< فهرست دروس

استاذ سیدمنذر حکیم

درس خارج فقه

95/07/26

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: سنت‌های حاکم بر نظام تکوین و تشریع

«تَبارَكَ الَّذي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرٌ (1)الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ (2) الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى‌ في‌ خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى‌ مِنْ فُطُورٍ (3) ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسيرٌ (4[1]

سنت‌های حاکم بر نظام تکوین و تشریع را باید از هم جدا کرد. زوجیت برای انسان تحقق یافته و تکوینی است این زوجیت تکوینی از اقتضائاتش ارتباط دو زوج است که منتهی به توالد می‌شود. و از طرفی تنظیم رابطه بین زوج نیاز به قانون ازدواج است؛ این ازدواج تشریعی می‌شود که قبل آن زوجیت تکوینی تحقق یافته. بین زوجیت تکوینی و ازدواج تشریعی باید هماهنگی باشد. مثلا نباید خواهر و برادر باشد و یا رابطه نسبی داشته باشد. این رابطه بین دو فرد محدود شد هرچند انسان تکوینا آزادی دارد ولی تشریعا انسان ممنوع شده.

ممنوعیت بیان شده در شرع در راستای برنامه الهی برای انسان است.

اینکه این افراد مَحرم هستند و این محدودیت برای انسان ایجاد شده است دو سؤال مطرح می‌شود:

    1. دلیل این ممنوعیت چیست؟

پاسخ این سؤال در آیات و روایات بیان شده که فقها بر اساس این منابع فتوا داده‌اند.

    2. علت حرمت و ممنوعیت بر این رابطه خاص چیست؟

در مورد فلسفه یک حکم ممکن است قرآن و روایات بیان صریح داشته باشند و حتی در صورت عدم بیان هم این حکم فلسفه‌ایی دارد؛ و طبق اصل حکمت و عدالت خداوند شاهدی است بر فلسفه داشتن مسائل.

در بحث خلافت انسان دو بُعد قابل طرح است:

«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ‌ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً»[2]

عرضه امانت بر انسان تکوینی است و اینکه انسان این امانت را قبول کرده به خاطر اینست که بقیه موجودات قابلیت پذیرش این امانت را ندارند و انسان فقط آمادگی دریافت این امانت را دارد و خودداری بقیه مخلوقات بخاطر عدم توانایی آن‌ها بوده است.

بحث خلافت انسان حقیقت و ابعاد آن د رنظریه اجتماعی تبیین شد.

به تبع این خلافت تکوینی خلافت تشریعی معنا پیدا می‌کند. «يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ‌ خَلِيفَةً فِى الْأَرْضِ»[3] ؛ به انسان صلاحیت‌هایی داده شده که به نیابت از خدا حدود و مقرراتی را برای مدیریت خود و جامعه به عهده بگیرد و حاکم بر وجود خود شود.

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ الْعَقْلَ‌ عِقَالٌ‌ مِنَ الْجَهْلِ وَ النَّفْس[4]

انسان عاقل توان اداره خود را دارد، به انسان امر شده که خود را مدیریت کند و این وظیفه حکومت انسان بر نفس خود است و به تبع آن حکومت بر جامعه انسانی توسط معصوم ع است. این ولایت و ملکیت تشریعی توسط خدا داده شده است.

اولین رتبه خلافت به فرد معصوم داده شده است و به این انسان خلیفة الله گفته می‌شود. و رتبه‌های بعد به بقیه انسان‌ها داده شده است.

برای خلافت سه رتبه قابل تصور است:

     خلافتی که تأثیر گذاری آن تضمینی است

     خلافتی که تأثیر گذاری آن نصف است

     خلافتی که اصلا اثری ندارد مثل خلافت فرعون

 

در سوره ملک چنین بیان شده:

«وَ لِلَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ * إِذا أُلْقُوا فيها سَمِعُوا لَها شَهيقاً وَ هِيَ تَفُورُ * »[5]

جهنم برای این کافران غضبناک شده مسئول جهنم از مردم سؤال می‌کند که «ألم یأتکم نذیر» آنها می‌گویند که آمد ولی ما منکر شدیم.

این افراد خلیفة الله بودند ولی از این خلافت هیچ استفاده‌ایی نکردند. آن‌ها می‌گویند اگر ما حرف منذرین را گوش می‌کردیم و تفکر می‌کردیم به این عذاب دچار نمی‌شدیم.

در آغاز سوره بیان شده که مُلک و حکومت از آن خداست؛ خدا برای این ملک خود قوانینی دارد و برای رسیدن به این هدف لوازمی قرار داده است.

«الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُور»[6]

خداوند انسان را خلق نموده تا در قالب زندگی اجتماعی خود را به تکامل برساند، و برای اینکه «أَحْسَنُ عَمَلاً » معلوم شود لازمه‌اش بیان نظام تشریع و روشن شدن راه است. در ادامه آیات ما به نظام تکوین بر‌گردانده می‌شویم و بیان می‌شود که بین تمام مخلوقات هماهنگی است.

«الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى‌ في‌ خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى‌ مِنْ فُطُور»[7]

در ادامه اشاره به کافرانی می‌کند که از این لوازم استفاده نکرده‌اند و به جهنم رسیده‌اند.

نگاه به فقه و وورد به آن با این نوع نگاه بین نظام تکوین و تشریع ارتباط دهیم و سنت‌های حاکم بر آن ملاحظه شود باعث ملاحظه دقیق زیر ساخت‌های فقه به خوبی می‌شود .

قوه مقننه با بهره گیری از سنتهای حاکم حداکثر بهره برداری را از آنها برای وضع قانون می‌تواند داشته باشد.

با مراجعه به قوانین متوجه می‌شویم که ما قوانین دست و پا گیر زیادی داریم که راه فرار از اصول تربیت انسان را باز می‌گذارد و مسیر غیر صحیحی را برای انسان باز کند . با ظاهری به نام قانون گرایی به ضد اهداف ترسیم شده منجر می‌شود که این آسیب جدی است و این یعنی سوء استفاده از قانون برای فرار از قانون.[8]

 


[8] {قانون مند شدن بحث سود بانک‌ها که با ظاهری قانونمند به جای اینکه در خدمت تولید قرار بگیرد از اصل نقدینگی بدون هیچ کاری پول در می‌آید و برای سرمایه در بانک بهره قرار داده شده به صورت قانونمند. این مطلب چه مقدار صحیح است. در نظام اقتصادی اگر اصول را بدانیم که پول باید باعث تولید شود نه اینکه خودش زایش داشته باشد دچار این ملعبه نمی‌شویم}.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo