< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

98/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 


موضوع:
بررسی کلام مرحوم آخوند /واجب نفسی و غیری /مقدمه واجب


خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد مقدمات مفوته و دوران رجوع قید به ماده یا هیئت تمام شد. در این جلسه به بررسی تقسیم واجب به نفسی و غیری پرداخته می‌شود.

 

1مقدمات واجب

1.1تقسیمات واجب

1.1.1ثمره بحث دوران رجوع قید به ماده یا هیئت

قبل از این که وارد بحث از واجب نفسی و غیری بشویم، تذکر این نکته لازم است که بحث از دوران رجوع قید به ماده یا هیئت در فقه ثمره دارد. از جمله ثمرات بحث دوران رجوع قید به ماده یا هیئت عبارت است از:

    1. در بحث صلات بر میت یک بحثی وجود دارد که اذن از اولیاء میت واجب است. حال این بحث مطرح می‌شود که اذن گرفتن قید واجب است یا قید وجوب است. اگر قید واجب باشد لازم التحصیل است.

    2. در بحث نماز جمعه این بحث مطرح است که پنج نفر یا هفت نفر بودن قید وجوب نماز جمعه است و یا قید واجب است. اگر قید واجب باشد تحصیل آن واجب است( اگر مقدور باشد)

نتیجه: بحث دوران رجوع قید به ماده یا هیئت در فقه محل ابتلاء است.

1.1.2تقسیم واجب به نفسی و غیری

بحث تقسیم واجب به نفسی و غیری را باید در دو مقام بررسی کرد.

    1. حقیقت واجب نفسی و غیری چیست؟ البته خیلی مهم نیست.

    2. اگر شک کردیم که واجبی غیری است یا نفسی، مقتضای اصل چیست؟

1.1.2.1مقام اول: تعریف واجب نفسی و غیری

مرحوم آخوند فرموده است[1] : ایجاب یکی از افعال اختیاری مولا است. هر فعل اختیاری باید یک داعی داشته باشد. تقسیم واجب به نفسی و غیری به لحاظ داعی است. داعی فعل مولا گاهی اوقات به خاطر نفس آن شئ است و گاهی اوقات داعیش واجب دیگری است و وجوب این فعل را به خاطر آن واجب، جعل کرده است. پس در حقیقت واجب نفسی یعنی ما وجب لنفسه و واجب غیری ما وجب لواجب آخر است.

واجب نفسی هم گاهی اواقات مطلوبیتش نفسی است مانند معرفة الله که ما وجب لنفسه و برای غرض در خودش جعل شده است و گاهی اوقات به خاطر غرض دیگری است. مانند سائر واجبات که وجوبشان به خاطر غرض دیگری است. مانند نماز که نفس نماز واجب شده است و برای واجب دیگری جعل نشده است اما در عین حال همین نماز را واجب کرده است برای فائده دیگر مانند انتهاء عن الفحشاء.

1.1.2.1.1رجوع جُلّ واجبات به واجب غیری

اشکالی بر تعریف واجب نفسی و غیری مطرح می‌شود. اگر واجب غیری را طبق تعریف مذکور ارائه کنیم، لازم می‌آید که جُلّ واجبات( غیر از معرفة الله) واجب غیری باشدن. چون سوال می‌شود که غرض دیگری که مترتب بر واجب است آیا واجب التحصیل است یا واجب التحصیل نیست؟ اگر واجب التحصیل نیست پس چرا محصِّل غرض را واجب کرده است؟ پس معلوم می‌شود که واجب است. حال که غرض دیگر واجب التحصیل است پس نماز ما وجب لغیره است.

1.1.2.1.2جواب اول: وجوب نداشتن اغراض به خاطر مقدور نبودن آنها

مرحوم آخوند فرموده است: فوائد و اغراض مترتبه بر این افعال، مقدور مکلف نیست. وقتی مقدور نبود پس وجوب تحصیل ندارند. نتیجه این است که تعریف واجب غیری نقض نمی‌شود؛ چون ما واجب دیگری نداریم. هر چند که اغراض داریم ولی واجب دیگر نیستند. مولا آن اغراض را می‌خواهد اما چون مقدور نیستند واجب نشده اند. پس نماز برای اغراض واجب شده است اما ما وجب لواجب آخر نیست.

1.1.2.1.2.1اشکال: مقدور بودن اغراض

مرحوم آخوند اشکالی به جواب اول مطرح کردند و فرمود‌اند: هر چند که اغراض بدون واسطه مقدور نیستند، اما با واسطه مقدور هستند. مانند بقیه اسباب و مسببات. در بعضی موارد مسبب واجب شده است اما مسبب بدون واسطه مقدور نیست اما با واسطه مقدور است. مثلا قتل واجب شده است ولی تا فری اوداج نشود، قتل محقق نمی‌شود. لذا گفته می‌شود جواب اول مشکل را حل نمی‌کند.

1.1.2.1.2.1.1اشکال: مقدور نبودن اغراض

مرحوم نائینی دفاع از جواب اول کرده است و فرموده است[2] : اغراض حتی مع الواسطه مقدور مکلف نیستند. بحث مقدور با واسطه در افعال تولیدیه مطرح است. یعنی سبب مولِّد مسبب است. در این جا مسبب مقدور با واسطه است. مثلا فری اوداج مولِّد قتل است. در مولد و متولد ادعای مرحوم آخوند صحیح است[3] . چون فاصله ای بین مولد و متولد نیست. بر مولِّد که قدرت وجود داشته باشد بر متولد هم قدرت وجود دارد. اما در معدات این گونه نیست. بین معِد و معَد فاصله وجود دارد. یک کاری اگر اعدادی باشد برای تحقق معدله باید چیزی های دیگری باشد. مانند زراعت که بین القای حَبّ و سنبل، اراده خداوند و کاری های دیگری وجود دارد. ﴿ءانتم تزرعون ام نحن الزارعون﴾[4] داستان مولد و متولد با داستان معد و معدله متفاوت است. این که گفته شده است مقدور با واسطه مقدور است در مولد و متولد است اما در معد و معدله این گونه نیست. این گونه نیست که هر کس نماز بخواهد سبب تولید انتهاء عن الفحشاء بشود. بلکه باید موارد دیگری باشد تا اثر حاصل بشود.

1.1.2.1.2.1.1.1اشکال: مقدور بودن غرض ادنی

مرحوم خویی از مرحوم آخوند دفاع کرده است و فرموده است[5] : بین غرض ادنی و غرض اقصی خلط شده است. این که مرحوم نائینی فرموده است افعال نقش اعدادی برای اغراض دارند، مراد غرض اقصی است. اما نسبت افعال به غرض ادنی، حق با مرحوم آخوند است و نسبت بین آنها سبب و مسبب است. اگر مولا بگوید ایتنی بماء یک غرض اقصی دارد که مثلا حال پیدا کند و یک غرض ادنی دارد که همان تمکن از رفع عطش است. اگر عبد آب را بیاورد غرض ادنی حاصل می‌شود امر غرض اقصی نیاز به موارد دیگری هم دارد که از قدرت عبد خارج است. منظور مرحوم آخوند غرض ادنی است و مقدور است و متولد از مولد است. پس ادعای مرحوم آخوند صحیح است. غرض ادنی مثلا در نماز یک تاثیری پیدا بشود که بعدش فکرکند و کار های دیگری انجام دهد و خداوند به او لطف کند.

1.1.2.1.2.1.1.1.1خلاف واقع بودن ادعای مرحوم خویی

به نظر ما جواب مرحوم خویی ناتمام است. این که ایشان ادعا کرده است مایک غرض ادنی و یک غرض اقصی داریم دلیل ندارد. خواصی را که در روایات بیان کرده اند و داعی برای جعل تکالیف قرار داده اند از قبیل معد و معدله است. غرض ادنی و غرض اقصی منسوجات خیال است. پس ادعای مرحوم نائینی در رد مرحوم آخوند صحیح است. شریعت که یک مواردی را واجب کرده است جنبه اعدادی دارند. یعنی بشرطها و شروطها هستند و علت تامه نیستند.

1.1.2.1.3جواب دوم: ملاک در وجوب غیری توقف محض داشتن

مرحوم آخوند فرموده است: گاهی اوقات فعل واجب شده است متمحضا برای واجب دیگری. یعنی داعی مولا توقف است هر چند فعل حُسنی هم داشته باشد اما مد نظر نیست. مانند طهارات ثلاث که استحباب نفسی دارند و حسن دارند اما وجوب آنها به خاطر توقف نماز بر آن ها است. اما واجب نفسی واجبی است که فعل خودش حسنی دارد و متصف به عنوان حسن است. مانند احسان و ابراز بندگی برای خدا. واجب نفسی واجبی است که به خاطر این حسنی که دارد واجب شده است. منشا وجوب نفسی حسن فعل است هر چند که فایده دیگر، واجب دیگری است اما لم یجب لواجب آخر و منشا ایجاب توقف نیست و منشا ایجاب لواجب آخر نیست. بلکه منشا ایجاب عنوان حسن است. مثلا در وضو توقف را مد نظر قرار داده است اما در نماز هم هر چند توقف هست و واجب دیگری هم داریم اما این توقف منشا ایجاب نیست. اگر هم حسن و توقف با هم باشد باز هم در واجب نفسی بودن خللی وارد نمی‌شود. مهم این است که توقف محض نباشد. در واجب غیری محض توقف ملاک وجوب است اما در واجب نفسی حسن آن مد نظر گرفته شده است و وجوب جعل شده است. در طهارات ثلاث حسن دارند و همین حسن مد نظر قرار داده است و استحباب جعل شده است و گفته است الوضوء نور( و لغیره را مطرح نکرده است) اما در وجوبشان توقف محض مد نظر است و مولا لغیره را مطرح کرده است. پس جل واجبات غیری نشده‌اند؛ زیرا توقف محض را مد نظر قرار نداده است.

1.1.2.1.3.1خلاف واقع بودن جواب دوم

مرحوم خویی فرموده است[6] : ترک اکل و ترک شرب چه حسنی در ماه رمضان دارد؟ یک حسنی که موجب وجوبشان شده باشد، ندارند. ادعای مرحوم آخوند خلاف واقع است. این که متعلقات با قطع نظر از وجوبشان یک حسنی داشته باشند و سبب وجوبشان شده باشد درست نیست.

1.1.2.1.3.1.1خلاف واقع بودن ادعای مرحوم خویی

به نظر ما ادعای مرحوم خویی ناتمام است. این که ایشان می‌فرماید: واجبات قبل از تعلق وجوبشان نمی‌شود ادعا کرد که فی حد ذاته یک حسنی دارند، خلاف واقع است. نقض به ترک اکل در ماه رمضان نیز درست نیست. زیرا ترک اکل واجب نیست بلکه امساک قربی واجب است. در محضر خداوند امساک قربی حسن دارد[7] . ادامه بحث در جلسه آینده.

 


[3] مقرر: به نظر می‌آید که اسباب تولیدیه در عالم ممکنات وجود ندارد. زیرا همیشه اراده خداوند واسطه است. در مورد قتل نیز گفته می‌شود که بریدن چاقو به اراده خداوند است. مانند عدم ذبح حضرت اسماعیل توسط چاقو با این که حضرت ابراهیم اراده کرد ولی خداوند اراده نکرد.
[7] مقرر: ممکن است اشکال شود که همین امساک قربی در عید فطر نه تنها حسن است بلکه قبیح است. شاید جواب صحیح به مرحوم خویی این باشد که ادعای ما ( الواجب النفسی ما وجب لحسن ذاته) مربوط به مقام ثبوت است اما در مقام اثبات کشف موارد حسن و قبح ذاتی وابسته به استظهار ادله است. وجه حسن ذاتی کف نفس در ماه رمضان ظهور ادله در وجوب نفسی است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo