< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد محمدی قایینی

99/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: شروط قاضی /القضا /کتاب القضا

خلاصه مباحث گذشته:

بحث ما در شرایط قاضی در شرط طهارت مولد بود و برای این شرط به وجوهی استدلال کردیم. آخرین وجهی که به آن استدلال شد، اشتراط طهارت مولد بر اساس کفر ولد الزنا بود. ما این استدلال را نپذیرفتیم و گفتیم حکم به کفر او بر اساس گناهی که انجام نداده بر خلاف قواعد عدلیه است و نصی دال بر این مضمون نداریم.

1کفر ولد الزنا

برخی از فقها[1] در بحث شرایط حاکم اسلامی و قاضی به روایاتی اشاره کرده اند و بعد فرموده اند بر اساس این روایات و عده ای دیگر از وجوه، حداقل می توان گفت متضای اصل، عدم صلاحیت ولد الزنا برای تصدی مناصبی مانند مرجعیت و حکومت و قضاوت است. در حقیقت این روایات موجب می شود که مشروعیت قضاوت ولد الزنا احراز نشود و استدلال ایشان به اصل است و این روایات فقط زمینه تمسک به اصل را فراهم آورده اند.

1.1بررسی روایات بحار الانوار در این موضوع

از جمله این روایات، روایاتی است که در بحار تحت بابی به عنوان «علة عذاب‌ الاستيصال‌ و حال ولد الزنا و علة اختلاف أحوال الخلق‌»[2] وارد شده است.

ظاهر برخی از روایات این است که ولد الزنا اهل بهشت نیست. ممکن است کسی از این روایات استظهار کند که بهشتی نشدن او دلیل بر کفر اوست.

در روایت علل آمده است: «ع، (علل الشرائع) أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عُمَرَ الْجَلَّابِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْجَنَّةَ طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً فَلَا يَدْخُلُهَا إِلَّا مَنْ طَابَتْ وِلَادَتُهُ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع طُوبَى لِمَنْ كَانَتْ أُمُّهُ عَفِيفَةً»[3] . از این روایت استفاده می شود کسی که طاهر المولد نیست داخل بهشت نمی شود.

علاوه بر اینکه این روایت ضعیف السند است، از این تعبیر که ولد الزنا داخل بهشت نمی شود، نمی توان استفاده کرد که او کافر است زیرا ممکن است کسی مسلمان باشد و داخل بهشت نشود. آنچه قبیح است عقوبت شخص بی گناه است، اما بهشت بردن شخص بی گناه الزامی ندارد. از این روایت استفاده نمی شود که ولد الزنا اهل جهنم است بلکه فقط می گوید بهشت نمی رود.

روایت دیگر نیز مرفوعه است که در آن آمده است: «ع، (علل الشرائع) بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَ الْحَدِيثَ إِلَى الصَّادِقِ ع قَالَ: يَقُولُ وَلَدُ الزِّنَا يَا رَبِّ مَا ذَنْبِي فَمَا كَانَ لِي فِي أَمْرِي صُنْعٌ قَالَ فَيُنَادِيهِ مُنَادٍ فَيَقُولُ أَنْتَ شَرُّ الثَّلَاثَةِ أَذْنَبَ وَالِدَاكَ فَتُبْتَ عَلَيْهِمَا وَ أَنْتَ رِجْسٌ وَ لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا طَاهِر»[4] . مفاد این روایت نیز مانند روایت قبل است.

روایت دیگر روایت معتبره زراره است: «ثو، (ثواب الأعمال) ابْنُ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ‌ لَا خَيْرَ فِي وَلَدِ الزِّنَا وَ لَا فِي بَشَرِهِ وَ لَا فِي شَعْرِهِ وَ لَا فِي لَحْمِهِ وَ لَا فِي دَمِهِ وَ لَا فِي شَيْ‌ءٍ مِنْهُ يَعْنِي وَلَدَ الزِّنَا»[5]

از تعبیر «لَا خَيْرَ فِي وَلَدِ الزِّنَا» کفر فهمیده نمی شود. ممکن است از این روایت بتوان نفی قضاوت ولد الزنا را فهمید چون قضاوت، خیر است و این روایت آن را نفی می کند. لکن مفاد این روایت مشیر به یک عدم اهلیت معنوی است نه اینکه شامل هر خیری شود و بتوان بر عدم نماز خواندن او و عدم روزه گرفتن او و همچنین عدم صلاحیت برای قضا، استدلال کرد.

روایت دیگر روایت ابی خدیجه است: «ثو، (ثواب الأعمال) ابْنُ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَوْ كَانَ أَحَدٌ مِنْ وَلَدِ الزِّنَا نَجَا نَجَا سَائِحُ بَنِي‌ إِسْرَائِيلَ فَقِيلَ لَهُ وَ مَا سَائِحُ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَ كَانَ عَابِداً فَقِيلَ لَهُ إِنَّ وَلَدَ الزِّنَا لَا يَطِيبُ أَبَداً وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ عَمَلًا قَالَ فَخَرَجَ يَسِيحُ بَيْنَ الْجِبَالِ وَ يَقُولُ مَا ذَنْبِي»[6] از این روایت نیز نهایتا می توان قذارت معنوی را استفاده کرد. ملازمه ای بین عدم قبول عمل و کفر نیست، شاهدش این است که نماز شارب الخمر، تا چهل روز پذیرفته شده نیست اما کفر او فهمیده نمی شود.

انصاف این است که از این روایات هر چند کفر ولد الزنا استفاده نمی شود اما اهلیت او برای منصب قضاوت احراز نمی شود.

روایت دیگر روایت محاسن است که در آن آمده است: «سن، (المحاسن) الْقَاسِمُ بْنُ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ عَنْ ضُرَيْسٍ الْوَابِشِيِ‌ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‌ مَنْ طَهُرَتْ وِلَادَتُهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ»[7] . این روایت نیز دال بر کفر نیست.

روایت دیگر روایت عبدالله بن سنان است: «سن، (المحاسن) الْقَاسِمُ بْنُ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّةَ طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا مَنْ طَابَتْ وِلَادَتُهُ»[8] .

روایت دیگر روایت محاسن است: «سن، (المحاسن) أَبِي عَنِ النَّضْرِ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ حُرٍّ عَنْ أَبِي بَكْرٍ قَالَ: كُنَّا عِنْدَهُ وَ مَعَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَجْلَانَ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَجْلَانَ مَعَنَا رَجُلٌ يَعْرِفُ مَا نَعْرِفُ وَ يُقَالُ إِنَّهُ وَلَدُ زِنَاءٍ فَقَالَ مَا تَقُولُ فَقُلْتُ إِنَّ ذَلِكَ لَيُقَالُ لَهُ فَقَالَ إِنْ كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ بُنِيَ لَهُ بَيْتٌ فِي النَّارِ مِنْ صَدْرٍ يَرُدُّ عَنْهُ وَهَجَ جَهَنَّمَ‌ وَ يُؤْتَى بِرِزْقِهِ»[9] . مراد از «صَدْرٍ» بالا و ابتدای جهنم است و علامه مجلسی احتمال داده لفظ «صَدْرٍ» تصحیف شده از «صَبَر» به معنای یخ باشد. این روایت نیز دال بر کفر ولد الزنا نیست.

روایت دیگر روایت ابی بصیر است: «سن، (المحاسن) أَبِي عَنْ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ هَاشِمٍ أَبِي سَعِيدٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ نُوحاً حَمَلَ فِي السَّفِينَةِ الْكَلْبَ وَ الْخِنْزِيرَ وَ لَمْ يَحْمِلْ فِيهَا وَلَدَ الزِّنَا وَ إِنَّ النَّاصِبَ شَرٌّ مِنْ وَلَدِ الزِّنَا»[10] . این روایت نیز دلالت بر قذارت معنوی ولد الزنا دارد. علاوه بر اینکه از این روایت استفاده نمی شود که ایشان ولد الزنا را با کشتی حمل نکرد، بلکه ممکن است ولد الزنا برای سوار شدن نیامده باشد.

روایت دیگری وجود دارد که مضمونش مخالف روایات قبل است و در آن آمده است: «كا، (الكافي) الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ إِنَّ وَلَدَ الزِّنَا يُسْتَعْمَلُ إِنْ عَمِلَ خَيْراً جُزِيَ بِهِ وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً جُزِيَ بِهِ»[11] . از این روایات اسلام ولد الزنا فهمیده می شود.

علامه مجلسی در ذیل این روایت فرموده است: «هذا الخبر موافق لما هو المشهور بين الإمامية من أن ولد الزنا كسائر الناس‌ مكلف بأصول الدين و فروعه و يجري عليه أحكام المسلمين مع إظهار الإسلام و يثاب على الطاعات و يعاقب على المعاصي و نسب إلى الصدوق و السيد المرتضى و ابن إدريس رحمهم الله القول بكفره و إن لم يظهره و هذا مخالف لأصول أهل العدل إذ لم يفعل باختياره ما يستحق به العقاب فيكون عذابه جورا و ظلما و الله‌ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ فأما الأخبار الواردة في ذلك فمنهم من حملها على أنه يفعل باختياره ما يكفر بسببه فلذا حكم عليه بالكفر و أنه لا يدخل الجنة و أما ظاهرا فلا يحكم بكفره إلا بعد ظهور ذلك منه أقول يمكن الجمع بين الأخبار على وجه آخر يوافق قانون العدل بأن يقال لا يدخل ولد الزنا الجنة لكن لا يعاقب في النار إلا بعد أن يظهر منه ما يستحقه و مع فعل الطاعة و عدم ارتكاب ما يحبطه يثاب في النار على ذلك و لا يلزم على الله أن يثيب الخلق في الجنة و يدل عليه خبر عبد الله بن عجلان و لا ينافيه خبر ابن أبي يعفور إذ ليس فيه تصريح بأن جزاءه يكون في الجنة و أما العمومات الدالة على أن من يؤمن بالله و يعمل صالحا يدخله الله الجنة يمكن أن تكون مخصصة بتلك الأخبار و بالجملة فهذه المسألة مما قد تحير فيه العقول و ارتاب به الفحول و الكف عن الخوض فيها أسلم و لا نرى فيها شيئا أحسن من أن يقال الله أعلم».

اگر بنا باشد روایات دال بر حزازت ولد الزنا صادر شده باشد، ممکن است منظور از این روایات این باشد که شخص ولد الزنا، امارات نوعیه بر ایمان ندارد. حکم به ایمان و عدالت معمولا بر اساس ظواهر اشخاص است، این روایات می خواهد بگوید ولد الزنا، اقتضا برای انحراف او وجود دارد که با این اقتضا، اماره نوعیه بر عدالت او وجود ندارد. ولد الزنا ممکن است واقعا مؤمن و عادل باشد اما اماره کاشف از عدالت -که عموما ظاهر حال است- در او وجود ندارد. ظاهر حال ولد الزنا در اسلام او، ایمان او و عدالت او را نمی توان دال بر ایمان واقعی او محسوب کرد و حداقل دیگران در حق او احکام ایمان را بار نکنند، هر چند که در واقع مؤمن باشد.

در نتیجه حکم به کفر شخص به صرف گناه دیگری، خلاف قواعد عدلیه است و آن چیزی که مخالف حکم عقل است، از ائمه علیهم السلام صادر نشده است. پس این روایات یا دلالت ندارد و یا اگر ظاهرش این باشد باید توجیه و تاویل شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo