< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

98/03/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی اجزاء بنا بر مسلک سببیت در امارات /مجزی بودن امر ظاهری از واقعی /اجزاء

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد مجزی بودن عمل ظاهری از واقعی بود. مرحوم آخوند فرمود اگر در اصول عملیه منقحه کشف خلاف بشود قائل به اجزاء هستیم و اگر در امارات بنا بر طریقت کشف خلاف بشود قائل به عدم اجزاء هستیم. دلیل این تفریق نیز نظارت و توسعه واقعی ادله اصول عملیه بر ادله اولیه دانست. زیرا در امارات چنین نظارتی وجود ندارد. مرحوم نائینی این تفریق را قبول نداشتند و قائل به عدم اجزاء در امارات و اصول عملیه شدند و مرحوم آقای بروجردی نیز این تفریق را قبول نکردند و قائل به اجزاء در امارات و اصول عملیه شدند. استاد نیز به دلیل ملازمه عرفیه بین امر اتباع طرق( چه امارات و چه اصول عملیه) و اجزاء، قائل به مجزی بودن عمل ظاهری از عمل واقعی شدند.

 

1اجزاء

1.1مجزی بودن امر ظاهری از امر واقعی

1.1.1شبهه تفریق بین امارات و اصول عملیه در نظارت داشتن بر ادله اولیه

نکته ای که در پایان بحث مجزی بودن امارات بنا بر طریقیت و اصول عملیه باید تذکر داد این است که مرحوم آخوند یک ادعایی داشتند که مرحوم نائینی و مرحوم آقای بروجردی قبول نکردند. مرحوم آخوند فرمود ادله اصول عملیه نظارت بر ادله اولیه دارند اما ادله حجیت امارات نظارت بر ادله اولیه ندارند. اما مرحوم نائینی و مرحوم آقای بروجردی این تفرقه را قبول نکردند با این تفاوت که مرحوم آقای بروجردی قائل به اجزاء در امارات و اصول عملیه شدند اما مرحوم نائینی قائل به عدم اجزاء شدند. به نظر ما بین اصول عملیه و امارات فرق وجود دارد اما نتیجه آن چیزی نیست که مرحوم آخوند قائل به آن شد. پس در اصل تفرقه ما با مرحوم آخوند موافق هستیم اما در نتیجه مترتب بر آن با ایشان مخالف هستیم. برای روشن شدن این مطلب باید اول مبانی مطرح شده در مفاد ادله حجیت امارات را بررسی کنیم و بعد به بیان فرق مفاد آن ها با ادله اصول عملیه بپردازیم.

1.1.1.1مفاد ادله حجیت امارات

نسبت به مفاد ادله حجیت امارات مبانی مختلفی وجود دارد:

    1. مبنای مشهور: جعل حکم مماثل:یعنی شارع بر طبق مودیات امارات حکم جعل کرده است. شاید این جعل مؤدا را اقتباس کردند از این روایت که العمری و ابنه ثقتان فما أدیا فعنی یؤدیان. هر چه آنها اداء کردند حکم شرعی اعتبار می کند.

    2. مبنای مرحوم شیخ و مرحوم نائینی: از بعضی از کلمات مرحوم شیخ و همچنین تکمیل آن توسط مرحوم نائینی این گونه به دست می‌آید که مفاد ادله حجیت امارات تتمیم کشف است. یعنی امارات کشف ناقصی دارند و شارع با اعتبار خودش، کشف آن ها را تتمیم کرده است و آن را نازل منزله علم قرار داده است. صدّق العادل مفادش این است که من تو را عالم قرار دادم. لا عذر فی التشکیک فی ما یروی عنا ثقاتنا، یعنی تشکیک نکن و من تو را عالم قرار دادم.

    3. مبنای مرحوم آخوند: ایشان می‌فرماید: مفاد ادله حجیت امارات جعل حجیت برای آنها است. این که به مرحوم آخوند نسبت داده شده است که ایشان می‌گوید مفاد آن ها جعل معذریت و منجزیت برای امارات است درست نیست. از کلمات مرحوم آخوند چنین مطلبی به دست نمی‌آید.یعنی حجیت از احکام وضعیه ای است که قابل جعل است مستقلا مثل ملکیت و ولایت. در باب قضاء هم داریم جعلته حجتی علیکم، حجیت را جعل کرده است. در مقابل مشهور که می گفتند احکامی مماثل جعل شده است. حجیت یک اعتباری است. مرحوم آخوند به ما یوجب المعذریه و المنجزیه تعبیر کرده است. لذا اشکال مرحوم نائینی به این که جعل معذریت و منجزیت محال است صحیح نیست.

1.1.1.2وضوح تفرقه بین ادله اصول عملیه و ادله حجیت امارات در حکومت داشتن و نداشتن بر ادله اولیه

بنا بر مسلک مرحوم آخوند حکومت داشتن ادله اصول عملیه بر ادله اولیه واضح است. مرحوم آخوند می گوید در اصول عملیه طهارت و حلیت جعل شده است و نظارت دارد بر ادله اجزاء و شرایط. ولی ادله امارات نظارتی بر ادله اولیه ندارد. همچنین حکومت نداشتن ادله حجیت امارات بر ادله اولیه نیز واضح است. زیرا مفاد ادله حجیت امارات این است که جعل حجیت برای امارات شده است و این مطلب ربطی به جعل شرطیت طهارت برای نماز خواندن ندارد. همچنین تفرقه بین ادله اصول عملیه و ادله حجیت امارات بنا بر مسلک مرحوم نائینی نیز واضح است. اگر گفتیم مفاد اصل عملی مجرد جعل حکم ظاهری است. قاعده طهارت، طهارت ظاهری را جعل می کند. فرقش با بینه پر واضح است. ادله حجیت بینه، بینه را علم قرار داده است و ادله قاعده طهارت شما را طاهر قرار داده است.

1.1.1.3وجود شبهه تساوی ادله اصول عملیه و ادله حجیت امارات در حکومت داشتن و نداشتن بر ادله اولیه

تنها شبهه ای که وجود دارد این است که بین ادله اصول عملیه و ادله حجیت امارات در نظارت داشتن و نداشتن بر ادله اولیه بنا بر مسلک مشهور تساوی وجود دارد. مناسب بود که مرحوم آقای بروجردی به این نکته اشاره می‌کرد. شبهه این است که فرقی بین امارات و اصول عملیه نیست. همان طوری که کل شئ طاهر جعل حکم ظاهری می‌کند صدق البینه نیز جعل حکم ظاهری می‌کند. سوال این است که بین اصول عملیه و ادله حجیت امارت چه فرقی می‌کند در حالی که در هر دو جعل حکم ظاهری است. تنها فرقی که دارند این است که در اصول عملیه جعل حکم ظاهری بدون واسطه است ولی در ادله حجیت امارات با واسطه امارات جعل حکم ظاهری است.

مرحوم آخوند در تقریرات این گونه فرموده است هر چند که هر دو حکم ظاهری است اما حکومت را در لسان دلیل تشخیص داده می‌شود. لب مخصص و حکومت متحد است اما لسان حکومت با لسان تخصیص متفاوت است. پس هر چند که بنا بر قول مشهور لب اصول عملیه و امارات متحد است و در هر دو جعل حکم ظاهری است اما لسان ادله اصول عملیه ای که منقح موضوع هستند لسان حکومت دارند.مثلا دلیل اولیه گفته است که در لباس طاهر نماز بخوان بعد اصل عملی گفته است که بگو طاهر است. در این جا لسان اصول عملیه لسان نظارت دارد. اما اگر ادله اولیه گفتند که در لباس طاهر نماز بخوان و در جای دیگر فرموده است اگر بینه گفت فلان چیز طاهر است بگو راست می‌گویی. در این جا لسان حکومت و نظارت نیست و مفادش همان طریق به واقع است یعنی آثار واقعی را مترتب کن.

عجیب است که مرحوم آقای بروجردی با این که قائل به تتمیم کشف است می‌فرماید بین اصول عملیه و امارات فرقی وجود ندارد. در حالی که بنا بر تتمیم کشف بین اصول عملیه و امارات فرق وجود دارد.

خلاصه: این که مرحوم آخوند بین ادله اصول عملیه و ادله امارات فرق گذاشته است درست است. اما این که فرق سبب بشود که عمل به اصول عملیه مجزی باشد و عمل به امارات مجزی نباشد را قبول نداریم و خلاف ارتکاز است و وجهی برای این فرق وجود ندارد.

1.1.2تلازم اجزاء با حجیت امارات از باب سببیت

مرحوم آخوند فرموده است اگر در امارات قائل به سببیت شدیم نظیر اوامر اضطراری واقعیه است و داستان مقام ثبوت و اثبات می‌شود. حال چه سببیت اشعری باشد( اصلا عنوان اجزاء غلط است چون اصلا دو حکم وجود ندارد بلکه واقع همان مودای امارات است) و چه سببیت معتزله باشد( حکم در واقع وجود دارد اما تبدیل و تغییر پیدا می‌کند هر چند که دقیقا این مبنا در کلام این گروه منقح نیست. اگر با آمدن حکم جدید حکم قبلی زائل می‌شود که کشف خلاف معنا ندارد و اگر گفته شود که این گروه قائل به این مطلب هستند که هر دو عمل دارای ملاک هستند یکی به عنوان ثانوی و دیگری به عنوان واقعی، در این جا اجزاء معنا دارد.)

1.1.3عدم تلازم اجزاء با حجیت امارات بنا بر سببیت

مرحوم نائینی فرمود این مطالبی که ذکر شد سببیت های واضح البطلانی هستند. مطلبی که باید ذکر شود سببیتی است که امامیه می‌گویند و باید سببیتی باشد که جای شک نیز داشته باشد در حالی که سببیت اشعری و معتزله جای شک ندارند. سببیتی که در امامیه وجود دارد مصلحت سلوکیه است که شیخ آن را ادعا می‌کند. سببیتی که قیام اماره سبب حدوث ملاک جدید بشود نزد شیعه واضح البطلان نیست. بلکه ظاهر بعضی از قدما این بوده است که قیام اماره سبب حدوث مصلحتی به عنوان ثانوی در آن فعل شود. مثل اضطرار که سبب حدوث مصلحت می‌شود. نه خلو واقعه را می‌گویند و نه تبدل مصحلت را می‌گویند بلکه قیام اماره سبب حدوث مصلحتی به عنوان ثانوی می‌شود مثل بلوغ خبر. مشهور می‌گویند اخبار من بلغ به عنوان بلوغ موجب حدوث مصحلت می‌شود و موجب استحباب آن شود. هر چند که حکم ظاهری است و مادامی است که شک وجود داشته باشد اما سبب حدوث مصلحتی می‌شود که واقع را جبران می‌کند. مثلا نماز جمعه در واقع واجب نبود اما به این عنوان که بلوغ خبر بر آن شده است سبب حدوث مصحلت می‌شود. پس بعضی از قدمای اصحاب سببیت به این معنایی که ذکر شد را قبول داشته اند. بعضی نیز در جواب و رد ابن قبه گفته اند که نمی‌شود کسی یک عمر را عمل کند وکشف خلاف شود و گفته شود مجزی نیست. هر چند که این ادعا درست نیست اما در ذهنشان یک نحوه سببیتی وجود داشته است.

1.1.3.1معنای سببیت در کلام مرحوم آخوند

این که مرحوم آخوند سببیت را مطرح می‌کند مرادش سببیت اشعری و معتزله نیست چون باطل است. بلکه مراد ایشان سببیتی است که بعضی از امامیه می‌گوید لذا مرحوم آخوند بحث شک را مطرح می‌کند اگر مراد سببیت اشعری و معتزله بود که جای شک نداشت. این که مرحوم نائینی می‌گوید باید سببیت مرحوم شیخ را مطرح کند نیز درست نیست زیرا مصحلت سلوکیه که سببیت نیست. لذا گفته می‌شود که مراد مرحوم آخوند سببیتی است که بعضی از قدمای اصحاب امامیه به آن قائل هستند و اشکال مرحوم نائینی وارد نیست.

اما سببیتی که به مرحوم شیخ نسبت داده می‌شود ادعای مرحوم آخوند صحیح نیست زیرا مرحوم شیخ می‌گوید که امر شارع به عمل بر طبق اماره دلالت دارد بر این که اگر چیزی از تو فوت شد جبران می‌کنم این مطلب اجزاء را نمی‌رساند. زیرا موضوع این مطلب تدارک ما فات است. در کشف خلاف فوت معنا ندارد زیرا مصلحت اصل فعل هنوز فوت نشده است. ما که اماره را تبعیت کردیم وقت را از دست دادیم و اصل مصلحت را از دست ندادیم.

شیخ انصاری برای دفع اشکال ابن قبه به این مسلک پناه برد. مرحوم شیخ فرمود تفویت مصلحت بر شارع قبیح است و به مقداری که فوت شده است را شارع تدارک می‌کند و تفویت قبیح نیز لازم نمی‌آید. چیزی که از ما فوت می‌شود مصلحت وقت است ولی مصلحت اصل فعل که فوت نشده باشد. در داخل وقت اگر کشف خلاف شود فقط مصلحت اول وقت از دست رفته است اما مصلحت فعل در وقت فوت نشده است و اگر خارج از وقت کشف خلاف شود مصحلت اصل فعل فوت نشده است. لذا بحث اجزاء نیز نسبت به سببیت مرحوم شیخ معنا ندارد. مرحوم شیخ نیز با مصلحت سلوکیه اجزاء را ثابت نمی‌کند.

1.1.4تفصیل در مجزی بودن عمل ظاهری در امارات بنا بر حجیت آن ها از باب سببیت

مرحوم آقای خویی فرموده است بر مسلک مصلحت سلوکیه باید تفصیل داد که قضاء به امر اول است یا به امر جدید است. (در کتاب های قدیمی این مطلب مورد بحث بوده است اما بعد واضح شده است که قضاء به امر جدید است دیگر به تدریج طرد شده است. این که امر به یک حصه ای منحل به دو امر بشود درست نیست.) بنا بر مسلک مصحلت سلوکیه قضا به امر جدید نباشد حق با شما است. یک امر هنوز باقی است و نتیجه عدم اجزاء است. اما بنا بر این که قضاء به امر جدید است و بعد از خروج وقت این امر فعلی می‌شود ما تمام امر اول را از دست داده ایم. کسی که بعد از وقت فهمید اشتباه کرده است تمام امر از او فوت شده است و باید قائل به اجزاء بشویم. لذا بنا بر مسلک مرحوم شیخ انصاری بنا بر این که قضاء به امر جدید باشد باید تفصیل به داخل وقت و خارج وقت داد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo