوحُکَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُکَ مِنْ طِینَتِی»؛ ما قبلاً وقتی که می‌شنیدیم که «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ اَنَا مِنْ حُسَیْن»، [9] این «حُسَیْنٌ مِنِّی» را می‌گفتیم روشن است که نوه حضرت است، «اَنَا مِنْ حُسَیْن» را می‌گفتیم که چون دین حضرت به وسیله کربلا زنده شد. بعد دیدیم درباره امام حسن هم هست.[10] بعد بیش از آنها و پیش از آنها درباره حضرت امیر است که «عَلِیٌ‌ مِنِّی‌ وَ اَنَا مِنْ عَلِی‌»،[11] «عَلِیٌ‌ مِنِّی‌ وَ اَنَا مِنْ عَلِی‌»! این هم در این خطبه «شعبانیه» مشخص می‌شود، هم در آیه سوره مبارکه آیه «مباهله»؛ اگر در آیه «مباهله» دارد که ﴿وَ اَنْفُسَنَا وَ اَنْفُسَکُمْ﴾[12] پس «عَلِیٌ‌ مِنِّی‌ وَ اَنَا مِنْ عَلِی‌». در این خطبه «شعبانیه» که دارد یا علی «لِاَنَّکَ مِنِّی کَنَفْسِی رُوحُکَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُکَ مِنْ طِینَتِی» یعنی «عَلِیٌ‌ مِنِّی‌ وَ اَنَا مِنْ عَلِی‌»، اگر آیه «مباهله» دارد: ﴿وَ اَنْفُسَنَا وَ اَنْفُسَکُمْ﴾ همین است. آن وقت این پنج تن البته همه این چهارده معصوم، مخصوصاً این پنج تن حسابشان روشن است؛ اگر گفته شد: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ اَنَا مِنْ حُسَیْن» روشن است، «حَسَنٌ‌ مِنِّی‌ وَ اَنَا مِنْه‌» روشن است، «عَلِیٌ‌ مِنِّی‌ وَ اَنَا مِنْ عَلِی‌» روشن است. هم آیه «مباهله» و هم این خطبه نورانی اینها را خوب تامین می‌کند.

بعد فرمود: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَنِی وَ اِیَّاکَ وَ اصْطَفَانِی وَ اِیَّاکَ وَ اخْتَارَنِی لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَکَ لِلْاِمَامَةِ فَمَنْ اَنْکَرَ اِمَامَتَکَ فَقَدْ اَنْکَرَ نُبُوَّتِی یَا عَلِیُّ اَنْتَ وَصِیِّی وَ اَبُو وُلْدِی وَ زَوْجُ ابْنَتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَی اُمَّتِی فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی اَمْرُکَ اَمْرِی وَ نَهْیُکَ نَهْیِی اُقْسِمُ بِالَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنِی خَیْرَ الْبَرِیَّةِ اِنَّکَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ اَمِینُهُ عَلَی سِرِّهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی عِبَادِه».[13] بعد حدیث دیگری دارد که امام صادق (سلام‌الله‌علیه) فرمود: اگر کسی ماه مبارک رمضان بگذرد و خدا از او راضی نباشد، او به این آسانی‌ها بخشیده نمی‌شود مگر اینکه عرفه را دریابد.[14] («مَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ اِلَی قَابِلٍ اِلَّا اَنْ یَشْهَدَ عَرَفَة. )

امیدواریم که خدای سبحان به برکت قرآن و عترت، نظام ما رهبر ما دولت ما مردم ما و حوزه‌ها و دانشگاه‌های ما و شما محققان و علما و فضلای حوزه را در سایه قرآن و عترت از همه خیرات و برکات بهره‌مند بفرماید! و عزیزانی که در اثر این سیل آسیب دیدند ذات اقدس الهی به برکت قرآن و عترت هم آن گذشته‌ها را غریق رحمت بفرماید، هم آسیب‌دیده‌ها را مورد محبت و رحمت قرار بدهد! و از همه کسانی که دوستانه خیری کردند اقدامی کردند همکاری کردند همیاری کردند، ذات اقدس الهی به احسن وجه بپذیرد و اضعاف مضاعف به آنها خیر عطا کند! و این ضایعه را خدای سبحان به احسن وجه به اضعاف مضاعف جبران کند که هیچ آسیب دیده‌ای در این مرز و بوم نماند! این کشور، کشور شهداست، در این زیارت‌نامه‌ها می‌خوانیم: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْاَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ»؛ [15] مستحضرید که باران پاک می‌کند ولی خون و امثال خون را اما استکبار را، استعمار را، ظلم را، ستم را، غارتگری را، استحمار را، اینها را باران پاک نمی‌کند، اینها را فقط خون شهدا پاک می‌کند. در این دعاهای بعد از زیارت می‌خوانیم: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْاَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ»؛ شما ایران را پاک کردید. باران که نمی‌تواند این استکبار را، این کار ترامپ را، این کار صهیونیسم را، اینها را پاک بکند، این خون شهید است که پاک می‌کند. حالا وقتی پاک کرد حداکثر وظیفه ما این است که این پاکی را حفظ بکنیم و نگذاریم دوباره آلوده بشود. باران آن قدرت را ندارد که جلوی استعمار را بگیرد و این قذارت و آلودگی استعمار را پاک کند. قبل از انقلاب تمام قسمت‌های حساس این مملکت زیر نظر همین صهیونیست‌ها بود، این خون شهید بود که این آلودگی‌ها را پاک کرد؛ استکبار همین‌طور بود، استحمار همین‌طور بود، صهیونیسم همین‌طور بود. الآن باید این طهارت را حفظ کرد. این زیارتنامه‌ها را که می‌گویند بخوانید و به زیارت بروید؛ بخوانید یعنی این آثار را حفظ بکنید. اگر توانستیم ـ ان‌شاءالله ـ اینها را حفظ بکنیم آن وقت می‌شویم ﴿الَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم﴾، [16] ﴿الَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم﴾ که شدیم اینها هر روز از ذات اقدس الهی بشارت می‌خواهند: ﴿وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم﴾. مگر شهدا با هر کسی کار دارند؟! شهدا با «الذین»، «الذین» یعنی «الذین»! به چه کسانی می‌گویند ﴿الَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم﴾؟ این عدم ملکه است اگر کسی در شهر خودش پارک کرده باشد و هنوز حرکت نکرده باشد که نمی‌گویند هنوز نرسید! شهدا به خدا عرض می‌کنند خدایا! آنها که راه افتادند، راهی ما هستند، در بین راه هستند و هنوز به ما نرسیدند، بشارت بده که کجا هستند؟ ﴿وَ یَسْتَبْشِرُونَ﴾ این فعل مضارع است و مفید استمرار است یعنی مرتّب از خدا بشارت می‌خواهند درباره چه کسی؟ نه «الذین لم یتحرّکوا»؛ بلکه ﴿الَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم﴾! الآن مسافرانی که از خانواده‌های ما هستند و در راه هستند می‌گوییم هنوز نرسیدند؛ اما آنها که هنوز حرکت نکردند که نمی‌گوییم هنوز نرسیدند. آنهایی که راهی راه شهدا نشدند، شهدا با آنها کاری ندارند، مژده نمی‌خواهند از خدا، حال آنها را نمی‌پرسند. اینها هم کاملاً باخبر هستند، کاملاً باخبر هستند می‌گویند خدایا! گاهی اسم می‌برند گاهی فلانی را اسم می‌برند که فلان کس، فلان کس، فلان کس، اینها که آمدند راهی ما هستند و هنوز نرسیدند، وضعشان چگونه است؟ کجا هستند؟ ﴿وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ﴾. ﴿بِالَّذِینَ﴾ یعنی بِـ ﴿الَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم﴾؛ این ﴿الَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِم﴾ عدم ملکه است، یعنی آنها که هنوز نرسیدند. یک تعبیر علمی نیست، یک امر عادی هم هست. ما سه عبارت داریم: آنهایی که از شهر حرکت کردند می‌خواستند به زیارت بیایند رسیدند که رسیدند؛ آنها که اصلاً حرکت نکردند و هنوز در شهرشان اتومبیل‌هایشان پارک کرده است، می‌گوییم هنوز راه نیافتاده‌اند؛ اما آنها که راه افتادند می‌گوییم هنوز به ماه نرسیدند، شهدا با این گروه کار دارند. حدیث «لا تنقض»[17] («لَا تَنْقُضِ الْیَقِینَ اَبَداً بِالشَّکِّ وَ اِنَّمَا تَنْقُضُهُ بِیَقِینٍ آخَر. ) را هم ائمه گفتند حالا این‌طور نیست که اگر به صورت دعا شد یا به صورت زیارت شد هر کسی بتواند بفهمد. این «لَا تَنْقُضِ» را مگر آنها نگفتند؟! این «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْاَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ» را هم آنها گفتند! این را شما باز کنید یعنی استکبار را، صهونیسم را، ذلّت را جز خون چیزی پاک نمی‌کند. این‌طور نیست که حالا اگر زیارت شد یا دعا شد هر کسی بفهمد، این هم مثل «لَا تَنْقُضِ» است، مثل «رُفِعَ... مَا لایَعْلَمُونَ»[18] است. آب، تگرگ، باران، اینها بله اگر یک جایی خون باشد یا آلودگی دیگری باشد پاک می‌کنند؛ اما استکبار را، صهیونیسم را، ظلم را، استحمار را، این فقط خون پاک می‌کند و اینها دادند و پاک کردند و اینها هم به فکر شما هستند، شما هم به فکر آنها باشید. ما مهمان اینها هستیم و هیچ نگرانی نیست؛ منتها کسانی که خواب هستند امیدواریم بیدار بشوند و اگر بسته‌اند امیدواریم که «فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ» بشوند و ذات اقدس الهی به فرد فرد شما خیر دنیا و آخرت بدهد و به مقام والای اجتهاد برسید، کتاب‌های تالیف کنید شاگردانی تربیت کنید تا این دین را به دست صاحب اصلی‌اش بسپارید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

 


[10] بحار الانوار (ط ـ بیروت)، ج43، ص306.
[11] الامالی (للصدوق)، النص، ص9.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo