< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

97/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: اطراد /علامت های حقیقت و مجاز /مقدمات علم اصول

خلاصه مباحث گذشته:

متن خلاصه ...بحث در مورد علامت سوم از علامت های حقیقت و مجاز بود و به اطراد رسیده بودیم سه تقریب برای اطراد ذکر شده که بحث به تقریب سوم رسیده بود. تقریب اول کثرت تبادر بود و تقریب دوم کثرت اطلاق بود که هر دو تقریب مورد مناقشه قرار گرفت و اینک به بررسی تقریب سوم از تقاریب اطراد میپردازیم.

 

1علائم حقیقت و مجاز

1.1اطراد

عرض شد که برای اطراد تقاریبی شده است دو تقریب برای اطراد بیان شد و کلام به تقریب سوم رسید که مرحوم ایروانی ان را فرموده است

1.1.1تقریب سوم اطراد

مراد از اطراد کثرت استعمال لفظ در معنایی که مشکوک الوضع در جمیع تراکیب است که اگر اطراد داشت علامت وضع است و الا مجاز است مثلا اسد در حیوان مفترس در همه تراکیب استعمال میشود و این استعمال صحیح است و این نشان از وضع است اما استعمال لفظ اسد در رجل شجاع در همه تراکیب صحیح نیست مثلا اگر گفته شد اسدی که مثل شیر سوال میکند این استعمال درست نیست یا مثلا مثل شیر گله میکند درست نیست فلذا کشف میشود که استعمال اسد در رجل شجاع مجاز است.

1.1.1.1جریان تقریب سوم در معنای حقیقی

این ادعا نسبت به اصل مطلب تمام است اینکه ایشان متنبه به این معنا شده است که لفظی در جمیع تراکیب استعمالش صحیح نباشد مجاز است ولی مختص به مجاز نیست ای چه بسا در معنای حقیقی نیز این اتفاق پیش بیاید و معنای حقیقی به این تقریب اطراد نداشته باشد مثلا اعلم الناس با همان معنای حقیقی در جمیع تراکیب درست نیست مثلا اعلم الناس فتوا داد درست است ولی اگر گفته شود اعلم الناس جماع کرد درست نیست و طبع ان را قبول نمیکند. پس اینکه یک لفظی را در معنای حقیقی در جمیع مواردش استعمال شود، طبع نمیپسندد کاشف از عدم صحت ادعای ایشان است.

1.1.2تقریب چهارم از معنای اطراد

تقریب چهارمی از معنای اطراد شده است و این تقریب درست است عبارت است از اینکه اگر یک لفظی در یک معنایی زیاد استعمال میشود و این استعمال نیز بدون قرینه است علامت حقیقت است چون اگر وضع نشده بود مردم این همه استعمال را بدون قرینه استعمال نمیکردند و لااقل بعضی از انها قرینه را میاوردند پس کشف میشود که در این عرف این لفظ در این معنا حقیقت دارد.

1.1.2.1اضافه کردن قید علی وجه الحقیقه و اشکال دور از جانب مرحوم اخوند

اینکه بعضی[1] اطراد را مقید کرده اند به قید علی وجه الحقیقه و مرحوم اخوند[2] اشکال دور را در این صورت مطرح کرده است یعنی کثرت استعمال عل وجه الحقیقه باید باشد و این متوقف بر احراز حقیقت بودن است و این حقیقت بودن متوقف بر اطراد است و از طرفی اشکال دوری که در تبادر بود در این جا نمیاید زیرادر همه جا خود علامت بايد معلوم بالتفصيل باشد تا از آن حق استفاده داشته باشيم. پس معرفت تفصيلى حقيقت وابسته به اين علامت و آنهم وابسته به معرفت تفصيلى حقيقت است و اشكال دور باقى است.

1.1.2.1.1عدم جریان اشکال دور مرحوم اخوند

اشکال دور مرحوم اخوند در اینجا جاری نیست زیرا منظور انها این است که اطراد بدون قرینه باشد و اگر منظور این شد دیگر اشکال دور مرحوم اخوند نمیاید. فلذا تقریب چهارم از اطراد اماره حقیقت است.

1.1.2.1.1.1نکته ای در مورد مجاز مشهور

مجاز مشهوراطراد دارد منتها اگر به حد انصراف نرسیده باشد که ظهور ندارد و مشتبه است که معنای حقیقی اراده شده است یا معنای حقیقی اراده شده است و اگر به حد انصراف رسیده باشد که به مرتبه ی وضع تعینی رسیده است و همین شهرت خودش قرینه است بر معنایی که برایش وضع تعینی پیدا شده است. اینکه اطراد علامت حقیقت باشد ادعایی معمول به است و در فقه و تفسیر به این شیوه زیاد عمل میشود. مثلا یک لفظی را وقتی در یک ایه و روایتی میبینند به سایر ایات و رویاتی که این لفظ در ان وجود دارد رجوع میکنند و استمال انها را بررسی میکنند. اطراد و لو اینکه در زبان یک متکمی باشد کاشف است از اینکه در جایی که مورد شک است.

1.1.2.1.1.1.1عمل مرحوم اخوند به اماریت اطراد در بحث مفهوم شرط

مرحوم اخوند که در این بحث منکر اماریت اطراد شده است در بحث شرط[3] نکته ای دارد که عبارت است از اینکه قوام مفهوم شرط به این است که شرط دلالت بکند بر ترتب جزاء بر شرط به نحو علت منحصره. در ان بحث مرحوم اخوند فرموده که چنین وضعی صورت نگرفته است چون اطراد بر خلاف ان دارد. پس کثرت استعمال در چیزی موجب الغاء کردن احتمال خلاف میشود. پس کثرت استعمال طریق است به اینکه معنای حقیقی اراده شده است و در جایی که شک در معنای حقیقی و مجازی میشود اطراد تکلیف ما روشن میکند.

1.1.2.1.1.1.1.1اطراد بهترین علامت است برای کشف مقصود

زیرا از طرفی مشکل علامت تبادر را ندارد چون در تبادر باید احراز میشد که انسباق از حاق لفظ است و قرینه ای در کار نبوده است ولی در اطراد چنین مشکلی وجود ندارد زیرا خود کثرت استعمال این مشکل را حل میکند. فلذا بعضی از اطراد به تبادر میرسد. و از طرفی از صحت حمل است چون شبهه ای در انجا وجود داشت که نهایت هنر حمل اتحاد در وجود است اما اینکه وضع صورت گرفته باشد را نمیفهماند گر چه ما این مشکل را جواب دادیم ولی بحث داشت ولی در اطراد چنین بحث هایی وجود نداشت.

1.1.2.1.1.1.1.2منشا بودن اطراد برای تبادر

مرحوم خویی فرموده است که منشا تبادر اطراد است. از کجا برای شخصی تبادر به وجود میاید؟ از اطراد این تبادر صورت میگیرد پس علاوه بر اینکه اطراد علامت حقیقت است ریشه علامت های دیگری نیز است در صحت حمل و لو اینکه مرحوم خویی قبول نکرد ولی ریشه این علامت را تبادر میدانست و اطراد را منشا علامت های دیگر میدانست.

1.1.2.1.1.1.1.2.1عدم صحت منشا بودن اطراد برای تبادر

ما ادعای مرحوم خویی را قبول نداریم چون علم ارتکازی منشا های مختلفی دارد و یک منشا ان اطراد است ولی منشا های دیگری نیز دارد وراثت و بررسی مشابهات ان لفظ و غیره نیز منشا هستند و این ادعای مرحوم خویی خلاف وجد ان است اینکه علم ارتکازی منحصر به اطراد باشد خلاف وجدان است. پس علاوه بر این که منحصر نیست بلکه بعید است زیرا اینکه کثرت استعمال موجب علم ارتکازی بشود و علم ارتکازی سبب تبادر بشود و تبادر سبب علم تفصیلی شود بعید است.

خلاصه: اطراد بهترین اماره است زیرا دارای شبهات علامت های دیگر نیست و معمول به است.

1.2ثمره بحث

مرحوم اغا ضیا در مقالات اصول فرموده است[4] که این بحث علامت حقیقت و مجاز ثمره ی ندارد زیرا امارات وضع، و لو اینکه وضع را درست میکند ولی فایده ندارد چون این امارات وضع را ثابت میکنند ولی چیزی که برای مستنبط مهم است ظهورات است و این ظهورات هستند که حجیت دارند ممکن است که جایی ظهور باشد ولی وضع نباشد مانند مواردی که انصراف وجود دارد و یا در مواردی وضع وجود دارد ولی ظهور ندارند مانند مجاز مشهوری که به حد وضع تعینی نرسیده است. بین موضوع له و ظهور تساوی نیست. فلذا این امارات وضع فایده ای ندارد مگر کسی بگوید که اصالت الحقیقه و اصاله العموم از اصول تعبدی است. بعضی توهم کرده اند که اصالت الحقیقه یک اصل تعبدی است اگر یک لفظی معنای حقیقی داشت حمل بر معنای حقیقی میشود و لو اینکه ظهور در حقیقت نداشته باشد چه بفهمی و چه نفهمی باید حمل بر معنای حقیقی شود. بنا بر این مسلک امارات فایده دارند اما اگر در سیره عقلا تعبدی وجود نداشته باشد و از باب ظهور و کشف باشد و از باب فهمیدن است و حق نیز این مسلک است دیگر این امارات فایده ندراند در منتقی الاصول نیز همین رای انتخاب شده است.

1.2.1طریق به کشف ظهور بودن امارات وضع

به نظر ما امارات وضع طریق به ظهورات هستند و لو اینکه ما از موضوع له بحث میکنیم ولی اصل عقلایی داریم و ان عبارت است از اینکه شخصی که اهل یک لغتی است وقتی صحبت میکند طبق همان وضع صحبت میکند وقتی ما به وسیله امارات ثابت کردیم که موضوع له اسد را حیوان مفترس کشف میکنیم و وقتی احتمال خلاف را میدهیم میگوییم معمولا متکلم ضوابط ان لغت را مراعات میکند و وقتی قرینه بر خلاف نیاورد عرف میگوید ظاهر حال ان متکلم این است که همان معنای حقیقی را اراده کرده است و الا باید قرینه میاورد. فلذا این امارات علامت وضع و ظهور است و اینکه از جانب مرحوم اغا ضیا در نهایه الافکار حرفی از عدم ثمره نیامده است شاید خودش ملتفت این نکته بوده است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo