< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

95/02/19

بسم الله الرحمن الرحیم

أصالة الصحّه فی فعل الغیر

در أصالة الصحه یک بحث موضوعی داریم که مراد از أصالة الصحه چیست؟ مرحله دوم دلیل آن چیست؟ و در مرحله سوم جهاتی که در این بحث هست، مطرح خواهد شد.

تنقیح موضوع

مرحله اُولی، این است که مراد از أصاله الصحه چیست؟ أصاله الصحه مربوط به فعل غیر است، در مقابل قاعده فراغ که مربوط به فعل خود مکلّف بود؛ یک اصطلاح است که اگر در فعل مکلّف می‌خواهیم قاعده تصحیحیّه درست بکنیم، اسمش قاعده فراغ و تجاوز است؛ و در فعل غیر، اسمش اصاله الصحه است. و لکن تنها فرقشان این نیست، بلکه از جهات دیگری هم فرق دارند. جهت أوّل: در قاعده فراغ و تجاوز باید شک بعد از فراغ و بعد از تجاوز از عمل، حادث بشود؛ اما در اصالة الصحه چنین چیزی نیست؛ آنجا چون عمده دلیل ما فشککت بود، یا در قاعده تجاوز اگر در سجده بودی فشککت أنّک سجدت أم لا، چون ظاهر روایات شک حادث بود، می‌گفتیم این دو قاعده مختص به شک حادث بعد از فراغ و حادث بعد از محل است، بخلاف أصالة الصحه که عمده دلیلش سیره عقلاء است، و فرقی بین بعد از عمل و أثناء عمل و حتّی قبل از عمل نیست؛ عقلاء أصل را بر صحت می‌گذارند چه شکّش حادث باشد یا نباشد. جهت ثالثه فرق، قضیه أذکریّت است، صدق أذکریّت در قاعدتان، محل بحث بود، آنهم بخاطر بعض روایات مثل (هو حینما یتوضّأ أذکر)، اما در أصالة الصحه این بحث مطرح نیست. یک جهت دیگری هست که سیأتی، که آیا آن غیر عالم به صحت و فساد باشد، یا جاهل هم باشد أصالة الصحه دارد.

جهت دوم در تنقیح موضوع، بحث از معنای صحت است، صحت به دو معنی است، تارة به معنای حُسن فاعلی و اینکه صدورش از او قبح ندارد، و خطاکار نیست؛ و یک معنای صحت هم که در باب معاملات می‌گویند به معنای ترتّب آثار است؛ اینکه فلانی زنش را طلاق داد، کثیراً ما شک می‌کنیم که این طلاق صحیح است که قطعاً قبیح انجام نداده است، اما اینکه صحیح است، آیا واقعاً زوجیّت مرتفع شد یا نه، یا اینکه زوجیّت مرتفع نشد، و نمی‌شود با او ازدواج کرد.

بحث ما در أصالة الصحه به معنای ترتّب أثر است، این مربوط به فقیه می‌شود که بحث بکند اصل صحت است یا نه؛ اما اینکه حسن فاعلی دارد یا نه، کاری به فقیه ندارد؛ بلکه مسأله أخلاق و معاشرت و حسن ظنّ است، أخلاق چنین اقتضاء می‌کند تا می‌تواند نسبت به دیگران خوشبین باشد؛ گرچه ممکن است بعض مصادیقش، حکم تکلیفی هم پیدا بکند؛ اما قاعده نیست. مهما أمکن انسان بزرگوار، ذهنش را نسبت به دیگران صاف بکند.

خصوصاً در مقابل أفعال مؤمنین تا می‌توانید، سعی بکنید اگر اطمینان پیدا کردید، یک محملی پیدا بکنید تا آن اطمینان از بین برود.

روی این حساب است که استدلال در مقام بر أصالة الصّحه‌ای که بحث داریم، به بعضی از آیات و روایات، ناتمام است. بعضی از ادلّه‌ای که در مقام هست، مربوط به أصالة الصحه به معنای حسن فاعلی می‌شود، نه به معنای أصالة الصحه به معنای ترتیب آثار. مثل آیه شریف (قولوا للناس حسنا) که در روایات حسناً به دو جور معنی شده است، در بعض روایات دارد که با سخن خوب و زبان خوش با مردم سخن بگوئید، که این ربطی به محل بحث ما ندارد؛ و در روایات دیگری هست که فرموده راجع به مردم تا حقیقت روشن نشده است، بگوئید خیر است، (قولوا للناس خیراً حتی تعلموا ما هو)، هم با مردم خوب سخن بگوئید، و هم اینکه فعل مردم را حمل بر حسن بکنید. اگر به معنای حمل بر خیر، و حسن فاعلی باشد، ربطی به بحث ما ندارد، و به معنای خوب سخن گفتن، که اصلاً ربطی به محل بحث ندارد. اما آیه شریفه (فاجتنبوا کثیراً من الظن) که گمان بد به مردم نداشته باشید، به معنای صحت به معنای حسن است؛ گمان بد نداشته باشید، یک معنایش این است که در ذهنتان گمان بد به مردم نداشته باشید، گرچه گمان بد یک امر نفسانی است، ولی چون مقدّماتش به دست ماست، در اختیار ماست. و یک مصداقش هم این است که فعل برادر مؤمن را بر جهت بدش حمل بکنید، که این هم مصداق سوء ظنّ است.

اما رویاتی که مربوط به بحث ما نمی‌شود، روایاتی است که مرحوم شیخ انصاری آورده است، و خودش هم فرموده مربوط به بحث ما نمی‌شود، روایتی که می‌گوید (ضع أمر أخیک علی أحسنه) أمر برادرت را بر أحسنش حمل بکن، تا خلافش روشن شود، که این ربطی به ترتّب آثار ندارد. و همچنین روایتی که می‌گوید (المؤمن لا یتهم أخاه المؤمن)؛ یا روایت «كَذِّبْ سَمْعَكَ وَ بَصَرَكَ عَنْ أَخِيكَ- فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَكَ خَمْسُونَ قَسَامَةً- وَ قَالَ لَكَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ كَذِّبْهُمْ».[1] که تصدیقش بکن به معنای بار کردن آثار صدق نیست، معنایش این است که حمل بر صحت بکن، و مراد از کذبّهم این نیست که بگو آنها دروغ می‌گویند، بلکه إن شاء الله اینجور که می‌گوئید نیست؛ این هم مال أخلاق است، که مربوط به اصاله الصحه به معنای حمل فعل بر وجه حسن است.

مرحوم خوئی[2] فرموده اصالة الصحه به معنای حمل بر حسن فاعلی، مختص به مؤمنین است، و حتّی مسلمانها را شامل نمی‌شود، تا چه رسد به کفّار.

و لکن در ذهن ما گرچه بعضی از این روایات در خصوص مؤمن است، مثل: (المؤمن لا یتّهم أخاه المؤمن)، ولی بعض روایات مثل (قولوا للناس حسنا) اطلاق دارد، خصوصاً در مورد کافر ذمی که اگر درباره‌اش خوب بگوئیم، چه بسا که در او هم أثر بکند. اینکه فرموده صحت أخلاقی مختص مؤمنین است، بعض ادلّه ما اطلاق دارد. أخلاق یک رکن رکین دین است، و معاملات و عبادات مجرداً جواب نمی‌دهد.

 


[1] - وسائل الشيعة؛ ج‌12، ص: 295، ح4.
[2] - مصباح الأصول ( طبع موسسة إحياء آثار السيد الخوئي ) ؛ ج‌2 ؛ صص: 389 – 388 (و أصالة الصحة بهذا المعنى مختصة بعمل المؤمن، فلا تجري في حق غير المؤمن من سائر فرق المسلمين فضلًا عن الكافرين، إذ الحمل على الصحة بهذا المعنى إنّما هو من حقوق الاخوّة، و لا اخوّة بين المؤمن و غيره من المسلمين فضلًا عن‌ الكافرين).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo