< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

98/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده المیسور لا یترک بالمعسور

این قاعده مستفاد، بلکه مفاد 3 حدیثی است که در این باب وارد شده است. حدیث اول این است که نقل شده از پیامبر اکرم ص که (إذا امرتکم بشیء فأتوا منه ما استطعتم) بعد از تعذر جزء باقی الاجزاء مورد استطاعت مکلف هست، بنابرین استطاعت دارد به اتیان باقی و در این جا امر شده است به این که آنچه را که استطاعت داری باید بیاوری. اطلاق وجوب اتیان آنچه باقی مانده اتیان او واجب است. دومی بیانی است که منسوب هست به حضرت امیر که فرمودند: (المیسور لا یترک بالمعسور) و سوم (ما لا یدرک کله لا یترک کله) ببینید ما نحن فیه از مصادیق این روایات ثلاثه است و در نتیجه تحت عنوان این که قاعده المیسور لا یترک بالمعسور، خواستند اثبات کنند وجوب اتیان باقی الاجزاء را بعد از تعذر جزء.

صاحب کفایه می فرمایند:( و دلالة الاول مبنیةٌ علی کون کلمة «من» تبعیضیة) [1] در روایت اولی سه کلمه باید مورد توجه و عنایت قرار بگیرد. یکی کلمه شیء. دوم کلمه منه، سوم کلمه ما. استدلال به این روایت برای وجوب باقی مبنی بر این است که: اولاً کلمه من دلالت بر معنای تبعیض کند. زیرا اگر من بیانیه باشد یا به معنا باء باشد معنای خبر وجوب اتیان به نفس مأمورٌ به هست. متعلق فأتوا بیان هست از ما استطعتم. یعنی مدت استطاعت. در زمانی که استطاعت دارید بیاورید. کاری ندارد به تعذر جزء. کنایه از این هست که در حقیقت یکی از شرائط تکلیف قدرت هست. یا مثلاً. این متعلق افرادی دارد. که همه افراد را نمی تواند انجام دهد، بعضی را انجام دهد. تا حد توانش هست آنها را اکرام کند و ربطی به مسئله تعذر جزء ندارد. این حاصل بیانی است که صاحب کفایه دارند. لذا ایشان می فرمایند دلالت این روایت مبنی است اولاً که من برای تبعیض باشد ثانیاً تبعیض به حسب اجزاء باشد نه به حسب افراد. عمدةً روی کلمه من بحث دارند.

اما محقق اصفهانی رض بیان تحقیقی ای دارند که در 3 کلمه در این روایت بحث را برده اند، و دلالت این روایت مبنی بر این است که در این 3 کلمه آنچه ایشان می فرمایند اثبات بکنیم. اولاً باید در کلمه من بحث بشود، که آیا تبعیضیه است یا بیانیه است یا باء. ثانیاً باید در معنای کلمه شیء بحث بشود که مراد از شیئ مرکب است یا عام هست یا کلی و ثالثاً در کلمه ما که موصولی است یا مصدریه زمانیه.

اما کلمه مِن بیانیه بودنش معنا ندارد. چون مِن بیانیه مبنی بر این است که ما قبل من که به تعبیری می شود گفت مبیَّن، مبیِّن از مصادیق مبیَّن باشد فأتوا بیان آن شیء آن شیء. اصلاً معنا ندارد. بنابرین نمی شود بیان شیء باشد حال آنکه ضمیر خودش مبهم هست. یکی از مبهمات ضمایر اند که شناختشان به واسطه مرجعشان هست. این که به معنای باء باشد، تعین ندارد که هر جا بعد از ماده «اَمَرَ» من آمد به معنای باء باشد، اما اینکه من به معنای باء باشد دلیل نداریم و احتمال دیگر هم هست. چون ماده اتیان گاهی اوقات متعدی به نفس می شود و گاهی متعدی به باء. ﴿و اللاتی یأتین الفاحشة﴾ و ﴿و لا یأتون البأس الا قلیلاً﴾ این آیات اتیان متعدی به «باء» نشده بلکه بنفسه متعدی شده اند. یعنی متعدی بنفسه هست. ﴿یأت منکن بفاحشةٍ مبینة﴾[2] در این جا ماده یأتین به باء متعدی شده است. چون مفعول اهمیت دارد باء می آورند. در این جا عنایت دارد به نساء نبی که ارتکاب خلاف شرع آنها از ارتکاب خلاف شرع دیگران بخاطر انتساب آنها به پیامبر اکرم ص افحش است. باقی می ماند که باء به معنای تبعیض باشد. باء به معنای بعض است. یعنی بعض آن شیء را که استطاعت دارید.

اما کلمه شیء، یک لفظی است که کنایه هست از خیلی از امور و بر هر فعلی عنوان شیء اطلاق می شود. بر هر شیء واحدی عنوان شیء اطلاق می شود. اگر یک امر باشد تعبیر شیء و اگر متعدد باشد تعبیر می شود به اشیاء. پس کلمه شیء یک چیز شد. ما 3 احتمال دادیم؛ یکی این که مرکب باشد، یکی عام باشد، یکی کلی باشد. این جا عام که شامل اشیاء می شود به همین جهت که کلمه شیء کنایه از واحد هست نه متعدد، کنار می رود.

چون کلی هم باز به جهت کلیت واحد می شود. ولو مصادیق و افراد متعدد است. کما این که مرکب هم شیء واحدی است، به اعتبار این وحدت بهش تعبیر می کنیم به مرکب. اجزاء متعدد اند. به لحاظ آن وحدت اعتباریه ای که در مرکب واحد هست. امر کلمه شیء دائر است مدار این که مراد از شیء کلی باشد که دارای وحدت است، یا این که نه مراد از شیء وحدت باشد که باز دارای وحدت اعتباریه است.

من تبعضیه شد، من تبعیض را باید با این 2 بسنجیم. تعبیر می کنند بعض از مرکب یا بعض از کلی. در باب از کلی تعبیر می کنند به فرد از کلی. به جهت تناسب من تبعیضیه با مرکب، می گوییم گرچه شیء فی حد نفسه با معنای کلی و مرکب هر 2 می سازد، ولی به لحاظ تناسب با معنای تبعیض معنای کلی هم کنار می رود. اذا امرتکم بمرکبی فاتوا بعض آن مرکب را . کامل با محل بحث ما مطابقت پیدا کرد.

اما کلمه ما، کلمه ما باید به معنای موصول باشد نه به معنای مصدریه زمانیه. چرا؟ برای خاطر این که در این جا کلمه ما مفعول هست برای فأتوا، ما استطعتم. مدت استطاعت نمی شود که مفعول فأتوا باشد. مفعول ما استطعتم با موصولیت تناسب دارد نه مای مصدریه زمانیه. مدة که در اختیار انسان نیست که مدت را بیاورد یا نیاورد. بله فعلی را در ظرف مکان یا زمان معقول هست که از ما طلب کنند، اما نفس مکان یا زمان را طلب کنند غیر معقول است. پس مای موصوله صحیح است یعنی الذی استطعتم از آن مرکب. چون ما موصلی مشترک هست بین مفرد و تثنیه و جمع، اگر اجزاء متعدد باشند، باز ما درست هست، 2 تا هم باشند باز ما درست هست، یکی هم باشد باز ما درست هست. یعنی آنچ ه از آن مرکب می توانید بیارید که کاملاً جهات ثلاثه ای که لازم بود با این بیان مرحوم محقق اصفهانی تام و تمام است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo