< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

98/03/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: نتیجه گیری بحث وقت فضیلت ظهرین /اوقات الصلوات /الصلاه

خلاصه مباحث گذشته:

استاد در جلسه ی گذشته به بررسی ادله ی قائلین به انتهای وقت فضیلت عصر پرداختند و در این جلسه به جمع بندی این بحث می پردازند.

1بررسی انتهای وقت فضیلت ظهرین

بحث جلسه ی گذشته در منتهای وقت فضیلت عصر بود.

1.1کلام قائلین به شش قدم

عرض شد که برخی از فقهاء منتهای وقت فضیلت را شش قدم قرار داده اند و ما وجهی برای این کلام نیافتیم. شاید نظر ایشان این بوده است که از صحیحه زراره اینگونه استفاده کرده باشند:

« مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفُضَيْلِ بْن‌ يَسَارٍ وَ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ وَ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُمَا قَالا وَقْتُ الظُّهْرِ بَعْدَ الزَّوَالِ قَدَمَانِ وَ وَقْتُ الْعَصْرِ بَعْدَ ذَلِكَ قَدَمَانِ»[1] .

وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ (عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى) عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْفُضَيْلِ وَ الْجَمَاعَةِ الْمَذْكُورِينَ مِثْلَهُ وَ زَادَ وَ هَذَا أَوَّلُ وَقْتٍ إِلَى أَنْ يَمْضِيَ أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ لِلْعَصْر[2] .

قائلین به شش قدم احتمالا مانند محقق خویی رحمه الله هذا را به صدر روایت برگردانده اند؛ لذا مانند ما هشت قدم معنا نمی کنند و شش قدم را نتیجه می گیرند. در مورد شش قدم یک روایتی را بیان کردیم که تضییع به حساب آورده بود که قائلین بدین قول بدین روایت نیز استدلال نمی کنند:

« وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْعَصْرُ عَلَى ذِرَاعَيْنِ فَمَنْ تَرَكَهَا حَتَّى تَصِيرَ عَلَى سِتَّةِ أَقْدَامٍ فَذَلِكَ الْمُضَيِّعُ»[3]

آنچه مورد استدلال این قول قرار گرفته است روایت ذیل است:

« وَ عَنْهُ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ مُثَنًّى قَالَ: قَالَ لِي أَبُو بَصِيرٍ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَلِّ الْعَصْرَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ عَلَى سِتَّةِ أَقْدَامٍ»[4]

در یوم الجمعه فرموده است که این نماز را تا شش قدم بخوان؛ روز جمعه در این روایت خصوصیتی ندارد. یوم الجمعه تنها در مورد نماز ظهر خصوصیت دارد که به دلیل نافله نداشتن وقت آن با سایر ایام فرق می کند ولی عصر در آن روز خصوصیتی ندارد. این روایت به ضمیمه ی روایت دیگر که ضعیف السند است:

« وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعُبَيْدِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: قَالَ الْفَقِيهُ ع آخِرُ وَقْتِ الْعَصْرِ سِتَّةُ أَقْدَامٍ وَ نِصْفٌ».[5]

با ضمیمه ی ضعف سند این روایت، و برداشت از روایت زراره، فرموده اند که آخر وقت فضیلت عصر شش قدم است. در روز جمعه پیامبر اکرم جمعه را زود به جا می آوردند، وقتی جلو می آوردند آخر نماز عصر که به شش رکعت باشد، در روز های دیگر به طریق اولی آخر را شش قدم قرار می دهند. یعنی با اینکه جمعه را زود به جا می آوردند عصر را تا شش قدم وقت فضیلت شمرده اند، معلوم می شود در روز های دیگر نیز به طریق اولی تا شش قدم ادامه دارد. یعنی تا شش قدم قدر متیقن است. بنابراین شاید وجه قائلین به شش قدم مطالب مذکور باشد.

لکن ما از روایات زراره هشت قدم فهمیدیم لذا آخر وقت فضیلت عصر را تا هشت قدم می دانیم و افضل از آن را شش قدم می دانیم، همانطور که علامه مجلسی رحمه الله اینچنین فرموده اند.

1.2بررسی فرمایش محقق حکیم رحمه الله

اصل بحث ما این بود که چرا محقق حکیم رحمه الله بین وقت ظهر و عصر فرق گذاشته اند؟ با اینکه روایات ظهر و عصر غالبا همسان هستند و به صورت ذراع و ذراعان وارد شده اند لکن ایشان می فرماید درظهر وقت فضیلت از زوال شروع می شود و تا مثل(با حمل بر مراتب فضیلت سایر روایات) ادامه دارد. اما در مورد عصر فرموده است که به حسب وقت بعد از ذراع شروع می شود. البته می فرماید گاهی به جهاتی شاید زود تر از آن فضیلت داشته باشد مثلا در جایی که شخص نتواند بعد از ذراع بخواند زود تر خواندن او افضل است. زود تر خواندن نماز عصر بر ذراع را حمل بر موارد عذر طاری کرده اند.

سوال این بود که چرا ایشان اینچنین فرق گذاشته اند در حالی که محقق همدانی قائل به عدم فرق بین ظهر و عصر است و در هردو توقیت اولیه را از زوال جدا می کند و زوال را فقط به دلیل عنوان ثانوی تعجیل الی الخیر می داند.

وجه کلام محقق حکیم این است که ایشان می فرماید گرچه ظاهر برخی از روایات این است که وقت فضیلت ظهر از زوال شروع نمی شود و از ذراع یا قدم شروع می شود، لکن با ملاحظه ی سه روایت که یکی از آن ها معتبره و دو تای دیگر خبر است، و صراحت آن ها در اینکه وقت فضیلت از زوال شروع می شود، فرموده است تمام روایات دیگر را حمل می کنیم بر اینکه آن وقت هم وقت فضیلت است لکن اینکه اول وقت فضیلت باشد. مثلا اگر در روایت گفته اند ذراعین یعنی آن هم وقت فضیلت می باشد ولی شروع وقت فضیلت با آن نیست. آن سه روایت مورد استناد ایشان بدین شرح است:

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ وَقْتِ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ فَقَالَ وَقْتُ الظُّهْرِ إِذَا زَاغَتِ الشَّمْسُ إِلَى أَنْ يَذْهَبَ الظِّلُّ قَامَةً وَ وَقْتُ الْعَصْرِ قَامَةٌ وَ نِصْفٌ إِلَى قَامَتَيْنِ»[6]

روایت معتبره است. ایشان می فرماید صریح این روایت در زوال شمس است و زاغت به معنای زالت است. اینکه فرموده است وقت ظهر از زوال تا قامه است یعنی وقت فضیلت آن چون می دانیم که اصل وقت تا غروب ادامه دارد.

«وَ عَنْهُ عَنْ عُبَيْسٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ قَالَ: سَمِعْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ ع وَ هُوَ يَقُولُ إِنَّ أَوَّلَ وَقْتِ الظُّهْرِ زَوَالُ الشَّمْسِ وَ آخِرَ وَقْتِهَا قَامَةٌ مِنَ الزَّوَالِ وَ أَوَّلَ وَقْتِ الْعَصْرِ قَامَةٌ وَ آخِرَ وَقْتِهَا قَامَتَانِ قُلْتُ فِي الشِّتَاءِ وَ الصَّيْفِ سَوَاءٌ قَالَ نَعَمْ»[7] .

روایت بعدی نیز روایت ابراهیم الکرخی است:

« وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْكَرْخِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع مَتَى يَدْخُلُ وَقْتُ الظُّهْرِ قَالَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فَقُلْتُ مَتَى يَخْرُجُ وَقْتُهَا فَقَالَ مِنْ بَعْدِ مَا يَمْضِي مِنْ زَوَالِهَا أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ إِنَّ وَقْتَ الظُّهْرِ ضَيِّقٌ لَيْسَ كَغَيْرِهِ....»[8]

ایشان به دلیل این روایات، روایات دیگر را بر معنایی دیگر توجیه کرده است.

به نظر می رسد این روایات صریح و نص نیستند. ظاهر این روایات این است که وقت ظهر از زوال شمس تا قامه است. هر سه روایت ظاهرشان این است که بیانگر اصل وقت هستند. لکن گفته است که تا قامه، اگر ما بودیم و این روایات می گفتیم که قامه که شد دیگر وقت به پایان رسیده است لکن قرینه داریم که از ذیل باید رفع ید کرد، چون روایات دیگر داریم که تا غروب شمس ادامه دارد، ولی دلیلی ندارد که از اول آن نیز رفع ید کنیم. ما ذیل را به دلیل روایات دیگر که بیانگر انتهای اصل وقت ظهر هستند حمل بر فضیلت می کنیم ولی وجهی ندارد که صدر را نیز حمل بر وقت فضیلت کنیم. ما در روایات که کلمه وقت فضیلت نداریم، اینکه حضرت می فرماید تا قامه گویا امام می خواهند به دلیل اهمیت آن بفرمایند که هر کسی بعد از قامه بخواند گویا که بعد از وقت خوانده است. ما خلاف ظاهر مرتکب نمی شویم، به ظاهر این روایت عمل می کنیم و می گوییم که گفته است وقت آن از زوال تا قامت است، لکن دلیل اینکه تا قامه می داند اهمیت آن است که گویا نماز بعد از قامه را کأن لم یکن حساب کرده است؛ نتیجه ی این برداشت این می شود که قامه آخر وقت فضیلت است.

برداشت محقق حکیم رحمه الله به نظرما عرفی نیست. روایتی که می گفت لئلا یکون تطوع فی وقت الفریضه ظاهرش این است که بعد از ذراع وقت فریضه می آید و اینکه گفته اند قبل از ذراع بخوان به دلیل این است که نافله در وقت فریضه واقع نشود. لذا معلوم می شود که وقت فریضه بعد از ذراع شروع می شود. ایشان گفته است که ما به قرینه ی این سه روایت آن ها را حمل می کنیم. اینکه ذراع را قرار داده است به دلیل این است که تزاحم بین وقت فریضه و نافله نشود، لذا شارع مقدس بعد از ذراع را وقت فریضه قرار داده است تا قبل از آن برای نافله باشد. روایت چنین بود:

« وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عُدَيْسٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَن‌ إِسْمَاعِيلَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا كَانَ الْفَيْ‌ءُ فِي الْجِدَارِ ذِرَاعاً صَلَّى الظُّهْرَ وَ إِذَا كَانَ ذِرَاعَيْنِ صَلَّى الْعَصْرَ قُلْتُ الْجُدْرَانُ تَخْتَلِفُ مِنْهَا قَصِيرٌ وَ مِنْهَا طَوِيلٌ قَالَ إِنَّ جِدَارَ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص كَانَ يَوْمَئِذٍ قَامَةً وَ إِنَّمَا جُعِلَ الذِّرَاعُ وَ الذِّرَاعَانِ لِئَلَّا يَكُونَ تَطَوُّعٌ فِي وَقْتِ فَرِيضَةٍ»[9] .

ظاهر این روایت این است که ذراع وقت فریضه نیست، می گوید تا تطوع در وقت فریضه واقع نشود. ایشان می گوید که معنای روایت این است که (با توجه به اینکه ایشان می گوید قبل از ذراع نیز وقت فضیلت است) ما این وقت را برای فریضه قرار دادیم برای اینکه فریضه و نافله تزاحم پیدا نکند. با اینکه وقت فریضه نیز قبل از زوال هست، لکن به دلیل اینکه این دو وقت تزاحم نکنند، اینگونه قرار دادیم. عبارت محقق حکیم رحمه الله چنین است:

«و يحتمل الجمع بينها بحمل التأخير في نصوص المشهور على كونه مبنياً على فعل الظهر في آخر وقت فضيلتها، و إلا فوقت الفضيلة للعصر لا من حيث الترتيب قامتان من الزوال. و لكن يأباه جداً ما ورد في المستحاضة من أنها تؤخر الظهر و تعجل العصر، و غيره مما ورد فيها و في الحائض إذا نقت بعد الزوال، إلا أن يحمل على ما يتعارف من التفريق بين الصلاتين. و أما التعيين في كتبه (ع) الى الأمراء فيجوز أن يكون لمصلحة اقتضت ذلك، إذ لا ريب في أن التعيين في جزء معين من وقت الفضيلة لا بد أن يكون لذلك. فان التصرف بنحو ذلك أهون من التصرف فيما هو صريح في رجحان التعجيل.و يحتمل أن يكون استحباب التعجيل في النصوص الثانية لا لخصوصية راجعة للوقت- كما يقتضيه ظاهر التوقيت- بل لجهات ثانوية مثل خوف.

الفوت، و حصول الشواغل المانعة عن فعلها في وقت الفضيلة، أو نحو ذلك، فيكون المقام من باب التزاحم و ترجيح الأهم، أو نحو ذلك مما لا ينافي استحباب التأخير عن القامة لخصوصية الوقت الذي قد عرفت أنه مفاد النصوص السابقة، كما يشير الى ذلك‌صحيح سعد بن سعد عن الرضا (ع): «قال يا فلان إذا دخل الوقت عليك فصلها فإنك لا تدري ما يكون».و بالجملة: الجمع بين النصوص في المقام بنحو تطمئن به النفس من أشكل المشكلات. لكن الذي تقتضيه قواعد العلم حمل أخبار المثل على التقية، لمعارضتها بأخبار الذراع، و كلاهما في مقام التقدير المانع من الجمع العرفي و الأولى موافقة للعامة. أما أخبار التقدير بالذراع فالجمع بينها و بين أخبار التعجيل هو حمل الأول على العنوان الأولي و الثانية على العنوان الثانوي، كما هو المشار إليه أخيراً في وجوه الجمع. لكن الإنصاف أن رفع اليد عن أخبار التأخير على القدمين على كثرتها و رواية الأجلاء و الأعيان لها في غاية الإشكال، فالعمل عليها متعين، و حمل أخبار التعجيل على الطوارئ الاتفاقية لا غير. و اللّه سبحانه ولي التوفيق»[10] .

باید تمام متن ایشان خوانده شود تا مراد ایشان معلوم شود.

یک نکته ای هم عرض کنیم که ایشان در نماز عصر که رسیده است، در نماز عصر علاوه بر اینکه این روایات در آن دیده نمی شود، روایات دخول وقت عصر بعد از ذراع در آن واضح تر است. لذا ایشان در نماز عصر دیگر این حرف را نزده است و سراغ سه جمع مذکور (که در کلام ایشان ذکر شد) رفته است. هذا تمام الکلام فی وجه الفرق فی کلام المحقق الحکیم رحمه الله.

ما کلام ایشان را قبول نمی کنیم و مختار ما همان مختار محقق همدانی است. همان طور که در نماز عصر ظاهر روایات این است که وقت فضیلت آن از زوال شروع نمی شود، در نماز ظهر نیز از زوال شروع نمی شود.

1.3اقوال در جمع بین روایات

باید وجه جمعی بین این روایات که در ظاهر اصلا قابل جمع نیستند انجام داد:

قول اول: مرحوم صاحب معالم فرموده است که این روایات در مبدأ تنافی دارند. ایشان فرموده است روایاتی که غیر از ذراع و ذراعان آمده است باید کنار گذاشته شوند زیرا خلاف سنت اند. تحدیدات را نیز به مراتب فضل حمل کرده است.

قول دوم: در مقابل ایشان صاحب حدائق فرموده است که تمام تحدیدات تقیه ای است و وقت فضیلت همان زوال است.

قول سوم: محقق حکیم گفت که در ظهر همین زوال را می گیریم به همین بیانی که گفت و در عصر از زوال شروع می شود.

قول چهارم محقق همدانی است که گفت هم در ظهر و هم در عصر از زوال شروع نمی شود بلکه از ذراع و ذراعین شروع می شود. روایاتی را که قدم را می گوید و زوال را می گوید، همه حمل بر عنوان ثانوی تعجیل می شوند.

1.4مختار استاد در مقام

محقق حکیم در خصوص عصر باز گفت که ما آن روایات دیگر را بر طواری اتفاقیه حمل می کنیم؛ در ذهن ما فرمایش محقق همدانی درست است. وقت فضیلت ظهر در نظر ما به حسب توقیقت از ذراع یعنی قدمان شروع می شود و در عصر نیز از ذراعین شروع می شود چرا که روایات دال بر این معنا متواتر ند و عمل اصحاب و رسول خدا نیز بر همین بوده است و آن روایاتی که فرموده است وقت اول افضل است، همه حمل بر عنوان ثانوی می شوند. توجیه محقق حکیم در این باره مورد قبول نیست. موید این حمل نیز این است که روایات دیگر مبنی بر تعجیل الی الخیر وارد شده است مخصوصا اینکه این کلمات ردی بر کلمات عامه در این باره صادر شده است. در آخر می گوییم به ذهن می زند که فضیلت توقیتی بیشتر از فضیلت تعجیلی است. اصحاب ائمه و پیامبر اینگونه می خواندند و توقیت اولیه نیز همان است ولی مع ذلک فی النفس منه شی، و آن شی این است که هر چه فکر می کنیم که بهتر این باشد که آدم نماز ظهرش را نخواند و صبر کند تا ذراع بشود، نمی توانیم باور کنیم. البته در روایات وارد شده است که پیامبر نافله می خواندند و بعد صبر می کردند که ذراع بشود، این مورد را قبول داریم ولی اینکه اگر کسی نمی خواهد نافله بخواند صبر کند که ذراع بشود، این با ارتکاز متشرعه سازگاری ندارد گرچه فن همین را می گوید.

این اختلاف و اشکال در زمان اهل بیت نیز بوده است لکن اهل بیت فرموده اند که زیاد در گیر این اختلافات نباشید، نافله را بخوانید و نافله که تمام شد نمازتان را بخوانید. خیلی لازم نیست که در این رابطه با هم مشاجره کنید. حاصل الکلام اینکه سید فرموده است اول زوال هر دو فضیلت دارد عیبی ندارد ما هم می گوییم فضیلت دارد لکن از باب اینکه عنوان ثانوی است فضیلت دارد. ما گرچه فن می گوید که ذراع افضل است ولی جرأت نمی کنیم که به صورت جزمی بگوییم که ذراع افضل است. ما اینگونه تعبیر می کنیم: اگر کسی نمازش را اول زوال بخواند فضیلت را درک کرده است لکن به نظر ما فن می گوید که این فضیلت از باب تعجیل است نه از باب توقیت؛ اگر کسی اصرار کند مانند اهل سنت که حتما عند الذراع بخواند، این اصرار باطل است. از آن حیث ذراع افضل بود ولی اهل بیت فرموده اند که از یک حیث دیگر که تعجیل است می توانی به فضیلت اول وقت برسی؛ هذا تمام الکلام فی ظهرین.

2وقت فضیلت عشائین

سپس مرحوم سید وارد عشایئن شده است. در عشائین گفتیم که وقت اجزاء غروب شمس است. در وقت فضیلت عشائین اشکال و اختلافی نیست؛ زیرا روایات صریح داریم که وقت فضیلت مغرب از غروب شمس تا شفق ادامه دارد. انشاالله در جلسه ی اینده به بررسی این مطلب می پردازیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo