< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

98/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبیهات الاحتیاط/ اصول العملیة

0.0.1- -حکم زیادی در عبادت چیست؟

تارةً زیادی سهوی است و أخری زیادی عمدی. به طور کلی بطلان عمل عبادی که مرکب باشد و از مرکبات اعتباریه باشد از یکی از این حالات ثلاث خارج نیست. یا بطلان عمل مستند می شود به اخلال به آن واجب و این باز 2 صورت دارد. یا اخلال به واجب به خاطر فقد جزء. یا اخلال به واجب به خاطر فقد شرط. یعنی امری که در داخل مرکب هست یا امری که خارج از مرکب هست. این 2 صورت. یا این که بطلان عمل به خاطر وجود چیزی است که شارع عدم او را اعتبار فرموده است که از او به مانع تعبیر می کنیم.

اگر مشتمل بر زیادی شد، شک در بطلان عمل در حقیقت به این برمی گردد که نمی دانیم مأمورٌ به ما، مقید به عدم این زیادی بوده یا نه. و الا اگر یقین داشته باشیم که مقید هست به عدم، قطعاً باطل است، چون مانع قطعی است. یقین داشته باشیم به این که تقید به عدم ندارد، یقیناً صحیح است. اگر شک کردیم در این که آیا مأمورٌ به تقید پیدا کرده است به عدم این شیء یا این که تقید ندارد به عدم این زیادی، شک می کنیم که این مأمورٌ به ای که اتیان شده است واجد المانع هست یا خیر، قهراً شک می کنیم صحیح است یا باطل.

به صورت خلاصه عرض می کنم. اینجا بر می گردد به شک در اقل و اکثر در اجزاء تحلیلیه. یک وقت شک در اقل و اکثر در اجزاء خارجیه است، مثل دین، نمی داند 100 تومن بدهکار بوده است یا 110 تومن، حالا استقلالی و ارتباطی اش مهم نیست. در ما نحن فیه جزئیت این اجزاء به تحلیل ذهن بود و الا از نظر شارع اجزائی نیست. چون شارع مجموع این ها را به عنوان یک عمل می بیند و حکم خودش را که وجوب هست روی آن می برد.

باید ببینیم دلیل این مرکب آیا اطلاقی دارد که از آن اطلاق استفاده کنیم به این که این زیادی ضرری نمی رساند و اخلالی در عمل به این زیادی ایجاد نمی شود ، یا این که نه اطلاقی در دلیل مرکب نیست. مثلاً دلیلی که دلالت بر مرکب دارد اگر مثل اقیموا الصلاة باشد واضح است دلیل لفظی است و اطلاق دارد. اگر نه دلیل دال بر این مرکب دلیل لبی باشد که دیگر اطلاق ندارد، همانند اجماع یا احکام عقلیه بحث اطلاق در آنجا نیست، دلیل لفظی نیست که بگوییم اطلاق دارد.

یا فرض این است که دلیل لفظی هست اما مقدمات حکمت درش تمام نیست. پس بنابرین اگر اطلاقی باشد در مقام تام و تمام، مرجع همان اطلاق است. مقتضای اطلاق اگر صحت عمل هست می گوییم زیادی، نبودش دخالتی ندارد، و در نتیجه با آمدن او خللی در صلاة ایجاد نمی شود. و اما اگر اطلاق نبود نوبت باید اصل عملی استصحاب صحت است، اگر دلیل لفظی نداشتیم استصحاب صحت صلاة می کنیم، آن صحتی که قبل از آمدن این زیادی بود. یا اینکه اصل عدم مانعیت اوست به معنای این که به مقتضای حدیث رفع برائت از مانعیت او جاری می شود که علاوه بر رفع مؤاخذه، رفع مطلق آثار باشد که از جمله مانعیت هست. تا اینجا آنچه که عرض شد بر اساس قواعد اولیه با قطع نظر از ادله موجوده در مقام است.

0.0.2- -روایات زیادی در صلاة

حضرت صادق سلام الله علیه فرمودند: (من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده) با این روایت معتبره باید بگوییم هر چه که در صلاة زائد شد باید مبطل صلاة باشد.

روایت علی بن جعفر سوال می کند از حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه[1] ، که (سألته عن الرجل یقرأ فی الفریضة سورة النجم، أ یرکع بها او یسجد، ثم یقوم فیقرأ بغیرها) سوره نجم را خواند رسید به آیه سجده، سوال می کند که این جا رکوع کند؟ سجده انجام بدهد؟ بعد بایستد و سوره دیگری را بخواند؟ قال الامام علیه السلام (یسجد ثم یقوم فیقرأ بفاتحة الکتاب و یرکع. و ذلک زیادة فی الفریضة) یسجد، ظاهرش این است که همان سجده تلاوت است. اما این سجده تلاوت مربوط به تلاوت آیه سجده است، بعد امام دلیلی می آورند: و ذلک زیادة فی الفریضة.

در روایت سوم زراره یا از حضرت باقر یا صادق علیهما السلام این چنین دارد که (لا تقرأ فی المکتوبة بشیء من العزائم[2] ) یکی از 4 سوره ای که سجده واجبه دارد در نماز واجب قرائت نکنید، علت می آورد: (فإن السجود زیادةٌ فی المکتوبة) روایت دیگر کسی که عمداً در مسافرت نمازش را 2 رکعتی نخواند با اینکه واجب بود 2 رکعتی بخواند، لم تَجُز صلاتُه، نمازش صحیح نیست، و جائز نیست، چرا؟ علت (لأنه قد زاد فی فرض الله عز و جل) لأنه قد زاد گرچه مربوط هست به صلاة مسافر و مربوط هست به زیادی 2 رکعت بر فرض الله. ولی مورد مخصص نیست، چون لسان دلیل تعلیل به چیزی است که ربطی به خصوص صلاة مسافر و زیادی در صلاة مسافر ندارد. از عموم این تعلیل این استفاده می شود که هر جا زیادی صدق کرد زیادی مبطل هست.

در روایت اول (من زاد فی صلاته فعلیه الاعاده) ظاهر این مطلق زیادی است، عن سهوٍ باشد عن عمدٍ باشد، زائد از ارکان باشد از غیر ارکان باشد، قابل تدارک باشد قابل تدارک نباشد، هیچ تخصیصی درش نیست، همه اش باطل است. اما واضح است که اطلاق از این روایت نمی شود استفاده کرد، برای خاطر این که زیادات سهویه قطعاً از دائره این روایت و از موضوع این روایت خارج است، چون در غیر ارکان بر صحت صلاة دلیل داریم. این قرینه صارفه از اطلاق می شود.

در مطلق زیادی عمدیه هم دلیل نداریم، بلکه دلیل بر خلافش هست و صارف از این گونه اطلاق از این حیث هم خواهیم داشت.. لذا شخص سوره ای را شروع می کند و تا اثناء می آید و عمداً آن را رها می کند و شروع می کند به خواندن سوره دوم. اینجا عمداً رها کرده است دیگر، و عمداً هم در حقیقت زیاد کرده است . پس من زاد فی صلاته، اولاً زیادی عمدیه است نه سهویه، و ثانیاً زیادی رکنیه هست نه غیر رکنیه. چرا؟ چون در غیر رکن دلیل داریم بر این که باطل نمی شود.

خب زیادی عمدی برای کسی که مطیع امر پروردگار در مقام امتثال هست، این پیش نمی آید، چرا؟ چون یک نوع لعب با امر مولاست. یکی بیاید بخواهد نماز 2 رکعتی را همین طوری 3 رکعت بخواند یا یک رکنی را اضافه بکند، این لعب دارد می کند با حکم مولا. یعنی عبد ممتثل که در مقام امتثال هست، نمی آید زیادی عمدی انجام بدهد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo