< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

96/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حسن احتیاط /برائت /اصول عملیه

 

خلاصه مباحث گذشته:

متن خلاصه ...

در دوران بین وجوب و غیر استحباب آیا احتیاط ممکن است یا خیر ؟و بحث احتمال که یک طرف وجود امر است و یک طرف امر نیست، چون اگر استحباب بود طرفین احتمال وجود امر داشت لکن یک طرف به نحو وجوب و یک طرف استحباب که در اینجا قصد امر و اتیان عمل به عنوان مامور به ممکن است و علی کل تقدیر عمل مامور به است بلا اشکال.

 

متن تقریر ...

امکان احتیاط در دوران بین وجوب و غیر استحباب

اما در صورتی که دوران بین وجوب و غیر استحباب باشد علی تقدیر امر وجود دارد علی تقدیر امر وجود ندارد در اینجا چگونه می شود عمل را با قصد امر و قصد تقرب بیاورد بعضی دو راه ذکر کرده اند : راه اول ملازمه که دو اشکال داشت و اشکال عمده در کلام صاحب کفایه دور است که به سه طریق عرض شد اجمالا : اتیان عمل به قصد امر فرع وجود امر است تا امری نباشد عمل با قصد امر معنا ندارد و مفروض کلام مستدل به احتیاط این است امری که داریم از باب احتیاط و متولد از احتیاط است و متولد متاخر است و حال آنکه باید عمل بر اساس احتیاط به عنوان امر اتیان شود تا بگوییم احتیاط کرده و چطور امری که متاخر از احتیاط است متقدم بر احتیاط باشد به عبارتی صاحب کفایه می فرماید احتیاط متوقف بر امر است و امری که خود از احتیاط متولد می شود .

مرحوم محقق اصفهانی رضوان الله علیه فرمایش صاحب کفایه راتوضیح می دهند که توقف شیئ بر نفس باشد تعبیر ایشان امر به احتیاط متوقف است به امکان موضوع احتیاط و ثبوت احتیاط در مرتبه موضوعیت احتیاط وحال آنکه امکان و ثبوت برای احتیاط نیست الا آنچه متوقف بر احتیاط است، چه وقتی احتیاط می کند، وقتی امر باشد و چه وقتی امر هست که احتیاط کند ، تا احتیاطی نباشد امری نیست و احتیاط هم متوقف بر وجود امر است پس باید اول امر باشد بعد بگوییم احتیاط و حال اینکه اینجا به عکس است، اول این آقا می خواهد احتیاط کند به قصد امر ، امری که از ناحیه خود احتیاط است

مقدمه ای برای جواب اشکال

انواع عارض بر معروض

عروض عرض بر معروض بر دو قسم است ویا به تعبیری عارض بر دو قسم است یک عارض وجود ویک عارض ماهیت؛ عروض حکم بر موضوع از کدام قسم است، در مانحن فیه عارض که احتیاط است متوقف برمعروض که امر است از قبیل عروض وجودی است یاعروض ماهیت است و چه تفاوتی بین این دو است.

توضیح عارض وجود: که تارة عارض خارج است مثل عروض ابیض بر جسم که تا جوهر نباشد عرض براو عارض نمی شود و معروض هم وجود نخواهد داشت و در حکمت هم آمده هرچقدر عوارض یک شیئ بیشتر باشد کاشف از کمال وجودی شیئئ است پس تاخر عرض و تقدم معروض بر عارض از سنخ عرض وجودی است که اول باید معروض باشد وبعد عارض بیاید مثلا باید جسمی باشد تا لون برای او حاصل شود.

قسم دوم از عارض وجود به وجود ذهنی است نه خارجی مثلا گفته می شود هر یک از جنس و فصل عرض نسبت به هم هستند و واضح است جنس و فصل جزء ماهیت نوع هستند و نوع، اجمال همان جنس وفصل است و جنس و فصل تفصیل نوع در ذهن است و اینجا تعبیر می کنیم هر نوعی متشکل از جنس وفصل است اما خود جنس وفصل نسبت به هم عارض هستند چنانکه حیوان عارض بر انسان است وناطق نسبت به حیوان جزء نیست و ماهیت حیوان عبارت است از جنس و فصل خود حیوان اما ناطق فصل انسان است و عرض خاص برای حیوان کما اینکه حیوان عرض عام است برای فصل ناطق و اعراض خارجیه اعراض بسائط هستند و عنوان عرض عنوان عام است برای اعراض خارجیه نه گانه چون داخل در ماهیات آنها نیست و تعبیر به عروض ذهنی می شود ولی باز هم از سنخ وجود است و واضح است باید معروضی باشد تا این عرض مثلا فصل را بر او حمل کنیم پس باید در وجود خارجی و ذهنی معروض قبل عرض موجود باشد و عرض بر وجود معروض متوقف است.

قسم دوم عارض ماهیت که در اینجا تقدم معروض بر عارض لازم نیست بلکه وجود معروض تقدم خارجی و ذهنی بر عارض ندارد و وجود معروض به نفس وجود عارض باشد مثل عروض وجود بر ماهیت، حمل وجود بر انسان ؛ آیا انسان قبل از عروض وجود در خارج بوده؟ خیر در ذهن هم قبل از حمل وجود موجودی نیست پس وجود انسان به نفس وجود عارض است و وجود انسان موجود به همین وجود است و الا اگر عروض موجود بر وجود انسان لازم باشد، انسان معروض باید قبل از وجود موجود که عارض است وجود داشته باشد و موجود باشد و آن انسان قبل هم که وجود باید داشته و معروض وجود باشد آن وجود هم عارض است بر ماهیت انسان و متوقف است بر وجود انسان و در اینجا یا دور لازم می آید ویا تسلسل لهذا نمی توانیم در عارض ماهیت قائل به تقدم معروض بر عارض شویم و به تعبیری این عارض به معروض به تحلیل ذهنی است مثل فصل که عرض خاص جنس است و جنس که عرض عام فصل است و هیچکدام داخل در ماهیت دیگری نیستند، تعین و تحصل جنس بواسطه فصل است پس گفتن اینکه معروض باید قبل از عارض وجود داشته باشد در عوارض ذهنی غلط است زیرا باید بگوییم جنس قبل از فصل تحصل و تشخص داشته و همچنین در ماهیت نوعیه مثل انسا که تشخص او به افراد اوست به مثل زید عمرو، الانسان زید این عروض انسان به زید عروض وجودی نیست و الا معنایش این است که انسان در خارج تحقق داشته باشد و بعد زید بر او عارض شو.د و این واضح البطلان است چون تحقق طبیعت و ماهیت نوعیه به تحقق افراد است.

بطور کلی عروض وجود نسبت به ماهیت از قبیل عارض ماهیت است و اگر از باب عروض وجود باشد و بنا باشد معروض قبل از عارض وجود داشته باشد اشکال دور یا تسلسل لازم می آید و عروض وجود بر ماهیت این عروض تحلیلی است وتقدم معروض برعارض نیست.

اشکال محقق اصفهانی ره بر کلام مشهور اصولیین[1]

در مورد بحث حکم نسبت به موضوع عارض ماهیت است و نه از عوارض وجود علی خلاف کثیر من الاصولیین و کانه در کفایه[2] و تبع ایشان که می گویند هر حکمی عارض بر موضوع است عروض وجودی است و تقدم معروض برعارض را مسلم می دانند چون از عروض یا عروض خارجی را دیده اند و یا عروض ذهنی که باید اول معروض باشد و بعد عارض وارد شود و عرض بدون معروض معنا ندارد و متوقف و متاخر از معروض است.

اگر عارض وجودی باشد که تمام اشکال هست که آقایان خلط کرده اند بین عارض وجود و عارض ماهیت؛ اگر عارض وجود باشد بایدمعروض بر عارض تقدم داشته باشد ولی اگر عارض از سنخ عارض ماهیت باشد اصلا بحث تقدم وتاخر نیست بلکه به نفس وجود عارض اینجا معروض است که به وسیله عارض تحقق پیدا می کند و این ماهیت وجودش بالعرض است نه به وجودی قبل از آن و نه به وجودی بعد از آن و این وجود برای عارض بذاته است وبرای معروض که ماهیت است بالعرض واین حکم چه از قبیل اول که اراده یا کراهت تشیعی باشد و چه از قبیل دوم که بعث و زجر اعتباری در مقابل زجر و بعث حقیقی هر کدام باشد از سنخ عارض ماهیت است نه عارض وجود.

تفصیل فردا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo