< فهرست دروس

درس تفسیر مرحوم استاد حسین گرایلی(ره)

89/12/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر سوره آل عمران آیه 159

 

مبحث و تذکرات اخلاقی راجع به آیه 159 سوره مبارکه آل عمران ﴿فَبِما رَحمةٍ مِنَ اللهِ لِنت َلَهُم وَ لَوکُنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوُا مِن حَولِکَ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَ شاوِرهُم فِی الاَمرِ فَاِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَی اللهِ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلینَ﴾[1] پیغمبر است و سرمشق زندگی ماست.

یکی ازدستوراتی که به پیغمبر داده شده وَشاوِرهُم فِی الاَمرِ راجع به جایگاه مشورت دراسلام با اینکه شأن نزول آیه راجع به جنگ اُحُد بود مشورت نتیجه مثبت نداده بود ولی مَعَ ذلک وَشاوِرهُم فِی الاَمر پس اصل مشورت، یک مقدار روایاتی را خواندیم که در این روایات ما را وادار به مشورت کردند ولی عدّه ای از روایات هم داریم که مشورت با چه کسی مأمورٌبه و با چه کسانی منعی است. اگر ما خواستیم با دیگران مشورت کنیم با چه افرادی باید مشورت کنیم و با چه افرادی نباید مشورت کنیم. آنهایی که خود رأی اند، مستبد به رأی هستند گفتند با آنها مشورت نکنید. آخرین روایتی که هفته گذشته خواندیم به خاطرم می آید که « ثلاثٌ قاصماتٌ الزهر» سه چیز کمرشکن است؛یکی از آنها کسی که اعمال خودش را بزرگ و زیاد ببیند، حضرت علی با آن عظمت که دعای صباح حضرت سر به سجده می گذارد و چنان می گوید حالا این آقا می آید و می گوید این ماییم اگر خدا ما را بهشت نبرد پس بهشت را برای که خلق کرده، این چنین آدم دچارعُجب است وهلاک می شود و کسی که گناهان خود را فراموش می کند و کسی که مستبد به رأی است. روایت دیگردرجلد 75 بحارصفحه 99 حدیث 11 حضرت رسول اکرم به حضرت علی بن ابیطالب فرمودند: یا علی حالا که مشورت یک وظیفه همگانی است آن روایت امام حسن (ع)؛ هیچ قومی مشورت نمی کنند مگراینکه خدا راه حق و صواب را پیش پایشان می گذارد آنهایی که می خواهند با آنها مشورت کنیم. چندین روایت دارد با کسی مشورت کن که او از خدا بترسد. با چه کسانی باید مشورت کرد یک بحث است با چه کسانی نباید مشورت کرد یک بحث دیگر، چند طایفه در این روایت آمده حضرت رسول به حضرت علی فرمودند: با آدم ترسو مشورت نکن آدم ترسو که جرأت اقدام به کارها به خصوص کارهای سنگین را ندارد او کاری که بیرون رفت تو از مشکلات زیاد شود اولین طایفه ای که منع مشورت شدند آدم های ترسوست، باید بحث کرد که از کجا باید فهمید این آقا ترسوست یا نیست؟ جمله دوم این روایت دارد که« وَ لا تَشاوِرَ البَخیل» با آدم بخیل هم مشورت نکن، بخل یک حالت نفسانی است کسی که بخیل است نمی خواهد از دیگران خیری صادر شود یا موفق شوند مثل حسادت می ماند حضرت علی(ع) در کلمات قصار فرمودند:بخل ریشه است برای گناهان،برای عیوب زشت غیرتوضیحی «وَضَمامٌ اِلی کُلُّ سوءِ» مهاری است که به هر بدی آدم را می کشاند وَلا تُشاوِرُ الی البخیل حالا کیفیت مشورت را توضیح می دهیم که باید همه جوانب قضایا را برای او بازگو کنی او با همه جوانب بتواند تصمیم بگیرد آنچه به فکرش می رسد راهنمایی کند.آدم بخواهد همه جوانب را بگوید اسرار زندگی را هم می گوید اسرار در اختیار اوست می فرمایند اگر طرف مشورت شما آدم بخیلی باشد هر جا ببیند شما می خواهی به هدف برسی ممکن است کاری کند که شما را باز دارد مانع ایجاد کند حضرت رسول فرمودند: باآدم بخیل مشورت نکن این آدم بخیل از نتیجه کارت کوتاهی می کند نمی گذارد به نتیجه برسی در روایات دارد بخیل ترین آدمها عافیت برای دیگران نمی خواهند. سوم وَلا تُشاور حریصاً با انسانی که حرص به دنیا دارد مشورت نکن بعضی ها جهنم مزاجند به جهنم می گویند پرشدی می گویند المِمَّزید دارید بیاورید هیچ موقع این منطقش عوض نمی شود راجع به مال دنیا شما اگر در کاری بخواهی با آدم حریص مشورت کنی آن آقا که دچار حرص است در درون خودش حرصش باعث می شود آن راه بدتر آن راهی که به نتیجه نخواهی رسید آنرا زینت می دهد برای شما این خیانت در مشورت است حریص همیشه منفعت خودش را در نظر می گیرد با اینکه در مشورت حضرت رضا(ع) می فرماید کسی که در مشورت خیانت کند من از او بیزارم در روایت داریم کسی که در مشورت خیانت کند خدا عقلش را از او می گیرد مشاهیرش درست کار نمی کند در پایان این روایت فرمود این سه طایفه را که گفتیم با آنها مشورت نکنید اینها غریضه اند ولی ریشه های این غریضه سوء ظن به خداست آدم بخیل اگر بخواهد به دیگران خیرات کند بخلش اجازه نمی دهد می گوید امکاناتم اجازه نمی دهد اگر بدهم خودم چکار کنم در مقام فکر اگر با اومشورت کنند یک راهی را پیش پای طرف مقابل می گذارد که به راه خیر نرسد آن حالت درونی مانع می شود گفت جامع آن سه طایفه که غریضه اند سوء ظن به خداست اگر این آدم به خدا اعتماد داشته باشد بگوید عزت وذلت از آن اوست این آقا کارش را بکند این آقا نمی آید سنگ اندازی کند در یک روایتی دارد وقتی که پیغمبر از معراج برگشتند فرمودند هشت در از درهای بهشت را دیدم بر هر دری 4کلمه نوشته بود هر یک کلمه اش از دنیا وهر آنچه در دنیاست بالاترست این سوغات پیغمبر از سفر آسمانی برای کسی از دنیا وهر آنچه در دنیاست بالاترست که اولاًبداند اینها چیست بر درهای بهشت چه نوشته با قدرت لایتنهی اش وعمل هم بکند به آنها وخوشحال نباش که بلدی خوشحالی این است که به آنچه بلدی عمل کنی بر تمام درهای لهشت طبق این روایت آنچه که در ذهنم است در جلد8 بحار است نوشته لااله الّا الله محمدٌ رسول الله علیٌّ ولیُّ لله این شهادت بر ولایت در کنار رسالت بر در بهشت نوشته شده بر اولین در بهشت نوشته هر چیزی یک راه چاره ای دارد راه چاره نسبتاً راحت زندگی کردن در سایه 4 خصلت است این 4خصلت اگر در کسی باشد نسبتاً راحت زندگی می کند اولش قناعت دوم وَبَدَلُ الحق، سوم وَتَرکُ العِقد، چهارم وَمُجالَسَةُ اهل الخیر، حالا این 4 خصلت اولش قناعت، قناعت چیست؟ ما قناعت را گاهی معنا می کنیم کم مصرف کنیم قناعت یک فکر است یک دید ویک بینش است حضرت امام ظاهراً امام حسن مجتبی یا امام محمد باقر(ع) می فرماید که قانع به کسی میگویند که در امور مادی به پایین تر از خودش نگاه کند. این آدم پول ندارد خودش را مقایسه کند با کسی که پول ندارد سرطان هم دارد 5 بار سکته کرده در خانه مستأجری هم هست اگر در امور مادی به پایین تر از خود نگاه کند از خدا راضی نیست خدا ر شکر هم می کند ولی اگر به بالا دست خود نگاه کند همیشه خدا را ظالم می داند شکر کردن برایش سخت می شود چیزهایی که دارد را فراموش می کند این حالات سوء ظن به ذات مقدس حق است گمان میکنم پدر امام جمعه محترم آقای علم الهدی کتاب رعایتُ الراهنما مال ایشان باشد در کتابهای دیگر هم نوشتند گفتند یک بنده خدایی در جزیره ایی از جزایر بحر بوده دست وپا قطع، دائم الذکر بود ذکرش الحمدلله بود حضرت عیسی یا حضرت موسی یکی از این دو پیامبر گذرش به آنجا افتاد دیدند آدمی با این شرایط دائم الذکر است البته این بنده خدا که اینجوری بوداز غیب برایش غذا می رسید لاک پشتی بود برایش انار می آورد به زمین می زد ومورچه ای بود دانه انار را می برد می انداخت در دهانش یکی از اطرافیان حضرت عیسی سربه سرش گذاشت گفت چه داری که خدا را شکر می کنی؟ دست وپا که نداری، زن وبچه که نداری، خانه که نداری ایشان خشمگین شد گفت شوخی هم می خواهی بکنی درست شوخی کن حرف نادرست نگو من غرق در نعمت خدا هستم خدا لباس هستی به من پوشانده این وجود نعمت است خدا به من عقل عنایت کرد همه مخلوقات اگر عقل نداشته باشند آنها اصلاً تکلیف ندارند همه تکلیفها مال عقل است می گوید خدایا به کسی که عقل ندادی چه دادی وبه کسی که عقل دادی چه ندادی چقدر عقلا هستند که منکر خدایند خدا مرا در محیطی قرار داده که با خدا آشنا شوم معرفت نصیبم شده از آخر به پیغمبر گفت یا نبی الله از خدا بخواه ما همینیم ما اهل بهشتیم یا جهنم؟ پیامبر دعا کرد گفت شما جهنمی هستی گفت چه شده که باید بروم جهنم گفت 2- 3 صفت در شما هست گفت چه؟ یکی اینکه سوء ظن به دیگران داری، بدگمانی ،آخوندی نقل می کرد همسایه ای داشتیم ماشین می آمد دنبالش وقتی می خواست پیاده شود باید راننده در را باز میکرد گفت من که این منظره را دیدم گفتم این چه کاری است گفت بدگمان بودم یک روز که این بنده خدا داشت می رفت ما را هم سوار کرد وقتی می خواستم پیاده شوم راننده آمد در را باز کرد متوجه شدم در خراب است وراننده باید در را باز کند.خلاصه گفت به که سوءظن دارم گفت به مخلوق خدا،این لاک پشت سر ساعت غذای تو را می آوردسیر باشی گرسنه می کند، گرسنه باشی سیر میکند هر موقع او می آید با اینکه مأمور خداست شما پیش خودت می گویی ممکن دو تا باشد یکی را در راه کِش می رود این سوءظن گفت دومین صفتی که باعث می شودحضرت عالی بروی جهنم بی رحمی شماست گفت به که بی رحمی کردم گفت این مورچه را خدا موظف کرده انارها را دانه دانه بیاورد در دهانت بگذارد شما تا آخرین دانه دهانت را باز می کنی نمی گذاری او یک دانه خودش بخورد این بی رحمی به زیر دست عدم رضایت از خیرالله هم هست گفت راست گفتی گفت یک چیزی از خدا بخواه حالا که میخواهم جهنم بروم لابد یک جای خاصی یک طبقه خاصی است خدا که «علی کُلّ شیءٍ قدیر» است انقدر بدن مرا بزرگ کند که هر چه بد وبدتر در آن طبقه هست مال من باشد کس دیگری را در آن طبقه نیاورد گفتند ما او را عفو کردیم چون او ترحم کرد راضی نشد دیگری عذاب بکشد. می گوید با جوان، با بخیل، با حریص مشورت نکن که هر کدام یک آثاری دارد. جامع اینها سوء ظن به خداست اگر به خدا اعتماد داشته باشد همه آن قدرتی که خدا به او عنایت کرده برای شما هم، همان خدا مقدر کرده دهها روایت داریم که با کسی مشورت کن که خداترس باشد حضرت صادق(ع) فرمودند: شاوِرفی اُمورِکَ ممّا یَقتَضِدُ الدّین مَن فیه خَمسُ خِصال آن طرف داریم کسانی که نباید با آنها مشورت کرد راجع به زنها با آنها مشورت نکنید مشورت کردید مخالفت کنید اسلام نظرش راجع به این قشر از جامعه چیست بماند از نظر منعی یکی از کسانی که مشورت با آنها را منع کردند زنان است این روایت که حضرت صادق فرمودند یک گوشه اش را می خوانیم با کسانی مشورت کنید که دین آنرا مجاز شمرده 5خصلت داشته باشنداول اینکه آن کسی که میخواهی با او مشورت کنی عاقل باشد دوم اینکه احساساتی نباشد صبور باشد زود داغ نکند سوم اینکه آدم با تجربه ای باشد سنش بیشتر باشد چهارم اینکه خیرخواه باشد پنجم اهل تقوی باشد آدرس روایت جلد75 بحار صفحه 103 حدیث 33


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo