< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله جوادی

94/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نکاح

در فصل اوّل از فصول چهارگانه کتاب نکاح،آداب عقد مطرح شد. استحباب نکاح و استحباب وليمه و استحباب خطبه، اينها جزء اموري بود که در فصل اوّل اصالت داشت و بعد فرمودند که لواحقي هم وجود دارد، اينها جزء ملحقات بحث نکاح هست و آن چند حکمي است مربوط به نگاه کردن. چهار مسئله هست که مسائل محوري است و فروعات فراواني هم دارند: يکي نگاه مرد به مرد، يکي نگاه زن به زن، يکي نگاه مرد به زن، يکي هم نگاه زن به مرد. اين عناصر محوري را بازگو کردند، وضع بعضي از اينها روشن هست که با اختصار گذشتند و بعضي هم پيچيده است که مبسوطاً بحث کردند.[1] آنکه تا حدودي روشن هست، نگاه مرد به مرد است بدون لذّت و ريبه«ماعدا العورتين»؛ نگاه زن به زن هست بدون لذّت و ريبه «ما عدا العورتين»، اينها حدودش روشن است. نگاه مرد به همسرش مطلقا جايز است، نگاه زن به همسرش مطلقا جايز است، اينها را به صورت شفّاف ذکر کردند؛ امّا دو مسئله از مسائل سنگين عفاف و حجاب مانده است که بايد بيان کنند: يکي نگاه مرد به زنِ نامَحرم،يکي نگاه زن به مردِ نامَحرم است، براي اين يک سلسله پيش‌فرض‌ها و اصول موضوعه‌اي است که در جاي خودش روشن است.

عبارت مرحوم محقق در متن شرايع اين است: «و يجوز أن ينظر الرجل إلي مثله ماخلا عورته شيخاً کان أو شاباً حسناً أو قبيحاً، ما لم يکن النظر لريبة أو تلذّذ و کذا المرأة»؛ زن مي‌تواند زن را نگاه کند «ما لم يکن لتلذّذ و ريبه»؛ البته در هر دو مورد همان «ما خلا العورة» است که استثنا کردند، «و للرجل ان ينظر الي جسد زوجته باطنا و ظاهرا» که چيز روشني است، «و إلي المحارم ما عدا العورة»، اين هم چيز روشني است؛ نه اختلافي است و نه ابهامي در طرح مسئله است و زن هم مي‌تواند به مَحارم خودش نگاه کند«ما عدا العورة»، اين هم مورد اتفاق است و نصوص هم دلالت مي‌کند؛ امّا مسئله مهم از اين امور چهارگانه نگاه مرد به زنِ نامَحرم و نگاه زن به مردِ نامَحرم است. فرمود: «و لاينظر الرجل إلي الأجنبية اصلاً إلا لضرورة و يجوز أن ينظر إلي وجهها و کفّيها علي کراهية» آن هم «فيه مرة و لايجوز معاودة النظر»، دوباره بخواهد نگاه کند، اين نيست. اگر مجلس متعدّد شد واو بگويد اين نگاه، دوّمي آن اوّلي نيست، اشتباه است، بلکه اين دوّمي همان اوّلي است، با تعدّد مجلس نمي‌شود نگاه را متعدّداً جايز دانست،يک وقت است سالي مي‌گذرد آن مطلبي ديگر است؛ امّا در زمان معيّن با تعدّد مجلس اجازه نگاه مجدّد داده نشده است. «و لايجوز معاودة النظر و کذا الحکم في المرأة» اگر بخواهد زن نامَحرم را نگاه کند؛ آن‌گاه موارد ضرورت مثل پزشکي و امثال پزشکي را جداگانه طرح مي‌کند.[2] پس آنکه فتواي محقق است در شرايع اين است که مرد مي‌تواند زنِ نامَحرم را نگاه کنديک بار «علي کراهية» آن هم خصوص وجه و کفّين را، «و لا ينظر الرجل إلي الأجنبية أصلاً إلا لضرورة»، اين مربوط به بدن او. «و يجوز أن ينظر إلي وجهها و کفّيها علي کراهية» آن هم «فيه مرة».

براي روشن شدنِ اين مسئله اخير چند تا مطلب است که بايد روشن شود. مطلب اوّل آن است که بين جواز کشف و جواز نظر، تلازمي نيست؛يعني اگر در مسئله «سَتر» روشن شد که پوشيدن وجه و کفّين بر زن واجب نيست، کشفِ وجه و کفّين براي زن حرام نيست؛ اگر ثابت شد که کشف حرام نيست و ثابت شد که پوشاندن واجب نيست، هيچ تلازمي بين جواز کشف و جواز نظر نيست. اگر بر زن کشف وجه و کفّين جايز بود و ما دليلي داشتيم که جايز است، اين دليل نيست که نگاه نامَحرم هم به وجه و کفّين او جايز است،شارع مقدس براي سهولت امر به او اجازه داده است؛ مثلاً در نماز پوشاندن وجه و کفّين بر زن واجب نيست حتي ظاهر قدم، بلکه باطن قدم «عند بعض». اينها مواردي است که جواز کشف دارد حتي در صلات؛ امّا معناي آن اين نيست که نگاه نامَحرم هم جايز باشد. پس بين جواز کشف و جواز نظر تلازم نيست؛ نه در ناحيه زن و نه در ناحيه مرد. زن اگر ثابت شد که مي‌تواند وجه و کفّين خود را باز بگذارد، معناي آن اين نيست که نامَحرم مي‌تواند نگاه کند؛ چه اينکه اگر ثابت شد مرد بتواند بخشي از بدن خود را ظاهر کند، معنايش اين نيست که زن مي‌تواند نگاه کند. پس بين جواز کشف و جواز نظر تلازم نيست، اين يک مطلب.

مطلب ديگر آن است که بين وجوب کشف و حرمت نظر تلازم هست. اگر شارع مقدّس فرمود بايد موي خود را بپوشاند، واجب است مو را بپوشاند، واجب است بدن را بپوشاند، بين اين وجوبِ سَتر با حرمت نظر نامَحرم تلازم هست، چرا واجب هست؟ براي اينکه تنها باشد که واجب نيست، اينکه بر زن واجب باشد بدن خود و موي خود را بپوشاند؛ يعني از چه کسي بپوشاند؟! حالا هيچ‌کس نيست باز هم بايد بپوشاند؟!يا نه، وقتي گفتند بپوشاند؛ يعني از نامَحرم بپوشاند، اگر هيچ کس نيست يا اگر هستند زن‌هايآن محفل مي‌باشند، بيگانه‌اي در کار نيست باز وجوب سَتر نيست. بين وجوب سَتر و حرمت نظر تلازم هست؛ گرچه بين جواز کشف و جواز نظر تلازم نيست، اين فرق نمي‌کند، مرد نسبت به زن و زن نسبت به مرد هر دو يکي است؛ اگر گفتند بر مرد واجب نيست که بدن خود را بپوشاند،معنايش اين نيست که نامَحرم مي‌تواند نگاه کند. پس بين جواز کشف و جواز نظر تلازم نيست؛ امّا بين وجوب سَتر و حرمت نظر تلازم هست.پرسش: ...؟ پاسخ: بله، در جريان اجتماع بر آنها واجب است که بدن خودشان را، موي خود را بپوشانند؛ امّا از اين دليل که وجه و کفّين را مي‌توانند باز بگذارند، جواز نظر درنمي‌آيد.

مسئله امر به معروف و نهي از منکرهم قبلاً گذشت؛ اگر در واقع جامعه ما اين دينِ سهل را عمل کنند، اثرش يقيني است. امر به معروف که بر همه واجب است، آن امر اوّلش انزجار قلبي است؛ اگر اين زن بفهمد جامعه نسبت به او بي‌مِهر است و بعد هم نگاه قَهرآميز و قَهرآلود نسبت به او باشد، اين زن از اوّل خيابان تا آخر خيابان ببيند صدها نفر او را با يک نگاه قهرآميز نگاه مي‌کنند، مثل اينکه دارند زباله را نگاه مي‌کنند، او خودش را جمع مي‌کند، او اصلاً تظاهر مي‌کند به زيبايي براي اينکه ديده شود، او از ديده‌شدن لذّت مي‌برد، از تظاهر به زيور لذّت مي‌برد؛ وقتي ببيند مردم با قَهر او را نگاه مي‌کنند يا به عنوان اينکه مَزبله به او نگاه مي‌کنند، خودش را جمع مي‌کند؛ اين حدّاقلِ واجب است در نهي از منکر. حالا اگر فرصت نکردند به او بگويند يا اگر گفتند اثر نمي‌کند، اينکه مقدور است؛ امّا وقتي که نگاهبه او يک نگاه به امر زيبا باشد،او هم تشويق مي‌شود به ارائه کردن. او براي ارائهٴ زينت تلاش و کوشش مي‌کند، وقتي ببيند مورد بي‌مهري است يا طرزي جامعه آنها را نگاه مي‌کنند که در مَزبله است. اين بيان نوراني پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) ـ قبلاً هم خوانده شد ـ در مسئله خواستگاري و خطبه و انتخاب همسر، حضرت فرمود:«إِيَّاكُمْ‌ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ»؛ فرمود آن گل‌هايي که در مَزبله مي‌رويد از آنها بپرهيزيد،«إِيَّاكُمْ‌ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ»، عرض کردند: «يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ»؟ فرمود: «الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِي مَنْبِتِ السَّوْءِ»؛[3] زن زيبايي که از خانواده بد و بداخلاق و ناهنجار به دنيا آمده، اويک گل زيبايي است که از مَزبله روييده،او را رها کنيد. يک وقت است کسييک انديشه خوبي به حسب ظاهر نشان مي‌دهد؛ امّا از درون فاسد است، اين هم همان «خَضْرَاءَ الدِّمَنِ» است، چون اينها تمثيل است تعيين که نيست. حالا يک کسي حرف زرق و برق‌داري مي‌زند به حسب ظاهر، ما مي‌دانيم درون او فاسد است، اين هم «خَضْرَاءَ الدِّمَنِ»است، اينها را مي‌گويند تمثيل در برابر تعيين؛يک سلسله اموري است که تعيينمخصوص اوست، نمي‌شود از آن تعدّي کرد؛ امّا اينها که حضرت فرمود، تمثيل است؛ چه درباره زنِ زيبايي که از خانواده غيرعفيف بروز کرده، يا انديشه‌هاي به ظاهر خوبي که از قلب و دل يک انسان منافق ظهور کرده، اينها هم «خَضْرَاءَ الدِّمَنِ»است. فرمود به اينکه «إِيَّاكُمْ‌ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ»،حالا اگر کسي اينها را نگاه نکند يا طرزي نگاه کند که گويا دارد بيني خود را مي‌گيرد، او خودش را جمع مي‌کند. اين‌طور نيست که ما حالا امر به معروف و نهي از منکر کنيم، اثر نکند و بعد بگوييم امر به معروف و نهي از منکر اثر ندارد، اين حداقل است، زن‌ها و مردها وقتي که يک انسان بي‌حجابي را مي‌بينند اين‌طور رفتار کنند.پس بين جواز کشف و جواز نظر تلازم نيست؛ امّا بين وجوب سَتر و حرمت نظر تلازم هست.

پرسش: ...؟ پاسخ: آن مسئله عبادت است، نگاه نامَحرم نيست، اگر نامَحرم باشد باز هم اين‌چنين است. در موارد استثنا؛ يعني وجه و کفّين که در نماز که استثنا شده، اگر آن‌جا يک نامَحرم باشد و اين شخص مي‌ترسد که نامَحرم او را نگاه کند، سَتر واجب است نه سَتر صلاتي؛ ما يک سَتري داريم که مربوط به صلات است ويک سَتر از نامَحرم است، اگر نامَحرمي نباشد و بدن باز باشد حتي براي مرد، حرمتي ندارد؛ امّا در حال صلات، ولو نامَحرم هم نباشد بايد بخشي از بدن را بپوشاند. سَتر صلاتييک مسئله است، سَتر از نامحرم مسئله ديگر است، ولو انسان در تاريکي باشد واصلاً هيچ کسي هم نيست يا بر فرض هم باشد شب است و تاريک است و ديدن ممکن نيست، سَتر بعضي از قسمت‌هاي بدن در نماز واجب است.

پس حکم اين چهار چيز روشن است؛ يعني نگاه مرد به مرد، زن به مرد، مرد به زن و زن به مرد. اصل اوّلي اين دو مطلب هست که بين جواز کشف و جواز نظر تلازم نيست، بين وجوب سَتر و حرمت نظر تلازم است.

برويم سراغ اين مطلبي که فقها(رضوان الله عليهم) فرمودند که وجه و کفّين مستثناست،[4] «علي کراهية مرة واحدة بلاريبة و لاتلذّذ»؛ ولي بقيه را بايد بپوشاند. برخي از فقها(رضوان الله عليهم) همين که وارد مسئله شدند مي‌گويند«للاجماع»؛[5] امّا با داشتن آيه و روايات معتبر جا براي اجماع نيست، اين اجماع يقيناً مدرکي است، اين اجماع براي طرح صورت مسئله خوب است؛ يعني ما در اين‌جا اختلافي نداريم، براي کسي که بخواهد فتوا بدهد تقريباً يک پشتوانه است؛وگرنه اجماع دليلي نيست در صورتي که آيه يا روايت است، اين در تحرير صورت مسئله دخيل است؛ امّا دليل يکي از دو طرف نخواهد بود، اجماع جايي ندارد. اصل اوّلي در مسئله فروج و دماء احتياط است نه برائت، گرچه اصل برائت است در مسائل عادي؛ امّا در فروج و دماء اصل، احتياط است «الا ما خرج بالادليل»، نه برائت.

ما ببينيم مواردي که با دليل خارج شدند چيست؟ در جريان وجه و کفّين اين‌طور نيست که حالا اثر نداشته باشد، براي ضرورت است که گفتند وجه و کفّين مستثناست؛ وگرنه برخي از فقها مثل مرحوم آقا سيد عبدالأعلي(رضوان الله عليه) اين لطيفه را نقل مي‌کند که يک فقيهي به يک متشرّعي گفته است که وجه و کفّين را زن مي‌تواند باز بگذارد، آن يک آدم اديبي بود، گفت که شما چرا قسمت مهم را آزاد گذاشتيد؟! گفت:«إن کمال المرأة و جمالهافي وجهها،إن قُبِلَ قُبِلَ ماسواه و إن رُدّ رُدّ ماسواه»[6] ـ اين همان تعبيري است که درباره نماز گفته شد[7] ـ ايشان مي‌گويد تمام زيبايي زن در صورت اوست، چطور شما اين را استثنا کردي؟! اين براي ضرورت کار است، او که نمي‌تواند با صورت پوشيده زندگي خودش را در جامعه اداره کند. غرض آن است که بين جواز کشف و جواز نظر تلازمي نيست و جا براي تمسّک به اجماع نيست و اصل اوّلي هم در مسئله فروج و دماء، احتياط است، حالا برويم به سراغ ادله.

مهم‌ترين دليلي که مطرحشد، قبل از روايات آياتي است که در مسئله هست. اينکه گفتند سوره مبارکه «نور» را ياد زن‌ها بدهيد، براي اينکه بسياري از احکام حجاب و عفاف در سوره مبارکه «نور» هست. سوره مبارکه «نور»، آيه 30 و 31 ناظر به همين قسمت‌هاست. آيه 30 اين است که ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْذلِكَ أَزْكَي لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ﴾، اين ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ﴾؛ بگو به مؤمنين، جوابش نمي‌تواند﴿يُغُضُّوا﴾باشد، بگو به مؤمنين ﴿يُغُضُّوا﴾يک چيزي در تقدير است،﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ﴾ «غُضّوا ابصارکم»، آنها هم ﴿يُغُضُّوا﴾؛ يعني اگر گفتي «غُضّوا» آنها هم مي‌پوشانند. اين «غَضّ» همان «غَضّ» فيزيکي است، نه «غَضّ» اخلاقي که مرحوم آقاي خوئي(رضوان الله عليه)[8] در بعضي از سخنانشان به اين ميل پيدا کردند که شما از زن صرف نظر کنيد، چشم‌پوشي کنيد، آن يک مطلب خوبي است؛ امّا ظاهر آيه اين است که شما چشم را از نامَحرم بپوشانيد، ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾،اين يک؛﴿وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ﴾،اين دو؛ تفاوت جمله اوّل و دوّم اين است که در جمله اوّل کلمه «من» آمده، در حالي که در جمله دوّم کلمه «من» نيست، «يحفظوا من فروجهم» نيست، چون حفظ اين کار مطلقا لازم است، ديگر تبعيض‌بردار نيست؛ امّا حفظ بصر مطلقا لازم نيست، بلکه تبعيض‌بردار است، معلوم مي‌شود که آن بعضي که غَضّ واجب نيست مسئله وجه و کفّين است؛ لذا مورد استثنا دارد، چون ﴿وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ﴾ مورد استثنا ندارد،«من» تبعيضيه درنيامده، نفرمود «يحفظوا من فروجهم»؛ ولي در مسئله ابصار، چون موارد استثنا دارد؛ مثل وجه و کفّين، «من» تبعيضيه آمده؛ البته در اينکه اين «من» تبعيضيه است[9] يا «من» زائده است، بين بسياري از مفسّران اختلاف نظر هست،[10] روايات تعيين کننده اين خصوصيت است. ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ﴾، اين امر است و وجوب. اين ﴿ذلِكَ أَزْكَي لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ﴾، هرگز نشانه استحباب يا کراهت امر متقابل نيست، ظاهر آن امر وجوب است و امتثالش هم لازم است، اين نگاه مرد به زنِ نامَحرم.

امّا نگاه زنِ نامَحرم به مرد، آن در آيه 31 هست: ﴿وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ﴾؛ در اين‌جا هم مثل آيه قبل، درباره ابصار «من» آمده و درباره فروج کلمه «من» نيامده، آن‌جا چون مورد استثنا ندارد؛ لذا مطلق ذکر شده است. درباره ابصار، وجه و کفّين استثنا شده با «من» تبعيضيه آمده، بحث در اينکه «من» تبعيضيه است،يک؛يا زائده است، دو؛ و مانند آن نظير آيه 30 مورد اختلاف مفسّران است.

امّا درباره سَتر؛﴿وَ لاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾، منظور از زينت؛ اين‌طور نيست که اگر يک طلايي دست او بود يا النگو و گوشواره و گردنبندي دست او بود، اين را اظهار نکند، نه، زينت که در گردن و موضع زينت هست آن را نشانِ کسي ندهد، زيرا تقريباً لازمهٴ عرفي آن جواز نظر به موضع زينت است. اينکه فرمود زينت خود را ظاهر نکند؛ يعني اين زينتي که روي گردن يا روي گوش هست آن را ظاهر نکند، نه زينتي که در دست اوست. ﴿وَ لاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾، مگر انگشتري که در انگشت اوست يا گوشواره‌اي که در گوش اوست؛ حالا گوش شايد جزء موارد استثنايي نباشد، براي اينکه وجه، خارج از گوش است و گوش خارج از وجه است. ﴿وَ لاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ که اين ﴿مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ را تطبيق کردند بر وجه و کفّين، اين برای جواز ابداء و جواز کشف، هيچ چيزي را کشف نکنند ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ﴾براي وجوب سَتر،﴿وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّعَلَي جُيُوبِهِنَّ﴾ اين مقنعه و روسري از سر تا سينه را بايد بپوشاندکه تا به گردن و اين قسمت‌ها بيايد. ﴿وَلاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ﴾، اين استثنا غير از آن استثنا است، آن استثنا که دارد ﴿وَ لاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ﴾همان ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾برای عموم است؛ امّا اين درباره خصوص مَحارم است که فرمود: ﴿وَلاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ﴾؛ يعني زينت‌هاي مستور، نه زينت‌هاي مشهور و ظاهر، بلکه زينت‌هاي باطن، چون زينت‌هاي ظاهر را قبلاً فرمود. ﴿وَلاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّأَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ﴾،اين ﴿مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ﴾ اگر چنانچه نسبت به همه زن‌ها باشد کسي که کنيز دارد، نه اينکه اگر زني مالک عبد باشد اينها همين‌طور مَحرم هستند، اين‌طور نيست. ﴿أَوِ التَّابِعِينَ﴾؛کودکاني که يا مثلاً خدمتگزاراني که ﴿غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِمِنَ الرِّجَالِ﴾،بعضي هستند کهيکسفاهتي دارند و درک صحيحي ندارند، اينها چون مثل جماد هستند، پوشاندن از اينها براي چه باشد؟ واجب نيست، براي اينکه درکي ندارند و به تمييز نرسيدند. ﴿أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَي عَوْرَاتِ النِّسَاءِ﴾، اينها که اهل تشخيص نيستند؛ امّا درباره طفلي که اهل تشخيص هستند، در همين سوره مبارکه «نور» مي‌فرمايد: در اتاق پدر و مادر نخوابند و وقتي هم که بيرون هستند يا در اتاق جداگانه هستند،اينها را شبانه‌روز طرزي بايد تربيت کنند که سه وقت بدون اجازه پدر و مادر در اتاق مخصوص پدر و مادر وارد نشوند، ﴿ثَلاَثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ﴾، فرمود بچه‌هايي که اهل تمييز و ادراک‌ هستند را تعليم بدهيد که سه وقت از شبانه‌روز بدون اجازه پدر و مادر وارد اتاق پدر و مادر نشوند، اوّل در بزنند تا پدر و مادر خودشان را حفظ کنند، جمع کنند و لباس مناسب بپوشند تا اين بچّه وارد شود، آنکه فرمود:﴿ثَلاَثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ﴾ در همين سوره مبارکه «نور» است که آنها را يادشان بدهيد که در اين سه وقت، بدون اجازه به اتاق شما نيايند.

آيه 58 همين سوره مبارکه «نور» اين است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ﴾، يک؛ ﴿وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُم مِنْكُمْ﴾،دو؛ ﴿ثَلاثَ مَرّاتٍ﴾؛اين بچه‌هايي که هنوز بالغ نشدند به اتاق پدر و مادر نيايند، درشبانه‌روز سه وقت يادشان بدهيد که در اين سه وقت، بدون اجازه و بدون در زدن وارد نشوند؛ پدر و مادر هم در را ببندند که در باز نباشد و به بچه‌ها هم بياموزند که اگر خواستيد بياييد بايد در بزنيد.﴿مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الفَجْرِ﴾؛قبل از نماز صبح که پدر و مادر در بستر خواب هستند و با جامهٴ خواب زندگي مي‌کنند، همين که از بستر براي نماز برخواستند، چون در جامهٴ خواب هستند، بچه نابالغ نيايد آنها را با اين وضع ببيند،يک؛ دوّم: ﴿وَحينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِن الظَّهِيرَةِ﴾؛بعد از ظهر پدر از محلّ کار برگشت و جامهرا برداشت که مي‌خواهد در اتاق مخصوص خودبپوشد، بچه‌ها؛ چه دختر و چه پسر که نابالغ هستند ـ مگر اينکه خيلي کوچک باشند که اهل تشخيص نباشند ـ در اين وقت هم بدون اجازه وارد اتاق پدر و مادر نشوند؛ سوّم:﴿وَمِن بَعْدِ صَلاَةِ الْعِشَاءِ﴾؛ بعد از نماز عشاء هنگامي که جامه را عوض مي‌کنند براي اينکه وارد بستر خواب شوند، در اين موقع هم بچه‌ها وارد اتاق پدر و مادر نشوند،﴿ثَلاَثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ﴾اينها را يادشان بدهيد که در اتاقتان نيايند. ﴿لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلاَ عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ﴾ در غير اين سه مورد، بچه‌ها مي‌توانند در اتاق پدر و مادر بروند. ﴿طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَي بَعْضٍ﴾،اينکه گفتند سوره «نور» را ياد زن‌ها بدهيد براي رعايت اين نکات اخلاقي است، فرمود به اينکه اين گروه مي‌توانند ببينند و بيش از اين حق ندارند ببينند.﴿أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَي عَوْرَاتِ النِّسَاءِوَلاَ يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ﴾؛ البته اين خلخالي که در زنان عرب بود و آنها طرزي راه مي‌رفتند که اين خلخال‌ها صدا کند و نحوه خودآرايي و زينت‌پروري آنها بود، فرمودند اين‌طور پا را نزنيد! اين کفش‌هايي که با صداي خاص است و نحوه حرکتش ممکن است در نامَحرم اثر بگذارد، آن هم ممکن است مشمول همين باشد، طرزي راه نرويد که جاذبه داشته باشد! ﴿وَلاَ يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ ﴾، پس آشنا شدن به زينت که تحريک کننده است؛ خواه از نظر ديدن و خواه از نظر شنيدنِ صداي او، اينها بايد مورد احتياط زن باشد، احتياط لزومييا فتواي رسمي. ﴿وَ تُوبُوا إِلَي اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾.[11]

بنابراين در غير وجه و کفّين اين آيات به خوبي روشن است و دلالت دارد؛ امّا حالا در خصوص وجه و کفّين و در خصوص نگاه زن هم به آنها؛ درباره نگاه زن به مرد از همين آيات مي‌شود استفاده کرد و روايات ديگر. امّا آن چند‌ روايتي که يکي از وجود مبارک حضرت صديقه کبريٰ(سلام الله عليها) بود که خود را از يک نابينا پوشاند[12] و روايت ديگر اينکه دو نفر از زنان بيت رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) مورد نهي پيغمبر قرار گرفتند که شما اين‌جا ننشينيد، عرض کردند او که دارد مي‌آيد نابيناست، حضرت فرمود شما که مي‌بينيد،[13] اين روايات در حدّ تأييد کارگشا هستند، چون سند معتبري براي اين‌گونه از نصوص نيست. اصل مطلب را آيه تبيين مي‌کند، بقيه در حد تأييد است. فرمود بين وجوب کشف و حرمت نظر تلازم است‌، فرمود بر اينها حرام است که بدنشان را ظاهر کنند، معلوم است که اين ذاتاً حرام نيست؛ لذا وقتي کسي نيست يا فقط زن‌ها هستند که مي‌تواند بدن خودش را ظاهر کند، معلوم مي‌شود که اين وجوب سَتر براي آن است که نامَحرم نگاه نکند. پس بين وجوب سَتر و حرمت نظر تلازم هست؛ چه از اين طرف و چه از آن طرف و بين اين دو تا استثنا هم فرق است، در استثناي اوّل که فرمود: ﴿وَ لاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾، اين ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ را نصوص به وجه و کفّين تطبيق کردند، اين درباره جواز نظر هست؛ امّا آنکه دارد:﴿وَلاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ﴾، اين برای غير ﴿مَا ظَهَرَ﴾ است،چون ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ﴾ که براي مطلق جايز است؛ امّا اينکه فرمود: ﴿وَلاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ﴾؛ يعني آن زينت‌هايباطن را، آن بدن را، آن گردن را، آن جيب را و مانند آن را.

«فتحصل» زينت‌هاي ظاهر و موضع زينت ظاهر براي نامَحرم است ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ که واجب نيست بپوشاند؛ امّا مرد چقدر مي‌تواند نگاه کند يک بحث جدايي است؛ يعني از اين ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾بر نمي‌آيد که نگاه جايز است، فقط بر مي‌آيد که بر زن پوشاندنِ وجه و کفّين واجب نيست، اگر ﴿مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ خصوص وجه و کفّين باشد، چون تلازمي بين جواز کشف و جواز نظر نيست، از اين آيه نمي‌شود استفاده کرد که نگاه به وجه و کفّين زن جايز است، بلکه دليل خاص مي‌خواهد؛ اگر دليل خاص نداشتيم که نداريم و اگر داشتيم «علي کراهية» يا «مرة واحدة» بود، به آن بايد ملتزم شد. از اين جمله ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ فقط برمي‌آيد که بر زن پوشاندنِ وجه و کفّين واجب نيست، نه براي مرد نگاه به وجه و کفّين جايز است، آن را بايد با دليل خاص بگوييم. آن ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ منظور وجه و کفّين باشد هم محتاج به تأييد است؛ امّا درباره آن ﴿وَلاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ﴾، آن‌جا چون وجوب سَتر درباره مطلق اين زينت‌هاست، حرمت نظر درباره مطلق اين امور است. پس به استثناي مَحارم، نگاه مرد نسبت به زنِ نامَحرم به مو و بدن او به استثناي وجه و کفّين حرام است؛ امّا در خصوص وجه و کفّين آيا ﴿إِلاّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا﴾ ناظر به وجه و کفّين است يا نه، آن را بايد روايات تعيين کند.پرسش: ...؟ پاسخ: چون ما مي‌دانيم به اينکه وجوب پوشاندنتعبّد محض نيست، به دليل اينکه وقتي خودش تنهاست واجب نيست، در حضور زن‌هاي ديگر است واجب نيست، در حضور مَحارم است واجب نيست، در اين سه مورد واجب نيست، معلوم مي‌شود که نگاه به نامَحرم است، به دليل اينکه تنها که هست پوشاندن واجب نيست، برخلاف صلات، سَتر صلاتي وجوب نفسي است که شرطِ صحّت صلات است. پوشاندن بدن وجوب نفسيندارد، به دليل اينکه هيچ کسنباشد واجب نيست،به دليل اينکه اگر مَحارم باشند واجب نيست، به دليل اينکه زن‌ها باشند واجب نيست؛ پس معلوم مي‌شود که اين براي نگاه نامَحرم است.پرسش: ...؟ پاسخ: زنان باديه‌نشين آنها هم همين حکم را دارند، نسبت به خصوص وجه و کفّين است يا بعضياشخاص که «إِذَا نُهِينَ لايَنتَهِين»،[14] اگر «إِذَا نُهِينَ لايَنتَهِين»[15] است، چون آنها نمي‌پوشانند، اينها هم مي‌توانند نگاه کنند؛ منتها «لاللذة و لالريبة»،کشف واجب است؛ منتها آنها عمل نمي‌کنند.يک تلازم فقهي بين حکمين است ويک تلازم بين عملين؛ آنکه «إِذَا نُهِينَ لايَنتَهِين» اين جريان سهولت امر است و امر خارجي است؛ وگرنه حکم فقهي تلازم دارد، براي روستايي و باديه‌نشين و غيره فرق نمي‌کند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo