< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

98/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی قول مرحوم آخوند /اقوال مقدمه واجب /مقدمه واجب

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد ادله مرحوم آخوند برای وجوب مطلق مقدمه بود. مرحوم آخوند چهار وجه را برای اثبات مدعای خود و رد مدعای مرحوم صاحب فصول بیان کردند. وجه چهارم مرحوم آخوند در این بود که اگر مقدمه موصله واجب باشد، در ذی المقدمه اجتماع مثلین لازم می‌آید. در این جلسه به بیان مرحوم نائینی در این راستا پرداخته می‌شود.

 

1مقدمه واجب

1.1اقوال وجوب مقدمه واجب

1.1.1بررسی قول مرحوم آخوند

1.1.1.1وجه چهارم مرحوم آخوند: تلازم بین شرطیت ایصال با اجتماع مثلین در ذی المقدمه

مرحوم آخوند می‌فرماید: لازمه کلام مرحوم صاحب فصول اجتماع مثلین در ذی المقدمه است؛ زیرا وجوب نفسی به صعود علی السطح تعلق گرفته است و به نظر صاحب فصول از وجوب نفسیِ صعود علی السطح، وجوب به نصب سلم موصله تعلق گرفته است. حال اگر مقدمه موصله به قید ایصال واجب باشد و از طرفی ایصال نیز متوقف بر این است که ذی المقدمه محقق شود؛ پس ذی المقدمه، مقدمه‌ی مقدمه است و ذی المقدمه نیز یک وجوبی دارد که از وجوب مقدمه نشات گرفته است؛ پس ذی المقدمه دو وجوب دارد: یک وجوب نفسی دارد و یک وجوب غیری دارد.

1.1.1.2بطلان قول به وجوب مقدمه موصله به خاطر دور در مقام جعل و تحقق

مرحوم نائینی فرموده است[1] : اگر بخواهد مقدمه با قید ایصال واجب باشد و قید ایصال قید واجب باشد، دور لازم می‌آید؛ زیرا در مقام جعل، وجوب مقدمه متوقف بر وجوب ذی المقدمه است. این توقف واضح است. حال اگر بخواهد مقدمه با قید ایصال واجب باشد، وجوب ذی المقدمه هم متوقف بر وجوب مقدمه است؛ پس وجوب مقدمه، متوقف بر وجوب ذی المقدمه است و وجوب ذی المقدمه، متوقف بر وجوب مقدمه است.

نسبت به مقام تحقق نیز گفته می‌شود: تحقق و وجود ذی المقدمه متوقف بر تحقق و وجود مقدمه است؛ زیرا مقدمه وجودیه است. اگر بنا باشد دوباره همین ذی المقدمه مقدمهِ مقدمه باشد؛ پس وجود ذی المقدمه متوقف بر وجود مقدمه است و وجود مقدمه، متوقف بر وجود ذی المقدمه است.

1.1.1.2.1بطلان دور در مقام جعل و تحقق

ما قبول داریم که وجوب غیری مقدمه، متوقف بر وجوب نفسی ذی المقدمه است و این مطلب واضح و روشن است؛ زیرا وجوب غیری مقدمه، معلول وجوب نفسی ذی المقدمه است. هر چند که تبعیت مقدمه از ذی المقدمه را قبول نکنیم؛ اما باید اول ذی المقمه باشد تا مقدمه وجوب غیری پیدا کند. این گونه نیست که ذی المقدمه هیچ وقت نخواهد به وقوع بپیوندد و مقدمه وجوب داشته باشد؛ پس وجوب غیری مقدمه متوقف بر وجوب نفسی ذی المقدمه است. از طرفی هم وجوب غیری ذی المقدمه متوقف بر وجوب غیری مقدمه است؛ لذا دور در میان نیست. زیرا وجوب نفسی ذی المقدمه بر وجوب غیری مقدمه توقف ندارد؛ بلکه وجوب غیری ذی المقدمه بر وجوب غیر مقدمه توقف دارد. مثلا وقتی مولا چیزی را اراده کرد و التفات به توقف نیز داشت، اراده مقدمه را به تبع ذی المقدمه دارد و باز می‌بیند که ذی المقدمه توقف بر مقدمه دارد، ذی المقدمه را نیز تبعا اراده می‌کند.

نسبت به مقام تحقق نیز گفته می‌شود: هر چند که مقدمه موصله با وصف موصله بودنش متوقف بر تحقق ذی المقدمه است؛ اما تحقق ذی المقدمه توقف بر ذات مقدمه دارد، نه مقدمه با قید ایصال. مثلا صعود علی السطح توقف بر ذات نصب سلم دارد؛ اما چون نصب سلم متوقف بر موصله بودن شده است، توقف بر تحقق ذی المقدمه دارد. مرحوم صاحب فصول که ادعای ایصال می‌کند، مدعی است که تحقق ذی المقدمه متوقف بر ذات مقدمه است؛ اما اگر بخواهد این مقدمه واجب باشد، باید موصله باشد. در حقیقت، قید ایصال، قید واجب است و قید مقدمه بودن نیست؛ پس ذی المقدمه متوقف بر ذات مقدمه است و مقدمه‌ای که متوقف بر ذی المقدمه است، حصه ای از مقدمه است( مقدمه با قید ایصال) لذا گفته می‌شود: دورِ محال از بین می‌رود.

1.1.1.3بطلان قول به وجوب مقدمه موصله به خاطر تسلسل

مرحوم نائینی فرموده است[2] : صاحب فصول که می‌گوید: مقدمه موصله با قید ایصال واجب است، لازمه اش این است که نفس مقدمه، مقدمه واجب( مقدمه موصله) باشد؛ یعنی یک جزء، موصله بودن و جزء دیگر، نفس مقدمه است. حال که نفس مقدمه، مقدمه‌ی واجب( مقدمه موصله) است، نقل کلام به این مقدمه می‌کنیم و سوال می‌کنیم که این مقدمه، مقدمه با قید ایصال است یا مقدمه بدون قید ایصال است. اگر گفته شود این مقدمه که جزء المقدمه است، بدون قید ایصال واجب است، جواب می‌دهیم که چه فرقی بین این مقدمه و مقدمه‌ی واجب است و مقدمه واجب نیز بدون قید ایصال باید واجب است. اگر گفته شود که مقدمه با قید ایصال واجب است، باز هم نقل کلام به مقدمه موصله می‌کنیم و می‌گوییم آیا این مقدمه که جزء المقدمه است، با قید ایصال واجب است یا بدون قید ایصال واجب است؟ و هکذا.... پس یا مقدمه بدون قید ایصال واجب است و یا تسلسل لازم می‌آید.

1.1.1.3.1عدم تعلق وجوب غیری به اجزاء داخلیه

مقدمه ای که جزء مقدمه موصله است، جزء مقدمه داخلیه است و در مقدمات داخلیه وجوب غیری معنا ندارد. ما تنها یک اراده داریم که از ذی المقدمه به مقدمه موصله ترشح می‌کند؛ اما این که یک اراده ای از مقدمه موصله به جزء آن هم ترشح کند، خلاف ارتکاز است. مقدمات داخلیه از محل بحث خارج هستند. در مقدمات مرکب، تنها یک اراده داریم که به اجزاء تعلق گرفته است؛ اما اینکه دوباره یک اراده دیگری از اراده کل به جزء ترشح کند، خلاف ارتکاز است و دیگر جای سوال نیست که آیا آن جزء با قید ایصال واجب شده است یا بدون قید ایصال؟ ما نمی‌گوییم به همه مقدمات یک اراده تعلق گرفته است؛ بلکه بازای هر مقدمه یک اراده مستقل وجود دارد؛ اما این که یک مقدمه چند اراده تبعی(مقدمات داخلیه) داشته باشد، صحیح نیست و وجوب زائدی ندارد. پس مقدمه‌ی مقدمه موصله، وجوب تبعی ندارد تا تسلسل لازم بیاید.

علاوه بر این، اصل دور و تسلسل به امور تکوینیه تعلق دارد و در امور اعتباریه جاری نیست و مرحوم نائینی وجوب را یک امر اعتباری می‌داند، لذا بر فرض که تسلسل لازم بیاید باز هم می‌توانیم بگوییم که از اول مولا وجوب را به گونه‌ای جعل کرده است که تسلسل لازم نیاید.

نتیجه: عمده دلیل مرحوم آخوند غرض(برهان) و سقوط امر(وجدان) بعد از انجام مقدمه است.

1.1.1.4دلیل اول صاحب فصول: حکم عقل به ملازمه بین ذی المقدمه و مقدمه موصله

مرحوم آخوند ادله مرحوم صاحب فصول را نقل و نقد می‌کند[3] . صاحب فصول اوّل فرموده است كه مسأله توصّل و ترتّب يا موصله بودن، شرط واجب و امتثال است و در اصل وجوب و امر نقشى ندارد؛ يعنى امر مولى به مقدّمه، مشروط به ترتّب ذى المقدّمه نيست، بلكه امر و تكليف مطلق است‌. مانند طهارت که قید واجب است.

بعد فرموده است: حاكم به ملازمه، عقل انسان است و ملازمه ميان وجوب ذى المقدّمه و وجوب مقدّمه عقلى است؛ يعنى وقتى ما به عقل خود مراجعه مى‌كنيم، عقل ما فقط ميان ذى المقدّمه با مقدّمات موصله ملازمه را درك مى‌كند، نه در غير آن‌. مقدمه‌ای که موصله نیست، عقل حکم می‌کند که مولا از ابتداء آن را اراده نکرده است.

1.1.1.4.1تلازم حکم عقل بین ذی المقدمه و مطلق مقدمه

مرحوم آخوند فرموده است: ما هم قبول داریم که حاكم به ملازمه ميان وجوب ذى المقدّمه و وجوب مقدّمات آن عقل است؛ ولى مدّعى هستيم كه عقل به وجوب مطلق مقدّمه حكم مى‌كند و ملازمه را ميان وجوب ذى المقدّمه و وجوب مطلق مقدمات آن ادراك مى‌كند، نه خصوص مقدّمات موصله.

این دلیل و جواب، دو ادعا است. شما باید به وجدان رجوع کنید که وقتی اراده ارتکازی و اجمالی به مقدمه تعلق می‌گیرد، آیا مطلق مقدمه واجب است یا مقدمه موصله واجب شده است؟ وقتی مولا می‌گوید: برو نان بخر، مراد رفتن است یا رفتنی است که موصل به نان گرفتن باشد. مرحوم آخوند می‌فرماید: امر به رفتن است. هر چند که ایشان قبول دارد که غرض نهایی نان گرفتن و ایصال به ذی المقدمه است.

1.1.1.5دلیل دوم صاحب فصول بر وجوب مقدمه موصله

مرحوم صاحب فصول می‌فرماید: آمر به ذی المقدمه می‌تواند بگوید مقدمه موصله را اراده کردم، مثلا بگوید بازار رفتنی را اراده کردم که نان بخری. حتی می‌تواند تصریح بکند و بگوید بازار رفتنی که موصل نیست را اراده نکردم و مقدمه غیر موصله را منع کند و بگوید نسبت به آن کراهت دارم. این که می‌تواند چنین خطابی را بگوید، مقدمه موصله را اراده کند. در حقیقت نسبت به مقدماتی که موصله نیستند، می‌تواند منع کند و نسبت به مقدماتی که موصله هستند، چنین منعنی نمی‌تواند داشته باشد؛ پس کشف می‌شود که مقدمات موصله واجب است.

1.1.1.5.1عدم دخالت ایصال و عدم ایصال در مقدمیت

مرحوم آخوند فرموده است: اگر مولایی بگوید: من مقدمه غیر موصل را نمی‌خواهم، جزاف گرفته است. بله؛ قبول داریم که اگر بگوید مقدمه موصله را می‌خواهم جزاف نیست؛ اما اگر بگوید و تصریح کند که غیر موصل را نمی‌خواهم، جزاف است ؛زیرا مقدمه غیر موصل نیز ملاک را دارد. چون غرض از مقدمه ایجاد تمکن از امتثال ذی المقدمه است. پس وقتی مقدمه مکلف را متمکن از صعود علی السطح می‌کند معنا ندارد که بگوید من مقدمه غیر موصل را نمی‌خواهم. صعود علی السطح مربوط به حسن اختیار و سوء اختیار مکلف است و ربطی به مقدمه ندارد. ایصال یک امر دیگری است که منوط به اختیار مکلف است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo