< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

98/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بحث تبدیل امتثال /بررسی کلام مرحوم آخوند /بحث اجزاء

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد تبدیل امتثال بود. مشهور بین علماء، امکان تبدیل امتثال به امتثال است. بعضی از اصولیون عقلیون مانند حاج شیخ اصفهانی می‌گویند محال است. مرحوم آخوند قائل به تفصیل است. آیا فعل اول، غرض اقصی را تامین می‌کند یا نه؟ اگر فعل اول غرض اقصی را تامین بکند، تبدیل معنا ندارد. اما اگر غرض اقصی تامین نشد تبدیل امتثال معنا دارد.

 

1بحث اجزاء

1.1تبدیل امتثال

1.1.1امکان تبدیل امتثال به امتثال

بحث در مورد تبدیل امتثال بود. مرحوم آخوند[1] درصورتی که یقین به صدق امتثال اول داشته باشد را بحث کرد. بعد هم فرض شک را اضافه کرده است. اگر شک شود غرض اقصی مولا امتثال شده است یا نه، امکان دارد بار دیگر امتثال شود یا نه؟ مرحوم آخوند فرموده است، در جایی که شک وجود دارد می‌توان رجاء آن را دوباره امتثال کرد. مثلا اگر کسی نماز خواند و حضور قلب نداشت و شک کرد که غرض اقصی حاصل شده است یا نه؟ رجاء می‌تواند آن را دوباره اتیان کند.

مرحوم آخوند در پايان مؤيد بلکه دلیلی را مى‌آورند، و آن روايات باب نماز فرادا و جماعت است‌ كه اگر كسى نماز فريضه‌اش را فرادا بجا آورده بعدا جماعتى منعقد شد، آيا حق دارد در جماعت شركت كند و دوباره همان نماز ظهر را به جماعت برگزار كند يا نه؟ در روايات است كه اشكالى ندارد و تبديل فردى به فرد ديگر جايز است. خداوند متعال از اين دو عمل هركدام را كه محبوب‌تر باشد اختيار مى‌كند و همان را به عنوان امتثال امر قرار مى‌دهد.

نتیجه: عقلا و شرعا تبدیل امتثال امکان دارد.

1.1.1.1تابیعت بقاء امر از امتثال متعلق امر

محقق اصفهانی[2] منکر امکان تبدیل امتثال شده است و گفته است که تبدیل امتثال به امتثال دیگر محال است. مرحوم خویی نیز استحاله را قبول کرده است. وجه استحاله این است که غرضی که باعث امر مولا است چیزی است که در متعلق امر با خصوصیاتش است و از طرفی، وقتی عمل با خصوصیات محقق شد، لا محاله غرض حاصل شده است. وقتی غرض حاصل شد، امر ساقط می‌شود. زیرا علت امر، حصول غرض است و وقتی غرض حاصل شد امر ساقط می‌شود. اگر ساقط نشود، بقاء امر بدون علت، لازم می‌آید. امتثال در وقتی است که امر وجود داشته باشد. معنای امتثال امر این است که چیزی که مماثل متعلق امر است را اتیان کردیم. وقتی متعلق امر را اتیان کردیم، دیگر امری وجود ندارد تا امتثال شود.

اساس ادعای قائلین به استحاله همین مطلب است که علت صدور امر، حصول غرض در متعلق است و با اتیان متعلق، غرض حاصل شده است و دیگر امر ساقط می‌شود. وقتی تبدیل امتثال محال شد روایاتی که به عنوان موید ذکر شد، اگر ظهور یا صریح در تبدیل داشته باشند باید آنها را تاویل برد که در آینده بحث از تاویل آنها خواهد آمد. لذا نمی‌توان به روایات برای امکان تبدیل امتثال تسمک کرد.

مرحوم اصفهانی نسبت به مثال مرحوم آخوند ( مولايى به عبدش دستور مى‌دهد كه براى او آب بياورد. هدف اصلى مولى از اين دستور آن است كه آب را بنوشد و رفع عطش كند، بدنبال صدور فرمان، عبد رفت و كاسه آبى براى مولى آورد و پيش روى او گذاشت. در اينجا مادامى‌كه غرض اصلى از امر حاصل نشده و مولى آن آب را نياشاميده، مانعى از تبديل نيست)‌ مناقشه کرده است و گفته است: چون غرض از اتیان ماء تمکن از شرب و استعمالش بوده است و با آب آوردن غرض حاصل می‌شود و امر ساقط می‌شود، پس امکان تبدیل نیست.

1.1.1.1.1باعثیت غرض اقصی از امر مولا

در جواب از استحاله گفته شده است که اول کلام است که باعثِ امر، غرض در متعلق باشد. عمده کلام این است که منشا امر غرض در متعلق است یا غرض اقصی است. آیا علت امر مولا، غرض در متعلق است یا غرض در متعلق، جهت مقدمی دارد و باعث اصلی، غرض اقصی است؟ مرحوم آغا ضیاء به این نکته التفات پیدا کرده است و این مساله را به مقدمه موصله تشبیه کرده است. (بنا بر این که در باب مقدمه واجب، قائل به وجوب مقدمه موصله بشویم نه مطلق مقدمه)در مقدمه موصله گفته شده است که با انجام مقدمه، هنوز امر ساقط نشده است زیرا باید صفت موصله را پیدا کند و هنوز پیدا نکرده است. در محل کلام نیز غرض اقصی که رفع عطش است، باعث امر است. اما این غرض باعث شده است که یک امر مقدمی به نام اتیان آب وجود داشته باشد هر چند که خودش یک غرض دارد و آن تمکن مولا از شرب است اما غرض اقصی رفع عطش است. هر چند که این اوامر، واجب نفسی است اما این غرض، غرض ادنی است وسبب شده است که امر به چیزی کند که به آن چیز متمکن از رسیدن به غرض اقصی می‌شود. همان طوری که مرحوم آخوند در بحث واجب غیری می‌گفت: اگر واجب غیری باشد لازم می‌آید که همه واجبات نفسیه، واجبات غیریه باشند. زیرا واجبات نفسیه برای جهت دیگری واجب شده است.

صرف احتمال و امکان باعثیت غرض اقصی، کفایت می‌کند که ادعای استحاله از بین برود. غرض از امر کردن به اتیان ماء، تمکن از آب نیست بلکه رفع عطش است. پس تا وقتی که رفع عطش نشده است، امر هنوز باقی است. امر به آب آوردن جنبه مقدمی دارد. لذا گاهی اوقات آب سرد را دوست دارد و امر به اتیان آب سرد می‌کند.

پس غرض اقصی موجب امر است. وقتی مکلف عمل را اتیان کرد و هنوز غرض اقصی حاصل نشده است پس هنوز امر ساقط نشده است لذا می‌توان فرد دیگری را اتیان کرد که این فرد صلاحیت تبدیل را داشته باشد.( صلاحیت انتخاب را داشته باشد. منوط به انتخاب مولا است) معنای تبدیل امتثال به امتثال این نیست که چیزی امتثال شده است و بعد از این که امتثال شده است حالا می‌خواهیم تبدیل امتثال کنیم. بلکه مراد این است که چیزی که صلاحیت امتثال را دارد و در طریق امتثال است. یعنی می‌تواند امتثال باشد.( اگر امتثال دیگری نشود همان امتثال محسوب می‌شود) امتثال دیگری انجام شود. در این فرض می‌توان فرد دیگری به جای آن امتثال قبلی، امتثال دیگری کرد.

داستان نماز فرادی و نماز جماعت از این قبیل است. اگر کسی نماز فرادی را خواند این گونه نیست که امرش ساقط شده باشد. مادامی که با جماعت اتیان نشود، همین نماز فرادی صلاحیت انتخاب خداوند را دارد. اگر مکلف در علم خدا فرد دیگری را اتیان کرد، فرد اتیان شده، اتیان یا امتثال حساب نمی‌شود. معنای ان الله یختار احبهما همین است. طرح این روایت با این که سهل بن زیاد در این روایت وجود دارد که ضعیف است به خاطر این نکته است.( امتثال قطعی بعد از اختیار. سقوط امر بعد از اختیار) روایت داریم که وقتی گناهی از مکلف صادر می‌شود مقداری صبر می‌شود. ما از این روایات به بحث تبدیل امتثال تعدی می‌کنیم.

این که شیخ کاظم شیرازی تبدیل امتثال را یک امر عقلائی و واضحی می‌داند، درست است. سقوط امر منوط به انتخاب مولا است. مولا، عبد را در طریق امتثال قرار بدهد. مثلا مولا می‌گوید آب بیاور. عبد نیز اتیان کرد. یک لحظه عبد یادش آمد که یک آب خنک وجود دارد. از مولا اجازه می‌گیرد که آب خنک را بیاورد. مولا هم اجازه می‌دهد و مولا نیز همان را انتخاب می‌کند. در این جا امتثال اول صلاحیت امتثال را دارد. اگر آب خنک را نمی‌آورد، امر ساقط می‌شد.

ان قلت: بنا بر این نباید به اتیان اول، امتثال گفته شود. زیرا در صورت امتثال، دیگر امری باقی نمی‌ماند.

قلت: کلمه امتثال که آیه و روایتی ندارد. اگر تبدیل امتثال امکان داشته باشد، منظور از امتثال اول، در طریق امتثال قرار گرفتن است. یعنی اگر امتثال دیگری نیامد، همان امتثال اول حساب می‌شود.

ان قلت: از کجا معلوم که مولا امتثال دوم را قبول کند.

قلت: بحث امکان است. همین که امکان داشته باشد کفایت می‌کند که استحاله از بین برود. لازم نیست که همیشه امتثال دومی را انتخاب کند.

نتیجه:

اولا ارتکاز بر این است که غرض اقصی، منشا برای امر است.

ثانیا اگر ارتکاز بر این مطلب نباشد، لا اقل این مطلب امکان دارد. علی ای حال ادعای مرحوم اصفهانی صحیح نیست.

به عبارت دیگر تکلیف یک امر اعتباری است. معنای اسقاط امر به وسیله اتیان فعل این است که در وعاء اعتبار در صورت اتیان متعلق، سقوط امر حاصل می‌شود. هر چند که اتیان تکوینی است اما سقوط امر مانند ثبوت امر، اعتباری است. همان طوری که در بعضی موارد، عمل ناقص است اما امر ساقط می‌شود. مثل حدیث لا تعاد که ناقص را به جای کامل قبول کرده است. در طرف کامل هم این گونه است. این که در عالم اعتبار این گونه اعتبار شود که در جایی که غرض اقصی هنوز حاصل نشده است، سقوط امر معلق بر انتخاب مولا باشد، امکان دارد.

همان طوری که اگر امتثال اول هدر برود، عبد بر خودش الزام می‌بیند که دوباره آن را انجام بدهد و این اتیان دوباره به خاطر امر قبلی است نه این که به خاطر امر جدید باشد. پس امتثال و سقوط امر منوط به انتخاب مولا از حیث بقاء است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo