< فهرست دروس

درس شرح توحید صدوق(قاضی سعید)

استاد حشمت پور

91/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث دراين داشتيم كه آيا وجوب سابق براي وجود فعل لازم است يانه، فلاسفه گفت كه وجوب سابق لازم است وفعل قبل از وجودش بايد وجوب پيدا نمايد، پنج تا دليل اقامه نمود كه تحت عنوان شبه بيان گرديد، ازشبه چهارم به تقرير اوّل سه جواب بيان گرديد يك جواب از بعض افاضل دوجواب از مصنف در ذيل جواب ديگري از مصنف مي آيد.

جواب سوم : درشبه چهارم گفته شد كه وجوب سابق لازم است تا اينكه تخلف معلو از علت لازم نيايد كه بد تر از ترجيح بدون مرجح است ومحال. دراين جا مي خواهيم بررسي نماييم كه تخلف معلول از علت باطل است يانه.

درجواب قبل گفته شد كه تالي يعني تخلف معلو از علت لازم نمي آيد لازم نمي آيد دراين جواب مي گويد تالي باطل نيست، يعني تالي بطور مطلق باطل نيست دربعض جا باطل است ودربعض جا باطل نيست.

بيان مطلب : علت سه جور است، يا خداوند متعال است يا فواعل طبيعي است ويا عباد است، بايد تك تك اين ها را بررسي نماييم وببنيم كه نحوه اي عليت شان چگونه است.

اگر علت خداوند متعال باشد، كه قادر است به قدرت لايتناهي وچيزي درمقابل اراده اش نمي تواند مقاومت نمايد، دراين صورت تخلف معلول از علت محال است امّا نه بخاطر وجوب سابق بلكه چون اراده اي او اراده نافذ است، اگر بگوييم كه وجوب سابق تخلف را محال مي كند لازم مي آيد كه چيزي درمقابل اراده خداوند تعالي باشد وبر اراده اش تاثير بگذارد، درحاليكه چنين چيزي امكان ندارد. پس تخلف معلول از علت درخداوند تعالي محال است بخاطر قدرت ونفوذ اراده حق تعالي، نه اينكه فعل وجوب سابق داشته باشد.

فواعل طبيعيه اگر باهم برخورنمايند فاعل ومفعول درست مي شود، دراين صورت بازهم تخلف معلول از علت محال است امّا بخاطر ضعف اراده اي اين فواعل نه بخاطر وجوب سابق فعل، اين حرف درظاهر صحيح بنظر نمي رسد؛ چرا كه معنا ندارد بخاطر ضعف علت تخلف معلول از آن جايز نباشد ولي اگر دقت نماييم مي بنيم كه اين فواعل چون اراده اي ضعيف دارند نمي توانند فعلي انجام دهند وكار برسانند لذا فاعل ماوراء اين فواعل را تسخير مي كند وتحت اراده آن فاعل كار مي كنند، به همين جهت است كه معلول از علت تخلف نمي كند چون فاعل مسخر بايد اراده اي فاعل مسخِر را اجرا نمايد، وفاعل مسخِر بگونه اي است كه حكمش تخلف نمي كند.

افعال عباد دروصورت دارد، دريك فرض تخلف معلول از علت جايز ات ودرفرض دوم تخلف معلول ا زعلت جايز نيست.

بيان مطلب : ما وقتي كاري انجام مي دهيم تصور مي كنيم بعد تصديق به فائده مي كنيم آنگاه شوق پيدا مي كنيم بعد اراده مي كنيم بعد تحريك وبعد فعل را ايجاد مي كنيم وفعل به وجود مي آيد.

مقدمات فعل ارادي همين ها است و مي بينيم كه مقدمه با فعل همراه است ايجاد بافعل همراه است ايجاد ووجود هرچند دربيان فرق دارند ولي درخارج يك چيز اند فرق شان به اعتبار است، يك امر را اگر به فاعل نسبت دهيم مي شود ايجاد واگر به مفعول نسبت دهيم مي شود وجود.

قاضي سعيد مي گويد بايد ببنيم كه اختيار و تكوين جز علت تامه است يا نيست، اگر گفتيم اجزاء علت تامه عبارتند از تصور، تصديق، شوق و تاكيد شوق است، واختيارو تكوين از اجزاء علت تامه نيست، در اين صورت تخلف معلول از علت تامه جايز است؛ چرا كه اختيار و تكوين نيامده تا فعل وجود بگيرد، امّا اگر بگوييم با امدن اختيار وتكوين علت تام مي شود، چنانچه فلاسفه مي گويند، دراين صورت معلول واجب است امّا نه به وجوب سابق بلكه به وجوب مقارن؛ چرا كه شما يكي از مقدمات را ايجاد قرار داديد وايجاد مقارن است نه سابق، پس معلول ايجاد كه وجود است همراه علت است. بنابراين وجوب هم سابق نيست بلكه مقارن است.

ايجاد ووجود متضايفان اند ومتضايفان معان، بنابر اين اگر ايجاد مقدم شود برجود بايد معيت از بين برود ودرنتيجه بين ايجاد ووجود تضايف داشته نداشته باشيم، درحاليكه تضايف بين ايجاد ووجود ثابت است پس وجود همراه ايجاد است.

ازدوفرض مذكور درباب علت تامه، فرض اول درست است چرا كه خود فلاسفه تكوين واختيار را جز علت نمي دانند، ودرفرض اوّل تخلف معلول از علت جايز است.

وقت كه ختيار وتكوين از اجزاي علت تامه نيستند آيا ترجيح بدون مرجح لازم مي آيد يا نه؟ بعبارت ديگر علت قبل از اختيار و ايجاد تمام مي شود آيا اگر وجوب نيايد ترجيح بالامرجح است؟ اگر فعل واجب نشده ترجيح بدون مرجح لازم نمي آيد؛ چرا كه من اختيار دارم ويك طرف را ترجيح مي دهم نه اينكه يك طرف خود بخود ترجيح يابد تا ترجيح بدون مرجح لازم آيد. همين كه فاعل يك طرف را انتخاب نمود خود همين اختيار مي شود مرجح ديگر ترجيح بدون مرجح لازم نمي آيد؛ چرا كه اختيار مرجح است بله اگر اختيار نباشد بايد وجوب سابق باشد تا ترجيح بدون مرجح نشود، ولي اگراختيار باشد خود همين اختيار ترجيح را درست مي كند.

خلاصه : وقت كه اختيار وتكوين از اجزاي علت تامه نباشند ترجيح بدون مرجح لازم نمي آيد چرا كه فاعل با اختيارش يك طرف را ترجيح مي دهد، واگر بگوييم كه واجب است يك طرف را اختيار كند كه وجوب سابق درست شود دراين صورت فاعل مختار نخواهد بود واگر هم بگوييم اختيار وجوب درست مي كند اين هم صحيح نيست؛ چرا كه قبل از اختيار وجوب نبود حالا كه اختيار است هم وجوب سابق نيست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo