< فهرست دروس

استاذ سیدمنذر حکیم

درس خارج فقه

95/11/12

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: مراد از فقه، تاریخچه حوزه و شیوه ورود به مسائل در گذشته

خلاصه: بعد تعریف کلید واژه‌هایی «فقه»، «نظام»، «تشکیل» و «خانواده» به این نتیجه رسیدیم که اگر بگوییم «فقه نظام خانواده» ساده‌ترین تعبیری است که می‌تواند مطرح شود. و علت استفاده از تعبیر «فقه نظام خانواده» بیان شد.

مراد از فقه

مراد از فقه در بیان ما حداکثری می‌باشد منظور از حداکثری مجموعه احکامی است که نظام در آن نهفته است؛ لذا در درون فقه نظام نهفته است ولی به خاطر کلمه فقه کاربرد‌های متفاوت داشته و نگاه تجزیی به احکام باعث به وجود آمدن مفهوم مشکک در معنای فقه شده، و لذا بعضی می‌گویند «فقه الاسرة‌» گویا و مفهوم نیست، چرا که این افراد از کلمه «فقه» ذهنشان به رساله عملیه می‌رود، و ذهنشان از رساله عملیه به مجموعه احکامی می‌رود که لازم نیست نظم داشته باشد در حالی که در فقه مجموعه کامل وجود دارد، که در صدد استنباط آن برآمده‌ایم.

تأکید ما بر نگاه اجتماعی فقیه به مسائل می‌باشد حتی در مسائل فردی؛ فقیه برای اینچنین انسانی قانون می‌گذارد و ما نمی‌توانیم فرد را منهای ارتباطات بدانیم و در قانون هم باید همه ارتباطات را لحاظ کند. در نتیجه منظومه احکام را برای فردی که منظومه‌ای از ارتباطات را دارد استنباط می‌کنیم. به همین خاطر تأکید بر فقه نظام تشکیل خانواده داریم یعنی فقهی که نظام‌مند است.

این نظام همان نظام فقهی است یعنی نظامی که درون آن فقه است و عناصر آن مجموعه قوانین و احکام می‌باشد.

مقصود ما یافتن منظومه‌ای از احکام مخصوص تشکیل خانواده هست.

با توضیحات قبل فهمیده شد که ناچاریم مباحث اخلاقی توجه شود چرا که اگر بدنبال استنباط فراگیر هستیم باید به این بعد توجه شود.

وقتی خداوند می‌فرماید: ﴿ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[1] اگر فقیه بگوید که من فقیه هستم و وظیفه‌ام فقط بررسی احکام روزه است،‌ و بگوید قسمت دوم آیه که خداوند می‌فرماید: ﴿لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[2] به عالم علم اخلاق مربوط است؛ این فقاهت آسیب‌زاست.

وظیفه فقیه اینست که باید کل آیه را مورد دقت قرار دهد و حتی باید توجه داشته باشد که آیه در چه بستری نازل شده؟ و چه تفسیری دارد؟ مفسر آن را بررسی کند؛ وقتی پیامبر فرمود: ﴿ ربّ‌ صائم‌ ليس له من صيامه إلّا الجوع‌ و العطش‌.﴾[3] دال بر اینست که چه بسا روزه رفتاری تو خالی باشد، خداوند برای تربیت انسان دستور به روزه داده، این روزه‌ است که به تقوا می‌رساند؛ اگر فقیه بگوید بخش اول مربوط به من است و بخش دوم را توجه نکند در اجرای حکم به آسیب مبتلا می‌شود.

فقاهت باید اثر گذار و بازدارنده از گناه باشد، آنچنان که در آیه شریفه می‌خوانیم:﴿ وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون‌﴾[4]

و یا تعبیر امام علی(ع) که در معرفی فقیه چنین می‌فرماید:﴿ الْفَقِيهُ‌ كُلُ‌ الْفَقِيهِ‌ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ‌ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّه﴾‌ [5]

فقیه کسی است که مردم را تربیت کند و بین خوف و رجاء نگه دارد فقیه حکم را استنباط می‌کند و برنامه می‌دهد تا جامعه تربیت شود؛ فقیهی که وظیفه خود را فقط استنباط می‌داند آسیب‌زاست و خیلی از شبهات به خاطر این نوع برخورد با فقاهت است که به وجود آمده است.

سؤال: می توان گفت که شیوه ارائه فقه در طول تاریخ اشتباه بوده؟

جواب: در تاریخ حوزه‌های علمیه می‌بینیم که مثلا شهید ثانی یاد داشتن قرآن و تسلط بر قرآن را شرط ورود به حوزه می‌داند در حالی که در حوزه‌ی امروز ما این شرط نیست، بلکه اهمیت آن در درجه چندم است. همچنین احاطه بر احادیث که نزد استاد فرا می‌گرفت و بعد تعمّق می کرد.

در حوزه امروز ابتدا قوائد خوانده می‌شود منهای حدیث، بعد از مدتی که وارد حوزه شده هنوز آشنایی با حدیث و قرآن ندارد طلبه وارد کتاب طهارت می‌شود و ارتباط فهمیده نمی‌شود.

حتی در آیات الاحکام دیده شده که بخشی از آیه مورد استناد قرار می‌گیرد و بقیه آیه توجه نمی‌شود، لذا ما تأکید داریم که احاطه به کل کتاب از ضرورت‌هاست.

﴿ وَ يَوْمَ نَبْعَثُ في‌ كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهيداً عَلى‌ هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‌ لِلْمُسْلِمين‌﴾[6]

﴿ بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون‌﴾[7]

باید توجه داشته باشیم که آیاتی که به تدریج آمده قبل از نزول تدریجی کل کتاب نازل شده، و پیامبر(ص) به کل قرآن احاطه داشته.

علامه طباطبائی در بحث نزول قرآن چنین می‌فرماید: تنزیل تدریجی است و انزال نزول کل کتاب است، و ما بر مبنای حرف علامه وقتی می‌توانیم درس بدهیم که به کل کتاب احاطه داشته باشیم؛ و باید کل منظومه فهمیده شود که در بیان درس اول طوری بیان شود که مقدمه و پله بقیه دروس باشد؛ روش تدریس و محتوا می‌تواند اثر گذار در ادامه باشد.

سوال: مراد تدریس در حوزه نیست بلکه تدریس درس فقه است؛ آنچه که فرمودید که احکام و اخلاق جمع شود مبحثی جدید و ابتکاری است، در کتب فقهی طبقه‌بندی احادیث و آیات بر اساس فقه و احکام تدریس می‌شود؟

جواب: شما فقه بعد 14 قرن را می‌بینید در حالی که فقه را باید از ابتدا دید که کتب فقهی قدیم متن احادیث بود که به فقه مأثور نامیده می‌شود، مثل «نهایه»،‌ «تهذیب» و «استبصار». فقها بعد مدتی از متن حدیث فاصله گرفتن و زبان فقهی فقها دچار تحوّل می‌شود و فقهایی مثل شهید ثانی روش تفقّه را بر تسلط قرآن و حدیث منوط کرده بر عکس آنچه امروزه عمل می‌شود. حتی گاهی آیه را کامل نمی‌آورند. این مربوط به این است که روش علمی تحقیق و استنباط دیده نشده.

ما در این بحث در پی کشف منظومه هستیم و وقتی می‌توانیم به این مسأله برسیم که به کل نصوص مربوط به منظومه احاطه داشته باشیم، از مواردی که کمک در کشف منظومه می‌کند بیانی است که حکمت تشریع در آن مطرح می‌شود.

باید توجه داشت بحث‌های ما باید روشن باشد و به علم برسیم و اگر ظنی است باید ظن معتبر باشد.

تا اینجا عنوان بحث مشخص شد و روش رسیدن هم مطرح شد که باید برای کشف منظومه باید منظومه سؤال داشته باشیم و از اینجا به بعد باید سؤالات طراحی شود و ببینیم که آیا این سؤالات به ما منظومه منطقی می‌دهد یا نه؟

همیشه باید توجه کرد که در شریعت اسلام هر چیزی حکمی دارد و این به معنای تصریح در کتاب و سنت نیست بلکه گاهی کلیاتی می‌آید که می‌توان مسائل جدید را از آن کشف کرد. فقها در ابتدا به موارد منصوص رفته و فقه مأثور دال بر این نوع استنباط است، نتیجه این استنباط محکمات فقه است، در چارچوب محکمات باید مسائل جدید و مواردی که تصریحی نداریم استنباط شود و فقیه باید قوی باشد که بتواند استنباط کند.

شهید صدر(ره) در منطقة الفراغ می‌گوید که حکمش مشخص است و فقیه باید قوی باشد تا بتواند کشف کند، ایشان در این راه از روش استنطاقی استفاده کرد؛ در بحث پیش رو ما هم روش استنطاقی را مورد توجه قرار داده و از آن استفاده می‌کنیم و لذا اکتفا به منصوصات نداریم و غیر منصوص هم مورد توجه است.

یکی از فوائد نگاه منظومه‌ای به احکام همین است که فقیه مواردی که در روایات و آیات آمده را می‌داند و نقاط خلأ مشخص می‌شود و جای خالی پر می‌شود و علم پیدا می‌کنیم که حکم آن چیست؟

علمی یا ظنی بودن نگاه منظومه‌ایی

در نگاه منظومه‌ایی به علم می‌رسیم یا فقط حدس است؟

بله اگر حدسی بود که فقط گمانه زنی است آن حدس در مبنای حجیت ظن معتبر است و کافی است؛ و اگر نتوانیم به علم برسیم شیخ انصاری راه را هموار کرده و وارد اصول عملیه می‌شویم و این راهنما می‌شود و لذا بدون جواب نخواهیم بود.

سوال: شیوه مراجعه به آیات و روایات داریم که در چه جایی به کلیات و چه مباحثی به جزئیات مراجعه کنیم؟

جواب: فقیه وقتی به استنباط مطلوب دسترسی پیدا می‌کند که تمام موارد منصوص را مورد توجه قرار دهد و فقها کار را راحت کرده‌اند و احادیث را تقسیم به ابواب کرده‌اند.

در بحث تشکیل خانواده باید هدف معلوم باشد تا راه و مسیر مشخص شود و بر اساس آن آیات و روایات مورد دقت و کنکاش قرار گیرد.

در این راه باید روایات را همراه آیات مورد دقت قرار داد چرا که روایات مفسّر آیات است و این روایات است که آیات را به صورت صحیح تبیین می‌کند. چنانکه خدا انسان را به این راه راهنمایی کرده است و مفسر کلام خود را معرفی کرده است،‌ و ما نمی‌توانیم از این دستور سرباز بزنیم، ﴿ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقاب﴾[8] ، ﴿ َإِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا﴾[9]

وقتی در قرآن می‌خوانیم:﴿ وَ أَنْفِقُوا في‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنين﴾[10] امام حسین(ع) این آیه را تفسیر می‌کند و ترک جهاد را باعث هلاکت می‌داند.


[1] سوره بقره، ‌ آیه 183.
[2] سوره بقره، ‌ آیه 183.
[7] سوره نحل، ‌آیه 44.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo