< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

97/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبیهات اشتغال

قیود عقلیه علی قسمین

در مثل ابتلاء ممکن است کسی ادعاء کند که وصول و قدرت و محل ابتلاء بودن از قیود عقلیه اند، ولی چون در فعلیت حکم دخیل هستند، در همین مقدار نسبت به چیزی شک کنیم که در فعلیت حکم دخیل هست یا نیست، می توانیم بگوییم مرجع اطلاق کلام مولاست. اگر قیدی در فعلیت دخالت داشت، و اگر شک کردیم که این شیء در فعلیت دخیل است، شائبه این پیش می آید که مرجع اطلاق کلام مولا باشد، از اطلاق کلام استفاده بشود که دخالت ندارد. اگر این حرف را بپذیریم در مثل قدرت و وصول به مکلف و ابتلاء می پذیریم.

ولی در محل بحث ما که عسر و حرج است نمی توانیم بپذیریم، چون مرتبه علم به امتثال متأخر از مقام فعلیت است. قدرت و وصول و ابتلاء متقدم اند بر فعلیت حکم. علم به امتثال متأخر از فعلیت حکم. لذا نمی شود در محل بحث این حرف را بگوییم. چرا که مسئله علم به امتثال متأخرٌ از مرحله فعلیت و تنجز. یعنی چون حکم معلوم است و فعلیت پیدا کرده است و واصل و منجَّز در حق مکلف شده است نوبت به امتثال می رسد. چیزی که در مرتبه سابق است نمی شود مقیسٌ الیه قرار بگیرد در مورد در علم به امتثال نمی تواند مرجع باشد و قیاس علم به امتثال به مسئله بودن محل ابتلاء قید فعلیت مع الفارق. چرا که آن قید قبل از فعلیت حکم است و دخیل در فعلیت حکم است، ولی این علم به امتثال متأخر است از فعلیت و بلکه مرتبه تنجز حکم اگر مراتب قائل باشیم و چیزی که در مرتبه متأخره است قیاس او به چیزی که در مرتبه متقدمه است قیاسٌ مع الفارق. در این جا نمی توانیم رجوع به اطلاق لفظ بکنیم.

لذا می فرمایند: بل مع قطع النظر عما ذکرنا هنا ( یعنی مساله ابتلاء)من کون التقیید عقلیاً[1] (این اشکال در هر 2 جا هست) یمکن رفع قیدیته لمرتبة الفعلیه هناک و لا یصح هنا (اگر آنجا بتوانیم رجوع به اطلاق بکنیم و از این که قید عقلی است صرف نظر بکنیم، ولی این جا نمی شود. چون آنها قید متعلق بودند اما قیود عقلیه، اما علم به امتثال قید متعلق نیست که المتأخر عن مرتبه الفعلیه ایضاً، یعنی کما این که متأخر از متعلق است متأخر از فعلیت حکم هم هست. یعنی تأخر به 2 رتبه است و از متعلق به 2 رتبة تأخر دارد پس ما هو متأخر دخالتش در ما هو متقدمٌ معنا ندارد، از اطلاق چنین حکمی هیچ استفاده ای هم نمی توانیم بکنیم برای امری که متأخر است به 2 رتبه. قدرت و ابتلاء را در متعلق می توانیم دخیل بدانیم، که تا قدرت و ابتلاء نباشد حکم فعلی نیست ولی علم به امتثال اجنبی از اوست. لذا آنچه مربوط است به حکم و متعلق حکم و فعلیت حکم، می توانیم اعم بگیریم از این که ما له دخلٌ شرعی باشد یا عقلی باشد و به اطلاق رجوع کنیم ولی این یکی که علم به امتثال است در ظرف شک نمی شود به اطلاق دلیل حکم رجوع کرد.

اختصاص بحث به شبهه مصداقیه

در شبهه مصداقیه که مورد بحث (البته عرض کردم که صاحب کفایه شبهه را تعمیم می دهند) ولی مرحوم حاج شیخ رض می فرمایند این شک در عروض موجب از موارد شبهه مصداقیه است. و منحصر در آن می کنند. علی ای حالٍ این اشکال در خصوص شبهه مصداقیه وجود دارد، شبهه مصداقیه ای که مورد بحث ما اختصاص به شبهه مصداقیه دارد و لو در شبهه مفهومیه نباشد که شک در عروض موجب مثال به فاسق که مطلق مرتکب ذنب است یا خصوص مرتکب کبیره است. مجالی برای اطلاق در این جا نیست، برای خاطر این که تقیید در این جا اگر باشد باید به یک عنوان لفظی باشد یعنی به لفظ بر می گردد. ولی در مسئله ابتلاء تقید مسئله ای عقلی بود، مثل قدرت و وصول که از قیودی بودند که به عقل منتهی می شد.

اگر بخواهید تقیید عقلی درست بکنید به مسئله عسر و حرج روی نیاورید، تقیید به لفظ بر می گردد. ولی در جایی که می خواهید به عنوان این که تقیید عقلی باشد در مسئله علم به امتثال، می فرمایند بروید به اختلال نظام. که علم به امتثال نه این که موجب حرج می شود، اگر گفتیم موجب حرج می شود می شود شبهه مصداقیه و تقید هم لفظی می شود. ولی اگر گفتیم که تقید به عدم اختلال نظام، تقیدی است که از ناحیه عقل می آید. عسر و حرج جنبه مصداق پیدا می کند و جزئی است ولی اختلال نظام تقیدش عقلی می شود.

از این بیان کلی که آنچه که شک در عروض او کردیم اگر مربوط باشد و دخالت داشته باشد در متعلق و لو به عنوان فعلیت متعلق، برای رجوع به اطلاق، مجالٌ. ولی آنچه که شک در عروض او کرده ایم اگر مربوط بشود به مسئله علم به امتثال و مقام امتثال و خروج از عهده تکلیف لا مجال لاطلاق کلام مولا و رجوع به اطلاق ابداً جائز نیست.

آن چیزی که اگر معلوم الدخالة باشد آیا دخالت دارد در متعلق به عنوان فعلیت حکم یا دخالت دارد در علم به امتثال؟ اگر دخیل باشد در ناحیه متعلق، جای این حرف هست، صرف نظر از اشکالی که گفتیم در قیود عقلیه نمی توان به اطلاق تمسک کرد، ولی اگر مربوط به مرحله علم به امتثال و خروج از عهده تکلیف شد، جای برای رجوع به اطلاق لفظ و کلامی که از مولا صادر شده است نخواهد بود.

این یک ضابط کلی است که در چه جایی می توانیم به اطلاق کلام مولا رجوع بکنیم. مضافاً به ضابط کلی ای دیگری که به دست آمد موقعی می توانیم به اطلاق رجوع بکنیم که وضع او هم به ید شارع بما هو شارعٌ باشد، ولی چیزی که وضع او به ید عقل است، رفع به وسیله اطلاق ممکن نیست والله العالم


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo