< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله جوادی

89/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب خيارات/ خيارات/ شرايط خيار تأخير

خيار تأخير مدتش سه روز است بعد از سه روز بايع خيار دارد و قبل از سه روز نه بايع خيار دارد و نه مشتري. اين معامله تا سه روز لازم است بعد از سه روز خياري است آن هم ذو الخيار بايع است. در اين جهت اگر سخني بود با مطالب قبلي تتميم شده است.

مسئله عمده آن است كه مبدأ ثلاثه چه وقت است. اين سه روز كه بايد بگذرد و بعد از سه روز خيار حادث مي‌شود مبدأ ثلاثه چه زماني است؟ «فيه وجهان و قولان»:

وجه و قول اوّل اين است كه مبدأ ثلاثه حين افتراق است قول ديگر آن است كه مبدأ ثلاثه حين عقد است. بنابر قول اول از آن وقتي كه مشتري جدا شد و رفت گفت من مي‌روم و ثمن را مي‌آورم و دير كرد و نياورد از زمان افتراق تا سه روز بايع موظف است صبر كند بعد از سه روز خيار دارد اين وجه اول و قول اول.

وجه و قول دوّم آن است كه از زمان عقد تا سه روز بايع موظف است صبر بكند و بعد از سه روز خيار دارد محور بحث اين است كه زمان همين سه روز است. مبدأ سه روز افتراق است كه مشتري رفت از زماني كه مشتري رفت تا سه روز بايع موظف است صبر كند يا مبدأ سه روز زمان عقد است. بحث در دو مقام است مقام اول به‌لحاظ مقتضاي نصوص و ادله لفظي مقام ثاني هم به مقتضاي اصل عملي اگر ما دليل روايي نداشتيم مقتضاي اصل چيست.

درباره مقام اول كه به مقتضاي نصوص باشد. وجه اول اين بود كه مبدأ سه روز افتراق است چرا؟ براي اينكه در روايت دارد كه در صحيحه زراره و مانند آن دارد كه «فإن جاء فيما بينه و بين ثلاثة أيّام فهو كذا و إلّا فلا بيع له» ظاهر اين «فإن جاء فيما بينه و بين ثلاثة أيّام» يعني اينكه از زماني كه مشتري از بايع جدا شد گفت «أجيئك بالثّمن» من ثمن را مي‌آورم از آن وقت تا سه روز بايع بايد صبر بكند از آن وقت تا سه روز يعني از زمان افتراق ديگر. پس از زماني كه مشتري از بايع جدا شد تا سه روز بايد صبر بشود.

دليل دوم آن است كه ثلاثة ايام زمان است زمان را بايد به يك شيء سيال و گذرا و زماني اسناد داد نه به يك شيء جامد يعني نمي‌شود گفت بين اين سنگ و بين آن حادثه سه روز فاصله است آخر سنگ كه نمي‌تواند مبدأ زمان باشد كه اگر سه روز را شما مدت صبر قرار داديد حاشيتين‌اش بايد يك امر زماني و تدريجي باشند اين يك اصل كلي است. شما نمي‌توانيد بگوييد بين اين ديوار و آن ديوار سه روز است. نعم، مي‌توانيد بگوييد كه طي كردن مسافت بين اين ديوار و آن ديوار سه روز طول مي‌كشد خب طي مسافت يك امر تدريجي است. اما بگوييد بين آن ديوار و اين ديوار سه روز فاصله است يعني چه مي‌توانيد بگوييد سه متر فاصله است اما نمي‌توانيد بگوييد سه روز فاصله است كه شما نمي‌توانيد بگوييد بين مشتري و تا سه روز بين مشتري و تا سه روز معنا ندارد كه پس وجه دوم آن است كه ثلاثة أيام زمان است زمان بعد يك امر زماني است نه يك امر ثابت و راكد و جامد چون اين‌چنين است ما در اينجا يك مشتري داريم و يك افتراق خود ذات مشتري كه نمي‌تواند طرف زمان باشد نمي‌ماند مگر افتراق پس از زمان افتراق او تا سه روز بايع بايد صبر بكند.

تعبيرات روايي هم همين را تأييد مي‌كند دارد «فإن جاء ما بينه و بين ثلاثة أيّام» يا «بينه و بين ثلاثة أيام» اگر «جاء» بود ظاهرش اين است كه رفت تا سه روز بايد صبر كرد اگر به خود مشتري برگردد بايد به‌لحاظ افتراق باشد اينها عمده دليل قائلين به اينكه مبدأ ثلاثه افتراق است. پاسخ‌اش اين است كه ما قبول داريم كه ثلاثة أيام زمان است و قبول داريم كه زمان را بايد با زمانه ارزيابي كرد نه با شيء جامد و راكد، ولي ما اينجا دو تا امر زماني داريم يكي اشتري است كه زماني است يكي افتراق است كه زماني است از كجا شما مبدأ را اشتري قرار نمي‌دهيد و نبايد اشتري قرار بدهيد و افتراق قرار مي‌دهيد بين الاشتري و بين ثلاثة أيام اشتري كم زمان نيست كه اگر ضمير به خود اشتري برگشت كه زماني است فعل است ديگر فعل تدريجي است. زماني كه اين عقد واقع شده است زمان خريدن زمان فروختن اينها متزمّن است و زمان‌مند است اگر به مشتري برگردد به‌لحاظ وصف اشتري است ما كه نمي‌گوييم به زيد برگردد مي‌گوييم به مشتري برمي‌گردد مشتري بما انه مشتري فعل زماندار انجام داد. شما اگر بگوييد بين زيد تا سه روز بله اين تعبير درست نيست اما بگوييد بين مشتري تا سه روز اين درست است براي اينكه تعليق حكم بر وصف مشعر به عليت است به اشتري برمي‌گردد بين مشتري تا سه روز يعني بين اشتري تا سه روز اشتري كه زماندار است كه در روايت ابن اسحاق هم همين را تأييد مي‌كند دارد كه «فإن اشتري شيئاً فإن جاء ما بينه و بين ثلاثة أيّام» بايع خيار ندارد و الا مشتري حق حرف ندارد خب اين ظاهر جاء به مشتري بما ان له الاشتري برمي‌گردد اشتري كه امر زماني است كه پس بنابراين ما دليلي نداريم كه مبدأ ثلاثه افتراق باشد.

پرسش:..؟پاسخ: بله در شبهات قبلي هم همين مشكل را داشتيم كه اگر معيار افتراق باشد چه در مسئله خيار مجلس چه در مسئله خيار حيوان و امثال ذلك اين اگر با هم در كشتي نشستند همين جا سه روز با هم‌اند افتراقي در كار نيست لازمه‌اش اين است كه خيار نباشد در حالي كه اين فضا فضاي ضرر هست.

پرسش: در اين مورد به عكس مي‌شود يعني وقتي كه از هم جدا شدند خيار شروع مي‌شود؟

پاسخ: نه بعد از سه روز ما دليل نداريم كه سه روز با هم بودند يك هفته با هم بودند بعد از يك هفته مفارقت شده است ديگر خيار پيدا مي‌شود نصوص اين را نمي‌گويد.

پرسش: اگر مبدأ افتراق باشد؟

پاسخ: مبدأ افتراق باشد لازمه‌اش اين است كه اين بعد از سه روز خيار نباشد براي اينكه افتراق حاصل نشده در حالي كه نمي‌شود ملتزم شد اينها در كشتي نشسته‌اند يك هفته هم در آن كوپه نشسته‌اند و جدا هم نشدند از هم و اصلاً لازمه‌اش اين است كه اصلاً خيار نباشد در حالي كه نمي‌شود ملتزم شد كه يعني بايع بيچاره همچنان بايد متضرر بماند، سرگردان. اين يكي از شبهاتي است كه در بحثهاي افتراق گذشت در بحث خيار حيوان گذشت اين يك شبهه‌اي است ديگر اگر مبدأ ثلاثه افتراق باشد آنجا كه افتراق حاصل نشده اين لازمه‌اش اين است كه خيار تأخير نباشد.

پرسش: خيار مجلس كه دارد؟

پاسخ: خيار مجلس هم همان شبهه هست تا چه وقت دارد مثلاً مگر اينكه منصرف بشود به مقدار متعارف وگرنه تا يك مدتي سرگردان باشد يك هفته سرگردان باشد معامله؟ آن هم در شرايط كنوني الآن كه اجناس نه تنها روزانه قيمتش فرق مي‌كند بلكه گاهي ساعتها با ساعت قيمت فرق مي‌كند اين شخص را ما سه روز سرگردان كنيم خب.

پس بنابراين بايد مبدأ ثلاثه همان زمان اشتري باشد و زمان عقد ادله‌اي كه دلالت مي‌كرد بر اينكه مبدأ ثلاثه حين افتراق است اين تام نبود اما دليل وجه و قول دوم كه مبدأ ثلاثه خود عقد است اين را استدلال كردند به اينكه نصوص چون امر خيار تأخير يك امر تعبدي است از اين نصوص هم استفاده مي‌شود تمام كوشش ما بايد اين باشد كه از اين نصوص چه مطلبي استنباط مي‌شود.

ظاهر اين روايات اين است كه عقد موضوع است براي خيار تأخير اين يك، اصل العقد چون خيار تأخير معلق است بر يك امري به نام عقد و يك شرطي و آن مضيّ ثلاثة أيام عقد كه محقق است ثلاثة أيام هم از نصوص باب استفاده مي‌شود كه شرط خيار تأخير گذشت سه روز است خب عقد باشد سه روز گذشته باشد خب خيار تأخير هم ثابت است ديگر. ديگر معطل چه هستيد؟ ظاهر روايات اين است كه اين خيار تأخير معلق است بر يك عقد يك، و يك شرط دو، شرط هم مضيء ثلاثة أيام است اين فرمايشات متوجه مرحوم آقاي آقا شيخ محمد حسين شيخ مشايخنا(رضوان الله تعالي عليه) باشد.

نقد استاد اين است كه يك امر سومي در اينجا به عنوان حلقه مفقوده است و آن امر سوم كه حلقه مفقوده است اين است كه شما فرموديد طبق روايات خيار تأخير معلق است بر يك موضوعي به نام عقد ما اين را قبول داريم فرموديد مشروط است به مضيّ ثلاثة أيام ما اين را قبول داريم اما از اين دو تا در نمي‌آيد كه مبدأ ثلاثة أيام چه وقت است از كجا درمي‌آيد كه سه روز از كجا شروع مي‌شود؟ شما اين دو تا را كه ضميمه بكنيد مي‌بينيد يك چيزي كم داريد عقد بايد باشد گذشته سه روز بايد باشد آن وقت اين سؤال پيش مي‌آيد كه سه روز از چه وقت؟ من حين العقد يا من حين الافتراق اينكه امر بديهي نيست وگرنه بزرگان اختلاف نمي‌كردند كه. بنابراين اگر شما بخواهيد به اين آساني از اين نصوص در بياوريد كه مبدأ ثلاثة أيام خود عقد است اين تام نيست آن دو مطلبي كه فرموديد حق است اما يك حلقه مفقوده‌اي هم هست فرموديد خيار تأخير معلق بر يك موضوع است به نام عقد ما هم قبول داريم فرموديد مشروط به گذشت سه روز است ما اين را قبول داريم اما اين سه روز از چه وقت شروع بشود؟ من حين العقد يا من حين الافتراق؟

پس بنابراين از روايات شايد ما نتوانيم استفاده كنيم كه مبدأ خيار تأخير اين سه روز حين عقد است يا حين اشتري البته چون امروز برق نبود ما كمتر اين روايات به اين روايات نپرداختيم اگر روايات را مرور مي‌كرديم از روايات مي‌شود استفاده كرد كه مبدأ همان عقد است فإن جاء بينه يعني بين اشتري و در بعضي از روايات بين قبض و بين تا سه روز بين عدم قبض تا سه روز اين عدم قبض همان كنايه از حين عقد است ديگر افتراق دخيل نيست از روايات اين مطلب برمي‌آيد اگر از روايات اين مطلب بر نيايد نوبت به مقام ثاني مي‌رسد پس دليل وجه اول نقد پذير بود دليل وجه دوم نقد پذير بود اگر از روايات ما نتوانيم چيزي استفاده كنيم نوبت به اصل عملي مي‌رسد.

اصل عملي پيامش اين است كه بالأخره چه مبدأ ثلاثه حين عقد باشد بايد سه روز بگذرد مبدأ ثلاثه حين افتراق باشد بايد سه روز بگذرد يك قدر مشتركي اين وسط دارند يعني بعد از اينكه عقد گذشت اگر يك روز فرض با هم بودند در روز دوم افتراق حاصل شد روز سوم يقيناً خيار هست براي اينكه روز اول يكي از اين روزهاي سه‌گانه‌اي است كه معامله لازم است و بايع حتماً بايد صبر بكند اين روز دوم يا اولين روز افتراق است يا دومين روز اگر مبدأ عقد باشد. پس در روز دوم يقيناً معامله لازم است روز سوم هم معامله يقيناً لازم است براي اينكه روز سوم دومين روز است بنا بر اينكه مبدأ افتراق باشد و سومين روز است بنا بر اينكه مبدأ عقد باشد در روز چهارم ما شك داريم خب استصحاب مي‌كنيم لزوم را. وقتي استصحاب كرديم لزوم را نمي‌خواهيم عنوان اينكه فالمبدأ هو الافتراق تا شما بگوييد اصل مثبت لوازم نيست ما اين را نمي‌خواهيم ثابت كنيم ما مي‌خواهيم بگوييم روز چهارم هم اين معامله هنوز لازم است بايع حق خيار ندارد هنوز. روز پنجم كه اگر مبدأ عقد باشد مي‌شود روز پنجم و اگر مبدأ افتراق باشد مي‌شود روز چهارم بله اين روز پنجم خيار دارد. پس اگر ما از اصل ادله لفظي نتوانستيم استفاده كنيم كه مبدأ ثلاثه حين عقد است يا حين الافتراق كه ظاهراً از روايات مي‌شود استفاده كرد مبدأ ثلاثه عقد است نه افتراق. اگر دست ما از روايات كوتاه بود وارد اصل عملي شديم وارد مقام ثاني بحث شديم نتيجه اين است كه لزوم همچنان ادامه دارد خيار هنوز نيامده و مساوي با اين است كه مساوق آن است كه مبدأ ثلاثه افتراق باشد اما ما نمي‌خواهيم افتراق ثابت كنيم تا كسي بگويد اصل مثبت لوازم نيست كه ما مي‌خواهيم بگوييم امروز كه روز پنجم است اين شخص مي‌دانيم خيار دارد و روز قبل خيار نداشت براي اينكه قبلاً لازم بود معامله ما اين لزوم را استصحاب مي‌كنيم يا عدم الخيار را استصحاب مي‌كنيم يا لزوم معامله را استصحاب مي‌كنيم امثال ذلك. ولي اگر به روايات ان‌شاء‌الله بيشتر مثلاً نظر مستأنف بفرماييد مي‌شود كاملاً از روايات استفاده كرد كه مبدأ ثلاثه زمان بيع است زمان عقد است نه زمان افتراق.

پرسش: از روايات هم استفاده كنيم باز متعارف بين مردم اين است كه بعد از عقد از هم جدا مي‌شوند؟

پاسخ: نه خب از هم جدا مي‌شوند از كجا متعارف است؟ خيليها نشستند در بنگاه معاملات در همان مغازه نشسته‌اند. در مسافرت با هم‌اند در كشتي.

پرسش: بالأخره متعارف بين مردم اين ‌طور است كه عقدي را كه بستند؟

پاسخ: بسيار خب ما كه اگر يك لفظي مي‌داشتيم كه مي‌خواست منصرف بشود متعارف بله اما حالا امر تعبدي است يعني دارد روايات كه گوياست فرمود كه اگر تا سه روز آمد تا سه روز نيامد معامله لازم است و بعد از سه روز خيار دارد خب اين خود روايت مشخص كرد ديگر مبدأ و منتهايش را مشخص كرد منتها ضمير به چه برمي‌گردد؟ آيا ضمير به افتراق برمي‌گردد يا ضمير به اشترا برمي‌گردد؟ ما با داشتن يك چنين يك چند تا روايت معتبر از كجا بگوييم متعارف اين است متعارف آن است؟ فرمود اگر بينه و بين قبض سه روز طول كشيد كه خب خيار ندارد اگر بيش از سه روز طول كشيد خيار دارد اين ضمير بينه به چه برمي‌گردد؟ اين بزرگواران كه وجه اول را قائل بودند گفتند ضمير بينه به افتراق برمي‌گردد آن بزرگواران مي‌گويند نه به اشترا برمي‌گردد و شايد همين را هم بشود تأييد كرد كه ضمير به اشترا برمي‌گردد آنها مي‌گويند كه چون مشتري ذات است و زماني نيست ضمير به او برنمي‌گردد ما مي‌گوييم قبول داريم بايد به يك امر زمان‌مند برگردد اين را هم مي‌گوييم قبول داريم. اما ما دو تا امر متزمن داريم يكي افتراق است كه زماني است يكي اشترا است كه زماني است به چه دليل شما به اشترا برنمي‌گردانيد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo