< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی

99/06/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: ماده امر /اوامر /مقصد اول

خلاصه مباحث گذشته:

بحث ما در جهت اول از جهاتی بود که مرحوم آخوند متعرض شد. محصل کلام این بود که معنای ماده امر یکی اجمالا طلب است و دیگری شی. چون بحث از ماعدای معنای طلب ثمره ای ندارد – چون آنچه نتیجه ماده امر در موارد استعمالاتش است مفادش معلوم است و نکته اطلاق امر در آن موارد به اعتبار شیئیت یا غیر آن تفاوتی در مقام عمل ایجاد نمی کند- از این جهت بحث نمی کنیم.

در کلمات آمده بود که امر به معنای جامد، بر ذوات مانند شجر و حجر و انسان اطلاق نمی شود. در عمده کلمات آمده است که امر به معنای جامد یا به معنای فعل است یا به معنای صفت است و سعی کرده اند اگر امر به معنای شی استعمال شده باشد به تأویل مناسب آن از صفات و افعال تعبیر کنند، یعنی اگر گفته شود مثلا «انسان یک امر عجیب است» یعنی خلق او عجیب است. این مطلب نیز مهم نیست چون ثمره ندارد.

بحث مهم این است که یک معنای امر را گفته اند طلب است، حال آیا طلب معنای امر است تا بحث طلب صادر از عالی مطرح شود و اینکه طلب به معنای وجوب است و...

1- نظر استاد در معنای ماده امر

مورد تسالم است که با ماده امر مفهوم طلب اراده می شود. به نظر ما مفهوم امر طلب نیست. مفهوم امر، الزام است. اگر این را گفتیم دیگر نوبت به این نمی رسد که بحث کنیم آیا در آمر علو شرط است و یا اینکه امر مردد بین الزام و غیر الزام باشد. مفهوم امر شی‌ای ورای الزام نیست هر چند این الزام صادر از دانی باشد. شخص دانی اگر الزام کرد به این الزام امر گفته می شود فرقی ندارد که ماده امر باشد یا صیغه امر. اگر به صورت الزام صادر شود مفهوم امر بر آن منطبق است ولی استعمال صیغ امر در اصطلاح ادبا به معنای الزام است هر چند به صورت خواهش و تمنا باشد در حالی که این موارد امر نیست. امر یعنی دستور و مفادش الزام غیر است. بله ممکن است الزام از کسی صادر شود که ولایت بر الزام ندارد و اهلیت الزام ندارد و حق الزام غیر ندارد ولی حقیقت امر شی ای ورای الزام نیست.

ما برای مفهوم ماده امر به حسب استعمالات و به حسب ارتکازات امری ورای الزام احساس نمی کنیم؛ یعنی هیچ استعمالی در کلمات لغویین و در کتاب و سنت که رد این معنا را کند سراغ نداریم. منظور از الزام این نیست که بر طرف مقابل لازم باشد. امر الزام است ولی لزوم امتثال و ثبوت ولایت بر الزام نیست. قسم یعنی قسم خوردن اما حق دارد قسم بخورد؟ قسم به بت قسم است ولی آیا مجاز است به بت قسم بخورد. این قسم، قسم است ولی مجاز به قسم خوردن نیست.

اینکه کسی حق امر ندارد یک چیز است اما اینکه امر او لازم الاتباع نیست امر دیگری است. خلط بین وجوب متابعت و امتثال و تحقق لزوم بر عهده مأمور و عدم آن منشأ خلط در مفهوم امر شده است که آیا مفهوم امر باید لازم هم باشد یا اینکه طلب استحبابی و یا طلبی که حتی استحباب نیز نمی آورد امر است.

ثبوت لزوم بر عهده مأمور به واسطه آمر یک چیز است و تحقق مفهوم امر در خارج امر دیگری است. پس مفاد امر لزوم است. اگر آمر انشاء الزام و حتم می کند بر مأمور و مخاطب (آمر و مأمور گفتن مسامحی است وگرنه امر یعنی الزام) این امر است می خواهد صادر از عالی باشد یا دانی. مراد از دانی کسی است که ولایت بر امر ندارد. فقیری که از کسی شی ای را مطالبه می کند گاهی خواهش است که این امر نیست هر چند استعمال صیغه امر ادبی است، اما امر لغوی نیست. اما گاهی طرف مقابل را الزام می کند که در این صورت امر است و در این صورت توبیخ می شود که حق الزام نداری.

اگر مستعمل صیغه مخاطب خودش را ملزم به انجام کار کند این امر است ولی اگر او را ملزم نکند هر چند طلبش به نحو حتم است ولی ملزم نمی کند این امر نیست. امر یعنی انشاء الزام در اعتبار آمر. با انشاء الزام آیا مأمور واقعا ملزم است یا نه؟ این امر دیگری است. بر این اساس بحث از جهت دوم که آیا امر متقوم به علو آمر است، موضوع ندارد.

نتیجه این می شود که اگر در جایی امر موضوع حکم شارع قرار گرفته باشد، یعنی مثلا گفته است «اطاعت امر والدین واجب است» - که مشهور می گویند اطاعت امر والدین واجب است بر خلاف مرحوم خوئی که می فرماید عقوق والدین ممنوع است ولی اطاعت والدین واجب نیست - در این صورت اگر والدین الزام کنند این امر است ولی اگر از فرزند بخواهند کاری را انجام دهد ولی او را ملزم نکنند، این امر نیست و وجوب امتثال ندارد. ثبوتا امر الزام است ولی اثباتا صدور صیغه امر در اصطلاح ادبا از شخص، ظهور در الزام دارد و این چیز دیگری است.

یک بحث، بحث ثبوتی است که مفاد امر الزام است و دیگر اینکه اثباتا آیا صیغه امر ظهور در انشاء الزام و حتم دارد یا نه امر دیگری است که در جهت دیگر باید بحث شود که آیا امر ظهور در وجوب دارد یا نه؟ بحث ما در اینکه امر به معنای الزام است مربوط به مقام ثبوت است نه اثبات. ثبوتا باید آمر در نفس خودش انشاء الزام نسبت به مأمور کند. اما اگر آمر گفت «افعل» آیا ظهور در این دارد که مخاطب خودش را الزام کرده است یا نه؟ بحث دیگری است.

حال اگر شارع امر را موضوع حکم خودش قرار دهد و بگوید «یجب اطاعت امر الوالدین» جایی اطاعت از والدین واجب است که به صورت امر باشد نه مطلق خواستن، در حالی که اگر قائل به مسلک مرحوم خوئی شویم که می فرماید اطاعت والدین در اوامر و نواهی آنها واجب نیست، بلکه ایذاء والدین حرام است در این صورت اگر بدون اینکه پدر و مادر اذیت شوند امر آنها را امتثال نکند، کار حرامی مرتکب نشده است.

ثمره دیگر بین این دو مسلک این است که اگر پدر و مادر انشاء حتم و الزام نکردند ولی می دانم اگر خواسته آنها را انجام ندهم اذیت می شوند، اگر ملاک اطاعت امر باشد که اینها امری ندارند که بخواهد اطاعت امر آنها واجب باشد و اگر ملاک ایذاء باشد که در اینجا صدق می کند. نسبت بین مخالفت امر و ایذاء عموم و خصوص من وجه است.

پس امر یعنی الزام، فرقی ندارد امر مولوی باشد یا ارشادی، همچنین فرقی ندارد آن امر مولوی تکلیفی باشد یا وضعی. اگر گفت «توضأ للصلوه» حتی اگر بخواهد نماز مستحبی بخواند باید وضو بگیرد و ملزم به وضو است هر چند خود نماز واجب نباشد ولی اگر بخواهد نماز صحیح بخواند باید وضو بگیرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo