< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

96/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقابل مذکی وغیر مذکی /برائت /اصول عملیه

 

خلاصه مباحث گذشته:

متن خلاصه ...

ثابت شد وجود رابط در تمام قضایا وجود ندارد و وجود رابط مختص به موجبه در باب هلیات مرکبه است چون مفاد وجود رابط عبارت است از ثبوت شیئ لشیئ و این متفاوت با نسبت حکمیه که معنای آن هذا ذاک و هو هویت است.

 

متن تقریر ...

اجزاء قضیه در ذهن

در تمام قضایا سه جزء باید باشد و در باب هل بسیطه که حمل وجود بر شیئ است در خارج سه رکن وجود ندارد بلکه یک شیئ است و ثبوت الشیئ است ونه ثبوت شیئ لشیئ و بعضی توهم کرده اند قضیه متشکل از دو جزء است، نفس موضوع و نفس محمول و نسبت را معدوم فرض کرده اند و اگر قضیه باشد باید نسبت حکمیه در بین باشد چون جایگاه قضیه در ذهن است و بودن شیئ در خارج که مفاد او ثبوت الشیئ باشد این مستلزم این نیست در ذهن هنگام تشکیل قضیه دو جزء باشد ونسبت در میان نباشد و الا حمل معنا ندارد چون معنای حمل یک نوع اتحاد است.

روشن شد در باب قضایای محصله سلب ربط است و سلب ثبوت شیئ لشیئ است سلب شیئ عن شیئ است ولی نسبت حکمیه موجود است با اینکه شما ربط ثبوت شیئ لشیئ را سلب می کنیدو رفع ثبوت شیئ از شیئ می شود ولی نسبت حکمیه باید وجود داشته باشد.

بیان میرزای نائینی ره

بیان مرحوم میرزا در فوائد[1] (وعلی ای حال ان کان الوجود او العدم النعتی مسبوق بالتحقق فلا اشکال فی جریان الاصل فی الوجود. انه قد تسلم کون فیه انه وجود وعدم النعتی...ولیس عدم النعتی مسبوقا بالتحقق) و عبارت سوم دارند ( انه قد تسلم کون العدم نعتیا ) ایشان در باب استصحاب عدم تفصیل قائلند و این تفصیل به بیان خلاصه مرحوم محقق اصفهانی که موضوع حکم تارة مرکب از عرض و محل عرض است که جوهر باشد واخری موضوع حکم می تواند دو تا عرض برای یک محل چون می شود جوهر واحد چند عرض داشته باشد ویا دو عرض برای دو محل باشد امایک عرض برای دو محل معقول نیست.اگر موضوع حکم متشکل از عرض و محل عرض باشد متفاوت می داند با دو عرض برای یک محل ویا دو عرض برای دو محل است.

حالات عرض و محل عرض

در مورد عرض ومحل عرض که موضوع قرار گیرد این عرض تارة وجودی و تارة امر عدمی است و اگر عرض عدمی باشد در این مورد عدم نعتی برای محل خودش معقول است اما عدم نعتی برای محل دیگر معقول نیست چون عرض اگر به جوهر خاصی متقوم شد معقول نیست عرض برای جوهر دیگر قرار گیرد چون هر عرض نعتی است برای خود معروض و منعوت نه اینکه عرض زید مثل عرض قائم به زید این صفت برای عمر قرار گیرد .

پس عرض چه وجودی وچه عدمی وصف برای خود موضوع است نه وصف برای موضوع دیگر ، اگر ناعتیت وعرضیت عرض شان عرض برای موضوع خودش است نه موضوع دیگر عرض برای غیر نخواهد بود چه عرض دیگر وچه جوهر دیگر.

وجود نعتی

تا اینجا کلام کامل است صحیح در ادامه بیان دارند اگر موضوع درباب حکم مرکب باشد از عرض و غیر عرض وعرض امر عدمی باشد در ترتب اثر فائده ندارد الا وجود ناعتی یا عدم ناعتی ، اگر وجود نعتی فرض کنید موضوع حکم زید به وصف قیام که امر وجودی است باشد اگر این دو موضوع شدند برای حکم دیگر مثل (اکرم زید القائم ) باید هر دو جزء احراز شود هم زید بودن وهم قیام زید و اگر قبلا قائم بود الان شک کردیم وصف قیام زید به نحو نعتی می توانید استصحاب بقاء قیام زید کنید چون مثلا صبح یا دیروز قائم بوده یک جزء که وجود زید محرزاست وجدانا و جزء دوم وجود نعتی زید به وصف قیام احراز شده با اصل در ظرف شک پس موضوع محقق شده و حکم اکرام واجب است ولی اگر موضوع دو جزء باشد که یکی وجودی ویکی عدمی باشد و عدم نعتی باشد به بیان مرحوم میرزا اینجا استصحاب عدم ازلی برای اثبات عدم نعتی نمی شود چون عدم ازلی عدم محمولی است و عدم نعتی در مقابل عدم محمولی است و به استصحاب عدم ازلی نمی توانید عدم نعتی را اثبات کنید مگر به مبنای اصل مثبت .

بیان مثال قرشیت مرئه

این کلام مرحوم میرزا نائینی هست که مثال میزنند به قرشیت که وصف برای انسان است و مرئه گاهی قرشی است و گاهی غیر قرشی {سن حائض شدن قرشی شصت سال است بخلاف غیر او} وجود قرشیت وجود رابطی و نعتی است و عدم قرشیت عدم نعتی ، در اینجا شک داریم در آیا این مرئه قرشی است ، دراینجا استصحاب عدم ازلی قرشیت کنید و مرئه قبلا نبود قرشیت هم نبود و عدم قرشیت را ازلا ثابت کنید و نتیجه بگیرید عدم کونها قرشیة و این عدم نعتی است چون این عدم قرشیت وصف است برای مرئه و این را به استصحاب عدم قرشی ازلا. نظیر تمسک به عام در شبهات مصداقیه می شود عدم ازلی ربطی به عدم نعتی ندارد، عدم ازلی عدم محمولی است و عدم نعتی در مقابل اوست و شما به استصحاب عدم نعتی نمی توانید عدم ازلی را اثبات کنید.

بله در مواردی که از قسم دوم که مرکب از دو عرض بود برای محل واحد چیزی که وجود دارد وجود محمولی است یا عدم محمولی در اینجا چیزی که مشکوک است وجود او می شود استصحاب عدم او شود مثل عدم قیام و عدم کتابت برای زید و دو عرض برای حکمی باشد یا یک عرض موضوع باشد یرای حکمی و محل در موضوع دخالت نداشته باشد و الا عرض می شود وصف ولی نفس عرض موضوع قرار گیرد استصحاب عدم مفید فائده است وچون عرض بما هو عرض موضوع قرار گرفته به عنوان وصف برای موضوع نیست و عدم او هم وصف نیست می شود عدم محمولی و استصحاب عدم ازلی و اثبات عدم محمولی بلا اشکال است.

تطبیق وجود وعدم نعتی در بحث تذکیه

در ادامه مرحوم میرزا ره بعد از این قاعده کلی در مورد بحث می فرمایند اگر تذکیه نسبت به محل آن که حیوان است وجود او وجود ناعتی است و عدم این وجود مورد لحاظ قرار گیرد استصحاب عدم ازلی فائده ندارد چون اصل مثبت می شود اما اگر عدم تذکیه را به عدم را نسبت به محل او که حیوان باشد ملاحظه نکنید بخاطر اینکه این عرض را با عرض دیگر و یا محل دیگر در نظر بگیرید وصف برای او نیست چون هر عرضی اگر وصف باشد برای موضوع ومحل برای خودش است ونه برای عرض دیگر و اینجا دو عرض در موضوع تذکیه است یکی عنوان تذکیه ویکی زهاق روح که اگر در مورد او محقق شد حیات او تمام می شود وتارة زهاق روح محقق نشود و حیات او باقی است . تذکیه را نسبت به حیوان می شود وجود ناعتی و عدم تذکیه می شود نسبت به حیوان عدم ناعتی وعدم نعتی، اما تذکیه نسبت به زهاق روح عنوان ناعتیت ندارد پس عدم او هم عدم نعتی نیست، چرا؟ چون عرض نمی تواند نعت برای عرض دیگر واقع شود پس عدم تذکیه نسبت به زهاق روح می شود عدم محمولی پس می توانید استصحاب عدم ازلی و نتیجتا استصحاب عدم تذکیه جاری کنید .

عدم تذکیه را با حیوان در نظر بگیرید می شود عدم نعتی و استصحاب عدم ازلی فائده ندارد چراکه اگروجود شیئ نسبت به وجود دیگر نعتی بود عدم او هم عدم نعتی است اما وجود تذکیه با توجه به عرض دیگر یا محل دیگر وجود محمولی مثلا تذکیه رانسبت به شجر در نظر بگیرید یا نسبت به عرض دیگر مثل زهاق روح در نظر بگیرید این وجود محمولی است نه وجود نعتی قهرا عدم تذکیه به نسبت به زهاق روح می شود عدم محمولی که استصحاب عدم ازلی و اثبات عدم محولی بلا اشکال خواهد بود .

در نتیجه درمورد شک در حلیت یا حرمت حیوان که تذکیه شده و نمی دانیم آیا محل قابلیت تذکیه را دارد یا نه؟ ما نمی توانیم تذکیه را ثابت کنیم چون زهاق روح برای ما محرز است به فری اوداج وسائر شرائط اما مع ذلک نمی دانیم تذکیه شده یا نه استصحاب عدم ازلی تذکیه می کنیم و حکم حرمت ونجاست ثابت می شود ،تا اینجا خلاصه فرمایش مرحوم میرزا

اشکالات فرمایش ومبنای مرحوم میرزای نائینی

اما با توجه به مطلب فلسفی که گفته شد از جمله عدم نعتی که از این بزرگ و اتباع ایشان مطرح است و عدم نعتی که در اصول زیاد است و مطلبی که از مرحوم صدرالمتالهین و حاج شیخ که مفصل بود معلوم می شود فرمایش میرزا ره از چندین جهت قابل اشکال است که بیان می شود.

اول: که عمده اشکالات است وجود عرض گرچه به عنوان نعت است اما دلیل نمی شود که هر جا وجود نعتی است وجود رابطی باشد، وجود رابطی تارة در مقابل وجود نفسی است و تارة وجود رابطی در مقابل وجود غیری و محمولی است . پس عرض ولو اینکه نعت برای محل است اما نعتیت مساوق با رابطی که در مقابل نفسی است، نخواهد بود .

نه رابط در مقابل وجود محمولی ، بلکه عرض وجوهر همه از اقسام وجود محمولی اند که در مقابل وجود رابط است، پس رابطی مفاد کان ناقصه نیست بلکه وجود رابطی را می شود ملاحظه به نفسه کنید چون وجود رابطی اعم از جوهر وعرض وسایر اقسام است و مانفسه فی نفسه لنفسه جوهر بود و مانفسه فی نفسه لغیره عرض است و عرض قابلیت لحاظ بنفسه را دلرد قابل این است که رابط بر او وارد شود چون در رابطه با اعراض می توانیم ثبوت شیئ لشیئ را تصور کنیم مثل )زید کاتب وبکر قائم و... ) انها اعراضی هستند که بواسطه وجود رابط ثابت بر شیئ دیگر شده اند ومفاد کان ناقصه در اینجا متصور است کما اینکه می شود وجود رابط ملاحظه کرد که ثبوت الشیئ باشد ومفاد کان تامه مثل (کان قیام ای ثبت القیام) .پس این تعبیر ایشان که عرض را بطور مطلق مساوی با وجود ناعتی گرفته اند صحیح نیست .

اشکال دوم ناعتیت برای موضوع جهتی دارد که ایشان خلط کرده اند فردا توضیح می آید انشاالله و صل الله علی محمد و آل محمد


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo