< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

96/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اثر تذکیه /برائت /اصول عملیه

 

خلاصه مباحث گذشته:

متن خلاصه ...

واضح شد مراد از تذکیه عنوان دیگری غیر از طهارت نیست به خلاف نظر مشهور و الان باید ملاحظه کنیم آیا تذکیه دو اثر دارد یا طبق نظر مایک اثر؟

 

متن تقریر ...

اثر تذکیه

چون تذکیه ثابت شد همان طهارت است، خودش اثر است نه اینکه موضوع برای اثر باشد اما طبق مسلک مشهور آیا برای تذکیه دو اثر است یا یک اثر؟

اگر تذکیه را به معنای افعال خاصه بدانیم مثل ذبح ونحر و.. دو اثر است، یکی حلیت و دیگر طهارت وقهرا عدم تذکیه هم دو اثر دارد یکی نجاست و دیگر حرمت. بنا براین مسلک موضوع حلیت وطهارت تذکیه است و موضوع عدم آن حرمت ونجاست؛ حالا باید توجه کنیم تذکیه وعدم آن امر وجودی است یا امر عدمی به این معنا که باید بین حرمت ونجاست تفکیک قائل شویم که نجاست مترتب بر عنوان وجودی و حرمت مترتب بر عنوان عدمی که هر کدام هم قائل دارد.

بنا براینکه موضوع امر عدمی باشد اخذ عدم به یکی از انحاء ثلاثه است یا این عدم به نحو عدم رابط است که مفاد لیس ناقصه بنابر مسلک مشهور و یا این عدم به نحو عدم محمولی که مفاد لیس تامه که البته با مسامحه لیس تامه می گوییم ویا عدم به نحو عدم ملکه است؛ به کدام یک از انحاء ثلاثه است؟

آیا موضوع حلیت وطهارت امر وجودی است که بعضی قائلند یا امر عدمی موضوع باشد و یا در نجاست امر وجودی و در حرمت امر عدمی و این سه قول با سه نحوه از عدم، عدم رابط و عدم محمولی و عدم ملکه باید بررسی شود

اثر عملی بحث

در سابق اشاره شد اگر موضوع به نحو ترکیب باشد یک جزء وجودی و یکی عدمی و عدم هم به نحو عدم محمولی که مفاد لیس تامه می شود چون حمل عدم است نه حمل الشیئ علی شیئ و ثبوت الشیئ عن شیئ نیست بلکه سلب الشیئ و در جنبه ایجاب ثبوت الشیئ است در این صورت موضوع مرکب می شود از عام وخاص در جایی که عام وارد شده وخاص او را تخصیص می زند و عام را احراز کردیم و خواسته باشیم با اصل عدم الخاص را ثابت کنیم تخصیص می خورد و اصل جاری می شود که مرحوم نائینی هم قبول داشتند و مشهور هم آنهایی که موضوع را مرکب امر وجودی و عدمی می دانند همین را قائلند.

امر وجودی همان مصداق عام است که وجدانا احراز می شود و امر عدمی با اصل ثابت می شود و لذا گفتیم عدم به این معنا حالت سابقه دارد و با اصل می شود این عدم را ثابت کنیم پس احد الجزئین موضوع محرز وجدانا و الجزء الآخر ثابت بالاصل در نتیجه موضوع محقق وحکم هم ثابت است حالا حکم نجاست به تنهایی باشد یا نجاست و حرمت هر دو با هم بلشد.

اما اگر عدم به نحو توصیف اخذ شده باشد یعنی عدم رابط و مرحوم میرزا عدم نعتی تعبیر می فرمودند که سلب شیئ عن شیئ است و مفاد لیس ناقصه نه تامه اخذ شده باشد اگر احد الجزئین وجدانا ثابت شد دیگری را نمی توانید ثابت کنید چون تمسک به اصل و اثبات عدم نعتی از مصادیق اصل مثبت است و جزء دوم که عدم نعتی باشد حکم را نمی توانید با اصل ثابت کنید مگر اینکه عدم بالوجدان برای شما محرز شود کما اینکه اگر عدم ملکه هم باشد با اصل نمی شود خاص را ثابت کنید و استصحاب عدم مطلق و اثبات عدم خاص به نحو عدم ملکه نظیر عدم نعتی می شود اصل مثبت و خاص را باید بالوجدان ثابت کنید

خلاصه بحث :

موضوع نجاست و حرمت یک چیز است یا دو چیز که بنا بر مسلک مشهور بعضی گفته اند موضوع نجاست امر وجودی است و موضوع حرمت امر عدمی می دانند و تفکیک بین الموضوعین داده اند.

موضوع نجاست عنوان میته است و میته عبارت است از ( ما مات حتف انفه ) و شاهدش هم در آیه شریفه﴿حرمت علیکم المیته و الدم ولحم الخنزی و ما اهل لغیر الله به و المنخنقه والموقوذه والمتردیه و النطیحه و ما اکل السبع الا ما ذکیتم[1] که عناوین موقوذه و مطردیه و نطیحه آمده اگر میته عام باشد و شامل همه موارد شود ذکر موارد دیگر به عنوان قسیم او صحیح نیست چون قسم الشیئ قسیم که ضد اوست قرار نمی گیرد پس معلوم می شود میته یک قسم در مقابل متردیه و موقوذه و نطیحه است لذا موضوع نجاست خصوص ما مات حتف انفه امکان ندارد ملتزم شویم چون مذکی هم این خصوصیت را دارد لذا میته باید این طور تعریف شود ما مات بغیر سبب صحیح و تخصیص بخورد مع کونه قذرا عرفا و مشمئزّا که میته مساوی با مطلق میت نیست و میت اشمئزاز عرفی دار و عنوان قذر هست و آنچه ذبح شود اشمئزاز ندارد و عنوان قذز هم نمی آید پس تعریف میت ( ما مات بغیر سبب شرعی مع کونه قذرا و مشمئزا فی النفس ) و در کل این عنوان است حالا قذر به حسب شرائع مختلف می شود و در کل این عنوان هست البته در اسلام شرائطی مثل شرط مسلمان بودن ذابح و الی القبله باشد که در شرائع سابقه نبوده و بالجمله موضوع نجاست عنوان میته است که زهاق روح بغیر سبب شرعی می شود میته، پس حکم نجاست روی امر وجودی رفته نه امر عدمی و بنابراین مسلک عنوان غیر مذکی را به عنوان امر عدمی نباید برگردانیم به زهاق روح که امر وجودی است و بعضی در حرمت که زهاق روح من غیر سبب شرعی که امر وجودی و موضوع برای هر دو است

آیا این حرف که موضوع در نجاست و حرمت امر وجودی باشند و نتیجتا عناوین عدمیه ای که در برخی روایات که خواند شد باید ببینیم این حرف صحیح است یا نه؟

موضوع نجاست امر عدمی است

تا اینجا ما با مشهور همراهی کردیم و این کلام وجهی ندارد که ما میته را به عنوان امر وجودی معنا کنیم واینکه موضوع برای نجاست و یا نجاست وحرمت قرار دهیم بی اساس است به دو جهت

اولا نجاست در روایات چنانچه قبلا خوانده شد روی عنوان میته نرفته و عنوان میت و یا عنوان ما مات و امثال ذلک است واین عنوان میت در روایات غیراز عنوان میته است و با عنوان ما مات هم فرق می کند که عام است و هر سه مورد را شامل می شود میته یعنی بی روح بودن و این عنوان از سبب شرعی باشد یا غیر سبب شرعی ویا اینکه غیر ذی روح باشد ومقتضای نصوص اگر عنوان میته باشد هم شامل مذکی می شود وهم شامل غیر مذکی، نهایت مذکی به دلیل خاص تخصیص می خورد و خارج می شود و اخراج مذکی از حکم نجاست میت و ما مات موجب تخصیص و تقیید اوست که به موارد غیر تذکیه و چون مذکی خارج شد لازمه اش اخذ عنوان عدم التذکیه بعد تخصیص است .

پس موضوع نجاست عبارت است از ما مات حتف انفه و میت غیر مذکی چون میت دو قسم داریم یکی مذکی و یکی غیر مذکی و قطعا مخصص آمده و مذکی را خارج کرده پس موضوع مرکب از دو جزء می شود یک جزء وجودی که عبارت از عنوان ما مات است و عنوان میت و یک جزء عدمی که عنوان غیر مذکی است در مقابل مذکی پس موضوع امر وجودی محض نشد بلکه ما مات غیر مذکی یا میت غیر مذکی .

پس اولا در روایات همه جا عنوان میته نیست و فقط در برخی میته آمده و قسم دوم وسوم روایات عنوان وجودی است که تخصیص به مذکی و غیر مذکی خورده در نتیجه حکم نجاست در خصوص امر وجودی نیست و امر عدمی دخالت دارد و موضوع مرکب است و این غیر مذکی به نحو لیس تامه اخذ شده که اصل جاری می شود و اگر لیس ناقصه و یا عدم ملکه بود اصل جاری نمی شد و

ثانیا

این کلام مستشکل که موضوع را واحد و به معنای زهاق روح می دانست صحیح نیست در برخی روایات (اذا سمیت و رمیت فانتفع به[2] ) در بحث صید اگر نام خدا را بردی امام می فرماید می توانی استفاده کنی می شود از جلد او استفاده کرد مفهوم او اگر یکی از این قیود نباشد حرمت انتفاع دارد و وجه حرمت انتفاع هم نجاست است چون حیوان ماکول اللحم نبود فقط نجاست می آید که محور سوال است اگر تسمیه نباشد یا رمی نباشد مثلا با سنگ یا خفه کردن حیوان و امثال آن باشد به امر عدمی که عدم تسمیه یا عدم رمی است بر میگرددو این روایت در مقام اثبات می شود دلیل بر خلاف ادعای قائل که ملتزم شده نجاست امر وجودی است و مفهوم روایت امر عدمی را می رساند.

اگر ملتزم شویم موضوع نجاست مطلق میته امر عدمی است همین روایت در مقام اثبات که میته امر عدمی است کفایت می کند و اینکه موضوع نجاست امر وجودی محض باشد ما قبول نداریم، یا مرکب است از وجودی و عدمی یا اینکه فقط امر عدمی است طبق این روایت و مدعای قائل رد می شود

اما مسئله حرمت مترتب بر امر وجودی شده و در برخی روایات مترتب بر امر عدمی مثل اینکه در روایات داریم هر چیزی که لم یذکر اسم الله علیه که امر عدمی است کما اینکه مفهوم آیه شریفه﴿ ولا تاکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه﴾[3] باز امر عدمی است بنابراین باید بگوییم فرقی بین نجاست و حرمت در موضوع نیست بلکه در برخی روایات این دو مترتب بر امر وجودی شده اند ودر برخی بر امر عدمی وللکلام تتمه می آید انشالله و صل الله علی محمد وآل محمد


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo