< فهرست دروس

درس برهان شفا - استاد حشمت پور

92/03/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 صفحه 70 سطر 4 (قوله و اما المعانی المفرده)
 موضوع: بیان مبادی علوم و اقسام آنها
 بحث در این داشتیم که مبادی سه قسم هستند بعضی اقسام، مبادی هستند که وجود آنها به عنوان مبدا در اول هر علمی وضع می شود. بعضی مبادی هستند که ماهیت آنها به عنوان مبدا در اول هر علمی وضع می شود. بعضی مبادی هستند که هم وجود و هم ماهیت آنها به عنوان مبدا در اول هر علمی وضع می شود. سپس توضیح دادیم تا با این توضیح معلوم شود که چه چیزی از مبادی، وجودش مبدا است و چه چیزی ماهیتش مبدا است و چه چیزی هم وجودش و هم ماهیتش مبدا است.
 مبادی علم در آن علم مورد بحث قرار نمی گیرند آن چیزهایی که در آن علم مورد بحث قرار می گیرند مسائل علم هستند نه مبادی. ممکن است یک چیزی را ما ملاحظه کنیم که در علم، وجودش مورد بحث است. این را نمی توان جزء چیزهایی قرار داد که وجودش از مبادی است بلکه وجودش از مسائل است چون مورد بحث است. اگر ماهیت آن، مورد بحث واقع نشد ماهیتش را جزء مبادی قرار می دهیم.
 بیان کردیم اموری که به عنوان مبادی ذکر می شوند بر دو قسم اند: 1ـ معانی مرکبه 2ـ معانی مفرده.
 در معانی مرکبه ثابت کردیم که فقط وجود به عنوان مبدا مطرح می شود یعنی وجود این معانی مرکبه (و قضایا) را فرض می کنیم و بعداً با کمک این وجودِ فرض شده، چیزهای دیگر را اثبات می کنیم. مثلاً می گوییم «اجتماع نقیضش محال است». که این یک قضیه است وجودش را به عنوان یکی از مبادی قبول می کنیم سپس به کمک همین مبدئی که وجودش قبول شده وقتی وارد مسائل می شویم مسائل را اثبات میکنیم.
 مثلا در یک جا به تناقص برخورد می کنیم، می گوییم این صحیح نیست چون قاعده ای که در ابتدا به عنوان مبدأ علمی پذیرفتیم اجازه نمی داد که تناقض حاصل شود لذا وقتی به مخدور برخورد کردیم منکر آن می شویم.
 معانی مرکبه همیشه وجودشان باید به عنوان مبادی در ابتدای علم وضع شود نه ماهیت آنها، چون معانی مرکبه را نمی توان تعریف کرد.
 پس نتیجه این شد: در جایی که معانی مرکبه داریم و مبادی قرار گرفتند حتماً وجودشان مطلوب است و ماهیتشان مطلوب نیست. این مطلب را در جلسه قبل گفتیم. حال وارد قسم دوم می شویم که معانی مفرده است.
  معانی مفرده را دو قسم می کنیم:
 1ـ معانی که اعراض برای موضوع علم هستند چه بی واسطه اعراض باشند چه باواسطه باشند.
 چیزهایی ممکن است معروض برای علم موضوع مسائل باشد و چون موضوع مسائل، جزیی از جزئیات موضوع علم است لذا به واسطه عارض شدن به موضوع مسائل، عارض بر موضوع علم هم می شود.
 2ـ مفرداتی که داخل در موضوع علم هستند. یعنی جزئی از جزئیات این موضوع هستند مثل موضوعات مسائل.
 ما در قسم اول (که معروضات موضوع علم هستند) می خواهیم بحث کنیم.
 در علم، از وجود این عوارض برای موضوع بحث می شود. پس این عوارض به لحاظ وجود، جزء مبادی نیستند چون از وجود آنها برای موضوع بحث می شود. مسائل از همین جا درست می شود چون مسائل عبارتست از وجود محمولات برای موضوع علم یا برای موضوع مسائل علم. پس بحث از وجود این عوارض را باید جزء مسائل قرار داد نه جزء مبادی.
 اما این عوارض را در آن علم تعریف نمی کنیم. مثلا فرض کنید در علم طبیعی بر جسم، حرکت را مترتب می کنیم ولی حرکت را در علم طبیعی تعریف نمی کنیم.
 پس مفردی را پیدا کردیم که حدّ و ماهیتش جزء مبادی بود نه وجودش. و در جلسات قبل مثال به مثلث زدیم که در ابتدای کتاب اصول هندسه اقلیدس، تعریف شده و از وجودش بحثی نشده است.
 مصنف درباره اینگونه عوارض، دو مطلب بیان می کند: 1ـ وجود اینها را بحث می کنیم 2ـ وجود اینها برای موضوع را بحث می کنیم. هر دو مطلب، بحث از وجود است منتهی یکی، بحث از وجود به طور مطلق است و یکی بحث از وجود برای موضوع است.
 مصنف می فرماید برای این عوارض هر دو، یکی است. چه شما ثابت کنی این عوارض وجود دارند چه ثابت کنی که للموضوعات وجود دارند چون آن، وجودی غیر از وجود للموضوع ندارد پس اگر بحث در وجود مطلق شد مثل بحث در وجود للموضوع شده است. پس وقتی بحث در وجود لنفسه شود مثل بحث در وجود لغیره است و ما چون در علم، بحث از وجود لغیره می کنیم اگر بحث از وجود لنفسه هم بکنیم باز هم داخل در مسأله است و جزء مبادی نمی شود.
 توضیح عبارت
 (و اما المعانی المفرده فمنها ما هی اعراض موضوع الصناعه و منها ما هی داخله فی جمله موضوع الصناعه)
 اما معانی مفرده، بعضی از آنها اعراض موضوع صناعت اند و بعضی از این معانی مفرده داخل در مجموعه موضوع صناعتند. یعنی جزء موضوعاتند نه جزء عوارض و محمولات.
 (فما کان منها من اعراض موضوع الصناعه و آثاره)
 شروع در قسم اول است و قسم دوم را در سطر 14 (قوله و اما ما کان من المفردات) بیان می کند.
 ترجمه: آنچه از معانی مفرده از اعراض موضوع صناعت و آثار این موضوع باشند.
 (فهی التی تطلب فی الصناعه لیصحح فیها وجودها)
 این قسم اول، در صناعت طلب می شوند و مورد بحث قرار می گیرند. (اما چه چیزی از آنها مورد بحث قرار می گیرد؟ آیا ماهیت یا وجودشان مورد بحث قرار می گیرد؟ جواب می دهد که وجودشان مورد بحث قرار می گیرد) تا در صناعت، وجود این اعراض تصحیح شود (یعنی اگر در صناعتی این اعراض را مورد بحث قرار می دهیم برای تصحیح وجود و اثبات فی نفسه وجود است)
 (و لیس وجودها الا للموضوع)
 وجود این عوارض، وجودی نیست جز وجود برای موضوع.
 (فیکون النظر فی انها موجوده لموضوع الصناعه لتلک الصناعه)
 (لتلک الصناعه) خبر برای (یکون) است.
 (لموضوع الصناعه) متعلق به (موجوده) است.
 ترجمه: پس نظر در اینکه این اعراض، برای موضوع صناعت موجودند، برای خود این علم است یعنی خود این علم باید وجود این اعراض را برای موضوع صناعت ثابت کند.
 (و ذلک هو النظر فی انها موجوده)
 (ذلک) یعنی نظر در اینکه این اعراض، موجودند برای آن صناعت، عیناً نظر در این است که این اعراض، موجودند. یعنی چه بگویید این اعراض موجودند چه بگویید این اعراض، موجودند لموضوع الصناعه، فرقی نمی کند. چون وجود فی نفسه این اعراض، عین وجود للموضوع آنها است.
 (فاذن اثبات وجودها الی تلک الصناعه)
 اثبات وجود این اعراض، واگذار به این صناعت شده است یعنی این صناعت، متعهد است که این وجود را اثبات کند، و چیزی که در صناعت اثبات می شود جزء مبادی نیست بلکه جزء مسائل است.
 (فهذه لا یجوز ان تکون بینه الوجود و محموله لموضوع الصناعه)
 این چنین اَعراضی را جایز نیست که بگویی بینه الوجود و مجهوله الوجود برای موضوع صناعت هستند. چون گفتیم وجود فی نفسه آنها همان وجود لغیره آنهاست یعنی وجود فی نفسه آنها همان وجود للموضوع آنها است. نمی توان گفت که اینها مجهولند (و وجودشان برای موضوع صناعت مجهول است). چون ما در تعریف این اعراض چنانکه بعداً خواهیم گفت، موضوع را اخذ می کنیم بنابراین وجودشان للموضوع مبهم نیست اگر مبهم بود موضوع در تعریف اینها اخذ نمی شد. یعنی مثلا وقتی حرکت را که محمول بر جسم است می خواهید تعریف کنید، جسم را در تعریفش اخذ می کنید پس نمی توان گفت که این حرکت برای این موضوع مجهوله الوجود است.
 توضیح این را در جلسه بعد می دهیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo