< فهرست دروس

درس تفسیر استاد گرايلي

90/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: انواع حکومت
 خداوند در قرآن کريم آية شريفه:«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً»(احزاب، 46) (اى پيامبر، ما تو را فرستاديم تا شاهد و مژده‌دهنده و بيم‌دهنده باشى و مردم را به فرمان خدا به سوى او بخوانى، و چراغى تابناك باشى).در اين آيه خداوند پيامبر را به (سراجاً منيراً) يعني چراغي تابناک، تشبيه کرده. اگر موضوع و محمول در خارج با هم کاملا متباين و متغاير باشنداين تشبيه است زيرا مشبه يک چيز است و مشبه‌به چيز ديگري است و اين تشبيه است که بين آنها رابطه برقرار مي‌کند،مثل اينکه بگوييم (زيد حاتم، فلان حاتم) در مثال، (زيدٌ حاتَمٌ) زيد يک شخصيت وجودي است و حاتم نيز يک شخصيت ديگري که کاملاً جداي از وجود زيد است و در اينجا زيد تشبيه شده به حاتم در جود و بخشش، يعني زيد باسخاوت است دستش باز است(در تشبيه، اظهر اوصاف مشبه به را براي مشبه اثبات مي‌کنيم). طبق آيه شريفه،(سراجاً منيراً) يکي از اظهر اوصاف پيامبر است و قرآن پيامبر را تشبيه به نور هدايت کرده است. در آيه« يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً» قرآن به پيغمبر(ص) مي‌فرمايد که حضرت محمد(ص) سراج منير است، در اين آيه شريفه حمل متباين بر متباين شده است زيرا وجود مبارک حضرت محمد(ص) يک چيز است و (سراجاً منيراً) چيز ديگريست و اين تشبيه مي‌باشد، يعني پيامبر مانند چراغ روشن، تاريکي‌ها را کنار مي‌زند.
 
 
 حکومت نور و حکومت ظلمت در لسان علي(ع)
 اين نور هدايت و به تعبير قرآن(سراجاً منيراً) بعد از پيامبر(ص) به اهل بيت (ع) آن حضرت انتقال يافت و خداوند اهل بيت را نور هدايت و چراغ تابناک قرار داد و بنابه فرموده امام علي(ع) در نهج‌البلاغه در همين رابطه که مي‌فرمايند: (َقد طَلَعَ طَالِعٌ وَ لَمَعَ لَامِعٌ وَ لَاحَ لَائِحٌ وَ اعْتَدَلَ مَائِلٌ وَ اسْتَبْدَلَ اللَّهُ بِقَوْمٍ قَوْماً وَ بِيَوْمٍ يَوْماً وَ انْتَظَرْنَا الْغِيَرَ انْتِظَارَ الْمُجْدِبِ الْمَطَرَ وَ إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه) (نهج البلاغه، ص212) حضرت(ع) وقتي که اين حکومت ظاهريه چند ساله را که به عهده گرفتند، چنين تعبيري را از اين حکومت بکار بردند:( ( َقد طَلَعَ طَالِعٌ وَ لَمَعَ لَامِعٌ وَ لَاحَ لَائِحٌ وَ اعْتَدَلَ مَائِلٌ وَ ...) طلوع کرد طلوع کننده‌اي و درخشش پيدا کرد درخشنده‌اي (چه درخششي بالاتر از حکومت عدل علي(ع)). طلوع به نوري اطلاق مي‌شود که در سپيده و در افق پيدا مي‌شود و اين سپيده چند تا پيام دارد: 1. مسبوق به ظلمت است، با اين بيان لطيف حضرت علي(ع) حکومت ‌هاي قبل از خود را حکومت ظلمت مي‌نامند. يکي از معيار‌هاي حکومت نور اين است که فرامينش به خداوند منتهي مي‌شود و انبياء را نيز براي همين امر فرستادند(ليخرج‌العباد عن عبادة الناس) وظيفه مردم عبادة الناس نيست بلکه عبادة الله است. در دنيا تنها حکومتي که با اين معيار است حکومت ايران مي‌باشد که فرامين به خداوند متعال منتهي مي‌شود، زيرا تحت حکومت ولي فقيه مي‌باشد و ولي فقيه نائب عام امام زمان(عج) است و امام زمان نيز ولي خدا بر روي زمين است و با اين ترتيب فرامين جمهوري اسلامي به خداوند منتهي مي‌شود. (اهل تسنن قائل به اين هستند که منظور از«اولوالامر» در آيه«اطيعوا لله و اطيعوا الرسول و اولوالامر منکم» کسي است که قدرت در دست او باشد،‌چه حاکم فاسد باشد و چه عادل هيچ فرقي ندارد)، 2. سپيده به اين حال باقي نمي‌ماند، يعني به تدريج گسترش پيدا مي‌کند و پرنورتر مي‌شود و در بيان مولي هلي(ع) يعني حکومت نور گسترش پيدا مي‌کند و به جاهاي ديگر نيز سرايت مي‌کند، 3. اصالت ندارد بلکه مقدمه است براي طلوع خورشيد. امام علي(ع) در اين خطبه، به کنايه اشاره مي‌کند که حکومت‌هاي قبل از حکومت خودش ظالمانه بوده؛ ولي در خطبه سوم نهج‌البلاغه به صراحت مي‌گويند (وأَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا أبي غَرافه) به خدا قسم پيراهن خلافت را ابوغرافه به تن کرد ولي اصلا براي او نبود. امام علي(ع) درباره اولي (ابوبکر)يک جمله‌اي دارند که مي‌فرمايند:( وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْر فرأيت الصبر على هاتين أحجى فصبرت و في العين قذى و في الحلق شجى من أن أرى تراثي نهبا إلى أن حضرته الوفاة فأدلى بها إلى عمر بعد وفاته لشد ما شطر ضرعاه)(نهج البلاغه، ص48) امام علي(ع) فرمودند: خود اولي مي‌شناخت مرا که نسبت من به خلافت پيامبر نسبت قطب به سنک آسياب است(سنگ آسياب يک سنگي است ثابت که اگر نباشد آسياب نمي‌چرخد و در حين چرخيدن آسياب، آن سنگ را بردارند خسارات زيان باري وارد مي‌شود)سيل علوم و معارف از من فروزان است که درباره علم علي(ع) پيامبر فرمودند:(اَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَ)(وسائل الشيعه، ج27، ص34) و اين علي(ع) بود که مي‌فرمود:( سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِ)(نهج‌البلاغه، ص280) هر کس هر سؤالي دارد از من بپرسد قبل از اينکه از اين دنيا بروم. و در نهج‌البلاغه مي‌فرمايد:( سَلُونِي عَنْ طُرُقِ السَّمَاوَاتِ فَإِنِّي أَعْرَفُ بِهَا مِنْ طُرُقِ الْأَرْض) (نهج‌البلاغه، ص280) با تمام اين اوصافِ روشن، امام(ع) مي‌فرمايند: که من صبر کردم در حالي که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم. و حق من و ارث مرا به غارت بردند(قبل از حکومت علي(ع) حکومت غارتگران و حک.مت ظلمت بود). بعد از اينکه امام علي(ع) بعد از کشته شدن عثمان رفتند و مردم با ايشان دست بيعت و ياري دادند امام(ع) فرمودند:( وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ) قسم به خداي انسان آفرين اگر نبود خضور مردم در صحنه(اولين پايه حکومت علي(ع) حضور مردم است). (وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِ) وقتي مردم در صحنه باشند و به حاکم نور بگويند ما ياريت مي‌کنيم حجتِ قائم، مي‌شود و هرگر نمي‌تواند سکوت کند بلکه بايد قيام کند(وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا يَقِرُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُوم) خداوند در اينجا از علماء تعهد گرفته است که مظلومان را از سيلي ستمگران و چپاول چپاولگران نجات دهند و افسار خلافت را به گردنش بيندازد. و در آخر دارد(َ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ عِنْدِي أَزْهَدَ مِنْ خَبْقَةِ عَنْ) اين حکومت و مسئوليت در نظر من از عطسه بز پايين تر است(بحارالانوار، ج29، ص497). ولي وظيفه است و خداوند پيمان گرفته است اگر امام و علماء ياور دارند بايد قيام کننند؛ هرچند حضرت علي(ع) مي‌داند ناکثين و مارقين در ميان هستند و همين‌ها که بيعت کردند شمشير مي‌کشند و با او جنگ مي‌کنند؛ ولي بايد به وظيفه عمل کند. بعد از چهارده قرن حکومتي در ايران تشکيل شده است که بر پايه حکومت علي‌(ع) مي‌باشد. مردم آمده‌اند، در مساجد و حسينيه‌ها و هيئات و... و به امام خميني(ره) گفتند(ما همه سرباز توايم) و راست هم گفتند و امام را ياري کردند حالا که امام ياور دارد حجت خدا بر او تمام است و بايد قيام کند و همين کار را هم انجام داد. اين انقلاب طبق روايت امير‌المؤمنين(وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا يَقِرُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُوم)باعث شده غارتگران نتوانند منافع و ذخائر اين مملکت شيعي را ببرند که باعث ضعيف شدن ‌آنها در اقتصاد و کم کم منجر به ورشکستگي آنها شود. مردم ايران از مردم زمان ائمه(ع) بهتر عمل کردند و اميدوار هستيم که پاداش اين مردم فرج آقا امام زمان(عج) باشد. زيرا امام علي(ع) به مردم زمان خودشان را نفرين مي‌کردند:(قَاتَلَكُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَاتُمْ قَلْبِي)(نهج البلاغه، ص70) خدا شما را بکشد شما دل من را خون کرديد. ولي امام خميني(ره) خطاب به مردم ايران مي‌فرمودند: جان من فداي ملت ايران با اينکه امام علي(ع) معصوم و ولي خداست؛ ولي امام خميني(ره) نائب عام امام زمان(عج) است . مردم ايران طوري عمل کردند که امام(ره) تا آخر عمر از اين مردم تقدير مي‌کردند. امام علي(ع) در قسمتي از نهج‌البلاغه در باره مردم زمان خودشان مي‌فرمايند:( يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَال فيکم)(نهج البلاغه، ص70) اي شبيه مردها(نامردها) (لَيُسَلَّطَنَّ عَلَيْكُمْ غُلَامُ ثَقِيفٍ)(نهج البلاغه،ص 173)
 دليل شباهت حکوت ایران به حکومت عدل علي(ع)
 1 . پايه‌هاي اين حکومت را بنابر فرمايش امام علي(ع) حضور مردم تشکيل دادند و حجت را بر علماء تمام کردند، 2. رهبر اين حکومت ولي فقيه است که نائب عام امام زمان(ولي خدا) مي‌باشد، پس فرامينش منتهي به خداوند است، 3. اينکه امام زمان(عج) بيايد اين(انما الخمر والميسر و الظلام رجس من مملکة) را در جامعه ممنوع مي‌کند و احکام همين قرآن پياده مي‌شود و برنامه‌هاي اين حکومت نيز همين است.
 نامه امام علي(ع) به والي بصره
  حکومت علي(ع) که حکومت عدلي بود از پارتي استفاده مي‌شد و اينگونه نبود که تمام مسئولين معصوم باشند و شاهد بر آن نامه‌اي است که امام(ع) نوشته‌اند به(عثمان‌بن حنيف انصاري) که والي بصره بود، همان اول نامه با گلايه شروع مي‌شود(اَمَّا بَعْدُ يَا ابْنَ حُنَيْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا) آقاي عثمان بن حنيف به من گذارش رسيده که شما را به يک مهماني مجللي دعوت کردند و شما فکر نکرده پذيرفتي(تُسْتَطَابُ عَلَيْكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ عَلَيْكَ الْجِفَانُ) غذاهاي رنگارنگ و کاسه‌هاي پر مهتوا(وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِيبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ) اين استاندار امير‌المؤمنين(ع) است که طوري عمل کرده که امام مي‌فرمايند: من گمان نمي‌کردم تو بپذيري دعوت کسي را که از فقير و بيچاره ها در آن مجلس خبري نباشد. بعد حضرت يک دستور کلي دادن و فرمودند:( فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَيْكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ) لقمه‌هايي را که از اين غدا برمي‌داري ببين شبه دارد يا نه آن را بنداز دور(وَ مَا أَيْقَنْتَ بِطِيبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْه) آن را که يقين کردي پاک است آن را بايد بخوري.(نهج البلاغه، ص416)بنابر‌اين مسئولين حکومت علي(ع) نيز گاهي درست عمل نمي‌کردند.
 نمونه‌هاي از استفاده از پارتي در حکومت علي(ع)
 در نهج‌البلاغه خطبه‌اي به نام (حديد) حضرت در آن خطبه مي‌فرمايند:( وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبِيتَ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِي الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْحُطَامِ وَ كَيْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ يُسْرِعُ إِلَى الْبِلَى قُفُولُهَا وَ يَطُولُ فِي الثَّرَى حُلُولُهَا) بخدا سوگند اگر بيتوته کنم من روي خانه‌هاي مغيلان اون براي من محبوبتر است از اينکه خدا را ملاقات کنم در حالي که به بنده‌اي از بندگان خدا ظلم کرده باشم و چيزي از دنيا را غاصبانه گرفته باشم، چگونه ستم کنم به حق ديگران در حالي که اين لحظه به لحظه رو به کهنگي با سرعت تمام پيش مي‌رود و با سرعت به جايي مي‌رود که بايد سال‌هاي سال در آنجا بايد بخوابد (وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ عَقِيلًا وَ قَدْ أَمْلَقَ حَتَّى اسْتَمَاحَنِي مِنْ بُرِّكُمْ صَاعاً وَ رَأَيْتُ صِبْيَانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ الْأَلْوَانِ مِنْ فَقْرِهِمْ كَأَنَّمَا سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ وَ عَاوَدَنِي مُؤَكِّداً وَ كَرَّرَ عَلَيَّ الْقَوْلَ مُرَدِّداً فَأَصْغَيْتُ إِلَيْهِ سَمْعِي فَظَنَّ أَنِّي أَبِيعُهُ دِينِي وَ أَتَّبِعُ قِيَادَهُ مُفَارِقاً طَرِيقَتِي فَأَحْمَيْتُ لَهُ حَدِيدَةً ثُمَّ أَدْنَيْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِيَعْتَبِرَ بِهَا فَضَجَّ ضَجِيجَ ذِي دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا وَ كَادَ أَنْ يَحْتَرِقَ مِنْ مِيسَمِهَا فَقُلْتُ لَهُ ثَكِلَتْكَ الثَّوَاكِلُ يَا عَقِيلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِيدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّنِي إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِهِ أَ تَئِنُّ مِنَ الْأَذَى وَ لَا أَئِنُّ مِنْ لَظَى) و به خدا قسممي ديدم عقيل را که اگر عقيل از گندم شما يک من خواست و مي‌ديدم بچه‌هاي عقيل را که از فقر و نداري پوست صورتشان سياه شده بود و عقيل مکررا مي‌آمد پيش من و از من مي‌خواست تا به او از بيت‌المال کمک کنم يک بار که داشت درخواستش را مي‌گفت و اصرار هم مي‌ورزيد من ساکت شدم خيال کرد که من دينم را به او مي‌فروشم و فکر کرد که آه و ناله اش اثر گذاشته و علي(ع) به حرفش عمل مي‌کند. حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: يک آهني را داغ کردم و نزديک دستش بردم و دستش سوخت و زجه زد از درد سوختن، و سکوتم را شکستنم و گفتم:اي عقيل تو مينالي از آهني که در آتش گرمش کردم و آنوقت مي‌خواهي مرا بفرستي به سوي آتشي که از درون و بدون فاصله مي‌سوزاند تو از اذيت مي‌نالي ولي من از آتش جهنم ننالم.(نهج‌البلاغه، ص346) پس در حکومت علي(ع) نيز از پارتي و استفاده شد ولي آنحضرت مقاومت کردند. در ادامه همين روايت امام علي(ع) مي فرمايند:( وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِي وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا كَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِيقِ حَيَّةٍ أَوْ قَيْئِهَا فَقُلْتُ أَ صِلَةٌ أَمْ زَكَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ فَذَلِكَ مُحَرَّمٌ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ) عجيب‌تر از آن اين است که، يک کسي پيش من آمد و معجوني درست کرده را آورد، ولي منِ علي که اين معجون را برايم آوردند گويا از زهر مار اين را خميرش کرده‌اند. امام(ع) ميفرمايند: به اين آقايي که اين معجون را برايم آوردند گفتم: اين صله، صدقه يا زکات است؟ و صدقه که بر ما اهل بيت پيامبر(ص) حرام است(فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاكَ وَ لَكِنَّهَا هَدِيَّةٌ) اين نه صدقه، نه ذکات است و نه صله است ولکن اين هديه است، حضرت فرمودند(هَبِلَتْكَ الْهَبُولُ) گريه کنندگان بر تو بگريند(أَ عَنْ دِينِ اللَّهِ أَتَيْتَنِي لِتَخْدَعَنِي أَ مُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُو جِنَّةٍ أَمْ تَهْجُرُ) آيا از طريق دين خدا آمده‌اي مرا فريب بدهي و همينجا دارد که حضرت فرمودند:( وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا مَا لِعَلِيٍّ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى) (نهج‌البلاغه، ص347). مرحوم آية الله فلسفي موي‌فرمودند: زمان طاغوت کسي آمد پيش من و گفت: حاج‌ آقاي فلسفي من تا پانصد هزار تومان دين دارم چونکه يک پرونده‌اي دستم بود و يک کسي پانصد هزار تومان آورد و به من داد به عنوان رشوه و من ديدم که دينم به من اجازه نمي‌دهد، رد کردم؛ ولي اگر يک ميليون تومان يا بيشتر مي‌شد شايد اينطوري فکر نمي‌کردم. آقاي فلسفي مي‌فرمودند خداوند پدر و مادر آن شخص را بيامرزد، بعضي‌ها که روي هيچ و پوچ دين خودشان را مي‌فروشند.
 نتيجه بحث
  به آن مقدار که ما مي‌فهميم: 1.حکومت جمهوري اسلامي بعد از چهارده قرن همان پايه‌هاي حکومت علي(ع) است 2.مسئولين معصوم نيستند و امکان اشتباه، خطا وغفلت در وطايفشان وجود دارد3. هر چه در اين نظام مقدس مي‌توانيم بايد ياري کنيم بنابر فرموده امام خميني(ره) حفظ اين نظام از اوجب واجبات است4. اميدوار هستيم اين حکومت مقدمه باشد براي حکومت جهاني آقا بقية الله(عج).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo