درس خارج فقه استاد محمد محمدی قایینی
98/01/28
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1کلام مرحوم خوانساری در قسامهی در اعضاء2کلام مرحوم تبریزی در قسامهی در اعضاء
3استدلال بر عدم ثبوت قصاص در قسامه در اعضاء
4نظر مرحوم مفید در قسامهی در اعضاء
5دلالت روایت ظریف در قسامهی اعضاء
5.1کلام مرحوم تبریزی در روایت ظریف
موضوع: قسامه /طرق اثبات قتل /قصاص
خلاصه مباحث گذشته:
بیان شد که معروف و مشهور بین اصحاب این است که قسامه در مادون النفس هم جاری است و همین طور معروف و مشهور این است که علاوه بر دیه قصاص هم به وسیلهی قسامه، در اعضاء ثابت می شود. مرحوم خوئی در این قسمت بر خلاف فقها فرموده بود که قسامه در اعضاء فقط اثبات دیه می کند و کأنّ در کلام ایشان مفروغ عنه گرفته شده است که قسامه فقط اثبات دیه می کند و مرحوم خونساری هم از ایشان تبعیت کرده است.1کلام مرحوم خوانساری در قسامهی در اعضاء
ایشان به تبع مرحوم خوئی قائل است که قصاص به وسیلهی قسامه در اعضاء ثابت نمی شود و فقط دیه ثابت می شود. ایشان فرموده است «القسامة كما تثبت بها الدّعوى في قتل النّفس تثبت بها في الجروح بالإضافة إلى الدّية»[1]
2کلام مرحوم تبریزی در قسامهی در اعضاء
مرحوم تبریزی[2] به برخی از اصحاب نسبت می دهد که قسامه در اعضاء فقط اثبات دیه می کند. ولی خود ایشان موافق قوم مشی می کند و استدلال به وجه خاصی هم کرده است که بعدا بیان می شود.
ولی نظر فقها این است که قسامه در اعضاء ثابت است و اثبات قصاص هم در جنایت عمدی می کند. البته قانون مجازات فعلی مطابق با فتوای مرحوم خوئی است که قسامه در اعضاء فقط اثبات دیه می کند.3استدلال بر عدم ثبوت قصاص در قسامه در اعضاء
دلیلی که می توان به نفع مرحوم خوئی مطرح کرد این است که قسامه بر خلاف اصل است به خاطر روایت «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَكَمَ فِي دِمَائِكُمْ بِغَيْرِ مَا حَكَمَ بِهِ فِي أَمْوَالِكُمْ حَكَمَ فِي أَمْوَالِكُمْ أَنَّ الْبَيِّنَةَ عَلَى الْمُدَّعِي وَ الْيَمِينَ عَلَى الْمُدَّعَى عَلَيْهِ وَ حَكَمَ فِي دِمَائِكُمْ أَنَّ الْبَيِّنَةَ عَلَى مَنِ ادُّعِيَ عَلَيْهِ وَ الْيَمِينَ عَلَى مَنِ ادَّعَى لِكَيْلَا يَبْطُلَ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِم» حال که بر خلاف اصل است بر قدر متیقن از آن اکتفا کرده که قدر متیقن از قسامه بحث دم می باشد و در غیر متیقن روایت ظریف است که در اعضا اثبات دیه با قسامه می کند.
4نظر مرحوم مفید در قسامهی در اعضاء
بعید نیست که به مرحوم مفید هم نسبت دهیم که نظرش مطابق نظر مرحوم خوئی است و این نظر هم از قول ایشان در قسامه کشف می شود. ایشان در قسامهی مربوط به نفس فرمود قسامه فقط می تواند دیه را ثابت کند. طبق این نظر، قسامه در اعضاء غلیظ تر از قسامه در نفس نیست در نتیجه نظر ایشان هم این می شود که در اعضاء فقط دیه ثابت می شود و نه قصاص.5دلالت روایت ظریف در قسامهی اعضاء
در این مسأله روایت ظریف مبنای مسأله است که آیا از آن فقط دیه فهمیده می شود و یا قصاص هم ثابت می شود. البته برخی بزرگان به روایات دیگری هم استدلال کرده اند ولی عمده روایت ظریف است. در این روایت آمده است: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ جَمِيعاً عَنِ الرِّضَا ع وَ سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِيفٍ عَنْ أَبِيهِ ظَرِيفِ بْنِ نَاصِحٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي عَمْرٍو الْمُتَطَبِّبِ قَالَ: عَرَضْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَفْتَى بِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي الدِّيَاتِ فَمِمَّا أَفْتَى بِهِ فِي الْجَسَدِ وَ جَعَلَهُ سِتَّةَ فَرَائِضَ النَّفْسُ وَ الْبَصَرُ وَ السَّمْعُ وَ الْكَلَامُ وَ نَقْصُ الضَّوْءِ مِنَ الْعَيْنِ وَ الْبَحَحُ وَ الشَّلَلُ فِي الْيَدَيْنِ وَ الرِّجْلَيْنِ ثُمَّ جَعَلَ مَعَ كُلِّ شَيْءٍ مِنْ هَذِهِ قَسَامَةً عَلَى نَحْوِ مَا بَلَغَتْ دِيَتُهُ وَ الْقَسَامَةَ جَعَلَ فِي النَّفْسِ عَلَى الْعَمْدِ خَمْسِينَ رَجُلًا وَ جَعَلَ فِي النَّفْسِ عَلَى الْخَطَإِ خَمْسَةً وَ عِشْرِينَ رَجُلًا وَ عَلَى مَا بَلَغَتْ دِيَتُهُ مِنَ الْجَوَارِحِ أَلْفَ دِينَارٍ سِتَّةَ نَفَرٍ فَمَا كَانَ دُونَ ذَلِكَ فَبِحِسَابِهِ مِنْ سِتَّةِ نَفَرٍ وَ الْقَسَامَةُ فِي النَّفْسِ وَ السَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ الْعَقْلِ وَ الضَّوْءِ مِنَ الْعَيْنِ وَ الْبَحَحِ وَ نَقْصِ الْيَدَيْنِ وَ الرِّجْلَيْنِ فَهُوَ مِنْ سِتَّةِ أَجْزَاءِ الرَّجُلِ تَفْسِيرُ ذَلِكَ إِذَا أُصِيبَ الرَّجُلُ مِنْ هَذِهِ الْأَجْزَاءِ السِّتَّةِ قِيسَ ذَلِكَ فَإِنْ كَانَ سُدُسَ بَصَرِهِ أَوْ سَمْعِهِ أَوْ كَلَامِهِ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ حَلَفَ هُوَ وَحْدَهُ وَ إِنْ كَانَ ثُلُثَ بَصَرِهِ حَلَفَ هُوَ وَ حَلَفَ مَعَهُ رَجُلٌ وَاحِدٌ وَ إِنْ كَانَ نِصْفَ بَصَرِهِ حَلَفَ هُوَ وَ حَلَفَ مَعَهُ رَجُلَانِ وَ إِنْ كَانَ ثُلُثَيْ بَصَرِهِ حَلَفَ هُوَ وَ حَلَفَ مَعَهُ ثَلَاثَةُ نَفَرٍ وَ إِنْ كَانَ خَمْسَةَ أَسْدَاسٍ حَلَفَ هُوَ وَ حَلَفَ مَعَهُ أَرْبَعَةُ نَفَرٍ وَ إِنْ كَانَ بَصَرَهُ كُلَّهُ حَلَفَ هُوَ وَ حَلَفَ مَعَهُ خَمْسَةُ نَفَرٍ وَ كَذَلِكَ الْقَسَامَةُ كُلُّهَا فِي الْجُرُوحِ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لِلْمُصَابِ مَنْ يَحْلِفُ مَعَهُ ضُوعِفَتْ عَلَيْهِ الْأَيْمَانُ إِنْ كَانَ سُدُسَ بَصَرِهِ حَلَفَ مَرَّةً وَاحِدَةً وَ إِنْ كَانَ الثُّلُثَ حَلَفَ عَلَيْهِ مَرَّتَيْنِ وَ إِنْ كَانَ النِّصْفَ حَلَفَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ إِنْ كَانَ الثُّلُثَيْنِ حَلَفَ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ وَ إِنْ كَانَ خَمْسَةَ أَسْدَاسٍ حَلَفَ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ إِنْ كَانَ كُلَّهُ حَلَفَ سِتَّةَ مَرَّاتٍ ثُمَّ يُعْطَى»[3]
کأنّ محوم خوئی از این فراز روایت برداشت کرده که قسامه در اعضاء فقط اثبات دیه می کند: «وَ الْقَسَامَةَ جَعَلَ فِي النَّفْسِ عَلَى الْعَمْدِ خَمْسِينَ رَجُلًا وَ جَعَلَ فِي النَّفْسِ عَلَى الْخَطَإِ خَمْسَةً وَ عِشْرِينَ رَجُلًا وَ عَلَى مَا بَلَغَتْ دِيَتُهُ مِنَ الْجَوَارِحِ أَلْفَ دِينَارٍ سِتَّةَ نَفَرٍ فَمَا كَانَ دُونَ ذَلِكَ فَبِحِسَابِهِ مِنْ سِتَّةِ نَفَرٍ» ولی این برداشت صحیح نیست زیرا این در این فراز عبارت «وَ عَلَى مَا بَلَغَتْ دِيَتُهُ مِنَ الْجَوَارِحِ أَلْفَ دِينَارٍ سِتَّةَ نَفَرٍ» فقط نسبت قسامه به دیه را بیان کرده است نه اثبات دیه در مقابل قصاص بلکه نسبت عدد قسامه را در اثبات جنایت بر اعضاء بیان می کند. ممکن است در این فقره شما اشکال کنید و بگوئید می خواهد قسامه را نسبت به دیه بگوید ولی در فقرهی بعد «وَ الْقَسَامَةُ فِي النَّفْسِ وَ السَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ الْعَقْلِ وَ الضَّوْءِ مِنَ الْعَيْنِ وَ الْبَحَحِ وَ نَقْصِ الْيَدَيْنِ وَ الرِّجْلَيْنِ» حضرت قسامه را جاری می دانند. حضرت نفرمودند قسامه در غیر نفس به حسب دیه بلکه علی الاطلاق فرمودند.
5.1کلام مرحوم تبریزی در روایت ظریف
ایشان فرموده است که این روایت دال بر قصاص در اعضاء نیست ولی می توان برای اثابت قصاص در اعضاء به دو روایت صحیحهی زراره و عبدالله بن سنان استدلال کرد و روایت ظریف را با این دو روایت ترکیب کرده است و نتیجهی جدیدی گرفته است و آن هم این که اگر قرار شد با قسامهی در اعضاء دیه ثابت شود تعداد قسم خورندگان شش نفر باید باشد ولی برای اثبات قصاص در اعضاء باید قسم خورندگان پنجاه نفر باشد. و للکلام تتمة یأتی ان شاءلله.