< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله جوادی

90/10/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خیارات

در مسقطات خيار عيب روشن شد كه تصرف مشتري باعث سقوط حق الرد است حدوث عيب جديد هم باعث سقوط حق الرد است اما أرش هست يا نه اگر آن كالا ربوي نبود أرش هست و اگر آن كالا ربوي بود أرش نيست اين يك، و اگر آن كالاي معيب به عيب جديد عيبناك نشد أرش هست و اگر آن كالاي معيب به عيب جديد عيبناك شد أرش نيست اين فرمايشات چهارگانه را كه مربوط به فروع چهارگانه است مرحوم شيخ قبلاً بيان كردند در بين مسقطات رد و أرش اينها را جمع‌بندي كردند فرمودند كه منها يعني از اموري كه و از مواردي كه هم حق الرد ساقط است هم حق الأرش اين است كه احدي المانعين يعني تصرف يا عيب جديد در كالاي ربوي يا كالايي كه به عيب جديد پيش بيايد در كالايي كه به عيب قديم خريده شد پيش بيايد سيدنا الاستاد امام(رضوان الله عليه) يك توضيح كوتاهي درباره اين اصل مي‌دهند و برمي‌گردند مرحوم آقاي خوئي(رضوان الله عليه) مي‌فرمايد اين در شأن مرحوم شيخ نيست اين طرز كتاب‌نويسي نيست شما يكبار آمدي فرمودي كه تصرف مسقط رد است يكبار آمدي فرمودي كه عيب جديد باعث سقوط أرش است يكبار آمديد فرموديد كالا اگر ربوي باشد أرش ندارد اينها همه را گفتيد بايد دوباره اينها را جمع بكنيد به صورت يك مورد قرار بدهيد يك بحث مبسوطي بكنيد اين در شأن كتاب‌نويسي شما و شما نيست خب مكاسب هم يك كتاب درسي است براي اينكه ان‌شاء‌الله در موقع تدريس كاملاً بر اين امور مسلط باشيد پانزده امر از اين دو صفحه تقريباً استخراج شد كه يازده امرش در بحث ديروز گذشت چند امر مانده براي اينكه يك كتاب درسي ولو حالا مرحوم شيخ(رضوان الله عليه) اين كار را كرده است و اگر يك متن فقهي نظير شرائع بود اين را انجام نمي‌داد حالا كه اين كار را كرده شايسته است كه به همه قيود توجه بشود مطلب بعدي آن است كه يك نكته را مرحوم شهيد در منيه گفته كه آن براي همه ما نافع است يك نكته‌اي را بعضي از مشايخ ما(رضوان الله عليهم) اصرار داشتند كه آن هم بر همه ما نافع است آنكه مرحوم شهيد در منيه دارد اين است كه طلبه حتماً بايد يك مقدار رياضي بخواند تا فكرش فكر رياضي باشد فله‌اي حرف نزند، فله‌اي بحث نكند، فله‌اي مطالعه نكند يك كاغذ دستش باشد يك خودكار دستش باشد ببيند اين صفحه ده تا مطلب ده تا مطلب يعني ده تا مطلب اين صفحه ده تا مطلب دارد يا نه تا يا هشت تا، تا اين ‌طور نباشد اين عالم نخواهد شد بالأخره تا فكر فكر رياضي نباشد فروع ازهم جدا نشود دليل از مدلول جدا نشود اين شخص محقق و پژوهشگر درنمي‌آيد اين توصيه‌اي است كه مرحوم شهيد در منيه دارد در كنار بحثهاي اخلاقي مي‌گويد با وضو باشيد نمازتان را اول وقت بخوانيد نماز شب بخوانيد و رياضي هم داشته باشيد اگر بخواهيد عالم بشويد اگر بخواهيد مقدس بشويد خب راه ديگر است اما راهي كه بعضي از مشايخ ما مخصوصاً سيدنا الاستاد علامه طباطبايي(رضوان الله عليه) اصرار داشتند اين بود كه در تحقيق در پژوهش مسئله استيعاب استقصار خب اينها نافع از پيشينه تاريخي مسئله اين نافع است اما حرف اول را در تحقيقات مسائل تحرير محل بحث مي‌زند اين را ما چه مي‌خواهيم بگوييم اين كار در مسائل عقلي اثر بيشتري دارد در مسائل نقلي هم به اندازه خودش مؤثر است براي اينكه وقتي موضوع مسئله مشخص شد محل بحث تحرير شد يعني كل موضوع و محمولي كه بايد مورد بحث قرار بگيرد جا افتاد آن‌گاه از هر طرف دليل مي‌جوشد چرا براي اينكه اين شيء يك لوازمي دارد يك ملزوماتي دارد يك ملازماتي دارد يك مقارناتي دارد اينكه مي‌بينيد برخيها سلطان مسئله‌اند وقتي وارد شدند مي‌گويند «ويدل عليه اولياً و ثانياً و ثالثاً» چندين دليل اقامه مي‌كنند براي اينكه به كنه صورت مسئله پي بردند كه اين چه را مي‌خواهد بگوييم ما چه مي‌خواهيم بگوييم آقايان چه را گفتند محل بحث چيست اگر محل بحث به خوبي روشن بشود اينكه يك تافته جدا نيست كه اين با خيلي از اشياء رابطه دارد وقتي با خيلي از اشياء رابطه داشت از خيلي از راهها مي‌شود او را اثبات كرد بنابراين تحريري است محل بحث ترسيم صحيح صورت مسئله تصور تام مورد بحث سهم تعيين‌كننده‌اي در پژوهش و تحقيق دارد اين دو عنصر از عناصر محوري پژوهش و تحقيق است حالا در خصوص اين مسئله مرحوم شيخ فرمودند كه اگر كالايي معيب بود كه «وقع العقد علي المعيب» كه اين امر اول بود و چون «وقع العقد علي المعيب» «استقر خيار العيب» و همين روال يازده امر گذشت و امر دوازدهمي رسيديم امر دوازدهم اين است كه اگر كالايي معيب بود كه «وقع العقد علي المعيب واستقر خيار العيب» و خيار عيب هم با رد و أرش همراه است و اكنون رد ممكن نيست «اما للتصرف او لحدوث العيب الجديد» و اكنون أرش هم ممكن نيست براي اينكه كالا ربوي است يك، عيب جديد پديد آمد و نمي‌گذارد شما با أرش برگردانيد با أؤش قبول كنيد دو پس تكليف مشتري چيست امر سيزدهم اين است كه در اينجا برخي از فقها به صراحه فتوا دادند كه ما نمي‌توانيم مشتري را ملزم كنيم به قبول ضرر و تحمل اين ضرر اين را چكار بايد كرد آن امر دوازدهم اين است كه صريح جماعتي اين است كه مشتري محكوم نيست كه حتماً اين كالا را كالاي معيب را با تحمل ضرر قبول كند و رد نكند پس يك راه‌حلي بايد باشد ديگر رد كه نمي‌تواند بكند براي اينكه يا تصرف كرده است يا عيب جديد پديد آمد بدون رد هم رايگان بپذيرد هم كه متضرر مي‌شود چه راهي دارد دو تا راه‌حل پيشنهاد دادند اين دو راه‌حل را مرحوم شيخ طوسي در مبسوط ذكر كردند و هيچ‌كدام را انتخاب نكرده گاهي فرصت تحقيق نيست او مؤلف فتوا نمي‌دهد نه براي اينكه تخيير است گاهي ممكن است فتواي ايشان تخيير باشد و همين كه دو امر را ذكر مي‌كند و يكي را بر ديگري ترجيح نداد شايد فتوا بر تحقيق باشد اما اينجا بين اينكه اين حق دارد أرش بگيرد يا حق ندارد أرش بگيرد اينجا جا براي تخيير نيست كه يك حق مالي براي مشتري ثابت است كه بايع بايد بپردازد يا نه يك امر مالي جا براي تخيير نيست كه مرحوم شيخ طوسي در اينجا هيچ‌كدام از اين دو قول را انتخاب نكرده است فقط نقل كرده آن دو قول يكي‌اش اين است كه مشتري اين كالاي معيب را رد بكند با غرامت عيب جديد اين عيب تازه‌اي كه پيش آمد غرامتش را مي‌دهد و كالاي معيب را رد مي‌كند اين يك دو چرا چرا بعد آن وقت محذور ربا را چكار مي‌كنند مي‌گويند اين محذور ربا را به همراه ندارد نظير غرامتي است كه مشتري به بايع مي‌دهد در مأخوذ بالسوم اين سين با سين يعني معامله يعني قبل از اينكه بخرد كالا را از بايع مي‌گيرد تا از نزديك ببيند مي‌گويد اين ظرف اين شيشه اين استكان اين ليوان چند آن قيمت‌اش را مي‌گويد اين مي‌خواهد نگاه بكند ببيند كه مي‌پسندد يا نه هنوز معامله‌اي واقع نشده در اين حاليكه مشتري اين شيشه را گرفته اين ليوان را گرفته براي اينكه خوب نگاه كند از دستش افتاد و شكست كه ضامن است مشتري ضامن است به چه ضمان به ضمان يد نه به ضمان معاوضه چون هنوز ثمن و مثمني در كار نيست خب شمادر اينجا مشتري را ضامن مي‌دانيد و مي‌گوييد بايد غرامت بپردازد اين غرامت كه از باب أرش نيست كه اگر چنانچه عيب جديدي در كالاي ربوي كه در دست مشتري است پديد آمد مشتري بايد غرامت بدهد آنگونه كه در مأخوذ بالسوم غرامت مي‌دهد ولو آن ربوي هم باشد يعني اين گندم صحيح را آورده با گندم ديگر معامله بكند بگويد من آن گندم را ببينم آن گندم را از انبار درآوردند جلوي انبار هنوز معامله واقع نشده مي‌خواهد ببيند دفعتاً يكجا يكجا يك آتش‌سوزي شده يك حادثه‌اي پيشامد شده كه اين گندم آسيب ديد غرامتش را مشتري بايد بدهد با اينكه كالا كالاي ربوي است پس صرف غرامت دادن معامله را ربوي نمي‌كند اين وجه اول،

پرسش: اين امر نهم بود فرموديد

پاسخ: اما اينجا فرمايش مرحوم شيخ طوسي نسبت به هر دو امر هست بدون انتخاب و الآن در قبال اينكه امر دوازدهم هست يك قول ديگري نقل مي‌شود و تفاوت بين اين دو قول كه چرا شهيد اول در دروس آن وجه اول را نقل كرده قبول كرده و چرا علامه در تحرير وجه اول را قبول كرده و وجه دوم را قبول نكردند در سابق فقط اصل اين مأخوذ بالسوم ذكر شد و مرحوم شيخ فرمود از آن قبيل نيست اما چطور شد حالا علامه در تحرير و شهيد در دروس اين وجه را قبول كردند و وجه دوم را قبول نكردند اين نكته مربوط به امردوازدهم است

پرسش: ...

پاسخ: بالأخره يك عيبي است در دست او در ملك او اين عيبي كه در دست او است در ملك او است چرا بر فروشنده تحميل بكنيد خود مشتري در جريان فعلي اگر بخواهد اين كالاي معيب را قبول كند مي‌شود متضرر و هيچ رد نكند و أرش نگيرد مي‌شود متضرر همين طور بي‌أرش برگرداند فروشنده مي‌شود متضرر براي اينكه فروشنده متضرر نشود أرش بايد بدهد براي اينكه ربا لازم نيايد تنزيل كردند به مأخوذ بالسوم

پرسش: ...

پاسخ: يد ملكيت است ولي چون معامله حق عقد لازم نيست عقد جائز هست اين مي‌تواند حق خودش را اعمال بكند خيار دارد مي‌تواند رد بكند

پرسش: ...

پاسخ:بله آن چون نص خاص داريم در مأخوذ بالسوم كه مشتري ضامن است نظير « علي اليد ما اخذت» كه بعد العقد و قبل القبض است آنجا هم نص خاص داشتيم خب پس اين يك غرامت است ولو كالا كالاي ربوي هم باشد اين مستلزم ربا نيست اين قول اول قول دوم اين است كه در چنين فضايي كه مشتري متضرر مي‌شود اگر رد نكند و اگر رد بكند بي‌أرش بايع متضرر مي‌شود با‌أرش رد كند مستلزم ربا است ما چكار بكنيم اين است كه حكم مي‌كنيم كه اين بيع منفسخ مي‌شود چرا براي اينكه شما بخواهيد اين بيع را امضا كنيد مشتري متضرر مي‌شود بخواهيد اين بيع را فسخ كنيد و رد كنيد بخواهيد اين بيع را كه هست امضا كنيد رد نكنيد كالا را مشتري متضرر مي‌شود و اگر بخواهيد رد كنيد خب بايع متضرر مي‌شود چكار مي‌خواهيد بكنيد رد بكنيد مي‌گويند اين معامله منفسخ مي‌شود چرا براي اينكه امضاي اين معامله و الزام مشتري به بدل از غير جنس بدهد اين براي اينكه رد براي اينكه ربا لازم نيايد اين بيع بايد منفسخ بشود براي اينكه امضاي اين بيع دشوار است ضرر است براي مشتري خب حالا منفسخ شد مشتري چه را برگرداند مشتري ملزم است كه بدل اين كالا را نه خود اين كالا را كه اين ضمان معاوضه تبديل مي‌شود به ضمان يد بدل اين كالا را بايد بپردازد از غير جنس او يك، معيبا بالعيب القديم دو، سليماً عن العيب الجديد سه، شما بخواهيد اين معامله را همين طور امضا بكنيد مستلزم تضرر مشتري است پس اين معامله بايد فسخ بشود وقتي فسخ شد مشتري بايد كه كالاي بايع را به او برگرداند چگونه كالاي او را برگرداند چون بعد مي‌خواهيد أرش بگيرد ديگر كالايي كه بايد برگرداند از جنس قبلي نباشد كه مستلزم ربا است اين يك، يك قيد ثبوتي داشته باشد دو، يك قيد سلبي داشته باشد سه، قيد ثبوتي اين است كه يك كالايي بدهد كه از جنس آن مبيع قبلي نباشد يك، و عيب همان آن قبلي را داشته باشد دو، و از عيب جديد مبري و سالم باشد سه، كه اين جمع بين حقوق باشد اين قول دوم و راه‌حل دوم آن‌وقت آنچه را كه تلف « و يجعل بمثابة التالف لامتناع رده بلا أرش و مع الأرش» شما بخواهيد اين كالا را يعني اين بيع را همين طور بدون اينكه فسخ بكنيد بدون اينكه بدل بدهيد خود كالا را برگردانيد بي‌أرش مشتري ضرر مي‌كند باأرش مي‌شود ربا پس راه‌حل اين است كه اين معامله فسخ بشود ضمان معاوضه تبديل بشود به ضمان يد و از غير جنس ربوي بدهد « معيباً بالعيب السابق سليماً عن العيب الجديد» اين قول دوم مطلب سيزدهم اين است كه مرحم شهيد در دروس وفاقاً لتحرير مرحوم علامه آن وجه اول را قبول كردند چرا براي اينكه وجه دوم بي‌ضعف نيست و در وجه اول شما شما بياييد بگوييد اين معامله منفسخ مي‌شود بعد يك كالايي بياوريم ربوي نباشد معيب باشد بالعيب السابق سليم باشد عن العيب الجديد اين راه طولاني را براي چه طي كنيد همان راه اول را طي كنيد مي‌گويد أرش ربا مي‌آورد مستلزم ربا است مگر هر جا كه أرش گرفتند ربوي مي‌شود ربا در معاوضات است نه در غرامتها اگر معامله باشد بله ربا است اما در متن معامله كه افزايش و كاهشي در كار نبود ده من گندم معيب را دادند ده من گندم سالم را گرفتند اين ديگر ربا نبود يك غرامت جديدي است الآن مشتري بدهكار دارد مي‌پردازد اينكه مستلزم ربا نيست لذا شهيد در دروس وفاقاً لتحرير علامه مي‌فرمايند ربا در معاوضات ممنوع است نه در ضمانات آن وقت مثال زدند به همان آن جريان أرش غرامتي كه براي مأخوذ بالسوم است مطلب چهاردهم باز مرحوم شيخ بعد از اينكه آنجا نقد كرد اينجا هم نقد مي‌كند مي‌فرمايد كه فرق است بين مقام ما با أرش عيب مأخوذ بالسوم فرق اساسي‌اش همين بود كه چندبار الآن ايشان ذكر مي‌كنند اينكه در مأخوذ بالسوم تلف مال مال بايع است در دست مشتري تلف مي‌شود لذا مشتري ضامن است در مقام ما كه ايشان كالاي معيبي را خريد اين مال مال خود مشتري است و در دست مشتري اين كالا عيبناك مي‌شود خب مال مال مشتري است در زماني كه در اختيار مشتري است در دست مشتري است آسيب ديده اين با آنكه مال بايع بود و در دست مشتري بود كاملاً فرق مي‌كند لذا مرحوم شيخ اين نقد را دارند و مي‌فرمايند اين پيروي كه شهيد در دروس از تحرير علامه كرده است چون فرمايش خود علامه ناتمام است فرمايش دروس هم ناتمام است

پرسش: ...

پاسخ: نه چون در ربا فرق نمي‌كند چه از جنس باشد چه از غير جنس باشد چه زيادي حكمي باشد چه زيادي عيني باشد ربا است ديگر يعني اگر ده من گندم سالم را بدهد ده من گندم معيب را بدهد به ضميمه يك مقدار عدس

پرسش: ..

پاسخ: چون آخر از چيز باشد باز هم محذور ربا در پيش است ديگر

پرسش: چرا محذور ده من گندم گرفته حالا دارد ده من گندم عيبناك را دوباره مي‌دهد

پاسخ: خب «سليماً عن العيب الجديد»

پرسش: عيب جديد در يد خودش بوده ديگر

پاسخ: خب بعد هم چيزي مي‌خواهد بگيرد ديگر چيزي هم مي‌خواهد بگيرد ديگر اين چيزي مي‌خواهد بگيرد مشكل پيدا مي‌شود

پرسش: ...

پاسخ: نه غرض اين است كه ما اگر ضرورتي داشته باشد آن امر عقلي را كه خود مرحوم شيخ ارائه كردند آدم آن راه را طي مي‌كند اما هنوز ما ضرورتي احساس نكرديم امر پانزدهم نظر نهايي است فعلاً جمع‌بندي اين امور است و آن اين است كه الأرش ما هو اگر وضعيت أرش روشن بشود آن وقت معلوم مي‌شود كه اين ربا است يا ربا نيست نظر نهايي اين است كه در خصوص اين مقام رد ساقط است يا در اثر تصرف مشتري يا در اثر حدوث عيب جديد اين مال سقوط رد اما أرش جا براي سقوط ندارد أرش در اينجا يعني در متجانسين اين ربا نيست چرا براي اينكه ربا در ممكيل و موزون جايي است كه افزايش يا كاهش در احدالعوضين باشد يعني در حوزه عقد مبيع يك طرف، ثمين يك طرف، در حوزه ثمن ومبيع ثمن و مثمن افزايش و كاهش پيدا بكند بله اين مي‌شود ربا چه حكمي چه حقيقي يعني ثمن و مثمن هر دو مكيل و موزون‌اند و معامله هم از سنخ بيع است اگر احدهما افزايش يا كاهش داشته باشند چه به زيادي حكمي يا عيني يا به كاهش عيني يا حكمي اين مي‌شود ربا اما اگر يك افزايش يك غرامتي يك امر زائدي كه خارج از حوزه عقد است به طوري كه نه در رديف مثمن است نه در رديف ثمن كلاً از حوزه عقد بيرون است و اين عقد سبب حدوث آن پديده است او يك غرامتي است جدا اگر غرامتي باشد جدا كلاً از حوزه عقد خارج باشد كه ديگر ربا نيست شما تا أرش را معنا نكنيد گرفتار همين توهم ربا هستيد أرش اصولاً نه به حساب عوض است نه به حساب معوض أرش درباره أرش دو امر است يكي اينكه اين شخص مشتري كه كالاي معيب به دست او رسيد حق تغريم دارد يعني حق دارد كه مشتري را فروشنده را به غرامت محكوم كند و چيزي از او بگيرد كه اين حق و ولايت را شارع مقدس به مشتري داده است و او حق تغريم دارد يا خود شارع مقدس غرامتي جعل كرده است خارج از حوزه ثمن و مثمن اين دو علي كلي التقديرين چه روح أرش به حق تقريم برگردد چه روح أرش به جعل غرامت برگردد اين كلاً از حوزه عقد بيرون است نه در حاشيه ثمن است و نه در متن او نه در حاشيه مثمن است نه در متن او عين الربا اگر أرش را كه شارع مقدس فرمود شما خوب ارزيابي بكنيد مستلزم ربا نيستيد نه در چنين وضعي به نقطه كور مي‌رسيم كه بگوييم مشتري بين الامرين گير مي‌كند قبول كند ضرر نكول بكند ضرر چكار بكند رد بكند بايع متضرر مي‌شود خودش قبول كند رد نكند خودش متضرر مي‌شود سرّش آن است كه ما درباره أرش بحث نكرديم أرش نه جزء ثمن است نه جزء مثمن يك غرامتي است كه شارع مقدس مي‌دهد كه چرا شما كالاي عيبناك فروختي و نگفتي همين اين نه به ثمن برمي‌گردد نه به مثمن اگر نه به ثمن برگشت نه به مثمن جا براي ربا نيست بنابراين ممكن است مرحوم علامه در تحرير فرمايشي فرموده باشد و ممكن است مرحوم شهيد در دروس همان را قبول كرده باشد و ممكن است يك تنزيري كرده باشند به مأخوذ بالسوم ولي مرحوم شيخ بايد عنايت بفرمايد كه صرف تنزيل غير از تمثيل است تشبيه غير از تمثيل است تمثيل يعني بيان مصداق اما يك تنزير دارند مي‌كنند شما پشت‌سر هم اشكال مي‌كنيد اينجا با آنجا فرق مي‌كند بله آنها هم مي‌دانند آنها هم مي‌دانند كه در مأخوذ بالسوم ملك طلق فروشنده است در دست مشتري اينها كه نمي‌خواهند قياس كنند اينها نمي‌خواهند تمثيل تمثيل يعني بگويند انسان يعني چه مثل زيد تشبيه شير يعني چه يعني مثل زيد آخر شما بين تشبيه و بين تمثيل فرق بگذاريد بين تنظير و بين تمثيل فرق بگذاريد مثال يك فرد كلي آن نوع است فرد آن نوع كلي است اما اين را كه نمي‌خواهند بگويند از آن باب است كه اگر گفتند انسان يعني چه مي‌گوييم زيد اگر گفتند شير يعني چه مي‌گوييم زيد خب اين طرف بايد بفهمد كه ما يك تمثيل داريم يك تشبيه يك تمثيل داريم يك تنزير نه علامه در تحرير نه شهيد در دروس اينها كه تمثيل نكردند كه شما فوراً بگوييد اينجا با آنجا فرق دارد خب بله آنها هم مي‌دانند فرق دارد آنها نمي‌دانند مأخوذ بالسوم در دست مشتري ملك طلق فروشنده است شما پشت‌سر هم مي‌گوييد اينجا با آنجا فرق دارد خب بله فرق دارد اينها مي‌خواهند يك تنزير بكنند آنجا چطور شارع‌مقدس غرامت جعل كرده آنجا از سنخ ربا نيست ولو كالا كالاي ربوي است در آنجا شخصي ده من گندم سالم برده در برابر ده من گندمي كه در انبار هست مي‌خواهد او را از انبار دربياورند ببينند الآن فقط گفتگوي معامله است هنوز بيع واقع نشده اين گوني گندمي كه ربوي است و از انبار درآوردند اين شخص دارد مي‌بيند دفعتاً يك آتش‌سوزي شده اين آسيب ديد يا باران تندي آمده اين گندم آسيب ديد خسارت را مشتري بايد بدهد خب اين غرامت است ديگر بنابراين اگر علامه در تحرير و شهيد در دروس سخن از غرامت فرمودند از باب تنظير است و نه تمثيل و هيچ مسئله ربايي هم در كار نيست « هذا تمام الكلام» در امور پانزده‌گانه مربوط به اين امري كه مرحوم شيخ فرمودند حالا درباره امر بعد بحث مي‌كنيم.

«والحمد لله رب العالمين»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo