< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله جوادی

89/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب خيارات/ خيارات/ مبدا و منتهاي خيار حيوان

يكي از مسائل مربوط به خيار حيوان تعيين مدت اوست اين تعيين مدت گاهي از اين جهت محور بحث است كه اين سه روز از زمان افتراق حاصل مي‌شود كه خيار مجلس تمام شده يا نه؟ كه گذشت و همچنين اين تعيين مدت گاهي از اين جهت شروع به بحث مي‌شود كه مبدأش كجاست؟ آيا با تماميت عقد است يا نه؟ مبدأش همان حين عقد است يا نه؟ اين مسائل گذشت عمده آن است كه اين سه روز آيا شب در او داخل است سه روز يعني سه شبانه روز يا خصوص روز؟ و اگر روز هست روز در اسلام گاهي از طلوع فجر است مثل صوم گاهي از طلوع شمس است مثل اجاره و امثال اجاره و «مسيرة يومٍ» امثال ذلك كه در تعيين مسافت است مطرح است اين دو جهت. و اگر يوم شد تمام يوم هست يا يوم تلفيقي كافي است؟ يعني اين زمان معتبر است يا خصوص روشن بودن هوا؟ اگر زمان معتبر باشد معيار باشد تلفيقي از شب و روز كافي است اگر خصوص روشن بودن كه تلاش و كوشش در او انجام مي‌گيرد روز در قبال شب قرار مي‌گيرد تلفيق كافي نيست و اگر منظور روز بود در قبال شب و تلفيقي با شب نبود آيا روز ممتد معتبر است يا روز تلفيقي كافي است؟ روز ممتد آن است كه از طلوع شمس باشد تا غروب شمس روز تلفيقي آن است كه اگر در نيمه روز اتفاق افتاد هنگام ظهر روز شنبه اتفاق افتاد تا ظهر يكشنبه مي‌شود يك روز تا ظهر دوشنبه مي‌شود دو روز تا ظهر سه‌شنبه مي‌شود سه روز كدام يك از اينها معيار است «وجوهٌ كعلي بعضها اقوال».

مطلب اول آن است كه با بيان مطالبي كه مطرح است اين ما هو الحق روشن مي‌شود اولين مطلب آن است كه يوم گاهي در مقابل شب هست مثل صوم كه (ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَي اللَّيْلِ) سي روز روزه بگيريد اين روزها در مقابل شب است وقتي شب فرا رسيد روزه پايان مي‌پذيرد (كُلُوا وَ اشْرَبُوا) در جريان شب (حَتّي يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ اْلأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ اْلأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَي اللَّيْلِ) كه يوم در مقابل شب است گاهي يوم مجموع شب و روز است مثل اينكه مي‌گويند صلاة يوميه صلاة يوميه كه پنج تاست و هفده ركعت است مجموع نمازهاي شب و روز است. پس وقتي گفته شد صلاة يوميه در برابر نماز آيات و امثال ذلك است. پس گاهي يوم در قبال ليل است گاهي مجموع ليل و نهار است. ولي آنجا كه مجموع ليل و نهار است با قرينه است متفاهم عرفي آن است كه روز در مقابل شب است.

پس مطلب اول اين است كه روز در مقابل شب است شب دخيل نيست اگر يك وقتي شب دخيل بود لقرينة خارجيه است مثل اينكه در دم حيض سه روز بايد متصل باشد اين اتصال باعث است كه شبها هم بايد داخل باشد يا در جريان اعتكاف دليل خارج داريم كه اگر اعتكاف سه روز است يعني شب هم داخل اين‌چنين نيست كه در حقيقت يوم در معنا و مفهوم يوم ليل ملحوظ باشد ليل به هيچ وجه ملحوظ نيست نه در طهارت نه در اعتكاف اينها لقرينه خارجيه است كه اتصال معتبر است و اگر در مقام ما هم غالب فقها در طليعه بحث فرمودند كه «لا خلاف» در اينكه اين دو شب متوسط داخل در ثلاثة ايام است اختلاف در جاي ديگر است در شب اول و در شب آخر و در تلفيق و امثال ذلك است وگرنه اين دو شبي كه بين اين سه روز فاصله است يقيناً جزء خيارات ثلاثة ايام است مدت خيار ثلاثة ايام در حيوان است. اگر گفتند خيار حيوان سه روز است يعني اگر صبح روز شنبه اگر كسي معامله كرده شب يكشنبه مي‌خواهد فسخ كند مي‌تواند شب دوشنبه بخواهد فسخ كند مي‌تواند چرا؟ براي اينكه اين دو شب بين اين سه روز كه واقع است باعث اتصال اين ثلاثة ايام است اين ثلاثة ايام نظير سه روز روزه گرفتن نيست كه ليل داخل نباشد يا سه روز اجير شدن براي يك كارفرما نيست كه شبها داخل نباشد. پس در مفهوم يوم ليل به هيچ وجه دخيل نيست و اگر معناي ليل را در معناي يوم دخالت دادند اين حكماً دخيل است نه موضوعاً يعني در اثر قرينه خارجي كه حكم شامل حالش مي‌شود وگرنه در مفهوم اين كلمه دخيل نيست خب

پرسش: دليل را اجماع مي‌دانيد يا چيزي غير از آن؟

پاسخ: نه‌خير لغت فهم عرف اجماع از همين لغت عرف مي‌گيرد يك امر تعبدي نيست وقتي گفتند يوم مراجعه مي‌كنند به لغت و فهم عرف فهم عرف اين است كه يوم در برابر شب است خب.

پرسش: اينكه يوم در شب داخل است كه منطقه دخالت عرف نيست.

پاسخ: نه اين در مستثنا است مستثنا منه كه حكم اصلي اين بود كه ليل در نهار دخيل نيست دليل‌اش لغت عرف است اما اگر يك جايي داخل شد با قرينه است آن قرينه يا آيه است يا روايت است يا اجماع است و مانند آن در اين‌گونه از موارد نظير اعتكاف نظير دم ثلاثة ايام در حيض كه سه روز بايد باشد يعني شب منقطع نشود اگر شبها منقطع شد حكم ندارد در اعتكاف همين طور است حالا مقام ما از كدام قبيل است؟ خب پس يوم در همه موارد هم كه بر خلاف فهم عرف است قرينه خاص داريم اگر گفته شد روزه از اول فجر است تا پايان غروب پايان غروبش را عرف مي‌فهمد؟ اما اول فجر صادق را تعبد خاص دارد كه وقتي تبين خيط ابيض از خيط اسود شد يعني در كرانه افق روشن شد كه صبح هست صبح صادق است كه هنگام نماز صبح فرا مي‌رسد روزه بايد از آنجا شروع بشود خب اين بين الطلوعين كه داخل در روزه است و در يوم صوم است نه در يوم مصطلح اين تعبد شرعي است و با قرينه همراه است وگرنه اگر بنا شد كه كسي بنا شد اجير بشود كار بكند دو روز سه روز چهار روز از همان طلوع شمس است تا غروب مثلاً خب. يك بخشهايش روشن است كه شب داخل نيست مگر جايي كه اتصال معتبر باشد و دليل خاص داشته باشيم ما در سه مورد الآن دليل خاص داريم يكي در جريان دم حيض يكي هم در جريان اعتكاف يكي هم در مقام ما از اين جهت دليل خاص داريم براي اينكه سه روز كه مي‌گويند يعني سه روز متصل سه روز متصل اگر اين شبها كسي حق خيار نداشته باشد ديگر متصل نيست گسسته است يعني صبح معامله كرد تا شب، شب مطالعه كرده ديده مصلحت نيست اين حق فسخ ندارد فقط فردا حق فسخ دارد اين چون قرار عرف بر اين نيست فهم عرف بر اين نيست از اينكه فرمود خيار حيوان ثلاثة ايام يعني اين دو شبي كه در وسط هست اين يقيناً داخل است.

پرسش: اين اتصال خودش ...

پاسخ: بله ديگر فهم عرف است ديگر وقتي گفتند كه شما سه روز مطالعه كن نه يعني حق مطالعه در شب نداري سه روز مهلت داري دو روز مهلت داري چهار روز مهلت داري يعني با شب و روز اين قرينه فهم عرف او را همراهي مي‌كند اما اگر گفتند كه سه روز بايد كار بكني كارگر است اين پيداست كه شب دخيل نيست اين هم مطالعه «نظرة ثلاثة ايام» دديگر.

پرسش: ...

پاسخ: بله اما «نظرة ثلاثة ايام»سه روز مهلت داري منتظر باشي كه جواب بدهي حالا شب تلفن كرده كه من پشيمان شدم اين درست است اما وقتي همين معنا را به عرف القا بكنيد كه سه روز بايد كار بكنيد اين يك طور مي‌فهمد سه روز فكر بكن مختاري اين يك ‌طور مي‌فهمد اگر گفتند كه «نظرة ثلاثة ايام» سه روز منتظر باش اين شب را داخل مي‌داند اما اگر سه روز بايد بروي اينجا كار بكني شب را داخل نمي‌داند خب اينجاها قرينه همراه است در همين موارد كه قرينه همراه است بر اساس شمول لفظ نيست بر اثر آن قرائن خارجيه‌اي است كه اين را همراهي مي‌كنند تا اينجا مشكلي نيست.

ييك مشكل براي مرحوم صاحب مفتاح‌الكرامه است ظاهراً كه مرحوم صاحب جواهر او را رد كرده بعد مرحوم شيخ هم همان را رد كرده. يك اشكال داخلي است كه بين مرحوم شيخ و صاحب جواهر است كه بزرگاني مثل مرحوم آقا سيد محمد كاظم نظر مرحوم صاحب جواهر را تقويت كردند بزرگاني هم نظير مرحوم آقاي نائيني و شيخنا الاستاد و اينها نظر مرحوم شيخ را تأييد كردند و آن اشكال اين است كه اين شب سوم داخل است يا داخل نيست آنكه مربوط به مرحوم صاحب مفتاح‌الكرامه است كه مرحوم صاحب جواهر او را رد كرده مرحوم شيخ هم او را رد كرده اينها ليله اول كه داخل نيست براي اينكه هنوز تجارتي حاصل نشده صبح روز شنبه وقتي خريد و فروش حيوان شروع شد روز شنبه كه اختيار دارد يكشنبه و دوشنبه هم اختيار دارد مي‌شود سه روز شب يكشنبه اختيار دارد براي حفظ اتصال شب دوشنبه اختيار دارد براي حفظ اتصال اين هم حرفي نيست آيا شب سه‌شنبه اختيار دارد يا ندارد؟ اين بزرگان مي‌گويند نه سه روزش تمام شد ديگر مرحوم صاحب مفتاح‌الكرامه(رضوان الله عليه) كه اگر اين اسناد درست باشد مي‌فرمايد كه شب سوم داخل است چرا؟ براي اينكه گفتند سه روز در يك كلمه در يك كلام گفتند ثلاثة ايام اين ثلاثة ايام روز اول با شب بود روز دوم با شب بود روز سوم اگر با شب نباشد يك تفكيكي در مفهوم لفظ است اگر سه روز است چطور روز اول با شب است روز دوم با شب است روز سوم با شب نيست؟ اين خلاصه استبعاد صاحب مفتاح‌الكرامه است. مرحوم صاحب جواهر مرحوم شيخ و ساير بزرگان گفتند كه ما نخواستيم لفظ يوم را در شب و روز استعمال بكنيم تا شما از وحدت سياق كمك بگيريد كه ما كه نگفتيم روز به معناي شب و روز است كه ما مي‌گوييم روز به معناي روز است آن شب براي حفظ اتصال اين سه روز است اين سه روز تمام شد. اگر با پايان روز دوشنبه اين سه روز تمام شد ما چه چيز را به چه چيز وصل بكنيم؟ ما اگر از اين عبارت مي‌فهميديم كه روز يعني شب و روز بله حق با شما بود ما كه نمي‌گوييم اين عبارت مي‌گويد روز يعني شب و روز كه تا شما بگوييد كه اگر ثلاثة ايام است روز اول با شب است روز دوم با شب است روز سوم هم بايد با شب باشد وگرنه تفكيك در يك سياق است يا عبارت واحد است ما مي‌گوييم روز يعني در مقابل شب اما اين دو شب وسط كه داخل است براي حفظ اتصال است وقتي خود اين سه روز به پايان رسيد چه چيز را شما مي‌خواهيد به روز وصل كنيد؟ شب سوم را مي‌خواهيد به چه وصل كنيد؟ اين شب اول و دوم يعني شب يكشنبه و شب دوشنبه عامل ارتباطي بين اين سه روز است وحدت اتصالي بايد محفوظ باشد و محفوظ شد. اما شب سه‌شنبه را شما پايان دوشنبه كه شب سه‌شنبه است مي‌خواهيد با چه وصل كنيد؟ پس اين فرمايش ناتمام است اين را اين بزرگان همه رد كردند مي‌ماند اختلاف داخلي بين صاحب جواهر و مرحوم شيخ.

پرسش: اينجا كه ما شك داريم كه آيا ... هست يا نه با استصحاب نمي‌توانيم درست بكنيم؟

پاسخ: نه اماره است ديگر ما اماره داريم ديگر.

پرسش: ...

پاسخ: جاي شك نيست براي اينكه اماره است خودش دليل شفاف روشن دارد روز ديگر اگر اماره است و لغت و ادبيات و محاورات عرف اين است كه روز در مقابل شب است ما چه شكي داريم؟ آنجا قرينه براي حفظ وحدت اتصاليه است اگر گفتند اين خون بايد سه روز باشد يعني سه شبانه روز يا اعتكاف با دليل خارجي سه شبانه روز وگرنه چه دليل ما داريم به اينكه شب داخل است؟ لذا در مسئله «مسيرة ايام» وقتي كه مشخص مي‌كنند كه حد مسافت چقدر است گفتند كه «مسيرة يوم» چون معمولاً آن روزها صبح حركت مي‌كردند تا غروب هشت فرسخ راه مي‌رفتند ديگر با شب كه نمي‌گفتند كه خب در همه اين موارد يوم در مقابل شب است «الا ما خرج بالدليل».

پرسش: اگر اين معامله در شب انجام شده بود چه؟

پاسخ: بله همين اگر در شب اول واقع شد شب سوم پايان مي‌پذيرد براي حفظ وحدت اتصاليه است براي اينكه ظاهر خيار حيوان اين است كه اين خيار متصل به زمان عقد است اين يك، عقد هم طبق فرض در شب اتفاق افتاد دو، براي حفظ وحدت اتصاليه اين وسطها چاره جز اين نيست كه داخل باشد براي حفظ وحدت اتصاليه نه براي اينكه داخل در ثلاثة ايام است مثل اينكه شب دوم و شب سوم، شب يك‌شنبه و شب دوشنبه كه داخل بود نه براي اينكه در معناي يوم داخل بود براي اينكه وحدت اتصاليه محفوظ بماند اينجا هم براي اينكه وحدت اتصاليه محفوظ بماند. پس اگر اول شب شنبه اين معامله واقع شد شب داخل است براي حفظ وحدت اتصاليه ولي محسوب نيست روز شنبه داخل است روز يكشنبه داخل است روز دوشنبه داخل است شب يك‌شنبه و شب دوشنبه هم براي حفظ وحدت اتصاليه داخل است خب. عمده آن اشكالي است كه بين مرحوم صاحب جواهر است و مرحوم شيخ كه عده‌اي از بزرگان مثل مرحوم آقا سيد محمد كاظم نظر صاحب جواهر را گرفتند عده‌اي از بزرگان مثل مرحوم آقاي نائيني نظر مرحوم شيخ را گرفتند و آن اين است كه تلفيق كافي است يا كافي نيست؟ يعني اگر وسط ظهر روز شنبه اين معامله واقع شد از ظهر شنبه تا ظهر يك‌شنبه يك روز تا ظهر دوشنبه دو روز تا ظهر سه‌شنبه سه روز تمام مي‌شود يا نه؟ مرحوم صاحب جواهر مي‌فرمايد كه نه بايد روز سه‌شنبه پايان بپذيرد. چرا؟ براي اينكه يوم مجموع آنچه را كه دور فلكي است زمان باشد آن معيار نيست كه به تعبير اخير مرحوم شيخ ما سه تا دوازده ساعت بخواهيم اين ‌طور نيست يوم يا يوم تعبدي است نظير صوم كه اول طلوع فجر است تا غروب شمس كه اينجا معيار نيست يا از طلوع شمس تا غروب ديگر يوم در شرع همين است ديگر «مسيرة ايام»همين است كارگري و اجاره دادن همين است از وسط روز كسي شروع نمي‌كند. اگر وسط روز شنبه شروع شد اين نيم روز براي وحدت اتصاليه معتبر هست چون بايد زمان عقد باشد و به حساب نمي‌آيد يكشنبه و دوشنبه و سه‌شنبه تا پايان روز باشد محسوب بشود تا اينكه سه روز حاصل بشود وگرنه نيم روز، روز نيست. مرحوم صاحب جواهر روي اين خيلي تكيه مي‌كند مي‌گويد مطلب خيلي دقيق است من نديدم كسي توجه كرده باشد اگر كسي به اين مطلب بپردازد در جاهاي ديگر فوائد و بركات فراواني دارد و امثال ذلك مرحوم شيخ و امثال شيخ مي‌فرمايند كه ما آنچه كه از اين عمل عبارتها مي‌فهميم اين است كه يك وقت است كه يك تعبد محض است نظير آنچه كه در اعتكاف و امثال اعتكاف آمده بله تلفيق نيم روز محسوب نمي‌شود، نمي‌شود گفت كه از وسط روز روزه بگيرد وسط روز شنبه روزه بگيرد تا وسط روز سه‌شنبه اين‌گونه از امور با تعبد ابطال شده است و اما در اين غرائز عرفي در ارتكازات عرفي در قراردادهاي عرفي اين دوازده ساعت مي‌فهمند دوازده ساعت فضاي روشن كه فرصت مطالعه و فكر و خريد و فروش است و اين دوازده ساعت روشن حالا به عنوان مثال است گاهي روز كمتر است كوچكتر است گاهي كمتر و بلندتر است و كوتاهتر است و اين با تلفيق حاصل مي‌شود يعني اگر كسي وسط نيم روزِ روز شنبه معامله كرد تا نيم روز روز سه‌شنبه خيارش به پايان مي‌رسد بعد از آن ديگر خياري ندارد اين هم تقويت كرد غالب اساتيد هم اين را پذيرفتند. مرحوم صاحب جواهر(رضوان الله عليه) بعد از اينكه آن مطلب را فرمودند روي احاطه‌اي كه اين بزرگوار به احاديث و قسمتهاي فقهي دارند استدراك مي‌كنند مي‌فرمايند كه ما تلفيق اين‌چنيني در فقه اسلام داريم منتها آن تلفيق اين‌چنيني در مسئله ماه هست نه در مسئله روز بيان ذلك اين است كه ما يك چهار ماهي داريم كه اشهر حرم است ذيقعده است و ذيحجه است و محرم است و رجب اينها تلفيقي نيست يعني از اول ماه تا آخر ماه بتمامه اين چهار ماه ماه حرام است يك اشهر حج داريم كه شوال و ذيقعده و ذي حجه است كه اين هم تلفيقي نيست و يكي از اصرارها و بركاتي كه براي اين است كه در رؤيت هلال در اول شوال مشخص بشود تنها براي مسئله روزي گرفتن يك، يا براي مسئله نماز عيد فطر دو، تنها براي اينها نيست براي آن است كه اگر ماه ديده بشود گذشته از اينكه روزه گرفتن حرام است چون عيد فطر است گذشته از اينكه بركات روز نماز عيد فطر را به همراه دارد احرام حج تمتع و مانند آن در آن روز صحيح است اگر در آخر ماه مبارك رمضان باشد باطل است. تمام تلاش آنها كه در راهند منتظرند ماه ديده بشود احرام ببندند همين است بالأخره جزء اشهر حج است ديگر اگر امروز اول شوال باشد عيد رمضان محسوب بشود خب احرام حج صحيح است آن قافله كه حركت كرده احرام مي‌بندد ديگر جزء اشهر حج است پس ما يك اشهر حج داريم كه تمام است اشهر حُرم داريم كه تمام است اما يك اشهر حُرم ديگري داريم كه آن با تلفيق شروع مي‌شود ما دو تا اشهر حرم داريم يك اشهر حرم معروف ثابت داريم كه ذيقعده است و ذيحجه است و محرم است و رجب كه معروف است يك اشهر حرم قراردادي داريم نه ثابت اين چهار ماه قرارداد است هر جا كه با دشمن پيمان ترك مخاصمه بستيد پيمان ترك جنگ بستيد مي‌شود اشهر حرم آن در سورهٴ مباركهٴ «توبه» است در سورهٴ مباركهٴ «توبه» «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» آيه دومش اين است آيه اولش كه (بَراءَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَي الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ) آيه دوم سورهٴ مباركهٴ «توبه» اين است كه (فَسيحُوا فِي اْلأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ وَ أَنَّ اللّهَ مُخْزِي الْكافِرينَ) بعد در آيه پنج مي‌فرمايد: (فَإِذَا انْسَلَخَ اْلأَشْهُرُ الْحُرُمُ) اين اشهر حرم غير از آن اشهر حرم معروف است اين مربوط به رجب و ذيقعده و ذيحجه و محرم نيست اين مربوط به اين چهار ماه قراردادي است شما اگر ربيع الاول و ربيع الثاني و جمادي الاول و جمادي الثاني را عهد بستيد ترك مخاصمه كرديد مي‌شود اشهر حرم يك قرارداد اين‌چنيني بين حكومت اسلامي و كفار و مشركين بسته شد در اين اثنا آنها خواستند كارشكني كنند با بيگانه‌ها رابطه برقرار بكنند عهدشكني بكنند. ذات اقدس الهي به وجود مبارك پيغمبر دستور داد كه شما امانت را بايد رعايت كنيد (فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقيمُوا لَهُمْ) تا آنها نقض عهد نكردند شما حق نداريد پيمان شكني كنيد وفاي به عهد رعايت پيمان واجب است ولو با مشركين. اما (وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ) وقتي فهميدي اينها دارند توطئه مي‌كنند كارشكني مي‌كنند نيرو جمع مي‌كنند اين عهدنامه را بينداز پيش اينها چه عهدنامه‌اي؟ اينها كه در صدد توطئه‌اند كه خب قبل از اين فرمود شما چهار ماه تعهد بستيد براي ترك مخاصمه (فَسيحُوا فِي اْلأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ) اين را سفر كنيد آزادانه رفت و آمد كنيد تا اين چهار ماهتان تمام بشود (فَإِذَا انْسَلَخَ اْلأَشْهُرُ الْحُرُمُ) يعني اين چهار ماهي كه تعهد بستيد شما مثلاً ربيعين و جماديين را تعهد بستيد اين چهار ماه (سيحُوا فِي اْلأَرْضِ) راحت رفت و آمد بكنيد (فَإِذَا انْسَلَخَ اْلأَشْهُرُ الْحُرُمُ) اين چهار ماه كه تعهد بستيد آن‌گاه چه كار بكنيد؟ (فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ) خب.

پس ما يك چهار ماه معروف ثابت داريم كه همان رجب است و ذيقعده و ذيحجه و محرم يك چهار ماه قراردادي اين چهار ماه قراردادي ممكن است پنج ماه باشد ممكن است شش ماه باشد ممكن است سه ماه باشد اين چهار ماه سورهٴ مباركهٴ «توبه» كاري به اشهر حرم ندارد (فَإِذَا انْسَلَخَ اْلأَشْهُرُ الْحُرُمُ) يعني اين چهار ماه كه گذشت آن‌گاه مبارزه شروع مي‌شود ديگر. خب عنايت مرحوم صاحب جواهر اين است كه اين چهار ماهي كه حكومت اسلامي با مشركين تعهد بسته از چه وقت شروع شد؟ اين چهار ماه فرمود كه تعهدات اينها از دهم يك ماه شروع شد دهم محرم مثلاً شروع شد تا دهم سفر يك ماه، تا دهم ربيع الاول دو ماه، تا دهم ربيع الثاني سه ماه و تا دهم كذا بشود چهار ماه. پس ما تلفيقي در ماه داريم مشابه اين هم در روز گفته مي‌شد جواهر را ملاحظه بفرماييد جواهر جلد 23 صفحه 31 شما تعليقه مرحوم آقا سيد محمد كاظم ملاحظه بفرماييد گرچه ايشان نگفته كه فرمايش براي صاحب جواهر است ولي اين فرمايش را تقويت مي‌كند كه تلفيق معتبر نيست مي‌فرمايد كه اما آنچه كه از مرحوم صاحب مفتاح‌الكرامه نقل مي‌كند او را در همان جلد 23 صفحه سي نقل مي‌كند مي‌فرمايد كه «قال بعض الافاضل بلياليها» يعني اين سه روز با شب چرا؟ «لأنه الاصل في التحديد و الظاهر دخول الليلتين اصالةً فتدخل الثالث و الا اختلف بأن الاحاد في استعمال الواحد و فيه نظر» ااين حرف صاحب مفتاح‌الكرامه را رد مي‌كند همان طور كه مرحوم شيخ رد كرد بعد خودشان وارد مطلب مخصوص خودشان مي‌شوند مي‌فرمايند كه تلفيق كافي نيست كه «دعوا صدق اليوم علي المرفق من يوم آخر او من الليل المنافية للثلاثة ايضاً» آن دعوا درست نيست مثل اين دعوا كسي ادعا بكند كه سه روز شامل روزهاي ملفّق هم مي‌شود اگر بخواهيم از ظاهر عبارت كمك بگيريم همين است كه سه روز بايد تمام بشود خب اگر تلفيق شد چه؟ وسط روز شنبه معامله كردند چه بايد كرد؟ مي‌فرمايد خير اين نيم روز به حساب نمي‌آيد وسط روز شنبه كه معامله كردند روز يكشنبه روز دوشنبه روز سه‌شنبه پايان بايد بپذيرد تا اينكه خيار حيوان تمام بشود آن نيم روز چه؟ مي‌شود سه روز و نصف آن نيم روز براي چيست؟ مي‌فرمايد كه «فالخيار في الزيادة علي الايام الثلاثه مستفاد من دليل الخيار بالتقريب الذي ذكرناه» كه وحدت اتصالي حفظ بشود بعد مي‌فرمايند «فتأمل جيداً فانه دقيقٌ نافعٌ في كثير من المقامات لم اجد من تنبه له مع انه بالتأمل في المقام بغيره يمكن القطع به لمن رزقه الله تعالي اعتدال الذهن» اين مال بخش قبلي مي‌فرمايد «نعم لا اشكال في ثبوت مشروعيت التلفيق في الجملة» ما نمي‌خواهيم بگوييم در هيچ جاي فقه تلفيق نيست «ضرورة ان الكسر كما يكون في الايام يكون في الشهور و السنين» گاهي تلفيق در ماه است گاهي تلفيق در سال است و در شريعت اسلام ما از اينها نمونه داريم «و في غير واحد من النصوص في قوله تعالي (بَراءَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ) الي قوله (فَسيحُوا فِي اْلأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ) قال فهذه اشهر السياحة» اين (فَسيحُوا فِي اْلأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ) اين چهار ماه محرم اشهر حرم معروف نيست اين اشهر سياحت است يعني رفت و آمد بكنيد و آزاديد ديگر شما كه پيمان ترك تخاصم بستيد رفت و آمدتان در همه سرزمينها آزاد است ديگر «فهذه اشهر السياحة عشرون من ذي الحجة» يعني شما پيمان چهار ماه كه بستيد از دهم ذيحجه بستيد ديگر اين دهم ذيحجه كه گذشت بيست روز از ذيحجه مي‌ماند تا ده روز محرم مي‌شود يك ماه بيست روز از محرم تا ده روز صفر مي‌شود دو ماه بيست روز از صفر تا ده روز از ربيع الاول مي‌شود سه ماه، بيست روز از ربيع الاول تا ده روز از ربيع الثاني مي‌شود چهار ماه «فهذه اشهر السياحه عشرون من ذي الحجه و المحرم و صفر و شهر ربيع الاول» از هر كدام از اين ماهها بيست روز آن‌گاه «و عشرٌ من ربيع الاخر» ده روز از ربيع الاخر مي‌ماند خب «و هو كالصريح في التلفيق في الاشهر» پس ما تلفيق اشهر داريم ديگر اين روايت آن‌گاه جبرانش مي‌شود بعد مي‌فرمايد «فتأمل و الله ...» منتها مي‌فرمايند كه اين درباره اشهر هست اما در خصوص مقام داريم يا نداريم اين مثلاً نظر ما اين است كه نداريم.

پرسش: ...

پاسخ: بله؟ بله چرا قبول دارند ديگر آن تلفيق در اثر قصد قاصد است.

پرسش: ...

پاسخ: بله قصد قاصد است.

پرسش: ...

پاسخ: خب نه خيلي فرق مي‌كند

پرسش: ...

پاسخ: نه، نه اينكه ما خودمان نداريم نمي‌شود قرارداد كرد نمي‌شود نيت كرد او را نمي‌گويند نفي نمي‌كند كه شب هم همين طور است مثلاً كسي اول شب وارد بشود با كسي كه صبح وارد بشود فرق مي‌كند ديگر شب آنجا داخل در نيت اوست جزء «عشرة ايام»است اما اگر نشد نه خب. بنابراين ايشان در شاهدي كه اقامه كردند گويا دارند بي ميل نيستند كه برگردند لذا فرمودند «فتأمل تأملاً جيدا» لكن ما در خصوص اين تلفيق پس اين تلفيق نشان اين تعبد نيست آنجا قرارداد هست كه اين چهار ماه در حقيقت چهار تا سي روز مي‌شود صد و بيست روز اين تاريخ كه گذاشتند چهار تا سي روز است ديگر در حقيقت مي‌شود صد و بيست روز اين تعبد نيست يك امر قراردادي است چهار ماه را آنها تعيين كردند شارع امضا كرده. شارع خودش يك اشهر حرم دارد كه تغيير پذير نيست يك اشهر حج دارد كه تغيير پذير نيست اين اربعة اشهر قراردادي است وسط ماه باشد آخر ماه باشد اول ماه باشد قراردادي است هر وقت شما قرارداد كرديد. حالا مشابه اين در قراردادها هم هست اگر كسي يك كارگري بود نيم روز الآن تا نيم روز فردا مي‌شود يك روز به قرارداد وابسته است ديگر اگر در امور عرفي با قرارداد اجرا نشد كه يك روز كار بكند از امروز صبح از ظهر امروز آمده تا ظهر فردا دارد كار مي‌كند يك روز است ديگر، ديگر نمي‌گويند كه شما حالا فردا كه آمدي بايد تا غروب كار بكني كه او را براي وحدت اتصاليه دارد انجام مي‌دهد ديگر

پرسش: در چهار ماه قراردادي هم يك تفاوتي هست كه بعضي ماهها سي روز است بعضي 22 روز است.

پاسخ: بله با همان پذيرفتند با همان پذيرفتند يك وقت است كه يك جهلي است باعث غرر مي‌شود يك وقت است نه همه مي‌دانند كه شش ماه اول ماههاي شمسي 31 روز است و آن شش ماه دوم پنج ماهش سي روز است يك ماهش هم 29 روز است اگر همه اين را مي‌دانند ديگر غرر نيست نعم اگر كار.

پرسش: ... شمسي نيست قمري هست چيزهايي كه قرآن فرموده قمري مدّ نظر است.

پاسخ: نه حالا فرق نمي‌كند در قرارداد فرق نمي‌كند حالا يا قمري يا شمسي نه در قرارداد عرفي خودمان در ايران اگر مثلاً در نيم سال اول بشود 31 روز نيم سال دوم بشود پنج ماهش سي روز است يك ماهش هم 29 روز است. اين اگر يك وقتي باشد كه نه يك كسي آشنا نباشد و نداند كه ماه 31 روز است در ايران كار مهم هم باشد باعث غرر هم باشد خب بله اين مي‌تواند ادعاي جهل بكند، ادعاي غرر بكند، يا ادعاي غبن بكند ولي به هر تقدير تلفيق مشمول اين است. بنابراين ثلاثة ايام همان طور كه يوم متصل را شامل مي‌شود يوم ملفق را هم شامل مي‌شود. منتها يوم از طلوع شمس است تا غروب شمس و ليل داخل نيست الا بالتبع.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo