< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

96/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی مسلک تعهد /حقیقت وضع /مقدمات علم اصول

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه قبل گفته شد تمامیت مسلک تعهد متوقف بر سه مطلب است که هر سه مطلب نیز نا تمام است. اول اینکه سایر مسالک باید باطل باشند تا مسلک تعهد متعین شود در حالی که مسلک محقق اصفهانی درست بود. دوم اینکه مسلک تعهد دلیل داشته باشد در حالی که دلیل ان که عبارت بود از تساوی بین غرض و فعل در مسلک تعهد، تمامیت نداشت و شواهد ان نیز صحیح نبود. سوم اینکه مسلک تعهد زمانی درست است که دلیلی بر رد ان نباشد در حالی که بعضی از اصولیون به اقامه دلیل بر رد ان پرداخته اند و در این جلسه به ان دلیل پرداخته میشود.

 

بررسی مسلک تعهد

تتمه بحث شواهد مسلک تعهد

صحت احتجاج عرف کاشف از صحت مسلک تعهد

بحث در شواهد و مویداتی که بر مسلک تعهد مطرح شده بود تمام شد کلمه ای که در این جا باقی مانده است این است که در محاضرات شاهد دیگری بر صحت مسلک تعهد ارائه کرده است وان عبارت است از اینکه عرف به ظاهر کلامات احتجاج میکنند و یا مولی بر علیه عبد و بالعکس به ظواهر کلامات همدیگر احتجاج میکنند و دلیل این احتجاج همان تعهد است زیرا اگر تعهدی در کار نباشد احتجاج معنا ندارد و صحت احتجاج کاشف از صحت تعهد است.[1]

صحت احتجاج اعم از مسلک تعهد است

ما در جواب این شاهد میگوییم که بالاخره برای لفظ ظهوری منعقد میشود و وضع را هر چه معنا کنیم ظهوری در بین است و همان معنای ظاهر را متکلم اراده میکند و احتجاج همان طوری که با مسلک تعهد سازگاری دارد با سایر مبانی نیز سازگاری دارد زیرا احتجاج به ظاهر حال متکلم است و اگر قرینه ای بر خلاف اورده نشود به همان ظاهر کلام تمسک میشود ولو اینکه حقیقت وضع به معنای تعهد نباشد.

دلیل بر رد مسلک تعهد

گفته شد که مسلک تعهد زمانی درست است که دلیلی بر خلاف نباشد در حالی که دلیل بر خلاف داریم زیرا متعلق تعهد را باید بررسی کنیم ببینیم چه چیزی است؟ مرحوم شهید صدر میفرماید[2] این مسلک از سه احتمال خارج نیست:

    1. هر وقت اراده فلان معنا را کردم فلان لفظ را میگویم و مرحوم اقای خویی همین معنا را اراده کرده است و درکلام ایشان قراینی وجود دارد که این معنا را میرساند. اگر این معنا مراد باشد وافی غرض نیست زیرا غرض تکلم به لفظ برای تفهیم معنا است در حالی که در این جا به عکس است و این احتمال مفادش این است که هر وقت خواستم فلان معنا را تفهیم کنم فلان لفظ را میگویم.

    2. هر وقت به این لفظ تکلم کردم فلان معنا را اراده ی تفهیم کنم و تکلم به لفظ مستلزم تفهیم معنا است مشکل این احتمال این است که عقلایی نیست بلکه عقلا میگویند هر وقت خواستم فلان معنا را تفهیم کنیم فلان لفظ را بگویم و غرض عقلا تفهیم معنا است و گفتن لفظ به خاطر معنا است نه عکس ان. « علاوه بر این چنین تعهدی در خارج نیست زیرا خیلی اوقات متکلم لفظ را تکلم میکند ولی اراده معنا نمیکند»[3]

    3. تا به حال قضیه ایجابی بود ولی در این احتمال سلبی است یعنی من به این لفظ تکلم نمیکنم مگر اینکه فلان معنا را اراده کرده باشم. این احتمال نیز درست نیست زیرا این احتمال خلاف واقع است و خیلی اوقات این لفظ را تکلم میکنیم و مجاز اراده میشود. ان قلت: ما میگوییم تکلم به این لفظ نمیکنیم مگر این که فلان معنا را اراده کنیم در صورتی که قرینه ای نباشد بنابر این دیگر اشکال مرتفع میشود زیرا در صورت مجاز قرینه بر خلاف وجود دارد. قلت: باز هم مشکل حل نمیشود زیرا بعضی اوقات مصلحت اقتضا میکند که لفظ را بدون قرینه در معنای مجازی استعمال میکنیم نظیر اهمال گویی.

نتیجه: سه احتمال در مسلک تعهد وجود دارد که یک احتمال درست است ولی مفید نیست و دو احتمال مفید است ولی درست نیست.

تعلیقه اول: انتقال از لفظ به معنا در احتمال اول

مراد مسلک تعهد همان احتمال اول است و در محاضرات همان را تبیین میکند و این مسلک را تشبیه به اشاره میکند یعنی تفهیم معنا به لفظ را متعهد میشویم و عقلایی مسلک تعهد نیز همین احتمال است و هر وقت اراده معنا شود به جای اینکه خودش را احضار کنیم، لفظ را تکلم میکنیم. هر چند که در بعضی موارد قرینه بر احتمال دوم است که ان نیز بر عهده مقرر گذاشته میشود و خیال کرده است که این دو احتمال با هم فرقی ندارد. اما اینکه شهید صدر فرموده است که این احتمال اول غرض را تامین نمیکند و انقال لفظ از معنا غرض واضع است فلذا احتمال اول وافی به غرض نیست، درست نیست بلکه وافی است واضع میگوید من متعهد میشوم که هر وقت این معنا را به شما تفهیم کنم فلان لفظ را میگویم هر چند که در احتمال دوم انتقال واضح تر است ولی اینکه در احتمال اول انتقال نباشد را قبول نمیکنیم چون واضع خودش متعهد شده است. برای انتقال قانون منطقی لازم نیست و بحث وضع خفیف المونه است. و مجرد انس بین لفظ و معنا انتقال اور است و مجرد تداعی انتقال اور است در حالی که حال تعهد بهتر از انس و تداعی بهتر است.

تعلیقه دوم: وجود احتمال چهارم

مفاد مسلک تعهد یک قضیه سلبیه است و ان این است که من تکلم به لفظ نمیکنم در جایی که در مقام بیان هستم و فرض بدون قرینه است مگر اینکه فلان معنا را اراده کرده باشم و اگر شک داشتیم که در مقام بیان است یا نه؟ با اصل درست میشود و در کلمات تشریح الاصول [4] این عقد سلبی امده است هر چند که در کلمات مرحوم خویی عقد ایجابی است فلذا اشکال شهید صدر وارد نیست و اگر لفظی مجازا و یا مجمل استعمال شود دیگر خلاف تعهد نیست چون بحث در استعمال لفظ بدون قرینه و در مقام بیان بودن است و هر کدام از این دو قید منتفی شود خلاف تعهد نیست.

نتیجه: ما دلیلی بر بطلان مسلک تعهد نداریم. فقط در صورت تحلیل حقیقت وضع به مسلک محقق اصفهانی میرسیم وشواهدی بر مسلک محقق داریم ولی بر مسلک تعهد نه تنها شاهد نداریم بلکه مبعد نیر داریم. اینکه مرحوم خویی فرموده است که حقیقت وضع مسلک تعهد است درست نیست و از طرفی بیان منطقی شهید صدر را که بر رد مرحوم خویی دارد قبول نداریم. تحلیل مسلک تعهد مقدار مختصری دقت دارد ولی اینگونه نیست که خیلی دقت داشته باشد ولی مسلک مرحوم اصفهانی اسهل است.

شاهد اول بر صحت مسلک محقق اصفهاین

بالوجدان میبینیم که در وقت وضع تعهدی در کار نیست مثلا شخصی برای نوه ای که هنوز به دنیا نیامده است اسم تعیین میکند و حین تولد این نوه واضع در قید حیات نیست ولی اسم گذاری شده است و وضع هست ولی هیچ تعهدی در کار نیست.

شاهد دوم بر صحت مسلک محقق اصفهانی

از جمله شواهد بر صحت مسلک اصفهانی این است که ارتکاز این است که انسانی در مقام تفهیم است و کلامی را میگوید و کسی که در مقام تفهیم نیست و همان کلام را بگوید چیزی که به ذهن مخاطب خطور میکند هیچ فرقی نمیکند اینکه گفته شود در شخصی که در مقام تفهیم است معنای مراد به ذهن میاید و شخصی که در مقام تفهیم نیست معنای انسی به ذهن میاید درست نیست


[1] محاضرات ج1 ص48«و على هذه الالتزامات و التعهدات قد استقرت السيرة العقلائية في مقام لاحتجاج و اللجاج، فيحتج العقلاء بعضهم على بعض بمخالفته التزامه، و يؤاخذونه عليها و كذلك الموالي و العبيد، فلو أن أحداً خالف التزامه و لم يعمل على طبق ظهور كلام مولاه، يحتج المولى عليه بمخالفته التزامه و يعاقب عليها و لا عذر له في ذلك؛ و لو عمل على طبق ظهوره فله حجة يحتج بها على مولاه‌».
[3] این قسمت داخل گیومیه فرمایش استاد است نه اینکه فرمایش شیهد صدر باشد.
[4] تشریح الاصول ص25ّ تعهّد الواضع لغيره بانه لا يتكلم باللفظ الفلانى الّا عند ارادة تفهيم المعنى الفلانى و قد مرّ ان التعهّد هو الاعلام بالارادة المستقرة المطلقة و ما ذكرناه من انحصار حقيقة الوضع فى الالتزام و التعهّد المذكور يشتمل على جزء ثبوتى و جزء سلبى امّا جزئه الثبوتى و هو كونه تعهّدا و التزاما بما ذكرنا فلانّه امر ممكن يترتب عليه الغرض من الوضع و ثمرته و يتوصل به اليها و مقدور للواضع و بيده و امّا جزئه السّلبى و هو عدم كون الوضع غير التعهّد المذكور فلعدم معقوليّة ما امكن الادّعاء انه هو ممّا توهّمه بعض جمودا على ظاهر تعريفهم للوضع او منجمدا على ما استظهره من تعريفهم له من كونه تخصيصا لشي‌ء بشي‌ء او كونه جعلا للملازمة بينهما او هو تعيين الاول بازاء الثّانى‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo