< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

97/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبیهات اشتغال

امثله صورت دوم ملاقات

اول این که اگر کسی علم اجمالی به نجاست یکی از این 2 کاسه سفید یا سیاه دارد، بعد علم تفصیلی پیدا بکند به ملاقات یکی از این 2 طرف، مثلاً کاسه سفید، با ظرف سومی از قبل. یعنی پس یک علم اجمالی الآن دارد که یکی از این کاسه سفید یا سیاه نجس است، بعد از این علم پیدا کند، پس چند 2 علم اجمالی نهایت معلوم بالاجمال به علم اجمالی دوم، سابق بر علم اجمالی به نجاست کاسه سفید یا سیاه است و یک علم تفصیلی. بعد علم داریم که کاسه سفید ملاقات کرده است با یک ظرف زرد که یا آن مایع کاسه زرد نجس است یا آن طرف آخَر ملاقا که کاسه سیاه است. این جا علم اول که علم به نجاست یکی از این 2 کاسه است، (علم اجمالی اول) اثر خودش را می گذارد. علم اجمالی دوم دیگر مؤثر نمی شود. چرا؟ چون المنجَّز لا ینجز ثانیاً. این علم اجمالی دوم اثری ندارد و از کاسه زرد لازم نیست اجتناب بکنیم.

پس این صورت از موارد بحث ماست که ملاقی با بعض اطراف معلوم بالاجمال واقع شده است. حالا ملاقات میزان است. نه این که حتماً بعض اطراف ملاقا باشد، و شیء آخَری ملاقی باشد، خیر اگر بعض اطراف هم ملاقی شد، داخل در محل بحث است. یعنی محور بحث ملاقات با بعض اطراف معلوم بالاجمال است، حالا می خواهد آن بعض اطراف ملاقا باشد، مثل صورت اولی، یا آن بعض اطراف ملاقی باشد، مثل این صورت ثانیه.

تفاوت دیگری هم در اینجا هست که یک علم اجمالی دومی در این جا داریم، ولی در صورت اولی گفتیم علم اجمالی دومی نیست. لذا این تفاوت ها میان 2 صورت را باید در نظر بگیریم. پس بنابرین آنی که معیار ورود در محل بحث ما هست، تحقق ملاقات با بعض اطراف است، این معنا در هر 2 صورت است.

این جا صاحب کفایه ادعاء کرده است که از ملاقی باید اجتناب بکنیم ولی از ملاقا لازم نیست اجتناب بکنیم. اما این که از ملاقی باید اجتناب بکنیم به خاطر این است که این ملاقی و طرف آخَر، هر 2، 2 طرف علم اجمالی ما هستند، و این علم اجمالی منجِّز است، پس بنابرین لازمه تنجز وجوب اجتناب از نجس، این است که باید از هر 2 طرف تحصیلاً للقطع به امتثال اجتناب بکنیم.

اما از ملاقا که کاسه زرد بود نباید اجتناب کرد. چون کاسه زرد طرف علم اجمالی اول که منجِّز بود، قرار نگرفته بود. علم اجمالی دوم را (دیگر نمی توانیم بگوییم تبعیض در تنجیز) علم اجمالی دوم مؤثر نسبت به طرف آخَر که نیست، چرا؟ چون گرچه از طرف آخَر باید اجتناب بکنیم، ولی به واسطه علم اجمالی اول است، نه به واسطه علم اجمالی دوم. که ملاقا یعنی کاسه زرد و طرف آخَر ملاقی که عبارت است از کاسه سیاه، علم داریم که سابق بر این یکی از این 2 نجس بوده است، اما علمش کی پیدا شده است؟ الآن پیدا شده است بعد از علم اجمالی اول. این کاسه سیاه، لزوم اجتنابش به واسطه علم اجمالی اول است، نه به واسطه علم اجمالی دوم. پس اگر نسبت به علم اجمالی اول تنجز در رابطه با کاسه سیاه حاصل شده است، دو مرتبه بخواهد تنجز حاصل بشود معقول نیست، پس یجب الاجتناب از کاسه سیاه به واسطه علم اجمالی اول ما. علم اجمالی دوم وقتی نسبت به او بی اثر شد نسبت به طرف دیگرش هم بی اثر است. چون یا مؤثر است مطلقاً، یا غیر مؤثر است مطلقاً. اگر المنجَّز لا یتنجز ثانیاً در حق کاسه سیاه جاری است. در حق کاسه زرد هم قهراً تنجز ندارد.

مثال دوم

علم به ملاقات موجب شده است که داخل در بحث بشود. ما بحث در این داریم که به بعض اطراف ملاقات حاصل بشود. (این را عرض کردیم) وجه این که این صورت دوم هم داخل است در محل بحث، همین است که به هر حال معیار در موضوع بحث ما این است که ملاقات حاصل بشود، خواه بعض اطراف ملاقا باشد یا ملاقی باشد. این جا فقط تفاوتش در این است که بعض اطراف ملاقی است در این صورت، ولی در صورت اول ملاقا است. این مهم نیست، ملاقات با بعض اطراف مهم است. ملاقی، طرف علم اجمالی اول است، ملاقی که کاسه سفید بود. ولی به عنوان ملاقی لازم نبود اجتناب از او. این فرق را هم باید دقت کنید.

در صورت اولی از ملاقا اجتناب می کردیم نه به عنوان ملاقا بلکه به عنوان کونه طرفاً للعلم. و معیار هم برای وجوب اجتناب، به بیان مرحوم حاج شیخ، طرفیت برای علم اجمالی است. اگر طرف بود اجتناب لازم است. اگر طرف نبود اجتناب لازم نیست. پس به عنوان ملاقی اجتناب نمی کردیم که بگویید ملاقی بعض اطراف وجوب اجتناب ندارد.

این در حقیقت دفع دخل مقدر است. به این صورت که لقائلٍ ان یقول: این کاسه سفید ملاقی بعض اطراف علم اجمالی دوم است. فإذاً یدور امر این به عنوان ملاقی بعض اطراف اگر در نظر بگیریم، لا یجب الاجتناب عنه که این در صورت اولی. و به عنوان ملاقا که این عنوان درش پیدا نشده. پس این کاسه سفید از یک جهت داخل است در صورت اولی پس از این کاسه سفید نباید اجتناب کرد. حاج شیخ از این توهم جواب می دهد.که اجتناب از کاسه سفید نه به عنوان این است که ملاقی است. کما این که وجوب اجتناب از ملاقا (در صورت اولی،) نه به عنوان ملاقا بودن است. پس نه عنوان ملاقا در وجوب اجتناب دخالت دارد و نه عنوان ملاقی دخالت دارد در عدم وجوب اجتناب. بلکه میزان طرفیت للعلم و عدم طرفیت للعلم است پس به این کاسه سفید به عنوان ملاقی نظر بهش نداریم. وقتی می گوییم یجب الاجتناب از کاسه سفید، نه به عنوان أنه ملاقٍ؛ بلکه به عنوان انه طرفٌ للعلم. از ملاقا که اجتناب نمی کنیم، (ملاقا طرف علم اجمالی دوم هست،کاسه زرد) نه به عنوان انه ملاقا است، بلکه به عنوان این که طرف علم اجمالی اول نیست که منجِّز بود. علم اجمالی دوم که منجِّز نیست. آن علمی که منجِّز نیست، چون طرفش نیست، لا یجب الاجتناب عنه

إن قلت: نجاست ملاقی، نجاست تبعیه است

و نجاست ملاقا نجاست اصلیه است. یعنی وقتی ما بحث می کنیم، می گوییم نجاست ملاقی مترشح از نجاست ملاقا است. چه طور می شود اجتناب از ملاقی را واجب بدانید، اما اجتناب از ملاقا را لازم ندانید؟ (به تعبیر کاسه داغ تر از آش می شود.) این خیلی بعید به نظر می رسد.

صِرف فرعیت موجب نمی شود که شما حکم به این بکنید که ملاقی باید اجتناب از او لازم نباشد اگر اجتناب از ملاقا لازم نیست؛ چون معیار طرفیت علم بود. این تبعیت را؛ بالنسبه به علم اول، تبعیتی نیست، اصالت دارد در حقیقت، بالنسبه به علم دوم اصالت دارد ولی علم دوم مؤثر نیست. این جا با این که ملاقا اصل است و ملاقی فرع. ولیکن حکم به وجوب اجتناب از ملاقی، از ناحیه ملاقا نیامده است، بلکه از ناحیه طرفیت للعلم الاجمالی اول آمده است. فرعیت و اصالت مهم نیست. (و الا این فرعیت و اصالت را باید در صورت اولی هم بگویید. و تفکیک بین فرع و اصل معنا ندارد. با این که در صورت اولی تفکیک کردید.) در صورت ثانیه هم تفکیک است. بین ملاقی و ملاقا گفته اند ملازمه است. اگر اجتناب لازم است از احدهما، قطعاً از دیگری هم لازم است. حالا یکی به صورت إنّ، دیگری به صورت لمّ. اگر از ملاقی اجتناب لازم است، به صورت إنّ کشف می کنیم که از ملاقا هم باید اجتناب لازم است. اگر از ملاقا اجتناب لازم باشد، باید به صورت لمّ حکم بکنیم به این که از ملاقی هم باید اجتناب کرد. ولی ابداً این ملازمه را قبول نداریم، چرا؟ چون مرحوم حاج شیخ فرمودند معیار در وجوب اجتناب طرفیت علم است. اگر این را درست کردید، اجتناب لازم، اگر این محقق نشد، اجتناب لازم نیست.این حاصل آنچه که در مثال اول در صورت دوم گفته شد.

مثال دوم ملاقا از مورد ابتلاء خارج شده

موقع حدوث علم، یعنی موقعی که علم اجمالی به نجاست ملاقا یا شیء آخَر پیدا کردم. (این ملاقا از محل ابتلاء خارج شد.) . یا قبل از آنی که این علم پیدا بشود، ملاقا از محل ابتلاء خارج بشود اگر ملاقاتی با احد الطرفین علم اجمالی حاصل بشود و ملاقا از محل ابتلاء خارج بشود. این جا لازم نیست که بگوییم حتماً ما 2 علم اجمالی داریم. اصلاً محور بحث این نیست.

خب، خروج از محل ابتلاء موجب نمی شود که علم ما از بین برود. علم ما سر جایش هست. مثل مثال هایی که آن زمان ها می زدند، که این آقا علم دارد یا شلوار خودش متنجس شده است یا شلوار ملکه انگلیس. که مورد ابتلاء نیست. (البته آن موقع ها مورد ابتلاء نبود. اما الآن ممکنه بعضی با این انگلیسی ها مورد ابتلاء باشد.) حالا اگر ملاقا از مورد ابتلاء خارج شد، به واسطه خروج ملاقا از محل ابتلاء، علم دیگر تأثیری نسبت به او ندارد. خب اینجا، باید از ملاقی بعض اطراف اجتناب بکند، اما از ملاقا اجتناب لازم نیست. در این جا می فرمایند: طرف علم مؤثر، در اینجا، منحصر می شود به ملاقی که دست بنده است که با کاسه سفید ملاقات کرده است، و آن طرف آخَر که طرف ملاقا محسوب می شود که کاسه سیاه باشد. تأثیر علم این جاست. علم اجمالی این جا در حقیقت امرش دائر است بین دستی که ملاقی است و طرف آخَری که طرف ملاقا است، اما ملاقا دیگر از دائره علم خارج می شود، پس چون دیگر طرف نیست، در نتیجه تأثیر نسبت به او وجود ندارد. حالا اگر بعداً ملاقا محل ابتلاء بشود، می فرمایند: گرچه شرط تنجز به اعتبار ابتلاء محقق شده است، اما تکلیف بنا بر این نسبت به ملاقا نداریم، وجوب اجتناب از ملاقا لازم نیست. پس در نتیجه وجوب اجتناب از ملاقا (مثل صورت اول) لازم نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo