< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

98/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده المیسور لایترک بالمعسور

0.0.1- -روایت اول اثبات مدعا را نمی کند

ما گفتیم باید مراد از شیء مرکب ذو الاجزاء باشد ولی در این جا مرکب ذو الاجزاء گرفتن شیء با خود مورد روایت سازش ندارد. نمی شود یک معنایی از روایت استفاده کنیم که با خود مورد روایت سازگار نباشد. زیرا مورد روایت همانطور که صاحب کفایه آورده اند در رابطه با این است که حضرت خطبه ای فرمودند و در آن خطبه راجع به مسئله وجوب حج بیانی دارند، یکی از حاضرین به نام عکاشه بلند می شود و عرض می کند: وجوب حج هر سال است یا یکبار، حضرت اعتنائی به کلام این شخص نفرمودند، بار سوم بلند شد و همین حرف را عرض کرد. حضرت فرمودند: (ویلک ما یومنک ان اقول نعم) اگر بگویم نعم بر همه شما واجب می شود که هر سال حج انجام دهید و بسیاری از شما توان ندارید. گرفتاری های امم سابقه مال همین سوال های زیادشان بود. (ان الله سکت عن الاشیاء لم یسکت عنها نسیاناً) در ماجرایی که خداوند فرمود ﴿تذبحوا بقرة﴾ اگر فضولی نمی کردند یک گاو می آوردند و می کشتندکافی بود. هی سوال کردند و تکلیف خودشان را سخت کردند.

بعد حضرت فرمودند: (إذا امرتکم بشیء فأتوا منه ما استطعتم) بنابرین ، مورد روایت به حسب سوال سائل و جواب حضرت این می شود که این یک کلی است که دارای افراد عدیده هست به حسب سنوات متعدده آیا این تکرار باید بشود یا نه، این سوال از کلی و فرد هست، نه از مرکب و تعذر جزء. یا لا اقل اینکه اروایت هر 2 را شامل می شود، که مجمل می شود و آنچه به درد ما می خورد تعین مرکب ذوالاجزاء است.

پس معنای من تبعیض نیست که با کلی نسازد بلکه این کلمه من مفادش این است که مدخول مِن منقطع از ما قبل هست. اذا امرتکم بشیء که شیء اعم از متعذر و غیر متعذر، میسور و غیر میسور همه را شامل می شود. «من» یعنی آن فردی که میسور هست، آن فردی که تمکن از او دارید آن فرد را اتیان بکنید. فرد شعبه ای از کلی است و متشعب از کلی می شود. شعبه شدن غیر از جزء بودن است. جزء یعنی مرکب دارای اجزاء است. شعبه از او شدن یعنی مصداق از او بودن هست. در رابطه با فرد و کلی این چنین است که کلی هم بر مقدور منطبق می شود و هم بر غیر مقدور. هم بر ما یستطاع و هم بر ما لا یستطاع. امسال استطاعت داشت مستطیع می شود؛ سال آینده استطاعت نبود، غیر مستطاع می شود. وجوب حج نسبت به مصداقی که استطاعت هست لازم، نسبت به مصادیقی که استطاعت نیست لازم نیست.

بنابرین متعین نیست که کلمه شیء را به عنوان مرکب ذو الاجزاء بدانیم و کلمه مِن هم به معنای تبعیض باشد به معنا تعین معنای تبعیض بلکه اگر استعمال لفظ واحد در بیش از یک معنا که گفتیم معقول نیست را اینجا بر فرض قطع نظر کنیم باز هم استفاده از روایت برای مرکب و جزء با مورد سازش نداشت، لا اقل از این می شود که بگوییم روایت مجمل از کلی فرد و یا مرکب و اجزاء می شود و از استدلال ساقط می شود.

0.0.2- -خبر دوم: المیسور لا یسقط بالمعسور

این چنین استدلال شده بود، این مرکبی که دارای اجزاء هست آن مقداری که از او میسور هست ساقط نمی شود بالمعسوری که آن یک جزء باشد. مرحوم حاج شیخ رض استدلال بر این خبر را این چنین می فرمایند: حکم این خبر با روشن شدن معنای خبر اول که (فاتوا منه ما استطعتم باشد)، واضح می شود که استدلال به این خبر هم ناقص است و تام نیست.

دو اشکال بر این شده است. اولاً این که دلیلی بر تعین المیسور در مرکب نداریم. می سازد با مرکب و می سازد با کلی و فرد. به خاطر این که عنوان المیسور در کلی و فرد و مصداق هم سازش دارد. مثلاً مولا امر کرده است به عنوان اطعام اهل علم، به عنوان کلی. این آقا فقط قدرت بر اکرام 20 نفر از صد نفر دارد. این جا مرکب و اجزاء نیست. آن مقداری که از مصادیق این کلی تحت قدرت شماست به واسطه آنچه که غیر مقدور شماست ساقط نمی شود و معینی وجود ندارد که المیسور به معنای مرکبی که میسور شخص هست باشد. اگر ثابت نشد دست ما از این روایت نسبت به محل بحث کوتاه می شود.

ثانیاً بر فرض متعین در مرکب باشد هم وجوب اجزاء میسوره ثابت نمی شود. چرا؟ چون عنوان میسور عام هست. اگر مستحبی همه آن را نمی تواند انجام بدهد هر مقداری که می تواند انجام بدهد. اولاً به افراد می شود این را تطبیق داد. یعنی آنچه از مستحبات و واجبات در توان انسان نیست تکلیفی نسبت به او ندارد، آنچه در توانش هست را ترک نکند. حال این که مدعای ما خصوص واجب است. پس دلیل اعم از مدعا می شود. و لا یسقط الزامی نیست، بلکه جنبه ارشادی دارد، مستحب اصل او واجب نیست، چه برسد که بگوییم میسور از او را از دست نده. و این جا هم برای واجب و هم مستحب وارد شده را نمی توانیم ادعاء کنیم که استعمال واحد بالنسبه به واجب، وجوب میسور را دلالت بکند و نسبت به مستحب، استحباب میسور را دلالت کند چون این استعمال لفظ در اکثر از معنا می شود.

پس یا باید میسور را تخصیص به واجبات بزنیم که مخالف با مبنای آقایان است که این قاعده را در مستحب هم جاری می دانند یا اینکه جمله خبریه را در مقام انشاء وجوب نباشد و در این تصرف کنیم. پس بناءً علی هذا در این روایت دو اشکال هست.

0.0.3- -مرحوم حاج شیخ رض: عنوان سقوط در مرکب جزء است نه در کلی و فرد

از نظر قواعد عنوان لا یسقط در جایی است که شیء ثبوتی داشته باشد، سقوط فرع ثبوت است. که به خاطر آن ثبوتی که داشته است می گویند این را از دست نده و ساقط نکن. مضافاً بر این که در رابطه با کلی و فرد یک توهم ثبوت باید بیاید که بگویید ساقط نمی شود. تکلیفی برای زید هست. هیچ کسی هست توهم کند که اگر تکلیف از عمرو ساقط شد پس از زید هم ساقط بشود. تکلیف ساقط از عمرو موهم سقوط تکلیف از عمرو نیست. و اگر از عمرو ساقط بشود باز بی ربط هست از سقوط از زید و صِرف این که در یک عنوان کلی ما افراد عدیده را داخل کنیم موجب نمی شود که بگوییم از فردی ساقط شد بگوییم عنوان المیسور را بیاوریم. و اشتراک در یک عنوان کلی دلیل وجوب بر دیگری نیست﴿لله علی الناس حج البیت﴾ صِرف اشتراک در عبارت که این ها را تحت عنوان موجب نمی شود بگوییم که اگر از بعضی ساقط شد، احتمال بدهیم از بقیه هم که استطاعت دارند ساقط بشود.

بنابرین در مورد این روایت که کلی و فرد هست احتمال سقوط را نمی دهیم که این بیان بیاید که المیسور لا یسقط بالمعسور و ثبوت برای بعض هم ربطی به سقوط برای بعض دیگر ندارد و این ارتباطی ندارد و لو این که یک عنوان کلی باشد.

بنابرین اگر این معنا را نگاه کنیم، باید بگوییم این برگردد به مرکب و اجزاء و از اشکال صاحب کفایه می شود جواب داد. چون خود عنوان سقوط فرع ثبوت هست، و این فرعیت در جایی که میسور را به عنوان کلی و مصداق بدانیم درست نمی آید چون توهم سقوط آنجا نیست. ولی اگر مرکب و اجزاء بدانیم، این جا با عنوان ثبوت و سقوط سازش دارد. الآن که جزء متعذر شده، بگوییم وجوب باقی نباشد، یعنی سقوطش به خاطر تعذر این جزء هست. این حرف در این جا گفتنی است چون این ها با هم مرتبط اند و تحت عنوان واحد و مرکب در اختیار مکلف قرار داده می شوند.

پس عنوان المیسور لا یسقط بالمعسور معنا پیدا می کند. میسور یعنی اجزاء باقی و معسور یعنی جزء متعذر؛ بعد می فرماید این اجزائ باقیه بواسطه تعذر معسور از از اجزائ ساقط نمی شود. پس اشکال صاحب کفایه که مسلم می گیرند میسور را به معنای کلی و فرد و بعد 2 اشکال می کنند، این 2 اشکال ایشان با این بیان وارد نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo