< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

98/06/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: وجوب شرعی تفصیلی مقدمه واجب /تحریر محل نزاع /مقدمه واجب

خلاصه مباحث گذشته:

بحث به این جا رسید که مرحوم بروجردی فرموده بود بحث مقدمه واجب از مبادی احکامیه است چون بحث از لوازم احکام است. استاد فرمود: بحث از ملازمه است و این بحث ملاک مساله اصولی بودن را دارد.( طریق برای استنباط حکم شرعی). مرحوم نائینی فرموده بود: باید بحث مقدمه واجب در اصول مطرح شود و یک مساله اصولی است. زیرا این مساله عام است. استاد فرمود صرف عام بودن موجب اصولی بودن نمی‌شود. بلکه باید در طریق استنباط حکم شرعی نیز قرار بگیرد. مرحوم خویی فرمود: مساله مقدمه واجب چون دارای حیث عام است، یک مساله اصولی است. استاد فرمود: اولا به صورت عام مطرح نشده است و ثانیا صرف عام بودن برای مساله اصولی شدن کفایت نمی‌کند. نکته بعدی که مطرح شد این بود که مساله مقدمه واجب یک مساله لفظی است یا عقلی؟ مرحوم آخوند به مرحوم صاحب معالم نسبت داده بود که ایشان قائل به لفظی بودن بحث مساله مقدمه واجب است. استاد فرمود چنین نسبتی از کلام صاحب معالم استفاده نمی‌شود.

 

1مقدمه واجب

1.1تحریر محل نزاع

1.1.1لفظی نبودن بحث مساله مقدمه واجب

مطلبی که از بحث سابق باقی مانده است در مورد کلام مرحوم آخوند است. ایشان به صاحب معالم اشکال کرده است[1] که بحث نمی‌تواند لفظی باشد. زیرا وقتی که ثبوتا هنوز اشکال وجود دارد و حل نشده است جایی برای تمسک به مقام اثبات نیست. اول باید ثبوت بحث شود که آیا ملازمه هست یا نیست؟ در کفایه فرموده است که این بحث را نمی‌توان لفظی مطرح کرد و نمی‌توان در مقام اثبات بحث کرد چون مقام ثبوت هنوز حل نشده است.

 

1.1.1.1امکان لفظی طرح کردن بحث مقدمه واجب

اختلافی در تمسک به اطلاق بین مرحوم شیخ انصاری و مرحوم آخوند وجود دارد. مرحوم شیخ فرموده است در جایی می‌توان تمسک به اطلاق کرد که امکان اطلاق محرز شده باشد. بعد از اثبات امکان، نوبت به تمسک به اطلاق در مقام اثبات می‌رسد. مرحوم آخوند جواب داده است که اگر شک شود که آیا اطلاق حکم ممکن است یا نه، باز هم تمسک به اطلاق می‌توان کرد. از طلاق، کشف امکان اطلاق می‌شود. نظیر این مطلب در این جا نیز جاری است. هر چند که ملازمه ثبوتا محل کلام است و روشن نیست ولی اگر لفظ دلالت التزامی داشت و مقام اثبات تمام بود، کشف می‌شود که ثبوتا هم ملازمه وجود دارد. برای تمسک به مقام اثبات نیازی به روشن کردن مقام ثبوت نیست. از امر به ذی المقدمه کشف می‌شود که امر به مقدمه هست پس معلوم می‌شود که در عالم ثبوت هم ملازمه وجود دارد.

1.1.2غیر مستقلات عقلیه بودن مساله مقدمه واجب

بحث مقدمه واجب از مباحث عقلیه علم اصول است. مباحث عقلیه را به دو قسم تقسیم کرده اند:

    1. مستقلات عقلیه: مباحثی که نیاز به مقدمه شرعیه ندارد. مانند ظلم قبیح است یا عدل حسن است که نیاز به مقدمه شرعی ندارد

    2. غیر مستقلات عقلیه: مباحثی که نیاز به مقدمه غیر عقلی دارد. مانند بحث مقدمه واجب. اول نیاز به صدور امری از شارع هست تا بحث مقدمه واجب رخ دهد. همچنین بحث هل النهی یقتضی الفساد؟( بنا بر این که این بحث عقلی باشد) نیاز به صدور نهی از شارع و جود دارد تا این بحث وجود ملازمه وعدم وجود ملازمه به وجود بیاید.

بعد از این که مرحوم آخوند شان این مساله را بیان کرد و فرمود بحث مقدمه واجب از مسائل عقلیه علم اصول است، وارد در بیان یک سری تقسیماتی شده است. کانّ می‌خواهد بیان کند که منظور از مقدمه واجب چه نوع مقدمه و چه نوع واجب و چه نوع وجوبی است؟ سه نوع تقسیم را مرحوم آخوند مطرح کرده است.( اقسام مقدمه و اقسام واجب و اقسام وجوب)

1.1.3تقسیم اول: مقدمه داخلیه و خارجیه

مقدمه به مقدمه داخلیه و خارجیه تقسیم می‌شود. مقدمه خارجیه مقدمه است که خارج از واجب است. مانند وضو برای نماز. همه شرائط از نوع مقدمات خارجیه است. (تقید جزء و قید خارجی) مقدمه داخلیه مقدماتی هستند که قوام واجب به آن ها است و داخل در واجب است. قدر متیقن از محل بحث بودن، مقدمات خارجیه است. آیا مقدمات داخلیه هم محل بحث است یا نه؟ مشهور این است که مقدمات داخلیه خارج از بحث است. برای خروج سه بیان ذکر شده است.

1.1.3.1بیان اول: مقدمه نبودن مقدمات داخلیه

مقدمات داخلیه حقیقتا مقدمه نیستند. بلکه عین واجب هستند. مرحوم محمد تقی( صاحب کتاب هدایه المسترشدین) فرموده است که مقدمه داخلیه ما نداریم. مقدمیت، اقتضای اثنینیت دارد. یک مقدمه داریم و یک ذی المقدمه داریم. اجزاء عین ذی المقدمه هستند پس مقدمیت برای اجزاء داخلیه معقول نیست. این که حمد مقدمه نماز باشد، معنا ندارد.

مرحوم شیخ در مطارح فرموده است:[2] برای اجزاء داخلیه مقدمیت تصویر دارد. هر چند واقعا عینیت بین اجزاء و کل هست ولی اجزاء را به دو اعتبار می‌توان سنجید. اگر جزء، لا بشرط فرض شود عین کل است ولی اگر بشرط لا فرض شود، یک چیزی مغایر آن ها فرض شود، مقدمیت معنا دارد و غیر از کل است. پس با اعتبار، مقدمیت تصویر دارد.

مرحوم آخوند[3] بیانی برای تصویر مقدمیت دارد که در حقیقت مرحوم شیخ را هم رد کرده است. مقدمیت را می‌توان با اعتبار تصویر کرد اما نه به نحوی که مرحوم شیخ فرموده است بلکه به این بیان که اگر جزء لا بشرط فرض شود عین کل نیست و غیر است بلکه با کل جمع می‌شود. اگر بشرط شئ فرض شود عین کل است. این که جزء را به شرط لا فرض کنیم ( که مرحوم شیخ می‌فرمود) درست نیست. جزء اگر به شرط لا فرض شود که اصلا جزء نیست. مثلا تکبیر اگر به شرط لا فرض شود اصلا جزء نیست. پس باید این گونه کلام مرحوم شیخ تصحیح شود که اگر خود جزء را ببینیم غیر از کل است و اگر جزء را با کل ببینیم عین کل است.

بعد بحثی به وجود آمده است (و مرحوم اصفهانی پیگیری کرده است) و آن این است که آیا می‌توان مقدمیت را با اعتبار تصویر کرد یا نه؟ این بحث تطویل است و ما آن را ادامه نمی‌دهیم.

این که مرحوم شیخ بحث بشرط لا را مطرح کرده است شاید منشا اشتباهش یک مطلب فلسفی بوده است که در هیولا و صورت مطرح شده است. گفته اند که فرق اجزاء تحلیلیه( جنس و فصل) با اجزاء خارجیه( هیولا وصورت) این است که اجزاء تحلیلیه لا بشرط هستند و اجزاء خارجیه بشرط لا هستند. در این جا نیز بحث از اجزاء خارجیه است. البته اجزاء خارجیه در مقابل اجزاء تحلیلیه. هر چند که مقدمه داخلیه هستند اما در مقابل اجزاء تحلیلیه هستند. در حالی که این مطلب فلاسفه ربطی به بحث ما ندارد. در بحث مشتق گذشت که فلاسفه که می‌گویند اجزاء تحلیله لا بشرط هستند مرادشان این است که لا بشرط از حمل هستند و با مرکب مقایسه نکرده بودند. اجزاء خارجیه را که گفته بودند بشرط لا هستند مرادشان بشرط لا از حمل است. در بحث فلسفی، لا بشرط و بشرط لا یک معنا دارد در این جا معنای دیگری دارد. در این جا با مرکب و کل ملاحضه می‌شود. یعنی لا بشرط است نسبت به سائر اجزاء و بشرط انضمام سائر اجزاء. در این جا صحیح این است که گفته شود مقدمیت را اگر لا بشرط فرض کنیم با کل غیریت دارد و اگر بشرط انضمام فرض شود عین کل است.

1.1.3.1.1خروج مقدمات داخلیه از محل نزاع به خاطر فقد ملاک بحث

مرحوم آخوند فرموده است[4] که مقدمیت درست است اما مقدمات داخلیه خارج از بحث هستند چون ملاک وجوب مقدمه را ندارند. ملاک وجوب مقدمه توقف است. وقتی مولا امر به شئ کرد و التفات به یک سری مقدمات داشت، مقدمات را اراده کرده است. اساس اراده مقدمات، التفات به توقف است. در مقدمات داخلیه توقف نیست. چون یک وجود بیشتر نیست. پس وقتی نماز واجب شد دیگر معنا ندارد که توقف بر اجزاء داشته باشد. همان اجزاء واجب شده است. پس منشا خروج مقدمات داخلیه، ملاک نداشتن است. نه این که مقدمیت برای آن ها تصویر ندارد. این مطلب مرحوم آخوند متین است.

1.1.3.1.2خروج مقدمات داخلیه از بحث به خاطر وجود مانع

مرحوم آخوند در متن یا هامش کفایه فرموده است به خاطر وجود یک مانعی در وجوب مقدمات داخلیه خارج از محل بحث هستند. مانع، اجتماع مثلین است. وقتی شارع نماز را به وجوب نفسی واجب کرد دوباره اگر بخواهد همین اجزاء وجوب غیری داشته باشد، اجتماع مثلین است و اجتماع مثلین محال است. امکان ندارد که اجزاء وجوب غیری داشته باشد.

1.1.3.1.2.1عدم محذور داشتن اجتماع مثلین در احکام شرعیه

مرحوم نائینی فرموده است که اشکالی ندارد که در احکام شرعیه اجتماع مثلین لازم بیاید. نهایتش این است که اجزاء تاکید پیدا می‌کنند و اندکاک پیدا می‌کنند. نظیر این که نماز ظهر وجوب نفسی دارد و در عین حال وجوب مقدمی هم برای نماز عصر داشته باشد. نماز ظهر که مقدمه خارجیه هم هست که در مقدمات خارجیه شما قائل به وجوب هستید. پس نماز ظهر واجب نفسی و غیری دارد. لذا هیچ محذوری از جانب اجتماع مثلین به وجود نمی‌آید.

1.1.3.1.2.2مانع داشتن اندکاک

مرحوم آغا ضیاء فرموده است که ادعای مرحوم نائینی درست نیست. قیاس محل کلام به نماز ظهر قیاس مع الفارق است. ایشان فرموده است که ما قبول داریم نماز ظهر هم وجوب نفسی دارد و هم وجوب غیری دارد و عیبی ندارد. اما این مطلب در واجب نفسی و اجزاء جاری نیست. زیرا اجزاء اگر وجوب غیری داشته باشد در رتبه بعد از وجوب نفسی است. وجوب غیری یترشح از وجوب نفسی. اول ذی المقدمه را اراده کرده است و التفات به مقدمه داشته باشد بعد مقدمه را اراده کرده است. پس وجوب غیری موخر از وجوب نفسی است. چون وجوب غیری موخر از وجوب نفسی است، اندکاک و تاکید معنا ندارد. بر خلاف مثالی که مرحوم نائینی مطرح کرد. زیرا از نماز ظهر وجوب غیری ترشح پیدا نکرد. اول نماز ظهر را واجب کرد بعد نماز عصر را واجب کرد و بعد فرمود شرط نماز عصر، خواندن نماز ظهر است. در حقیقت وجوب غیری از وجوب نماز عصر ترشح پیدا کرد نه از وجوب نماز ظهر.

پس حق با مرحوم آخوند است اما نه به خاطر این که اجتماع مثلین محال است بلکه از این جهت درست است که در این جا مجالی برای اندکاک نیست. اگر جای اندکاک بود حق با مرحوم نائینی بود. اما چون جای اندکاک نیست پس حق با مرحوم آخوند است.

1.1.3.1.2.2.1مانع نبودن اختلاف رتبه برای اندکاک

مرحوم خویی[5] از مرحوم نائینی دفاع کرده است و فرموده است یکی از خصائص و لوازم مرحوم آغا ضیاء اختلاف رتبه است. اختلاف رتبه را مرحوم خویی در شرعیات انکار کرده است. اختلاف رتبه برای فلسفه است. مثلا اگر کسی فعل مستحب را نذر کند، وجوب وفای به نذر در رتبه متاخر از مستحب است. اول باید مستحب باشد تا وجوب وفای به نذر بیاید. اما وقتی کسی که نذر می‌کند، وجوب وفای به نذر، در آن مستحب مندک می‌شود و این گونه بیان می‌شود که یک وجوب تعبدی داریم. پس وجوب متاخر در مستحب متقدم مندک شده است. در شریعت اختلاف رتبه نیست. مهم در اندکاک و تاکد این است که متعلق ها متحد باشد. هر چند که رتبه ها مختلف باشند. در این محل بحث متعلق وجوب غیری و نفسی وحدت دارند و آن کل نماز است در شریعت اختلاف رتبه اثر ندارد. همین که در یک زمان، در یک متعلق دو وجوب بیاید، تاکد و اندکاک پیش می‌آید. هر چند که رتبه ها مختلف باشند.

1.1.3.1.2.2.2مجال نداشتن تاکید و اندکاک در محل بحث

به نظر ما مطلب این گونه است که در این جا حق با مرحوم آغا ضیاء است. هر چند که احکام شرعیه با رتبه ها کار ندارد اما در خصوص مقام، اندکاک مجال ندارد. زیرا ممکن است در خصوص مقام اختلاف زمانی هم ( علاوه بر اختلاف رتبه) داشته باشند. زیرا وجوب غیری، یک وجوب ترشحی است. منظور از ترشح در وجوب غیری این است که اراده وجوب غیری تبعی است و از اراده دیگری متولد شده است. وجوب غیری از وجوب نفسی متولد می‌شود و اندکاک معنا ندارد. لذا اندکاک وجوب نفسی و غیری معنا ندارد درست است زیرا وجوب غیری از نفسی متولد شده است و معنا ندارد که در او مندک بشود. ارتکاز مرحوم آغا ضیاء صحیح است. چون یکی متولد منه است و یکی متولد است. لذا معنا ندارد متولد در متولد منه مندک بشود.

عدم صحت تطبیق اختلاف رتبه در مساله نذر

اما این که مرحوم خویی فرمود اختلاف رتبه در شریعت موثر نیست، درست است ولی تطبیق آن در مساله نذر محل کلام است. اندکاک در مساله نذر محل کلام است. مرحوم نائینی فرموده است اگر کسی نماز شب را نذر کرد، نماز شب وجوب تعبدی پیدا می‌کند. در حقیقت وجوب وفا که توصلی است در استحباب نماز شب که تعبدی است مندک می‌شود و نماز شب استحباب را از دست داده است و نذر توصلیت را از دست داده است. در نهایت وجوب تعبدی حاصل می‌شود.

در حالی که ادعای دیگری نیز وجود دارد که در باب نذر اندکاک وجود ندارد. کسی که نماز شب را نذر می‌کند نماز شب واجب نمی‌شود بلکه عمل به نذر واجب است. یعنی می‌تواند بگوید که نماز شب مستحبی را می‌خوانم. وجوب توصلی وفای به نذر هنوز حفظ شده است. در این دو تکلیف وجود دارد. یکی عنوان وجوب وفای به نذر و دیگری استحباب نماز شب است. پس استحباب و توصلیت از بین نرفته است. یا مثلا روزه مستحبی را نذر کند. در مقام نیت می‌تواند قصد استحباب کرد. ارتکاز ما بر این است که چنین نیتی درست است لذا کشف می‌شود که اندکاکی در کار نیست. هر چند که این مطلب مناقشه در مثال است و مطلب کلیه مرحوم خویی که احکام شرعیه ربطی به اختلاف رتبه ها ندارد صحیح است.

خلاصه بحث: مرحوم آخوند فرمود مقدمه داخلیه محل بحث نیست چون اجتماع مثلین لازم می‌آید ولی مرحوم نائینی فرمود در شرعیات اجتماع مثلین اشکالی ندارد و موجب اندکاک و تاکید می‌شود. مرحوم آغا ضیاء فرمود به خاطر اختلاف در رتبه اندکاک معنا ندارد. مرحوم خویی فرمود اختلاف رتبه در شرعیات اثر ندارد. ولی به نظر ما در خصوص مقام اندکاک معنا ندارد چون در خصوص مقام اختلاف رتبه مانع از اندکاک می‌شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo