< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

97/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام مقبوض به عقد فاسد

امور لازم در مثلیات

یک) داخل در نوع یا صنف واحد باشند. دو) صفات هم دارای ارزش و قیمت باشد، سه) صفات باید اموری باشند قارة و ثابته، ولی اگر صفاتی که زوال پذیر هست، مثل صفاتی که در سبزیجات هست جزء مثلیات نمی شماریم. چهار) باید افراد متساوی با فرد تالف باشند که امکان رد بدل به مالک وجود داشته باشد. اما اگر چیزی هست که به ندرت مماثل برای او پیدا می شود، نمی توانیم مثل محسوب بکنیم. و از نظر عرف رد چنین چیزی امکان عادی ندارد، گرچه امکان عقلی دارد. و معیار هم همان عرف و عادت هست نه دقائق عقلیه.بنابرین اگر این 4 چیز در شیء جمع شد، آن شیء مثلی هست، و اگر یکی از این امور اربعه یا همه آن ها منتفی بود آن شیء از قیمیات است.

مماثلت بر 3 نحو است: تارةً مماثلت مطلقة (نه مطلق المماثلة) یک نوع تعین هست در مماثلت، مثل مفعول مطلق و مطلق مفعول، مماثلت مطلقة یعنی مماثلت من جمیع الجهات هم به لحاظ ماهیت و هم به لحاظ صفات و هم به لحاظ مالیت و ارزش. اگر 2 شیء به لحاظ ماهیت که از او تعبیر به ذات می شود، و به اعتبار صفات نوعیه یا صنفیه، و به اعتبار مالیت مانند هم بودند مثلی تعبیر می شود، و این مثلیت هم مطلقه هست.

قسم دوم عبارت است از مماثلت من حیث الحقیقة و المالیة. قسم سوم مماثلت فقط از حیث مالیت. البته قسم چهارمی هم متصور هست که فقط وجود ذهنی دارد و وجود خارجی ندارد، مطلق المماثلة. که نظیر ماهیت لا بشرط هست، که ممکن هست مطلق المماثلة تعین پیدا بکند به مماثلت مطلقة یا تعین پیدا کند به مماثلت من حیثت الماهیه و المالیه فقط پس این دیگر قسم علی حدِّه ای خارجاً نیست. در خارج 3 قسم مماثلت داریم.

این قسم سوم اصطلاحاً تعبیر به قیمیات می شود. پس قیمیات از نظر مماثلت بی بهره از مماثلت نیستند، چون فاقد مماثلت ذاتیه و صفاتیه هستند و فقط مماثلت مالیه دارند، تعبیر به قیمیات می شود. در مقابل قسم اول و دوم که به مثلیات تعبیر می کنیم. الا قیمیات مماثلت دارند، آنچه که تلف شد با آنچه که پرداخت می شود باید از نظر عرف بگویند متساوی اند. لذاست که با چیز هایی که ممحض در مالیت هستند به عنوان پول، با آنها محاسبه می کنیم. لذا هر جا مماثلت بدون عنایت خاصه ای و بدون لحاظ جهت خاصه ای در نظر گرفته شد، همان مماثلت مطلقه است، و الا اگر مماثلت مع عنایة خاصه باشد یا از قسم اول است یا از قسم دوم.

مماثلت عرفیه فقط همان قسم دوم هست

چون عرف آنچه را که لحاظ می کند اولاً ماهیت هست و ثانیاً مالیت است. لذا گندم انواع مختلف دارد، ولی می گویند همه از مثلیات هست. گندم و جو از مثلیات اند. پارچه ها که از کارخانه واحده می آید می گویند مماثل اند. حتی پارچه های ندوخته سابق می گفتند یک نواخت است، البته کرک شتر با پشم گوسفند فرق دارد، ولی باز در گوسفند ها تفاوت قائل بودند، فصل بهار و پاییز از نظر کیفیت با هم فرق دارند. اما مماثلت من حیث المالیه این است که اغراض عقلائیه بین مردم عمدةً روی ارزش اشیاء هست، لذا می گویند اگر چیزی تلف شد باید مالیت را برگرداند. بر همین اساس هست که بعضی بعد التلف گفته اند اول قیمت بر عهده شخص هست، و بعد مثل را متأخر قرار داده اند.

حالا این بحث بعداً می رسد. آنچه مشهور و معروف و محققین قائل اند این است که مثل اقرب است. صفاتی که ارزش دارد در نظر می گیریم و مالیت شیء هم مد نظر هست. حالا اگر گندمی باشد که فاسد شده ولی صورت ظاهری اش گندم هست، این گندم با آن گندم با آن گندم فرقی ندارد، ولی نمی تواند این گندم را بدهد، مضافاً بر این که ماهیت را دارد باید مالیت هم بدهد. لذاست که تغریم و تضمین در عرف به این است که مالیت شیء رعایت بشود، مال تالف تدارک نمی شود مگر بالمال. لذا باید مثل از آنجهت که مالیت دارد بر قیمت مقدم هست، نه این که هر مثلی مقدم بر قیمت باشد. پس فرق بین مالیتی که به لحاظ مماثلت هست با مالیتی که در تالف در نظر گرفته بشود، با قطع نظر از مالیت، کاملاً روشن می شود.گاهی از اوقات مماثلت هست مع المالیه، اما گاهی از اوقات مماثلت هست صِرفا و در مالیت مماثلت ندارد.

لذا ضامن نمی تواند مالک را مجبور بکند به مماثلی که مالیتش مساوی با تالف نیست. دلار الآن مثل اوست، حالا می خواهد همان را برگرداند، ولی مالیت کم شده است، می تواند همین 100 دلار را بدهد یا نمی تواند؟ الزام مالک جائز نیست، می گوید آن مقدار ارزش داشت، باید ارزشش را به من برگردانی. عکسش هم هست که اگر گران شد، آیا می شود بیشتر از زمان تلف بدهد؟ لذا در صورتی که مساوی نباشند و کم شده باشد، حق ندارد مالک را به قبول کردن الزام بکند، تا چه رسد به جایی که از مالیت ساقط بشود.

اما اگر معیار را مماثلت در ماهیت دانستیم که نمی دانیم، این جا فقط مثل را برگرداند ولو از مالیت ساقط شده باشد، باید آن را برگرداند. مثل پول هایی که از اعتبار ساقط می شود. پس بناءً علی هذا در باب مماثلت باید بر اساس این بیانی که عرض کردیم، اگر خصوصیات فردیه که امکان ندارد برگرداند، اگر عادةً بشود خصوصیات نوعیه و صنفیه را لحاظ بکند، باید این کار را انجام بدهد. البته صفاتی معتبر است که مالیت داشته باشند به این معنا که در ارزش و مالیت شیء نقش داشته باشند. مثل آهن نو و کهنه، آهن نو بودن یک صفتی است برایئ آهن، این ارزش دارد، گاهی از اوقات می بینید یک سوم قیمت به خاطر قیمت هست. یا از کارخانه خاص به لحاظ صلابت و دوام شیء، این یک صفتی هست که نمی شود گفت بی ارزش است. مثل بعضی از چوب ها که در مقابل رطوبت متأثر نمی شود و دوام دارد. ولی مع ذلک صفات برخی از این ها موجب بالا رفتن قیمت می شود. پس در مثلیات باید از نظر صفاتی که لها قیمة و مالیة واجد این ها هم باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo