< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

98/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 


موضوع:
بررسی کلام مرحوم نائینی و مرحوم خویی /دوران امر بین تقیید ماده و تقیید هیئت /مقدمه واجب


خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد دوران تقیید ماده یا هیئت بود. مرحوم اصفهانی فرمود: بین تقیید هیئت و ماده تلازمی وجود ندارد. یعنی با تقیید هیئت، ذات ماده می‌تواند اطلاق داشته باشد. فایده این اطلاق این است که اولا کشف اطلاق ملاک می‌شود و ثانیا کشف از عدم وجوب قیود واجب می‌شود. استاد فرمود ثمره هایی که مرحوم اصفهانی فرموده است صحیح نیست. حال که اطلاق ذات ماده ثمره ندارد پس اساسا اطلاقی برای ماده منعقد نمی‌شود.

 

1مقدمه واجب

1.1دوران تقیید هیئت و تقیید ماده

1.1.1تباین داشتن قید هیئت و قید ماده

مرحوم نائینی میفرماید:[1] اگر قید به هیئت تعلق داشته باشد، محال است که به ماده هم تعلق داشته باشد؛ چون قید هیئت و قید وجوب، مفروض الوجود است. مثلا شارع فرض وجود استطاعت می‌کند ،بعد جعل وجوب برای حج می‌کند. قیود هیئت مقدمات وجوبیه هستند و مفروض الوجود هستند اما قیود ماده که متعلق مقید به آنها شده است، مطلوب الوجود است( یعنی طلب ایجادش شده است). معنا ندارد که یک شئ هم مفروض الوجود باشد و هم مطلوب الوجود باشد. اگر فرض وجود شده است، طلب ایجادش معنا ندارد. اگر شارع می‌گوید ایجادش بکن یعنی فرض وجود نشده است. لذا ایشان فرموده است در محل کلام اگر قید مردد، قید هیئت باشد، محال است که قید ماده باشد. لذا این ادعا اشتباه است که دوران امر بین تقییدین و یک تقیید باشد؛ زیرا معنای تقییدین این است که قید ماده و هیئت باشد در حالی که هم قید ماده باشد و هم قید هیئت باشد، محال است.

حال این سوال مطرح می‌شود که اگر قید به هیئت تعلق داشته باشد پس تکلیف ماده چیست؟ مرحوم نائینی جواب داده است: در این صورت ماده مهمل می‌شود. ماده نه مقید است چون محال است( فرض این است که قید به هیئت تعلق گرفته است و محال است در همین حال قید ماده باشد) و نه مطلق است؛ زیرا وقتی تقیید محال شد، اطلاق هم محال است. تقابل بین اطلاق و تقیید در نظر مرحوم نائینی تقابل عدم و ملکه است. وقتی تقیید محال شد، اطلاق هم محال است. مرحوم نائینی از کسانی است که می‌فرماید: اهمال اشکالی ندارد. اشکالی ندارد که جعل اول مهمل باشد.[2]

ان قلت: اگر مرحوم نائینی می‌فرماید با تقیید هیئت، ماده مهمل می‌شود، پس چگونه در بحث سابق طبق مبنای ایشان وقتی که هیئت قید خورده است و اطلاق ندارد،برای کشف اطلاق ملاک به اطلاق ماده تمسک می‌شد .

قلت: مرحوم نائینی که تمسک به اطلاق ماده می‌کرد، با این که اطلاق هیئت ساقط شده بود. در خصوص قدرت و عجز بود. یعنی اگر بنا باشد که مکلف در ظرف عمل عاجز بشود، تکلیف شامل مکلف نمی‌شود؛ چون وجوب به حصه مقدوره تعلق گرفته است و فرض این است که مکلف قدرت ندارد. اما در عین حال به اطلاق ماده تمسک می‌شد و می‌توانستیم بگوییم که ملاک موجود است. تمسک مرحوم نائینی به اطلاق ماده در باب عجز و قدر است. مولا مثلا بعد از استطاعت گفته است حج واجب است در مقام جعل وجوب، حج مقدور در موسم را تصور نکرده است. مثل باب تیمم نیست که قدرت را شرعی بدانیم و در رتبه جعل حکم آن را تصور کرده باشد. هر چند که وجوب به حج مقدور تعلق گرفته است اما مولا در مقام جعل حکم حج را مطلق تصور کرده است وقتی گفت حج به جا بیاور به اقتضای خطاب، معنایش این است که حصه مقدوره است. در مقام جعل حکم مطلق تصور شده است بعد اطلاق در مقام جعل حکم، کشف از وجود ملاک می‌کند. بر خلاف باب وضو که وجوبش بر حصه مقدوره مترتب شده است و قدرت را خود شارع اخذ کرده است اگر قدرت نباشد ملاک هم از بین می‌رود. مرحوم نائینی به اطلاق ماده عند جعل الحکم تمسک می‌کند. پس اگر قدرت نباشد وجوب ساقط است اما ملاک ثابت است. در بحث سابق اطلاق ماده اشکالی نداشت اما در محل کلام اطلاق ماده اشکال دارد. در این جا مولا در ظرف تقیید هیئت نمی‌تواند ماده را مقید جعل کند. لذا تنافی بین کلام مرحوم نائینی در این جا و در بحث سابق وجود ندارد. در محل کلام تقیید و اطلاق ماده محال است اما در بحث سابق اطلاق و تقییدش محال نبود.

1.1.2عموم و خصوص من وجه بودن نسبت قید ماده و قید هیئت

مرحوم خویی فرموده است[3] : نسبت بین تقیید هیئت و تقیید ماده عموم خصوص من وجه است. ممکن است در بعضی موارد یک قید تعلق به هیئت و ماده داشته باشد. واقع هم شده است. مثلا زوال شمس هم قید هیئت است و مفروض الوجود است (اذا زالت الشمس) و همین زوال قید واجب هم هست. نماز عند الزوال واجب شده است. شاهدش این است که اگر نماز قبل از زوال اتیان شود باطل است. هم مفروض الوجود است و هم مطلوب است. این که مرحوم نائینی فرموده است: اگر قید وجوب است مفروض الوجود است این مطلب درست است ولی این که فرموده است: اگر قید واجب است مطلوب الوجود است درست نیست. ایشان قید واجب را همیشه معنا می‌کند به چیزی که باید ایجاد بشود لذا اگر قید غیر اختیاری است باید رفع ید از ظاهر کلام بشود و باید گفته شود که قید وجوب است نه این که قید واجب باشد. این که مرحوم نائینی فرمود: قید واجب یعنی قیدی که واجب التحصیل است، درست نیست. اگر قید واجب اختیاری باشد واجب التحصیل است. قوام قید واجب به این نیست که واجب التحصیل باشد تا تنافی بین قید هیئت و قید واجب وجود داشته باشد. قوام قید واجب این است که وجوب بر حصه مترتب شده باشد. حال، این حصه یا با قید اختیاری است عقل می‌گوید آن را انجام بده و اگر غیر اختیاری است عقل می‌گوید: صبر کن تا حاصل بشود. مقید به غیر مقدور مانعی ندارد؛ زیرا هر چند که قید، قید غیر اختیاری است اما مقید ممکن است اختیاری باشد. مثلا صبر می‌کند تا زوال محقق بشود و مطلوب بشود. قید واجب مساوی با ما وجب ایجاده نیست تا تناقضی بین قید وجوب و واجب به وجود بیاید. ممکن است حصه مقدور باشد ولی قید غیر مقدور باشد. قدرت بر نماز عند الزوال هست هر چند که قید غیر اختیاری است. پس معنای تقیید ماده این نیست که تحصیل قید واجب است تا تهافت با قید هیئت که مفروض الوجود است، داشته باشد. شارع می‌گوید اگر زوال شمس شد نماز عند الزوال واجب است. در این جا زوال هم قید وجوب است و هم قید واجب است.

1.1.3تباین داشتن قید ماده و هیئت

به نظر ما ادعای ایشان ناتمام است. مرحوم خویی فرمود: نسبت بین قید ماده و قید هیئت عموم و خصوص من وجه است و بعد مثال به زوال زده است و استشهاد کرده است که نماز قبل از زوال باطل است. به نظر ما این مطالب درست نیست. اما نسبت به مثالی که ایشان مطرح کرده است که زوال هم قید وجوب است و هم قید واجب است، گفته می‌شود: زوال فقط قید وجوب است. قید واجب بودن دلیل می‌خواهد. این که قبل از زوال نماز باطل باشد دلیل نمی‌شود که قید واجب است. صحت یعنی مطابقت ماتی به با ماموربه. در این جا چون امری نیامده است مطابقت با ماموربه معنا ندارد. پس بطلان نماز قبل از زوال جهتش این نیست که قید واجب است بلکه به خاطر این است که امری وجود ندارد.

به نظر ما تقیید هیئت مستلزم این است که ماده قید نداشته باشد. تقیید هیئت سبب استحاله تقیید ماده می‌شود. ادعای مرحوم نائینی درست است اما بیان ایشان مناقشه دارد. قید واجب معنایش این نیست که واجب التحصیل باشد اگر قید غیر اختیاری باشد واجب التحصیل نیست اگر اختیاری است، اگر علی سبیل الاتفاق باشد، باز هم واجب التحصیل نیست. ممکن است قید ماده باشد و وجوب تحصیل نداشته باشد. مثل نماز بین مبدا( زوال) و منتهی( غروب). اگر ادله قضاء نبود نمازی( ظهر و عصر) که بعد از غروب باشد، باطل است؛ چون شرط نماز بین زوال و غروب است. حدوث زوال، شرط وجوب است. اما بین زوال و غروب شرط واجب است. بینونت بین زوال و غروب به اختیار ملکف نیست اما نماز خواندن بین زوال و غروب به اختیار مکلف است. مثلا طهارت از حیض قید وجوب است و طهارت از جنابت قید واجب است.

اصل ادعای مرحوم نائینی صحیح است اما دلیل ایشان ناتمام است. اگر هیئت مقید شد، تضیق ذاتی برای ماده می‌آورد. وقتی شارع می‌گوید: وجوب عند الزوال است نماز واجب هم قهرا عند الزوال است. ما می‌گوییم تقیید هیئت که شد تقیید ماده معنا ندارد؛ چون قهرا حاصل است. تقیید یک امر اعتباری است این که دوباره آن را تقیید کند، لغو است. معنا ندارد که دوباره بگوید نماز عند الزوال واجب است. این که ایشان از بعضی نقل کرده است که تقیید هیئت موجب تقیید ماده می‌شود، مراد تقیید ذاتی و قهری است. وقتی تقید حاصل است، تقیید لغو است. پس بین تقیید هیئت و تقیید ماده، نسبت تباین است نه من وجه.

تذکر این نکته هم لازم است که اگر ماده مقید شود تضیق ذاتی در هیئت پیدا نمی‌شود. مثلا اگر گفت حج در موسم واجب است اشکالی ندارد که وجوب از الان باشد. تقیید ماده تضیق ذاتی برای هیئت نمی‌آورد. ولی اگر هیئت مقید شود، ماده قهرا مضیق می شود.

لبّ ادعای مرحوم شیخ نیز این است که ما نمی‌گوییم تقیید هیئت، تقیید ماده است، بلکه تقیید هیئت مبطل اطلاق ماده است و جا ندارد که ماده اطلاق داشته باشد و قهرا ماده ضیق می‌شود.

نتیجه: ادعای مرحوم خویی صحیح نیست ولی ادعای مرحوم شیخ و مرحوم نائینی درست است.

 


[2] مقرر: این مطلب را مرحوم نائینی در بحث اخذ قصد امر در عبادات مطرح فرمودند. ایشان می‌فرماید: جعل اول برای ماموربه نسبت به قصد امر مهمل است و با متمم الجعل تکلیف قصد امر را روشن می‌کند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo