< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

98/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: انتهای وقت عشاء نسبت به مختار و مضطر /اوقات الصلوات /الصلاه

خلاصه مباحث گذشته:

استاد در جلسه ی گذشته به بیان انتهای وقت نماز عشاء پرداختند که تا نیمه شب امتداد دارد. در اخر کلام مرحوم سید را نقل کردند مبنی بر اینکه ذوی الأعذار و مضطر می تواند تا طلوع فجر نماز عشاء خود را به جا آورند و مختار نیز گرچه می تواند تا این زمان نماز خود را به جا آورد ولی عصیان کرده است. در این جلسه نیز به تکمله ی این بحث پرداخته می شود.

0.1نکته ای از بحث گذشته

نکته ای از بحث گذشته باقی مانده است راجع به روایت لولا أن أشق علی أمتی لأخرت العشاء إلی ثلث اللیل، در برخی از نقل ها إلی نصف اللیل آمده است. نقل صدوق در علل نصف اللیل را مطرح کرده است لکن روایتی که صدوق در علل نقل می کند از نظر سندی ناتمام است و مضر به روایات ثلث اللیل که دارای سند تمام هستند نیست. روایت صدوق چنین است:

«وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقَرَوِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَوْ لَا أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لَأَخَّرْتُ الْعِشَاءَ إِلَى نِصْفِ اللَّيْلِ»[1] .

القروی توثیق ندارد و سند تمام نیست. مرحوم کلینی هم که روایت ثلث اللیل را نقل می کند می فرماید در روایتی هم إلی نصف اللیل آمده لذا اینکه صاحب وسائل فرموده است که کلینی در روایتی دیگر ربع اللیل را آورده است، «قَالَ الْكُلَيْنِيُّ وَ رُوِيَ إِلَى رُبُعِ اللَّيْلِ».تمام نیست. این در کافی نسخه بدل ندارد و ظاهرا اشتباه از صاحب وسائل رخ داده است. البته در خود نسخه تهذیب اختلاف داشته است یعنی در برخی از نسخ آن إلی نصف اللیل آمده است. در روایت ذریح محاربی آمده است که برخی نسخ تهذیب به جای ثلث اللیل نصف اللیل مطرح شده است. البته این ها مضر به بحث نیست، نسخه ی کلینی که ثلث اللیل را مطرح کرده است تمام است بعد هم روی إلی نصف اللیل را مطرح می کند که حجیت ندارد.

ما در آخر اینگونه معنا کردیم که پیامبر اکرم فرمودند که اگر مشقت نداشت من این نماز را امر می کردم که سر ثلث اللیل به جا آورند و مستفاد از روایت این است که پیامبر می فرماید حال که مشقت دارد من نماز را جلو آورده ام، البته مومنین رخصت دارند که تا نیمه شب هم بخوانند و در آن بحثی نیست. مرحوم حکیم هر دو معنا را ذکر کرده است[2] . هم معنایی که خود ایشان داشت و هم معنایی که محقق خویی انتخاب کرد و توضیح داد[3] .

1 بررسی انتهای وقت نسبت به مختار و مضطر

أما بحث فعلی که در مورد امتداد وقت عشائین إلی طلوع الفجر برای ذوی الأعذار بود را مطرح می کنیم.

1.1کلام سید یزدی رحمه الله

مرحوم سید فرمودند تاخیر عشائین در حق مختار از نصف شب جایز نیست. ادعای دوم ایشان این است که مضطر و ذوی الأعذار می توانند از نیمه شب تاخیر بیندازند. سپس ایشان ادعا می کند که حتی در حق عامد، بعد از نیمه شب وقت خارج نشده است گرچه اگر عامد تاخیر انداخت معصیت کرده است. بحث در دلیل کلام سید است. اما اینکه ایشان ادعا می کند که اگر مختار تاخیر بیندازد معصیت کرده است، در این مطلب جای شک نیست. چرا که این شخص خلاف آیه ی قرآن عمل کرده است. آیه ی قرآن منتهای وقت را تا غسق اللیل دانسته بود. همچنین تاخیر از نصف شب، خلاف روایاتی است که تاخیر نماز از نیمه شب را مذمت کرده اند:

« وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَوْ لَا أَنِّي أَخَافُ أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لَأَخَّرْتُ الْعِشَاءَ إِلَى ثُلُثِ اللَّيْلِ وَ أَنْتَ فِي رُخْصَةٍ إِلَى نِصْفِ اللَّيْلِ وَ هُوَ غَسَقُ اللَّيْلِ فَإِذَا مَضَى الْغَسَقُ نَادَى مَلَكَانِ مَنْ رَقَدَ عَنْ صَلَاةِ الْمَكْتُوبَةِ بَعْدَ نِصْفِ اللَّيْلِ فَلَا رَقَدَتْ عَيْنَاهُ»[4] .

همچنین کسی که عمدا تاخیر بیندازد خلاف روایاتی که توقیت می کنند رفتار کرده است. بنابراین در عصیان تاخیر عمدی نماز عشاء از نیمه شب شکی نیست. أما اینکه ایشان ادعا می کند مضطر عقاب ندارد، آن هم واضح است و بحثی ندارد؛ زیرا تکلیف ازمضطر برداشته شده است رفع ما اضطروا الیه.

1.2بررسی صحت نماز مختار بعد از نیمه شب با فرض عصیان

أما اینکه ایشان می گوید عامد گرچه عصیان کرده است ولی وقت برای او تا طلوع فجر باقی است، باید مورد بحث قرار گیرد. اصل وقت که برای مضطر تا طلوع فجر است، دارای روایاتی است که در ابواب مختلفه آمده است. مثلا در مورد حائض و ناسی و نائم روایاتی وارد شده است. مرحوم سید می فرمایند برای عامد نیز این وقت ادامه دارد. محقق خویی فرموده است که مستند این کلام روایت عبید بن زراره است که می گوید اگر کسی خواسته باشد نمازش فوت نشود می تواند نمازش را در آن وقت بخواند:

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَعْقُوبَ الْهَاشِمِيِّ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَفُوتُ الصَّلَاةُ مَنْ أَرَادَ الصَّلَاةَ لَا تَفُوتُ صَلَاةُ النَّهَارِ حَتَّى تَغِيبَ الشَّمْسُ وَ لَا صَلَاةُ اللَّيْلِ حَتَّى يَطْلُعَ الْفَجْرُ وَ لَا صَلَاةُ الْفَجْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ»[5] .

در سند شیخ طوسی به محمد بن علی بن محبوب مشکلی نیست. سند شیخ طوسی به محمد بن علی بن محبوب تمام است. اشکال در علی بن یعقوب هاشمی است که محقق خویی فرموده است توثیق ندارد. شاید مرحوم سید یزدی مشکلی در او ندیده است؛ زیرا برخی از اجلاء از او روایت دارند. علاوه بر اینکه در طریق مشیخه صدوق نیز واقع شده است. این ها قرائنی است که برای اثبات وثاقت شخص کفایت می کند. عبید بن زراره نیز فرزند زراره است و مشکلی ندارد. آل أعین درخت پر شاخ و برگی هستند که مورد اعتماد هستند و طینت پاکی داشته اند. حتی در مورد آل أعین کتبی نیز نوشته شده است.

دلالت روایت نیز واضح است زیرا ظاهر کالنص آن فرائض است و بعید است که بخواهد نوافل را گفته باشد. این روایات با روایات دیگر که مذمت کرده بودند هیچ منافاتی ندارند. آن ها حکم تکلیفی بود و این روایت می خواهد بفرماید وقت تا طلوع صبح باقی مانده است. مدرک مرحوم سید رحمه الله این روایت است و محقق خویی رحمه الله سند این روایات را خدشه دار می داند لذا بدان اعتماد نکرده است. هذا دلیل کلام السید رحمه الله.

1.3بررسی روایات و بیان قول مختار

أما مختار در بررسی روایات باب که ایا دال بر امتداد وقت تا طلوع فجر هستند یا خیر، از مباحث پیش رو روشن خواهد شد:

مقتضای اطلاقات و ادله ی اولیه این است که غسق اللیل منتهای وقت عشاء است برای همه؛ حال بحث در این است که آیا این اطلاق مقید دارد یا خیر؟! صاحب مدارک فرموده است در خصوص نائم و ناسی دلیل بر امتداد وجود دارد. ایشان به صحیحه أبی بصیر اشاره می کند:

« وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ نَامَ رَجُلٌ وَ لَمْ يُصَلِّ صَلَاةَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ أَوْ نَسِيَ فَإِنِ اسْتَيْقَظَ قَبْلَ الْفَجْرِ قَدْرَ مَا يُصَلِّيهِمَا كِلْتَيْهِمَا فَلْيُصَلِّهِمَا وَ إِنْ خَشِيَ أَنْ تَفُوتَهُ إِحْدَاهُمَا فَلْيَبْدَأْ بِالْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ إِنِ اسْتَيْقَظَ بَعْدَ الْفَجْرِ فَلْيَبْدَأْ فَلْيُصَلِّ الْفَجْرَ ثُمَّ الْمَغْرِبَ ثُمَّ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنْ خَافَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ فَتَفُوتَهُ إِحْدَى الصَّلَاتَيْنِ فَلْيُصَلِّ الْمَغْرِبَ وَ يَدَعُ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ يَذْهَبَ شُعَاعُهَا ثُمَّ لْيُصَلِّهَا»[6] .

عنه به حسین بن سعید می خورد که از اجلاء است. صاحب مدارک این روایت را صحیح السند می داند و دلالتش نیز واضح است که در حق نائم و وناسی تا طلوع فجر وقت ادامه دارد. مرحوم علامه رحمه الله قبل از صاحب مدارک نتوانسته است دلالت این روایت را قبول کند و قبل الفجر را در این روایت به نصف اللیل توجیه کرده است. کلام ایشان خلاف ظاهر است مضافا بر اینکه در ادامه ی حدیث می فرماید نماز صبح را بخواند. انصاف این است که سند و دلالت این روایت تمام است.

در روایت دیگر آمده است:

«وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ نَامَ رَجُلٌ أَوْ نَسِيَ أَنْ يُصَلِّيَ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ فَإِنِ اسْتَيْقَظَ قَبْلَ الْفَجْرِ قَدْرَ مَا يُصَلِّيهِمَا كِلْتَيْهِمَا فَلْيُصَلِّهِمَا وَ إِنْ خَافَ أَنْ تَفُوتَهُ إِحْدَاهُمَا فَلْيَبْدَأْ بِالْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ إِنِ اسْتَيْقَظَ بَعْدَ الْفَجْرِ فَلْيُصَلِّ الصُّبْحَ ثُمَّ الْمَغْرِبَ ثُمَّ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ»[7] .

این روایت نیز دال بر مطلب صاحب مدارک است و تعجب است که محقق خویی رحمه الله فقط حدیث اول را ذکر کرده است. ما دو روایت داریم به این مضمون که ناسی و نائم تا طلوع فجر وقت دارند. محقق حکیم فرموده اند بلکه روایات حائض نیز دال بر همین مطلب هستند. در حائض که وقت ادامه داشته باشد و شخص مامور باشد که نماز را به جا آورد و تاخیر جایز نباشد، دال بر این است که به طریق اولی در مردان وقت قرار داده شده است و واجب است که نماز خود را تا طلوع فجر بخوانند. محقق خویی می فرماید سه روایت در باب حائض وارد شده است که چنین است:

«وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا طَهُرَتِ الْمَرْأَةُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ صَلَّتِ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ وَ إِنْ طَهُرَتْ قَبْلَ أَنْ تَغِيبَ الشَّمْسُ صَلَّتِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ»[8] .

«وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا طَهُرَتِ الْمَرْأَةُ قَبْلَ غُرُوبِ الشَّمْسِ- فَلْتُصَلِّ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ وَ إِنْ طَهُرَتْ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ فَلْتُصَلِّ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ»[9] .

مراد از عنه علی بن حسن بن فضال است.

روایت دیگر:

«وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ مَعْمَرِ بْنِ يَحْيَى عَنْ دَاوُدَ الدِّجَاجِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ حَائِضاً فَطَهُرَتْ قَبْلَ غُرُوبِ الشَّمْسِ- صَلَّتِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ وَ إِنْ طَهُرَتْ (مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ)- صَلَّتِ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ»[10]

روایت چهارمی هم در باب وجود دارد که محقق خویی ذکر نکرده است:

«وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ وَ عَنْ مُحَمَّدٍ أَخِيهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ عَنِ الشَّيْخِ ع‌قَالَ: إِذَا طَهُرَتِ الْمَرْأَةُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ صَلَّتِ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ وَ إِنْ طَهُرَتْ قَبْلَ أَنْ تَغِيبَ الشَّمْسُ صَلَّتِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ»[11]

1.3.1بررسی سندی روایات باب حیض

دلالت این روایات تمام است لکن محقق خویی رحمه الله سند آن ها را ناتمام دانسته است. (گفتنی است که محقق خویی که در باب ظهرین به روایات حائض استدلال می کرد، مشکلی نداشت زیرا سند آن روایات تمام است). اشکال مشترک سند این چهار روایت این است که بإسناده که به علی بن حسن بن فضال می خورد، سند شیخ طوسی به علی بن حسن بن فضال ناتمام است؛ چرا که شیخ می فرماید کتب علی بن حسن بن فضال قرائه ی و سماعا و اجازه ی از طریق احمد بن عبدون از احمد بن محمد بن زبیر به من رسیده است که این دو نفر توثیق ندارند.

روایات زیادی هم از این طریق وارد شده است که با این تضعیف از اعتبار می افتند.

در جواب به محقق خویی گفته می شود که می توان به این روایات اعتماد کرد چرا که ابن زبیر کثرت روایت دارد و روایات اجلاء نیز دارند و احمد بن عبدون نیز همچنین می توان تصحیح کرد[12] . راه دیگر اعتماد به سند این است که خود محقق خویی در معجم رجال الحدیث در قسمت مقدمه بحث تبدیل سند را مطرح کرده است. ایشان می فرمایند که اگر دو نفر حدیثی را نقل می کنند که در استاد مشترک باشند، ابن غضائری کتب ابن فضال را اجازه می دهد به یک طریق، و کتب ابن فضال را به شاگرد دیگرش به طریق دیگری اجازه می دهد، اگر طریق شیخ ضعیف باشد، باز می توان قضیه را حل کرد زیرا استادی که این کتاب یا چند کتاب معهود را به این شاگردان داده است یکی بوده است و می توان از طریق تبدیل سند، به آن روایاتی که از آن کتب وارد شده است اعتماد کرد[13] . این کلام ایشان در معجم، در محل کلام به همین سیاقت منطبق نیست. این ملاک در محل کلام وجود دارد ولی خود آن بیان اینجا نیست. یعنی اینطور نیست که نجاشی و شیخ استاد مشترکی داشته باشند و استاد به هر کدام به یک طریق خاص، کتابی را اجازه داده باشد. ولی ملاک آن کلام اینجا محقق است زیرا آنچه این جا محقق است این است که کتبی است که برای ابن فضال است. شیخ طریقی به این کتب نقل می کند که ضعیف است. نجاشی همان طریق را نقل می کند ولی بعد می گوید که همان کتاب ها طریق دیگری نیز دارند. یک کتاب است که شیخ می گوید من از ابن عبدون و ابن زبیر نقل می کنم، نجاشی همین طریق را می گوید و یک طریق اضافه دیگری نیز مطرح می کند، یعنی نجاشی به همان کتاب دو طریق می آورد، حال اگر یک طریق ضعیف بود، با طریق دیگر می توان روایت را معتمد دانست.

 


[12] .استاد فرمودند کتاب معجم رجال محقق خویی بسیار کتاب خوب و مفید فایده است که بر طلاب توصیه می شود این کتاب را مطالعه کنند و مراجعه کنند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo