< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

98/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی ثمره اخر /ثمرات اصل مساله /مقدمه واجب

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد ثمرات اصل مساله مقدمه واجب است. در جلسه قبل به بررسی ثمره‌ای که مرحوم بهبهانی فرموده بود، پرداخته شد. ثمره این بود: اگر قائل به وجوب مقدمه بشویم، اجتماع وجوب و حرمت لازم می‌آید و داخل در باب اجتماع امر و نهی است. در این جلسه به بررسی بیشتر این ثمره پرداخته می‌شود.

 

1مقدمه واجب

1.1ثمرات اصل مساله

1.1.1ترتب ثبوت و عدم ثبوت حرمت مقدمه محرمه بر بحث مقدمه واجب

ثمره مهمی که در این مساله مترتب است، در مورد مقدمه محرمه است. مرحوم خویی در ثمره بین مطلق مقدمه و مقدمه موصله فرموده است: نسبت به مقدمه محرمه‌ای که ذی المقدمه آن اهم است، (مثل انقاذ غریق که مقدمه آن تصرف در ملک غیر است) در فرضی که این تصرف را انجام دهد و انقاذ هم محقق بشود، این مقدمه حرمت ندارد. ثمره در جایی است که انقاذ محقق نشود. بنا بر این که مقدمه واجب، واجب نباشد، این عمل بر حرمتش باقی است و همچنین حرمت مقدمه باقی است، اگر مقدمه موصله را واجب بدانیم؛ زیرا مقدمه غیر موصله بوده است و حرمت بر حال خودش باقی است. اما اگر مطلق مقدمه را واجب بدانیم، همان طوری که وجوب نفسی ذی المقدمهِ اهم، تقدم بر حرمت مقدمه است، همچنین وجوب غیری که ناشی از ذی المقدمه اهم است، مقدم بر حرمت مقدمه است. پس حرمت تصرفی که انجام شده است، ساقط است.

1.1.1.1اشکال استاد: بقاء حرمت مقدمه محرمه بنا بر وجوب مطلق مقدمه

به نظر ما، بنا بر وجوب مطلق مقدمه هم حرمت مقدمه محرمه، باقی است؛ زیرا ممکن است کسی ادعا کند ( همان طوری که ما به آن معتقد شدیم)، هر چند که قائل به وجوب مطلق مقدمه شده‌ایم؛ ولی وقتی که مقدمه موصله نشود، ممکن است بگوییم ملاک وجوب مقدمه، مانع دارد؛ یعنی مفسده عمل، مانع از تاثیر ملاک وجوب مقدمه شده است.

این مطلبی است که ما ادعا کردیم؛ اما همه این مطلب را قبول نکردند و بعضی مانند مرحوم آخوند قائلند که مقدمه حرام بنا بر وجوب مطلق مقدمه، اگر ذی المقدمه‌اش اهم باشد، حرمتش ساقط می‌شود. پس ثمره بنا بر بعضی از مبانی مترتب است و همین مقدار نیز کافی است که بحث از مقدمه واجب بشود.

1.1.2عدم اجتماع وجوب حرمت در مقدمه منحصره از منظر مرحوم خویی

مطلب دیگری که وجود دارد این است که در جلسه قبل از اجتماع وجوب و حرمت بحث کردیم و گفتیم بنا بر وجوب مطلق مقدمه، در مقدمه محرمه، اجتماع وجوب و حرمت لازم می‌آید که این باب احکامی دارد. مشکلی که در اجتماع حرمت و وجوب وجود داشت، عبارت بود از این که وقتی اجتماع رخ می‌دهد که مقدمه محرّمه حرام باشد، در حالی که مثل مرحوم خویی در مقدمه منحصره قائل به عدم اجتماع وجوب و حرمت است؛ زیرا بدون ترتب که حرمت هست و واجب نیست و اگر بخواهیم ترتب را مطرح کنیم، تصویر آن معقول نیست.[1]

 

1.1.3اجتماع وجوب و حرمت در مقدمه غیر منحصره از منظر مرحوم خویی

مرحوم خویی اجتماع وجوب و حرمت را در مقدمه غیر منحصره پذیرفته است؛ زیرا وجوب مقدمه، شامل مقدمه حرام نیز می‌شود و اجتماع وجوب و حرمت در مقدمه محرمه رخ می‌دهد و اگر شخصی مقدمه حرام را انجام داد، بنا بر وجوب مطلق مقدمه، حرمت ساقط است.[2]

1.1.3.1اشکال استاد: عدم اجتماع وجوب و حرمت در مقدمه غیر منحصره

به نظر ما حق با مرحوم آخوند است و اگر مقدمه منحصره نباشد، مقدمه حرام، طرف ایجاب نیست و اجتماعی رخ نمی‌دهد. لبّ اجتماع این است محبوبیت با مبغوضیت اجتماع پیدا کند که در مقدمه منحصره چنین اجتماعی وجود دارد و در مقدمه غیر منحصره چنین اجتماعی وجود ندارد.

پس مرحوم خویی نسبت به مقدمه منحصره نیز می‌تواند بگوید که اجتماع هست؛ ولی اجتماع مبغوضیت و محبوبیت وجود دارد. نظیر توسط در ارض مغصوبه که حرام نیست؛ ولی مبغوض هست.

همه این مباحث در جایی است که اهم بودن ذی المقدمه احراز شده است.

1.1.4واضح بودن ثمره مقدمه واجب در موارد عدم احراز اهمیت ذی المقدمه

عمده ثمره بحث در جایی است که اهم بودن ذی المقدمه احراز نشود. بیان مطلب این است: ذی المقدمه‌ای وجود دارد، مانند انقاذ مال الغیر که مقدمه آن حرام است و اهمیت انقاذ نسبت به تصرف در مال غیر احراز نشده است؛ پس انقاذ واجب و تصرف در مال غیر حرام است. دو تکلیف داریم و اهمیت هیچ کدام محرز نیست. بنا بر این که مقدمه واجب، واجب نباشد، در این جا (بین انقاذ غریق و تصرف در مال غیر) تزاحم وجود دارد و در صورت عدم احراز، عقل حکم به تخییر می‌کند؛ اما بنا بر وجوب مقدمه گفته می‌شود: از امر به انقاذ، یک امر غیری به تصرف در مال غیر ترشح می‌کند و اجتماع وجوب و حرمت در تصرف در مال غیر لازم می‌آید. در این صورت نیاز به ترتب و غیر آن نداریم. نسبت به امر غیری و حرمت نفسی، تعارض لازم می‌آید.[3]

 

مرحوم خویی تعبیر به تعارض کرده است؛ اما در حقیقت نسبت به اجتماع، موارد مختلفی وجود دارد. بعضی اوقات تعارض است (بنا بر بعضی مسالک) و بعضی اوقات تعارضی در کار نیست (بنا بر بعضی از مسالک). باید کیفیت خطاب ملاحظه شود. اگر دو متعلق وجود داشته باشد از باب تزاحم است و اگر یک متعلق وجود داشته باشد، از باب تعارض است.

بنا بر انکار ملازمه (بین وجوب ذی المقدمه و وجوب مقدمه) تزاحم وجود دارد؛ اما بنا بر وجوب مقدمه، تعارض وجود دارد که اگر اهمیت ذی المقدمه احراز شده باشد، تعارض حل می‌شود و اگر احراز نشود، اجتماع وجوب و حرمت است (تعبیر به تعارض نمی‌کنیم) ممکن است داخل در باب تزاحم باشد و ممکن است داخل در باب تعارض باشد و احکام هر کدام جاری می‌شود. اگر از باب تعارض باشد و مرحجی نداشته باشند و تساقط کنند، سراغ اصل عملی می‌رویم و طبق وجوب مطلق المقدمه برائت از حرمت جاری می‌شود.

بالاخره اجتماع رخ می‌دهد، حال یا مقدمه خطاب مستقلی دارد و با حکم دیگر اجتماع پیدا می‌کند و یا مقدمه خطاب مستقل ندارد و از خطاب ذی المقدمه به مقدمه خطاب ترشح می‌کند، در این صورت نیز اجتماع رخ می‌دهد. گاهی اوقات اساسا خطابی وجود ندارد و صرفا اراده به مقدمه وجود دارد، در این صورت نیز اجتماع با حکم دیگر رخ می‌دهد و اجتماع بین دو اراده (مبغوضیت و محبوبیت) وجود دارد.

مرحوم سید محمد باقر صدر این مطالب را قبول دارد و قائل است که به خاطر دلالت التزامی امر به ذی المقدمه، مقدمه نیز امر دارد. در این صورت تعارض با حرمت نفسی دارد.

ان قلت: بر فرض که قائل به وجوب مقدمه باشیم، اجتماعی رخ نمی‌دهد؛ زیرا وجوب مقدمه غیری است و با حرمت نفسی جمع نمی‌شود.

قلت: این ادعا درست نیست؛ زیرا نمی‌شود که مولا هم به یک چیزی محبوبیت (هر چند غیری) و نهی نسبت به آن نیز داشته باشد.

1.1.4.1خلاصه بحث

ما ادعای مرحوم خویی که فرمود ثمره مهمی است، تصدیق می‌کنیم و می‌گوییم بنا بر عدم ملازمه فقط تزاحم است و اما بنا بر وجوب مقدمه در ناحیه مقدمه محرمه تنافی وجود دارد و اجتماع وجوب و حرمت است که گاهی اوقات داخل در باب اجتماع امر و نهی است و گاهی اوقات داخل در باب تعارض است.

1.1.5اجتماع حرمت غیری و وجوب نفسی

مرحوم سید محمد باقر صدر فرموده است[4] : همان طوری که مقدمه واجب بنا بر وجوب مقدمه، واجب است، مقدمه حرام در جایی که علت تامه حرام باشد، حرام است. اگر واجب اهم علت تامه حرام بود، مثلا انقاذ غریق زنی، علت تامه اسقاط جنین است (جنینی که هنوز روح در آن دمیده نشده است، تا اهمیت واجب احراز شود). اسقاط جنین حرام است و و انقاذ زن واجب اهم است. وقتی که اسقاط جنین حرام شد، علت تامه آن نیز حرام است. در این معنای ملازمه همین مطلب است: وقتی که اسقاط جنین حرام شد، علت تامه آن نیز حرام است. حال، اگر منکر ملازمه شدیم، داخل در باب تزاحم است؛ زیرا انقاذ و اسقاط دو متعلق هستند که قدرت بر امتثال هر دو وجود ندارد. حال که انقاذ اهم است، مقدم می‌شود؛ اما اگر ملازمه وجود داشته باشد؛ یعنی اسقاط حرام است پس انقاذ حرام است، اجتماع وجوب و حرمت لازم می‌آید.(وجوب نفسی و حرمت غیری)

1.1.5.1اشکال استاد: عدم اجتماع حرمت غیری و وجوب نفسی

ما مطلب ایشان را نفهمیدیم. ایشان فرض کرده است که ذی المقدمه اهم است و حکم مهم، فعلی نیست، تا از حرمت او به دیگری حرمت سرایت کند؛ یعنی بعد از این که انقاذ اهم شد و حکمش فعلی است، پس حرمت اسقاط جنین ساقط می‌شود. پس حرامی نداریم که به انقاذ سرایت کند.

ادامه بحث در جلسه آینده.

 


[1] مقرر: وجه عدم معقولیت این بود که امر به انقاذ متوقف بر اتیان به انقاذ است.
[2] مقرر: البته در صورتی که ذی المقدمه را اتیان نکند.
[3] مقرر: اگر قائل به وجوب مطلق مقدمه بشویم، نسبت به تصرف در مال غیر و انقاذ غریق تزاحم وجود دارد و در عین حال نسبت به مقدمه انقاذ و تصرف در مال غیر، تعارض وجود دارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo