< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

98/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: امکان یا عدم امکان واجب معلق /واجب معلق /مقدمه واجب

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد امکان واجب معلق بود. در جلسه قبل، وجه سومی برای استحاله واجب معلق ذکر شد و مورد قبول استاد واقع نشد. در نهایت این بحث مطرح شد: آیا واجب معلق مبتنی بر شرط متاخر است یا نه؟

 

1مقدمه واجب

1.1واجب معلق

1.1.1وجه سوم استحاله واجب معلق: رجوع واجب معلق به شرط متاخر

مرحوم نائینی[1] قائل به استحاله واجب معلق است. ادعای مرحوم نائینی مبتنی بر دو مقدمه است:

    1. تمام شروط غیر مقدور باید مفروض الوجود باشند.(سابقا ما این مطلب را مفصلا مطرح کردیم). قیدی که غیر مقدور است، نمی‌تواند قید متعلق باشد. چون حکم از تقید به قید سرایت میکند. لذا اگر قید غیرمقدور شد نمی‌تواند جزء متعلق باشد. مثلا موسم قید حج است و مقدور ما نیست. شخصی که مستطیع شد معنا ندارد که حج در موسم واجب شود بلکه باید فرض وجود بشود. یعنی مثلا گفته شود: اذا جاء الموسم وجب الحج. پس در واجب معلق نیز زمان مفروض الوجود شود.

    2. حال که موسم فرض وجود شد لازمه اش شرط متاخر است و شرط متاخر محال است پس واجب معلق محال است. نمی‌توان گفت که وجوب حج حقیقی است ولی در موسم انجام شود. این بیان مستلزم شرط متاخر است و شرط متاخر محال است.

1.1.1.1جواب اول: مبنایی

ما همان طور که قبلا گفتیم شرط متاخر محال نیست. لذا یک جواب مبنایی است که شرط متاخر محال نیست.

1.1.1.2جواب دوم: عدم رجوع واجب معلق به شرط متاخر

این که مرحوم نائینی ادعا کرده است که تمام قیود غیر مقدور باید مفروض الوجود شوند و شرط وجوب بشوند، هیچ دلیلی ندارد. شارع مقدس می‌تواند وجوب را بر نماز عند الدلوک مترتب کند. ما ملزِمی نداریم که وجوب نماز مشروط به دلوک است بلکه می‌تواند شارع وجوب را جعل کند و دلوک قید واجب باشد. غیر مقدور بودن هم مضر نیست زیرا مکلف صبر می‌کند که دلوک حاصل شود. چیزی که در باب قدرت نیاز داریم این است که حصه مقدور باشد و صبر می‌کنیم که حصه مقدور بشود و بعد آن را امتثال می‌کنیم.

هر چند که قید غیر مقدور است ولی حصه می‌تواند مقدور باشد و مکلف صبر می‌کند تا قید مقدور شود سپس آن را امتثال می‌کند. چیزی که مرکب حکم است، فعل با قید است. مثلا شارع می‌گوید: نماز حین باران را می‌خواهم و باران مقدور نیست ولی نماز حین باران مقدور هست زیرا صبر می‌کند که باران شروع بشود و نماز بخواند.

ما حتی قائلیم که در قید وجوب هم فرض وجود لازم نیست. ما قبول نداریم که خمر موضوع وجوب است، لازم نیست که خمر فرض وجود شود بلکه وقتی خمر محقق شد، حرام می‌شود.

تذکر این نکته نیز لازم است که ایشان ادعا کرده است، وجوب به قید سرایت می‌کند و هیچ قید مقدوری نمی‌تواند قید متعلق باشد، در حالی که این مطلب درست نیست. زیرا چنین سرایتی دلیل ندارد. بلکه اگر این گونه باشد، ما هیچ شرطی نداریم و همه شروط باید قید باشند.

1.1.1.3جواب سوم: عدم ابتناء واجب معلق بر شرط متاخر

در ادامه این مطلب مطرح می‌شود که می‌توان شرط متاخر را محال دانست اما واجب معلق را پذیرفت. اما مرحوم نائینی برای استحاله واجب معلق، فرمود واجب معلق به شرط متاخر رجوع می‌کند و شرط متاخر محال است پس واجب معلق هم محال است. ولی این ابتناء درست نیست.

1.1.2وجه چهارم استحاله واجب معلق: نداشتن قدرت در واجب معلق

مرحوم آخوند فرمود:[2] اگر وجوب فعلی باشد و واجب استقبالی باشد ما قدرت بر امتثال نداریم. لذا بعضی منکر واجب معلق شده اند.

 

1.1.2.1جواب: شرطیت قدرت زمان امتثال

مرحوم آخوند جواب را این گونه بیان می‌کند: دلیل بر اعتبار قدرت، حکم عقل است. عقل است که می‌گوید تکلیف عاجر قبیح است. عقل قدرت را در زمان امتثال شرط می‌داند. پس اگر وجوب الان باشد ولی زمان امتثال هنوز نیامده است و قدرت هم وجود ندارد اشکال ندارد و الان قدرت شرط نیست.

1.1.2.1.1پذیرش واجب معلق از باب شرط متاخر

بعد مرحوم آخوند فرموده است: غایة الامر، وجوب مشروط به شرط متاخر می‌شود. پس ایشان واجب معلق را قبول کرده است ولی از باب قسمی از واجب مشروط قبول کرده است. واجب معلق به واجب مشروط برمی‌گردد. حال، کسانی که شرط متاخر را محال می‌دانند، واجب معلق را محال می‌دانند. پس واجب معلق مبتنی بر قبول شرط متاخر است.

1.1.2.2متعلق شرط متاخر در واجب معلق( از منظر مرحوم آخوند و نائینی و خویی)

مرحوم نائینی متعلق شرط متاخر را همان زمانی قرار می‌دهد که قید واجب است. مانند موسم. یعنی وجوب مشروط به موسم است. مرحوم خویی و مرحوم آخوند می‌فرمایند: از این جهت اشکال ندارد و قید قدرت متاخر است. خود موسم اشکالی ندارد و این قدرت است که اشکال آور است. پس به نظر مرحوم نائینی متعلق شرط متاخر موسم است و به نظر مرحوم آخوند و مرحوم خویی[3] متعلق شرط متاخر قدرت است.

1.1.3عدم ابتناء امکان واجب معلق بر امکان شرط متاخر

آیا در واجب معلق ما نیاز به شرط متاخر داریم یا نه؟ به نظر ما حق با صاحب فصول است. نه آمدن موسم شرط متاخر است و نه قدرت شرط متاخر است. بلکه وجوب بالفعل است و مشروط به شرط متاخر نیست. واجب معلق مشکل شرط متاخر را ندارد. هر چند که واجب معلق مشروط هست ( مشروط به قدرت متاخر هست )ولی اشکال شرط متاخر را ندارد.

زیرا مهم در اشکال شرط متاخر دو مطلب بود:

    1. اشکال شرط متاخر یک بحث عرفی بود که شرط متاخر محال است چون لازم می‌آید که حکم، قبل از موضوعش فعلی بشود و خلف لازم می‌آید.

با توجه به این اشکال، در واجب معلق نسبت به قدرت این اشکال نیست. اگر بگوییم وجوب الان مشروط به قدرت در مستقبل است، اشکال شرط متاخر، که مرحوم نائینی فرمودند را ندارد. لذا ایشان از این جهت اشکال نکرده است.

بر مبنای این که قدرت به اقتضای خطاب است پر واضح است که اشکال فوق را ندارد. در قدرت شرعی شارع آن را اخذ کرده است و فرض وجود کرده است. مثلا اگر قدرت بر وضو بود وضو بگیرید. (اما در قدرت عقلی فرض وجود نکرده است. همین که گفته است نماز بخوان یعنی حصه مقدوره با بخوانید.) در محل بحث گفته می‌شود که مقدوره را فرض وجود نمی‌کند بلکه به متعلق برمی‌گرداند. نه این که در مقام جعل قدرت را فرض وجود کرده باشد. بنا بر ادعای مرحوم نائینی نسبت به قدرت بر فعل مقید، قول به واجب معلق مبتنی بر قول به شرط متاخر نیست. وجوب بالفعل هست و حصه مقدوره در آینده می‌آید. لذا بنا بر مبنای مرحوم نائینی اصلا شرط متاخر لازم نمی‌آید.

اما کسانی که می‌گویند قدرت به حکم عقل می‌باشد، گفته می‌شود که شارع خودش قدرت را بیان نکرده است. شارع وجوب را مقید به قدرت نکرده است بلکه عقل می‌گوید تکلیف به عاجز قبیح است و برای برون رفت از این حکم عقلی کافی است که گفته شود که وجوب به حصه مقدوره تعلق گرفته است. عقل اشتراط را که درست نمی‌کند نهایتش این است که می‌گوید تکلیف عاجز قبیح است. برای رفع این مشکل نیاز نداریم که ادعا شود شارع حکم را مشروط به قدرت کرده است ما می‌توانیم که بگوییم واجب هست و متعلقش حصه مقدوره است.

    2. اگر اشکال شرط متاخر این باشد که معدوم در موجود تاثیر گذار است. یعنی شرطی که معدوم است در موجود اثر بکند.

با توجه به اشکال مذکور، ما می‌گوییم

اولا: اگر این اشکال درست باشد در شرط وجوب است نه شرط واجب. در واجب معلق مقدوره بودن شرط واجب است.

ثانیا: اگر قبول کنیم که وجوب بالفعل مشروط به قدرت متاخر است باز هم اشکال فوق را ندارد. فرض می‌کنیم که شرط متاخر محال است چون تاثیر معدوم بر موجود لازم می‌آید. اما در بحث قدرت، این گونه نیست. چون قدرت دخیل در ملاکات نیست. اگر در سائر شروط اشکال فوق را قبول کنیم و بگویم سائر شروط موثر در ملاکات هستند و محال است که متاخر باشد، در قدرت این گونه نیست. پس اگر قدرت شرط وجوب باشد اشکال مذکور شرط متاخر لازم نمی‌آید. زیرا قدرت علت وجوب نیست. نهایتش این است که ملاکات موثر در حکم باشند ولی قدرت موثر در ملاکات نیست.

به عبارت دیگر: قدرت در زمان آینده، جعل شارع را عقلائی می‌کند نه این که قدرت موثر در ملاکات باشد.

حاصل کلام: اگر ما شرط متاخر را محال بدانیم(مثل صاحب فصول) باز هم می‌توانیم واجب معلق را بپذیریم. زیرا یا قدرت قید متعلق است و شرط متاخر وجوب نیست و یا اگر قدرت شرط متاخر وجوب است، محذور تاثیر معدوم در موجود ندارد.

پس این که مرحوم خویی و مرحوم آخوند و مرحوم نائینی بحث واجب معلق را مبتنی بر شرط متاخر کرده اند درست نیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo