< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی

99/03/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نزاع در اسم زمان/ مشتق/ مقدمه علم اصول

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در تصویر نزاع مشتق در اسم زمان بود و منشا اشکال این بود که ملاک نزاع در مشتق این است که ذات مفروض در حال تلبس و انقضا باید واحد باشد تا بحث در این باشد که وضع عنوان اشتقاقی برای خصوص حالت تلبس است یا برای اعم از حالت تلبس و حالت پس از انقضای مبدا تلبس؛ مثلا آیا قائم تنها در ظرف تلبس به قیام صادق است یا بعد از زوال تلبس به قیام نیز بر همان ذات قائم صادق است؛ ولی در اسماء زمان، پس از انقضای تلبس، ذات نیز منقضی شده ولذا در اسم زمان، همانند اوصاف دال بر ذات و ذاتی، نزاع مشتق متصور نیست.

مرحوم آخوند به دو تقریب به این اشکال پاسخ دادند که یک بیان موافق ظاهر و یک بیان مستفاد از کلام محقق اصفهانی بود که مخالف ظاهر کلام مرحوم آخوند بود و حل مشکل نیز نمی کرد.

توضیح مطلب این است که در کلام محقق اصفهانی گفته شده بود: « هرچند که در اسم زمان نزاع متصور نیست؛ اما از آنجا که هیئت اسم زمان و اسم مکان یکسان است؛ می توان در این هیئت به لحاظ اسم مکان، نزاع متصور باشد و لازم نیست به لحاظ تمام تطبیقات هیئت، نزاع متصور باشد»

اما این بیان، تسلیم اشکال است؛ زیرا بحث از وضع مشتق به لحاظ استعمالات است و استعمال مشتق در اسم زمان بعد از انقضای تلبس، وجود ندارد؛ هر چند که هیئت وضع بر اعم شده است ولی در تطبیقات هیئت، اسم زمان و یا اسم مشترک بین زمان و مکان به لحاظ زمان بعد از تلبس، استعمال ندارد.

بیان سومی محقق اصفهانی از محقق طهرانی نقل نمود که مورد اشکال محقق اصفهانی واقع شد در حالی که به نظر ما اشکال محقق اصفهانی بدان وارد نیست.

کلام محقق طهرانی در تصویر نزاع در اسم زمان

اتصال اجزاء زمان در خارج، مساوق با وحدت است و مصحح این است که گفته شود، زمان واحد به وحدت اتصالیه، در قطعه ای به مبدا مشتق متلبس بوده و تلبس از همان ذات واحد زائل شده ولذا صدق مشتق به لحاظ بعد از تلبس، محل نزاع خواهد بود.

مناقشه محقق اصفهانی

محقق اصفهانی در پاسخ فرمودند: هر چند که اتصال در خارج به دقت عقلی نیز مساوق با وحدت در خارج است؛ اما موجب نمی شود که هویات متصله وجود واحدی داشته باشد و وجود هر جزئی از زمان همانند وجود جزء دیگر باشند؛ بلکه اجزاء زمان، هویات متباین هستند که یکی از اجزا متلبس به مبدا بوده و قطعات دیگر اجزای وجودی متباین با جزء متلبس هستند و اگر قطعات زمان متصل، وجود واحد باشند، اسم زمان مخصوص زمان تلبس نبوده و بر همه زمان ها تا ابد باید اسم زمان صادق باشد؛ درحالی که اطلاق اسم زمان تنها بر همان زمان قتل می شود.

بله ممکن است اسم زمان گاهی به نسبت ساعت و گاهی به روز یا به سال و… محاسبه و لحاظ می شود ولی این مساله ربطی به وجود واحد اجزای زمان در کلام قائل ندارد؛ چرا که در صورت لحاظ سال وقوع، تمام سال متلبس به مبدا محسوب می شود و اطلاق مشتق به لحاظ تلبس کل سال خواهد بود و تا زمانی که سال باقی بماند، تلبس نیز باقی می ماند.

اما اگر به لحاظ اتصال اجزای زمان به صورت کلی باشد، انقضای مبدا تا ابد صورت نخواهد گرفت.

پاسخ استاد به مناقشه محقق اصفهانی

مراد محقق طهرانی مطلب دیگری است که مواجه با اشکال محقق اصفهانی نخواهد بود.

بیان مطلب این است که ازمنه عناوین خاصی در نظر عرف دارد و به نظر این عناوین وحدت عرفیه وجود دارد و با زوال این عناوین، زمان قبل منقضی و زمان بعد موجود می شود.

مصحح این وحدت عرفیه نیز وحدت اجزای زمان نیست تا گفته شود وحدت اتصالیه تا ابد بین اجزای زمان باقی می ماند؛ به عبارت دیگر هر چند که قطعات واحد اعتباری متصل بوده و دخیل در اعتبار وحدت هستند؛ اما صرف اتصال موجب وحدت اعتباری عرفی نیست تا مستلزم وحدت دهریه بشود.

مثلا عنوان یوم، وحدت اعتباری عرفی دارد که با غروب خورشید زائل می شود و هر چند شب نیز بدان متصل است اما شب زمان اعتباری دیگری محسوب می شود و اتصال شب به روز موجب وحدت اعتباری عرفی نمی شود؛ همانگونه که امروز و فردا به یکدیگر متصل هستند اما اتصال مذکور موجب وحدت اعتباریه نمی شود و امروز و فردا در نظر عرف جدا از یکدیگر هستند. همین کلام در مورد ماه و سال نیز مطرح است.

بنابر این هنگامی که گفته می شود زمان قتل، اضافه به وحدت های اعتباریه خاصی نموده باشند مثل سال قتل، متعین به همان خواهد بود و خارج از محل بحث خواهد بود و تا آخر سال، تلبس باقی خواهد بود و اطلاق به لحاظ بعد از تلبس نیست؛ اما اگر اضافه به زمان خاصی نشود و به صورت مطلق استعمال شود، زمان عقلی آن لحظه وقوع فعل است؛ اما زمان عرفی آن روز قتل است و وحدت اعتباری یوم، داخل در مفهوم اسم زمان خواهد بود؛ زیرا وحدت اتصالیه اعتباریه، موجب می شود زمان فعل بر کل یوم تطبیق شود نه بر لحظه و ثانیه وقوع فعل، زیرا عرف مجموع روز را یک امر قار می داند و هر روز را از روز بعد جدا میداند؛ هر چند که هر روز متصل به روز بعد است.

بنابر این مقتل به روز قتل منحصر می شود و به همین جهت مراد از مقتل الحسین در نظر عرف و بدون قرینه، روز عاشورا خواهد بود؛ مشروط به اینکه اضافه به زمان خاصی مانند سال و … نشده باشد؛ چرا که در صورت اضافه به زمان خاص، تا انتهای زمان اضافه، تلبس باقی خواهد ماند.

با توجه به این مطلب نزاع در مشتق به این صورت می شود که زمان عرفی بعد از تلبس که روز بعد از تلبس است، آیا مصداق اسم زمان خواهد بود یا خیر و ظاهرا مراد محقق طهرانی نیز همین مطلب باشد و واحد اعتباری عرفی را لحاظ نموده اند نه صرف اینکه اتصال زمانی موجب وحدت بین اجزای زمان باشد.

عبارت ایشان به حسب نقل کلام محقق اصفهانی این است که: «أنّ للزمان استمرارا و بقاء عرفا(ایشان بقاء عرفی را ملاک دانسته اند نه بقاء عقلی و فلسفی که ناشی از اتصال بین اجزای زمان است) و البقاء فرع الوحده(اعتباری) فاذا وقع فی أول هذا الواحد(روز) حدث و انقضى صح لک أن تقول: إن هذا الأمر الوحدانی تلبّس بعنوان الظرفیه لشی‌ء و انقضى(تلبس) فبقی(امر واحد) بلا تلبس، و إلا (نقض نموده است که اگر وحدت به این بیان کافی نباشد، نزاع مشتق در تمام امور تدریجی مثل قیام مشکل خواهد بود؛ زیرا تلبس به هر لحظه قیام و هر هویتی از قیام با تلبس به لحظه بعد متفاوت است؛ یعنی در غیر امور قاره مثل جسم، این مشکل به وجود می آید) لزم الإشکال على الأوصاف الجاریه على الزمان(و لذا امر واحد اعتباری لحاظ می شود و مشتق به لحاظ آن سنجیده می شود و همین مساله نزاع مشتق در قائم را توجیه می کند چرا که اتصال قیام، موجب وحدت اعتباری است و در اسم زمان نیز اتصال اعتباری زمان واحد _نه اتصال حقیقی دائمی بین اجزای زمان_ نزاع در اسم زمان را نیز توجیه می کند؛ زیرا پس از انقاضی جزئی از روز، وحدت اعتباری روز باقی می ماند) بل على مطلق الامور التدریجیه الغیر القاره، فإنّ ما صدق علیه فی هذه الموارد لیس له بقاء، فلا وجه لتخصیص الإشکال باسم الزمان‌.»[۱]

بله در مثل قائم، اطلاق قائم بر قیام که امر متصرم است نمی شود؛ بلکه بر ذات زید اطلاق قائم می شود و مصحح اطلاق قائم بر زید، پس از زوال تلبس به قیام، به جهت وحدت اتصالیه قیام است؛ زیرا وحدت اتصالیه قیام گاهی به جهت اتصال اجزای قیام در خارج است و گاهی به جهت اتصال اتصاف زید به قیام حتی بعد از زوال تلبس است؛ یعنی هر چند که اتصال اجزای قیام زائل شده است اما اتصال اعتباری اتصاف به قیام، ممکن است باقیمانده باشد.

این در صورتی بود که اسم زمان مقتل به ملاحظه یوم باشد و نزاع در این باشد که در همان روز، پس از لحظه زمال تلبس نیز، اطلاق اسم زمان مقتل بشود؛ اما اگر اسم زمان مقتل به لحاظ روزهای عاشورای هر سال باشد نه به معنای اینکه وضع مقتل برای کلی روز عاشورا باشد تا نسبت هر عاشورا به مقتل نسبت فرد به کلی باشد بلکه از آنجا که زمان قتل روز قتل است و روز قتل عاشورا در هر سالی، انگار همان روز عاشورا در سال قبل است؛ یعنی روزهای عاشورا، وحدت عرفیه شخصیه اعتباریه دارند و همگی یک زمان محسوب می شوند و با اتمام روز عاشورا آن روز تمام شده و سال بعد باز برمی گردد، به نحوی که عرفا شخصیت واحد قار برای آن لحاظ شده است که منعدم شده و دوباره همان شیء موجود می شود نه اینکه کلی باشد که مصادیق متعددی داشته باشد.

به عبارت دیگر هر چند که به دقت عقلی، هر لحظه ای با لحظه بعد، ماهیت متفاوت دارد؛ اما به نظر عرف مسامحی شخص واحدی است که هر سال زنده شده و متجدد می شود.

بنابر این علاوه بر اینکه نزاع مشتق به لحاظ روز واحد مطرح می شود به این صورت که یک جزء متلبس بوده و جزء دیگر روز متلبس نیست و نزاع در صدق اسم زمان بر آن وجود دارد؛ نزاع دیگری نیز به لحاظ اینکه روز عاشورا و… هر سال، همان روز عاشورای سال قبل است که تجدید شده است و لذا تمامی روزهای عاشورا، یک شخص واحد عرفی است که تجدید می شود _نه اینکه مصداق دیگر آن محقق شود_ همان گونه که در قیامت مرده ها زنده می شوند

ممکن است مراد محقق نائینی نیز از کلی و فرد بودن در اسم زمان، همین مطلبی بوده که بیان شد؛ زیرا بحث در مشتق این نیست که اگر فردی متلبس بوده، اطلاق مشتق بر فرد دیگری که تلبس از او زائل شده است، حقیقی است یا خیر؛ چرا که واضح است؛ اگر زید قائم باشد، اطلاق قائم بر عمرو صحیح نیست و بعید است محقق نائینی مرتکب چنین خطایی شده باشد.

[۱] نهایه الدرایه فی شرح الکفایه، محمد حسین اصفهانی، ج۱، ص۱۷۰٫

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo